۲۷ فروردین، مصاحبه «سیامک دهقانپور» روزنامهنگار تلویزیون «صدای آمریکا» با «رضا پهلوی» آخرین ولیعهد نظام پادشاهی ایران پخش شد. گفتوگویی یک ساعته که در آن، «رضا پهلوی» به مواضعاش در قبال رویکرد جمهوری اسلامی با معضلاتی مثل مدیریت بحران شیوع ویروس کرونا، نگرانیهای مالی کارگران در حین اعتصابات، مذاکرات هستهای و آینده برجام، روابط ایران و اسرائیل، مخالفت با مبارزات خشونتمحور، توافقنامه چین و ایران و نمونههایی که پیشتر هم موضعگیری کرده بود، پرداخت. ویژگی صحبتهایش اینبار را شاید بتوان روشنتر کردن موضع پیشیناش در ترجیح او به نظام جمهوری مقابل با پادشاهی دانست. او در هشتم مارس سال جاری، گفته بود: «یک نظام حکومتی جمهوری را به پادشاهی موروثی ترجیح میدهد» و نمیتواند مقام سمبلیک موروثی را بپذیرد.
حالا در گفتوگوی اخیرش، این موضع را کمی بیشتر شفاف کرده است؛ پادشاهی برآمده از انتخاب مردم که بتواند در امور دخالت کند. اما به چه شکل؟
***
رضا پهلوی در این گفتوگو بر اهمیت انتخاب مردم که برآمده از صندوق رای آزاد باشد تاکید کرد؛ مسالهای که به فردای پایان نظام جمهوری اسلامی برمیگردد. البته به طرفداران دو نظام مورد بحث یعنی «جمهوری» و «پادشاهی» پیشنهاد داد که بهترین پیشنهادهای خود را برای مدل این دو ساختار، ارائه دهند. به باور او پس از انقلاب ۱۳۵۷ مردم بدون آنکه بدانند چه نظام سیاسی را میخواهند، «محمدرضا پهلوی» آخرین پادشاه ایران را سرنگون کردند و باز هم بدون آنکه شفافیتی در نظام پیشنهادی، یعنی «جمهوری اسلامی» در کار باشد، در رفراندوم، به آن رای دادند.
این باور البته مختص به او نیست. بسیاری از انقلابیون و مبارزان آن زمان هم امروز همین نقد را وارد میدانند که هدف سرنگونی شاه ایران بود؛ بدون آنکه آلترناتیوی برای ساختار سیاسی پیشرو وجود داشت. آنها صرفا خواستار «استقلال» و «آزادی» بودند و وقتی پای صندوق رفراندوم رفتند و به «جمهوری اسلامی» رای دادند، نه مفهوم «جمهوری» تعریف شده بود و نه جمهوری که قرار است «اسلامی» باشد. چشمهای تصمیمگیر در آن زمان صرفا معطوف به یک نفر بود که در سخنرانیهایش و موضعگیریهای پیشین، دم از تضمین آزادی و برابری و استقلال میزد. اما آنچه پیش آمد، گرفتاری ۴۳ ساله در نظامی شد که از همان بدو آغاز به کار، هر آنکه در انقلاب نقش داشت و منتقد بود، به حبس کشید و اعدام کرد و این رویکرد را تا هنوز هم ادامه میدهد.
برای همین است که شاید بیاعتمادی به صحبتهای رضا پهلوی، به سابقه تاریخی رهبرهای سیاسی برمیگردد که تا پیش از به قدرت رسیدن حرفهای متعهدانه میزنند؛ اما پس از کسب قدرت، رویکردی متفاوت دارد. عقبنشینی رضا پهلوی از سلطنت سمبلیک و ترجیح او بر نظام جمهوری اما موضعگیری بود که هم طرفدارانش را شوکه کرد و هم منتقدانش را به سوال واداشت. چه نوع پادشاهی میتواند غیرسمبلیک باشد؟ پادشاهی کلاسیک مثل پدرش یا نوع دیگری که بایستی تعریفی مشخص و شفاف از آن داشته باشد؟
او در این گفتوگو تاکید میکند که «ایران قرن ۲۱ با عهد مشروطیت فرق دارد» که هم مردم تغییر کردهاند و هم شرایط جهان.
پس در موروثی بودن پادشاهی «تنها مشکل» خود را چنین شرح داد: «من این همه تلاش نکردم که به آزادی برسیم و خودم اولین عامل از دست دادن بیان و عقیدهام باشم. مشکلم با نقش سمبلیک همین است. ممکن است که من منتقد باشم؛ اما نتوانم در امر دولت دخالت کنم. اگر [بتوانم] دخالت کنم، مبنا باید انتخاب باشد. […] یک مقام سمبلیک به من بدهید که دلم خوش باشد و سالی یک بار هم مجلس را افتتاح کنم و نتوانم از خودم نظر بدهم. این نقشی نیست که بیشترین فایده را داشته باشد. اگر واقعا محتاج این سامانه هستیم، چطور میتواند تاثیرگذار باشد؟ برای همین میگویم پیشنهاد بدهید.»
او از اهمیت نقش نهادهای مدنی و تقویت جامعه مدنی هم صحبت کرد و از کمپینهای مختلفی که طی حکومت جمهوری اسلامی به راه افتاد، مثال آورد که فردمحور نبودهاند. برای همین گفت که به دنبال «سیستم محور» شدن ایران است؛ اما منکر «نفوذ افراد» نیست: «من به دنبال سیستممحور شدن کشور هستم که نهادها در آن نقش داشته باشند. منکر نفوذ افراد نیستم اما بحث آن قبل از آزادی ایران، زودرس است. بارها گفتهام که ماموریت ملی و سیاسی من برای کشورم وقتی به پایان میرسد که مردم برای تعیین نظام آینده پای صندوق رای بروند.»
اما این چه نقش ویژهای است که او برای خود در فردای جمهوری اسلامی در نظر دارد؟
«علیرضا کیانی» عضو «فرشگرد» در گفتوگو با «ایران وایر» گفت که اگرچه علاقهمندی به ایفای نقش از سوی رضا پهلوی را مهم و ارزشمند ارزیابی میکند؛ اما «آیا واقعا پادشاهی مشروطه دست و بال بستهای دارد؟ شاهزاده قبلا هم گفته بود که میخواهد نقش مداخلهگر داشته باشد. از یک جهت این مساله سودمند است که به فاعلیت سیاسی علاقه دارد؛ خلاف جایگاه تاریخی خود. البته ایشان هیچوقت به صراحت نگفته است که نمیخواهد در جایگاه پادشاهی بنشیند بلکه بر قیودی تاکید دارد که پادشاهی مشروطه بر او اعمال میکند.»
کیانی بر «محبوبیت و شهرت» رضا پهلوی تاکید کرد که از نظر او هیچ ایرانی دیگری در سطح رضا پهلوی از آن برخوردار نیست و از سوی دیگر «از نظر ایشان اینگونه نیست که صرفا در فرم جمهوری، جمهوریت تحقق پیدا کند. مثلا ما هم جمهوری فرانسه را داریم و هم پادشاهی انگلستان را. کسی نمیتواند بگوید پادشاهی انگلستان یا ژاپن دموکراتیک نیستند. در عینحال جمهوریهای موفقی مثل آمریکا و فرانسه هم داریم. باید دید چه چیزی با ساختار تاریخی ایران سازگاری بیشتری دارد. در عینحال علاقهمندی به ایفای نقش بسیار خوب است؛ اما چگونه میتوان پادشاه مشروط نبود و در عینحال نقش بازی کرد؟»
سوالی که علیرضا کیانی مطرح میکند، پرسشی است که بسیاری از کنشگران عرصه سیاست ایران، پس از اظهارات هشت مارس رضا پهلوی، مطرح کردهاند. شاید بتوان شفافیت بیشتر در این ابهام را در تحلیل «رضا علیجانی» فعال سیاسی در گفتوگو با «ایران وایر» دریافت.
علیجانی میگوید که در اظهارات هشت مارس رضا پهلوی، دو ابهام وجود داشت؛ طرح پادشاهی انتخابی و مادامالعمر بودن آن و همچنین پاسخ به این سوال که آیا پادشاهی انتخابی غیرموروثی مداخلهگر خواهد بود؟ اگرچه در آن سخنان هم رگههایی از علاقه او به ایفای نقش در امور دولت وجود داشت: «در این اظهارات هم همچنان از پاسخ به مادامالعمری نقش مورد نظرش طفره میرود و آن را به تشخیص متخصصان واگذار میکند. ابهام دیگر را اما به صراحت مطرح میکند و میگوید من طرفدار مداخله هستم، مقام سمبلیک را قبول ندارم تا بتواند تاثیرگذار باشد. آنجا گفته بود بتواند وزرا و مسئولان را بازخواست کند، اینجا میگوید بتواند مچ دولتمردان را بگیرد.»
یکی از جملههای کلیدی رضا پهلوی به باور علیجانی، تفاوت ایران قرن ۲۱ با شرایط مشروطیت است که کفه جمهوریت را پررنگ میکند: «او میگوید اگر مشکل موروثی بودن برطرف شود، تفاوتی قائل نخواهد بود. یعنی در این صورت، جمهوری و پادشاهی یکی میشود و او دیگر نخواهد گفت که جمهوری بهتر است. جمله کلیدی دیگر میگوید که عدهای فکر میکنند که من رها کردهام؛ اما اینگونه نیست. یعنی پادشاهی را رها نمیکنم و مشخص میکند که ایدهآل ایشان یک پادشاهی غیرموروثی مادامالعمر مداخلهگر است.»
بنا به تحلیل علیجانی، تفاوت این تعریف با پادشاهی کلاسیک پدر و پدر بزرگ رضا پهلوی در آن خواهد بود که این نوع پادشاهی «انتخابی» باشد؛ یعنی «ما هر چند سال یک انتخابات بگذاریم و بین چند نامزد یک پادشاه را انتخاب کنیم. این معقول نیست.»
اگرچه این فعال سیاسی در بخش تقویت جامعه مدنی با رضا پهلوی همعقیده است؛ اما به نظر او کلیت صحبتهای مطرح شده در این گفتوگو بیانگر «تردید و تزلزل» یا به عبارت دقیقتر «زیگزاگ حرکت کردن» رضا پهلوی است. از سوی دیگر، رویکرد رضا پهلوی از نظر این فعال سیاسی، مشابه با «فائزه هاشمی رفسنجانی» است و به تازگی نقدهایی به اظهارات اخیرش وارد شد که از گذشته پدرش، «اکبر هاشمی رفسنجانی» دفاع میکند: «کسی که دربست دفاع میکند، تنها در خوبیها شریک نیست؛ بلکه در جرائم هم شریک است و باید پاسخگو باشد. بدون مقایسه خمینی و رضا پهلوی از نظر سطح نفوذ که طبیعتا پهلوی آن را ندارد، بگویم که این مبهمگوییها و زیگزاگ رفتنها، برای فعالان سیاسی تردید ایجاد میکند. امیدوارم ایشان همان ترجیح جمهوری بر پادشاهی را ادامه دهد و به نتایجی به قول خودش قرن بیستویکمی برسد. در خاورمیانه قرن بیستویک صحبت از پادشاهی مادامالعمر مداخلهگر، هیچ تفاوتی با دیکتاتوریهای سابق نخواهد داشت.»
به نظر میآید نقش مداخلهگر پادشاه چه انتخابی باشد و چه مادامالعمر، برای بسیاری از طرفداران به سلطنت رسیدن رضا پهلوی، ویژگی برتر او است و از سوی دیگر، برای منتقدانش مبهم یا تکرار همان است که در گذشته بر ایران گذشت. اگرچه میتوان معتقد بود که رضا پهلوی، پررنگترین شخصیت سیاسی ایران است که بسیاری او را آلترناتیو جمهوری اسلامی میدانند؛ اما برنامههای او برای فردای پس از جمهوری اسلامی همچنان غیرشفاف و نقش او نیز برای فعالان سیاسی و حتی بسیاری از طرفداراناش، مبهم است.
از: ایران وایر