فرارو- دکتر داوود هرمیداس باوند استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین الملل گفت: «به نظر من آنچه اکنون موجب تقابل ایران و آمریکا شده بیش از مسائل فرهنگی و ایدئولوژیک، بحث تفاوت ساختاری است. یعنی کشوری که در معرض اتهاماتی همچون نقض حقوق بشر قرار می گیرد، وجه اختلاف فرهنگی میان آنها تبدیل به وجه اختلاف ساختاری می شود.»
دکتر داوود هرمیداس باوند استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بین الملل در گفتگو با فرارو گفت: «رابطه ایران با آمریکا در مقطعی بسیار رمانتیک بود. در نیمه دوم قرن ۱۹ آمریکا با اعزام مسیونرهای مذهبی و ایجاد کالج و بیمارستان آمریکایی در ایران آثار مثبتی به جا گذاشت.»
وی ادامه داد: «ایرانی ها بارها سعی کردند از آمریکا به عنوان قدرت سوم جهت کاهش سلطه و نفوذ انگلیس و روسیه در ایران استفاده کنند.»
وی افزود: «آمریکایی ها با عهدنامه ۱۹۱۹ شدیدا مخالفت کردند و یکی از دلایل عدم پذیرش این عهدنامه مخالفت آمریکایی ها بود. همچنین آمریکا در رابطه با مسئله آذربایجان در شورای امنیت از موضع ایران حمایت کرد.»
این استاد دانشگاه اظهار کرد: «اما آمریکا درباره ملی شدن صنعت نفت سه نگرش متفاوت داشت. در مرحله اول از اصل ملی شدن نفت ایران حمایت کرد. در مرحله دوم نقش میانجیگری میان ایران و انگلیس را بر عهده گرفت که در نتیجه این میانجیگری انگلیسی ها اصل ملی شدن نفت ایران را پذیرفتند.»
وی ادامه داد: «اما در مرحله سوم انگلیس قول مشارکت آمریکا در منابع نفتی را می دهد که در نتیجه آمریکا با انگلیس هم داستان می شود و چون نمی توانند با دولت دکتر مصدق کنار بیایند اقدام به کودتا علیه دولت دکتر مصدق می کنند.»
وی تصریح کرد: «لذا کودتای ۲۸ مرداد یک نقطه عطف در روابط ایران و آمریکا بوجود آورد؛ اگرچه مناسبات دو کشور بعد از این اتفاق قطع نشد.»
این کارشناس مسائل بین الملل گفت: «پس از پیروزی انقلاب نیز شاهد بحران گروگان گیری اعضای سفارت آمریکا بودیم که پیامدهای آن بروز جنگ هشت ساله و بلوکه شدن دارایی های ایران بود که البته بیانیه الجزایر بخشی از آن مشکلات را رفع کرد.»
وی تصریح کرد: «لذا بحران گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا و پیامدهای بعد از آن نیز نقطه عطفی دیگر در روابط میان ایران و آمریکا بوجود آورد.»
باوند گفت: «به نظر من پس از پیروزی انقلاب مسائل ارزشی و ایدئولوژیک بیشترین نقش را در تیرگی روابط میان دو کشور ایفا کرد؛ اگرچه مسائل تاریخی پیش گفته شده نیز بر این تیرگی دامن می زد.»
وی ادامه داد: «یک جریان انقلابی و ایدئولوژیک نسبت به نظم جهانی نگرش تجدیدنظرطلبانه دارد چراکه معتقد است نظم و نسق حاکم بر جهان ساخته و پرداخته منافع قدرت های سلطه گر و امپریالیستی است و لذا در طلب تغییر وضع موجود و برقراری عدالت در دنیا است.»
وی افزود: «اما این نگرش تنها در آغاز وجود دارد چون منطق بین المللی نیز تاثیر گریزناپذیر خود را خواهد داشت و لذا نظام های انقلابی نیز بعد از مدتی مجبور می شوند در پرتو منطق برتر نظام بین الملل تغییراتی تاکتیکی در رویکرد خود ایجاد کنند.»
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: «البته منافع و مصالح برخی در این است که ارزش های انقلابی و وجود بحران و موجودیت دشمن استمرار داشته باشد.»
باوند در پاسخ به این سوال که چرا دشمنی ایران با کشورهایی مانند روسیه و انگلیس تداوم پیدا نکرد، اما دشمنی با آمریکا تا امروز ادامه یافته است؟، گفت: «چون آمریکا یک قدرت هژمون است و منافع آن در ابعاد جهانی است. اما انگلیس تنها در مقطعی (قرن ۱۹) یک قدرت هژمون بود و روسیه هیچگاه قدرت هژمون نبود و تنها یک قدرت بزرگ بود.»
وی افزود: «لذا آمریکا در همه نقاط جهان حضور دارد و بسیاری از رویدادها را به عنوان منافع حیاتی خود تلقی می کند و ایران هم که از قرن ۱۹ چهارراه تعاملات بین المللی است.»
باوند در پاسخ به این سوال که مسائل فرهنگی و روانشناختی تا چه میزان در دشمنی میان دو کشور نقش دارد؟، گفت: «از مسائل فرهنگی می توان به عنوان جنبه روانی یاد کرد که در تعاملات و روابط میان دو کشور بسیار قوی است.»
وی با بیان اینکه مسائل فرهنگی بیشتر پیرامون ارزش های دمکراتیک و مقتضیات روز مطرح می شود گفت: «من حدود ۱۷ سال در آمریکا زندگی کردم و فکر نمی کنم مردم آمریکا نگاهی خصمانه نسبت به ایران داشته باشند.»
وی افزود: «نظرسنجی هایی که حاکی از دیدگاه تهدیدمحور مردم آمریکا نسبت به ایران دارد نمی تواند ملاک قرار بگیرد. این نظرسنجی ها با توجه به شرایط روز و لابی اسرائیل متفاوت است و سعی می کنند ایران را یک تهدید معرفی تا بتوانند از این مسئله بهره برداری کنند.»
باوند اظهار کرد: «به نظر من آنچه اکنون موجب تقابل ایران و آمریکا شده بیش از مسائل فرهنگی و ایدئولوژیک، بحث تفاوت ساختاری است. یعنی کشوری که در معرض اتهاماتی همچون نقض حقوق بشر قرار می گیرد، وجه اختلاف فرهنگی میان آنها تبدیل به وجه اختلاف ساختاری می شود.»
وی ادامه داد: «اگر ساختارهای دو کشور به هم نزدیک باشد دلیلی برای تعارض وجود نخواهد داشت. البته این موضوع می تواند برای کشورها گزینشی باشد. یعنی برای آمریکا اگرچه ساختار عربستان قرون وسطایی و قبیله ای است اما به دلیل منافعی که در این کشور دارد گزینشی برخورد کرده و سعی می کند خیلی درباره آن تبلیغات و هیاهو نکند.»
باوند تاکید کرد: «در دنیای امروز اختلاف ساختاری از اهمیت بیشتری برخوردار است که ترجمان اختلاف ساختاری در منش، روش و برخوردها در داخل کشور می شود.»