“انتقال یک شخص بدون رضایت او، از محلی به محل دیگر، با استفاده از زور، تهدید یا فریفتن را، آدم ربادی میگویند. ” (۱)
آدم ربائی، حربهی است تروریستی که کانگسترها برای باج گیری از آن استفاده میکنند. ابرقدرتها، برای حذف مخالقانی که سر تعظیم فرود نمیآوردند و در تضعیفِ دولتهای مستقلِ ملی گرا، بهره گیری میکنند. در ضمنی که رژیمهای وابسته و تبهکار، مانند جمهوری اسلامی نیز برای اخاذی و بده بستان آنرا مورد استفاده قرار میدهند.
نخست، گانگسترها
– هر سال چند هزار تن در کشورهای مختلف، بوسیلهی کانگسترها برای باج گیری، ربوده میشوند؛ در سال ۲۰۱۸ تعدادِ آدم ربائی ۳۵۳۴ تن گزارش شده است. مشهورترین آدم ربائی در مارچ ۱۹۳۲ (۸۹ سال پیش) با ربودنِ فرزند ۲۰ ماههی چارلز لینبرگ، معروف ترین خلبان جهان، انجام گرفت.
دوم، آدم ربائی و جنایات ابرقدرتها
– سازمان ضد اطلاعاتی اِم آی ۶ انگلیس، در اردیبهشت ۱۳۳۲، با همکاری مزدوران ایرانیاش: مظفربقائی (رهبر حزب زحمتکشان)، حسین خطیبی (نایب رئیس مجلس شورای ملی)، سرتیپ مزینی، سرتیپ بایندر، سرهنگ نصراله زاهدی، *سرگرد بلوچ قرائی، و چند تن دیگر؛ برای ایجاد ناامنی و تضعیف دولتِ مصدق؛ سرتیپ افشار طوس، رئیس شهربانی کل کشور را ربودند.
استیون دورِل مینویسد: “از طرف سازمان اِم آی ۶ – سرتیپ مزینی مسئول عملیات بود و به سرگرد بلوچ قرائی دستور داد که افشار طوس را شکنجه کند. برخی مدعی هستند که در حین شکنجه، او به شاه توهین میکند و به آن دلیل او را میکشند! (۲)
کنت لاو، ژورنالیست آمریکائی که با سی آی اِ کار میکرد و در زمینه سازی برای کودتای ۲۸ مرداد حضور فعال داشت، میگوید: “افشار طوس روز اول کار گفت که یک لیست از عوامل انگلیس در پلیس کشور تهیه کرده است و فردای آنروز، ربوده، شکنجه و کشته شد. (۳)
پاتریس لومومبا رهبر “جنبش ملی کنگو” پس از استقلال میهنش، در انتخاباتی آزاد به نخست وزیری رسید. این انتخاب برای آمریکا و بلژیک، نه تنها قابل قبول نبود، بلکه اعلام خطری بود که چپاول منابع وسیع کنگو متوقف خواهد شد. لومومبا بر این باور بود که منابع کنگو، متعلق به ملت کنگو است!؟ کنگو از سال ۱۹۰۸ تا ۱۹۶۰، یعنی ۵۲ سال مستعمرهی بلژیک بود. اولین نخست وزیر منتخب ملت کنگو، شش ماه پس از انتخابات، با عملیات سرّی سازمان “سیا” بوسیله گروه چترباز ویژهی رکن ۲ ارتش بلژیک، سرنگون گردید. (۴)
توطئهی “سیا” و دلارهای آمریکا توانستند عدهای گمراه و میهن فروش را در کنگو اجیر کنند؛ با شایعه پراکنی، برچسبهای دروغ در جراید، و تهمت و افترا؛ حکومت استقلال طلب و مردمسالار لومومبا را سرنگون کردند. سپس لومومبا را دستگیر و اعدام کردند. جسد او را سوزاندند که آثاری از او برای ملت کنگو وجود نداشته باشد.
در سال ۲۰۰۲ دولت بلژیک مسئولیت نقش خودش را در فاجعهی کنگو و لومومبا پذیرفت! مانند دولت آمریکا که در زمان جرج بوش دوم، از ملت ایران برای شرکت در سرنگونی دولت مردمسالار مصدق پوزش خواست.
میرسیم به ماجرای اخیر،
– بر اساس گزارش مقامات امنیتی آمریکا، طرحی از طرف وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی برای ربودن مسیح علی نژاد تهیه شده بود که خنثی گردید.
پرسش: آیا این گزارش واقعی است، یا هدف چیزِ دیگری است؟ با در نظر گرفتنِ اهداف بیگانگان، و تجربهی تاریخی مان از دسیسههای پس پرده؛ نمیتوان و نباید هر ادعائی را بدون بررسی و بازبینی پذیرفت، گول خورد، و آلت دست کسانی شد که میخواهند بار دیگر ما را سر کار بگذارند!؟ ولی در اینکه جمهوری اسلامی، یک رژیم تروریستی است و پروندهی آدم ربائیِ طولانی دارد، شک و تردیدی نباید داشت.
رژیمِ فاسد، دزد و واپسگرای جمهوری اسلامی، به پدیدهی “هدف وسیله را توجیه میکند” باور دارد. بنابراین دست اندرکاران رژیم برای بقای حکومتشان، به “هر کاری” دست میزنند، از جمله آدم ربائی. پرونده یِ آدم ربائی و گرونگان گیریِ رژیم، بر میگردد به دو سال پس از برپائی رژیم فقاهتی و حضورِ فعالِ گماشتگان و مزدوران رژیم در لبنان. عوامل حکومت، با همکاری شیعیان فرقه گرای لبنان، دهها تن از شخصیتهای کشورهای مختلف را برای باج گیری، گروکشی، و حتی برای دستیابی به تسلیحات نظامی، میربودند و مورد معامله قرار میدادند، در این میان تعدادی از گروگانها نیز کشته شدند.
علی اکبر محتشمی پور، از طرف خمینی مأمور و مسئول این رابطهها بود. محتمشی پور از پایه گذاران حزب اله است که با همکاری عماد مغنیه و شیخ محمدحسین فضل اله، تشکیلات گروه را بر پا کرد. حزب اله یک سازمان شبه نظامیِ شیعه گرا در لبنان است که بوسیلهی جمهوری اسلامی بوجود آمد و تا بامروز هدایت و پشتیبانی شده است. حزب اله در دههی ۱۹۸۰ میلادی، ۱۰۴ آدم ربائی و گروگانگیری کرد. گروگانها، اکثراً آمریکائی و از اروپای غربی بودند که هشت تن از آنان کشته شدند.
جمهوری اسلامی تمام هزینهی حزب اله را که میلیارد دلار در سال میباشد، از کیسهی ملت ایران، میبخشد. در سال ۱۹۹۲ سیدحسن نصراله پس از ترور شدن عباس موسوی به دست نیروهای نظامی اسرائیل، به مقام دبیرکلی حزب اله رسید. شیخ نصراله اعلام کرد که کلِ بودجهی نیروهای پنجاه هزار نفریِ حزب اله (از حقوق و تأسیسات، تا موشک و تسلیحات) به وسیله جمهوری اسلامی ایران تأمین میگردد.
ادعای آدم ربائی یا دسیسه بازی
میدانیم که مثلث خبیثه: – جنگ طلبان آمریکا؛ – تندروهای اسرائیل؛ و – عربستان و شرکا؛ سالها، در تلاش برای “آلترناتیوسازی” برای ایران بودهاند. با شکست پروژههای ققنوس و فَرَشگرد و کنفرانس ورشو؛ و تزلزلِ رضا پهلوی، “اربابان” از دوباره سازی سلطنت دلسرد شدند. پس از ناکامی “شورای دولت گذار” و فروپاشی جمع جدائی طلبها، آنان را نیز رها کردند.
میدانیم که مثلث خبیثه (اسرائیل، آمریکا و عربستان)، به این آسانی دست بردار نیست و با تمام وجود دنبال آلترناتیو سازی است. دشمنان، با در دست داشتن اهرمهای قدرت و ثروت، مدتی است که همراه با عوامل و شرکایِ ایرانیشان، شبانه روز از طریق “تلویزیون من و تو” و “تلویزیون ایران اینترنشنال” برای آلترناتیوسازی؛ در تلاش هستند. این دو “بوق و کرنایِ چند صد میلیون دلاری”، برای نفوذ در ایران، و رخنه کردن بین جوانان است. برنامه، علم کردنِ یک “رهبرِ ساختگی”، و مورد تأئید اربابان میباشد. هدف اینستکه بار دیگر، ما را درگیرِ یک آلترناتیو وابسته کنند!
آیا این ادعای جدید (گزارش مقامات امنیتی آمریکا)، در این راستا و برای آلترناتیوسازی است؟ یا واقعیت دارد؟ اینکه موضوع تا چه اندازه حقیقی یا ساختگی است، هنور مشخص نیست!؟ در ضمن، چنانچه موضوع حقیقی بود، خوشبختانه خنثی شد؛ و کسی صدمهای ندید. ولی این ماجرا، نه تنها قربانی نداشت، بل که صدها میلیون دلار تبلیغ و پروپاگاندا، برای این معرفیِ این شخص بود!؟
کمک کنیم ایران را نجات بدیم
مشکل ما خیلی بزرگتر از ربودن یک تلاشگر، و پایمال کردنِ حقوق یک شخص میباشد. زیرا “میهنمان” گرفتار حکومتی دزد و فاسد و آدمکش است. “هم میهنانمان” نیز زیر کنترل، رژیمِ بی کفایت و بی لیاقت و تمامیت خواهِ آخوندی است. رژیمی که شهروندانِ بیچاره و ناعلاج را که با لبان تشنه، معترضانه به خیابان آمدهاند به گلوله میبندد!؟ رژیمِ دروغگوئی که قرنها با عوامفریبی مردم را مشغولِ ماجرای “یک کلاغ چهل کلاغ” شدهی کربلا و لبان تشنه حسین بن علی کرده است. اگر ماجرای کربلا و حسین، حقیقت دارد بنابراین، جمهوری اسلامی همردیف “شمر” است و باید نابود شود. چنانچه حقیقت ندارد و قرنها به ما دروغ گفته و ما را سر کار گذاشتهاند، تنها علاج چنین فاجعهای، سرنگونی و حذف میباشد.
ایکاش مشکل مان “تنها” – چپاول ثروتهای ملی، – ملاخور کردنِ اندوختههای مردم، و – غصب حقوق شهروندی بود. “فاجعه” بسیار عمیق تر و گسترده تر و جبرانش بسیار دشوارتر و دراز مدت تر میباشد!؟ زیرا، بی لیاقتی و بی کفایتی و بی برنامگی این “دیوهایِ آدم نما”، محیط زیستِ ایران را بشدت صدمه زده، تخریب و آسیب پذیر کرده است. حیف و میل و فروش منابع آبی کشورمان؛ امروز، فاجعهی خوزستان، یکی از حاصلخیزترین استانهای ایران را رقم زده است.
سپهبد عزیز پالیزبان که بیشتر دوران زندگیاش را در استانهای جنوب غربی ایران، منطقه گذرانده بود مینویسد:
“سرزمین خوزستان شصت هزار کیلومتر مربع مساحت دارد که اگر زه کشی علمی در آن انجام گیرد و تکنیک مدرن بعمل آید، در هر هکتار بطور متوسط چهار تن گندم میدهد یعنی معادل شش میلیون تُن گندم در آن تولید میشود. در ضمنی که میتوان انواع حبوب یعنی عدس و لوبیا، ماش، نخود و جو، چاودار و برنج هم بدست آورد. انواع سبزیجات و درختان میوه، مخصوصاً مرکبات هم میتوان در آن کاشت و هم اکنون هر ساله معادل هفتصد هزار تُن خرما تولید میکند و زمینهای وسیعی زا نیز میتوان زیر کشت نیشکر برد. “
“خوزستان نه تنها قادر است تمام آذوقه ایرانیان را فراهم کند، بل که میتواند تمام نیازهای غذائی مناطق غربی حاشیهی خلیج فارس و کسری گندم و سایر محصولات روسها و کشورهای استقلال یافته شمال دریای خزر را تأمین نماید. ” (۵)
هدف از این نقل قول، به نمایش گذاشتن یکی از فجایعی است که جمهوری اسلامی بوجود آورده است. امروز شاهد برپا خاستن عدهی کثیری از هم میهنان شجاع مان در سراسر کشور هستیم. پشتیبانی از مردم خوزستان و اعتراض به حکومت چپاولگر و بی وجدان، وظیفه هر ایرانی با شرف و میهن دوست است.
زمان آن فرارسیده که با نافرمانی خشونت پرهیزِ مدنی،
تکلیف خودمان را با رژیم فرقه گرا، مشخص کنیم.
امیرحسین لادن
دوشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۰
ahladan@outlook. com
(۱) دانشنامه آزاد
(۲) کتاب اِم آی ۶، استیون دورِل
(۳) تمام مردان شاه، استیون کینزر
(۴) مرگ در کانگو، اِمانوئل جرارد
(۵) خاطرات سپهبد پالیزبان
از: گویا