رامین کامران
یکی از تناقضاتی که در موقعیت امروز ایران مشاهده می گردد و اگر این اندازه برای مردم ما گران تمام نمی شد، اسباب خنده و تفریح بود، کشمکشی است که بین دو گروه از روحانیان واقع شده و همگی تماشاگر آن هستند. ما یک گروه داریم که طرفدار پر و پا قرص اسلام سیاسی است و در مناصب مختلف دولتی که با انقلاب به یغما رفته است، جا خوش کرده. گروهی دیگر هم داریم که از همان حوزۀ علمیه جم نخورده و بر مسند قدیم نشسته و از آنجا ندای استقلال نسبت به قدرت دولت، دولت اسلامی را سر می دهد.
گروه اول که از موضع قدرت حرف می زند، نه فقط خواستار تداخل دین و سیاست است که موقعیت ممتاز خویش را مدیون آن است، دست باز برای قانونگذاری و اجرای قانون دارد و طبیعی است که هر چه را می کند برداشت درست از شریعت اسلام می شمرد. گروه دوم به صراحت با تداخل اسلام و سیاسی یا به عبارت بهتر دخالت قدرت سیاسی ـ ولو اسلامی ـ در حیات حوزه و تعیین باید و نباید های دین، مخالف است و نوآوری در زمینۀ احکام مذهبی را، حتی اگر از سوی معممین انجام شده باشد، مردود و بی مقدار می شمرد.
تکلیف مردم با گروه اول روشن است. از دست آخوند و ملا به تنگ آمده اند و اول چیزی که هدف تنفرشان است، دولت مذهبی و سیاست آغشته به مذهب است. این حکومت را نمی خواهند و از انواع امر و نهی مذهبی که شب و روز و از هزار جهت در معرض آنها قرار دارند، بیزارند. این باعث شده تا برخیشان به گروه اول عنایت پیدا کنند و این مسئله که اعضای آن دخالت در سیاست را خوش ندارند، در نظرشان جلوه پیدا کند.
نکته این جاست که برداشت گروه دوم از اسلام و باید و نباید هایش بسیار از گروه اول متحجر تر و به عبارتی ارتجاعی تر است. درست است که خواستار حکومت کردن نیستند، ولی در عین حال روایتی که از اسلام و احکامش عرضه می کنند، بسیار انعطاف ناپذیر است. جالب این جاست که گروه اول، به دلیل حکومتگری و برخورد ناگزیر با واقعیت و محدودیت های آن، در بسیاری موارد نوآوری هایی کرده که دین را نه با امروز به معنای کلی، با الزامات حکومتگری در دنیای امروز منطبق ساخته است. این تغییرات الزاماً منطبق با خواست مردم یا دمکراسی یا تجدد یا… نیست، ولی به حکومت مجال داده تا در عین حفظ منافع طبقۀ حاکم، خود را از بسیاری قید و بند ها که اجرای خشک احکام اسلامی می توانسته برایش فراهم سازد، آزاد کند.
مشکل این جاست که انتخابی دوگانه پیش روی ملت ایران نهاده شده است: یا احکام خشک بدون ادعای حکومت و یا حکومتگری با سختگیری کمتر. روشن است که هیچ کدام این دو نمی تواند مطبوع طبع مردمی باشد که اصولاً تحمیل محدودیت های مذهبی را تاب ندارند. ولی نفس این موقعیت، چنان که اشاره کردم، برخی را به این صرافت انداخته که گروه اول می تواند جایگزین خوبی باشد برای اینهایی که امروز قدرت را در دست دارند.
تصور باطل است و هر دو شق انتخاب خطاست. این که قدرت سیاسی نباید تابع مذهب باشد و به طریق اولی نمی باید در دست روحانیان قرار بگیرد، امریست روشن که باید پایۀ قضاوت قرار بگیرد. انعطاف در اجرای احکام عذر موجهی برای خطای اساسی کار نیست. و اما مورد دوم. ادعای حکومت نداشتن و خواستار اشغال مناصب اجرایی نبودن به هیچوجه مترادف صرف نظر کردن از اجرای احکام اسلام نیست. گروه دوم همان قدر طالب این اجراست که گروه رقیبش، ولی می خواهد این کار بر عهدۀ حکام غیر مذهبی باشد تا دامن خودش از انتقاد ایمن بماند.
اشکال از میدان دادن به احکام مذهبی توسط حکومت است و چارۀ کار نه نرم و سخت کردن احکام است و نه اینکه مجری معمم باشد یا نه. در یک کلام، راه حل درست ختم تداخل است و برقراری حکومتی لائیک. از اسلام به اسلام پناه بردن و از روحانیت به روحانیت، راه غلطی است که بار ها در قالب اسلام نو و کهنه یا راستین و غیر راستین آزموده شده. نمی باید با تغییر رنگ و رویش دوباره پیگیر آن شد.
۳۱ ژانویۀ ۲۰۲۲، ۱۱ بهمن ۱۴۰۰
از: ایران لیبرال
rkamrane@yahoo.com