آمدهاید ارث پدرتان را از اهالی فرهنگ طلب کنید؟
همایون غنی زاده کارگردان، فیلمنامهنویس و هنرپیشه تئاتر و سینما با انتقاد شدید از رویکرد اسماعیلی در برنامههای ارائه شده او نوشت:
جناب وزیر ارشاد پیشنهادی که نمی دانم که هستی و از کجا پیدایت شده!
شمایی که تراوشات فکری و ذهنی و هنری خود را معلوم نیست از کدام فیلتر معیوب زهوار دررفته ای عبور داده ای! من در این ۲۰ سال فعالیتم وزیر پیشنهادی بی سوادتر و خالی تر از شما ندیده ام!
من در این ۴۰ سال مشاهده گری و مطالعه ام در فضای هنری کشورم وزیر پیشنهادی چنین عقب مانده از قافله فرهنگ و هنر ندیده ام.آمده اید ارث پدرتان را از اهالی فرهنگ طلب کنید؟که با چنین ادبیات طلبکارانه ای آمار کم کاری و بدخدمتی اهالی فرهنگ را به خود و دارودسته و هم پیاله های تان ردیف می کنید؟ مگر اهل قلم و فرهنگ مزدور و بله قربان گوی تفکرات شما هستند؟ یا نوکرچاکر شما هستند و باید خط فکری شما را دنبال کنند؟! اهل قلم! تئاتر ! سینما و فرهنگ آنچه برای رشد جامعه صحیح و درست می داند را فریاد می زند،آنچه جامعه نیاز دارد نه آنچه شما کج اندیشان درست می پندارید!
معلوم است و باید هم از ابتدا این میزان راه تعامل و تسامح را با شمایان در پیش نمی گرفتیم که کار به اینجا برسد! اهالی قلم و تئاتر، روزنامه، کتاب و فرهنگ هستند که باید به شما بگویند راه درست جامعه کدام است! ما باید بگوئیم! نه شما که با متر و معیار معیوب خود هر اشاره ای خارج از جهان کوچکتان هرزگی و فاحشگی تعبیر می شود!
هر چه را که قوه درکش را ندارید وادادگی و ولنگاری ترجمه می کنید!
شما باید پای درس و کتاب ما بنشینید نه آنکه پای منبر امثال رائفی پورها!تو باید سعدی و حافظ می خواندی!باید بیضایی می خواندی! باید سمندریان و رفیعی را می دیدی! باید شجریان ها را می شنیدی! یاحقی ها و نراقی ها را باید برابر ابراهیم گلستان ها گردنت خم می شد و با کلمات شاملو بیدار می شدی!و با عباس کیارستمی خوابت می برد و با حاتمی بغض می کردی از تاریخت!
باید از سالن تاریک سینمای تقوایی ها بیرون می آمدی و برق چشمان علی نصیریان ها را با خود به خانه می بردی و می دیدی شلاق صدای خسروشکیبایی ها و لرز صدای بهروز وثوقی ها جان می دهد قاب دیوار اتاقت شود، همانطور که فردین در تاریخ فرهنگ عامه مملکت قاب شد و مطمئن می شدی قدت به سوسن تسلیمی ها نمی رسد و جایی در کارگاه نمایش نداری و انگشت کوچک نعلبندیان و ساعدی و چوبک هم نمی شوی و تازه بعدش باید بین برگ های کتاب ذبیح الله منصوری و تاریخش گم و گور می شدی و باید بین یادداشت های استاد محمد چادر می زدی و باید در گالری گلستان پرسه می زدی و باید رنگ تابلوهای محصص و گرد مجسمه های تناولی روی سر و صورت می نشست و باید همه این اتفاقها برایت می افتاد تا شاید آن وقت این افتخار نصیبت می شد که درباره ما و با ما حرف هم بزنی، نه الان و نه حالا، لخت ما برگشته است. تویی که هنوز خیلی کار داری آقایی که نمی دانم کیستی، مانیفست برای ما نمی دهی.
از کدام عمق تفکر ژرف بیرون جستین که می خواهی با چراغ پیه سوزتان راه نشانمان بدهید؟! هنوز نرسیده تهدید سانسور و حذف هم می کنید؟! ابزار دیگرتان چیست؟ پول؟ آنها را که پول می رسانید تا فیلم و سریال و تئاتر و کتاب برای تان بیرون بدهند، اگر استعدادی داشته باشند می بینید که بعد از مدتی خیانت به مردم به جرگه مردم می پیوندند و رهایتان میکنند و ته تهش همان بی استعداد های نان به نرخ روز خور ها برایتان باقی میماند که در آخر برای خوش خدمتی و استفاده بردن و حیف و میل کردن پول های بادآورده از جیب این مردم مجیز گو و نامه نویس و جوابیه بده شماها می شوند.گ، اما هنرمند نمی شوند. خودتان را بکشید هنرمند نمی شوند.
چند نفر از هنرمندان واقعی خانهنشین شدهاند یا مهاجرت کردهاند، اما مردم فراموششان کردهاند؟ تاثیر کدامشان را توانسته اید از قلب و روح این جامعه پاک کنید که همان راه را می خواهید بی پروا تر بروید؟ کداممان، چند نفر از ما سینه قبرستان خوابیده اند ولی دیگر در قلب مردم جایی ندارند.؟ نام ببر وزیر پیشنهادی. هاونت را پر از آب نمیکردی اگر یادت میآمد شمایان حتی نمیتوانید نوستالژی و طعم خاطره سیگار بهمن کوچک را از حافظه مردم پاک کنید، چطور می خواهید این جریان ریشهدار فرهنگ را از تار و پود حافظه مردم پاک کنید؟!
نمی توانید، البته زمانی که ساز حمایت از طالب و طالبان در دیپلماسی ایران و منطقه کوک میشود، در دیپلماسی فرهنگی هم باید منتظر افرادی اندازه تو بود. تویی که نمیشناسمت. اتفاقاً منتظر تند ترین لحظه ها در فیلم و تئاتر ها و کتاب های ما باش، تندترین قلم ها، تندترین جوابیه ها، تند ترین شعرها، تندترین آثار ما را نمیشناسی.
یا تفکر امثال تو باید تغییر کند یا نهایت باید بتوانیم ما را حذف کنی. راه سومی نیست. ما نوکر و مزدور تفکر دوگم امسال تو نمیشویم.
در پایان سخنی با دوستان فرهیخته عزیز خودم شنیدن این حرفها و سکوت کردن! و اشاره نمودن از ترس باطل شدن مجوز! نگرفتن پروانه! محدود شدن و هر چیزی که مناسبات سستمان با وزارت ارشاد این برهه از زمان را تعریف میکند، معنایی جز پذیرفتن این حرفها و آماده شدن برای تن دادن به این خفت ندارد. البته که ما تن نمیدهیم و تاریخ ما را قضاوت خواهد کرد. در زمانی که طالبان بیخ گوشمان دولتی مستقر کرده است.
(همایون غنیزاده ۲۶ مرداد ۱۴۰۰)