توهمات قرن بیستمی پوتین در حمله به اوکراین

پنجشنبه, 26ام اسفند, 1400
اندازه قلم متن

یورش روسیه به اوکراین پیمان ناتو را از بستر مرگ نجات داد و میان اعضای آن وحدت و همبستگی به وجود آورد

بدیع یونس

MIKHAIL KLIMENTYEV / SPUTNIK / AFP

ادعای ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه، مبنی بر اینکه حمله به اوکراین را برای دفاع از امنیت کشورش انجام داد، غلط از آب درآمد؛ زیرا هیچ‌کس نه در داخل روسیه با او همبستگی نشان داد و نه در بیرون از آن. چنانچه بیش از ۱۴۰ کشور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد تهاجم روسیه به اوکراین را محکوم کردند و آن را تجاوز آشکار به قلمرو یک کشور مستقل دانستند.

افزون بر آن، کشورهای اروپایی به‌رغم مخالفت‌هایی‌‌ که میان خود و با بریتانیا پس از برگزیت داشتند، علیه پوتین متحد شدند و همه در کنار آمریکا قرار گرفتند. اکنون پوتین برخلاف انتظارش به‌گونه کم‌سابقه‌ای منزوی شده و در معرض بزرگ‌ترین، سخت‌ترین و فراگیرترین تحریم‌های اقتصادی، هوایی و دریایی قرار گرفته است. بعضی‌ها بر این نظرند که پوتین برای این تحریم‌ها از پیش آمادگی داشته، اما تردیدی وجود ندارد که او از عمق، گستردگی و فراگیری این تحریم‌ها غافلگیر شده است.

یورش روسیه به اوکراین پیمان ناتو را از بستر مرگ نجات داد و میان اعضای آن وحدت و همبستگی به وجود آورد. حتی کشورهای بی‌طرفی مانند سوییس، فنلاند و اتریش هم بی‌طرفی منفی را کنار گذاشتند و در کنار سایر کشورهای اروپایی قرار گرفتند. گذشته از آن، آلمان با فرستادن سلاح‌های پیشرفته‌ به کمک اوکراین شتافت و بودجه دفاعی خود را تا سقف ۱۰۰ میلیارد دلار بالا برد.

پوتین در قرن ۲۱ با منطق قرن ۲۰ عمل می‌کند. او در سیاست خود از استالین دیکتاتور الهام می‌گیرد؛ چون مغزش انباشته از اندیشه‌های خودکامگی استالین است؛ گویی راه و روش استالین در همه عصرها قابل‌اجرا است.

با رجوع به سخنان پوتین پیش از یورش به اوکراین، روشن می‌شود که چگونه او مانند همه دیکتاتورها، برای توجیه این حمله به شعارهای ناسیونالیستی و عوام‌گرایانه تکیه می‌کند. پوتین می‌گوید هدفش از حمله به اوکراین، جلوگیری از پیوستن کی‌یف به ناتو و ممانعت از رسیدن غرب و ناتو به مرزهای مستقیم روسیه و تهدید مسکو است؛ اما این واقعیت را نادیده می‌گیرد که پیمان ناتو در نشست ۲۰۰۸ خود در بخارست، پیوستن اوکراین و گرجستان به این پیمان را رد کرد.

همچنین ناتو اعلام کرد که عضویت کشوری را که اختلافات مرزی داشته باشد، نمی‌پذیرد. گذشته از آن، روسیه کشوری است که همه انواع موشک‌های کوتاه‌برد، میان‌برد و دور‌برد را می‌سازد؛ بنابراین پوتین به‌خوبی می‌داند که با داشتن موشک‌های قاره‌پیما که می‌تواند هرجایی را در دنیا هدف قرار دهد، حضور نیروهای نظامی در مرزهای روسیه تهدید جدی برای مسکو یا سایر شهرهای ‌کشورش به شمار نمی‌آید.

پوتین همچنین فراموش کرده که ارتش کشورش در گذشته مناطق مختلفی در جهان را هدف تاخت‌و‌تاز قرار داده، اما غرب به گونه شرم‌آوری سکوت کرده و هیچ‌گونه واکنشی نشان نداده است. برای مثال، در سال ۲۰۰۸ ارتش روسیه به کشور مستقل گرجستان یورش برد و کمک به آبخازیا و اوسیتیا برای حاکمیت بر سرنوشتشان را بهانه قرار داد؛ در حالی‌ که هدفش محاصره ترکیه به عنوان یکی از اعضای ناتو بود.

پس از آن، در سال ۲۰۱۴ به شبه‌جزیره کریمه یورش برد و آن را به خاک روسیه ضمیمه کرد؛ در حالی‌ که به هیچ صورتی به پیوستن آن به ناتو ارتباط نداشت.

روسیه در سال ۲۰۱۵ هم با هدف محاصره ناتو، پایگاه هوایی حمیمیم در سوریه در نزدیکی پایگاه هوایی انجرلیک ترکیه را تاسیس و آن را با سامانه موشکی اس-۴۰۰ و موشک‌اندازهای راهبردی مجهز کرد. سپس بر اساس قراردادی با رژیم سوریه، فرصت بهره‌برداری از پایگاه‌های نظامی طرطوس و لاذقیه در نزدیکی انجرلیک را به دست آورد تا از این طریق امکان حرکت ناوگان دریایی خود در مواجهه با کشورهای عضو ناتو در اروپای جنوبی را فراهم کند و بر شرق دریای مدیترانه و شمال آفریقا تسلط یابد. بنابر‌این چه کسی در پی محاصره کردن دیگری است؟

اکنون حمله روسیه به اوکراین هم برای این است که تسلط خود را نخست بر شرق، شمال و بخشی از غرب دریای سیاه بگستراند و در گام‌های بعدی، کشورهای مولداوی، رومانی، بلغارستان و همه کشورهای کرانه دریای سیاه را تحت کنترل خود درآورد.

ادعای پوتین مبنی بر اینکه هدفش از لشکرکشی به اوکراین، نابود کردن ناسیونالیست‌های افراط‌ی اوکراینی و نازی‌های جدید است، نیز ادعایی پوچ و غیرمنطقی است؛ زیرا علاوه بر اینکه خود او و حزبش نمونه بارزی از ناسیونالیسم افراط‌گرای روسی‌اند، بزرگ‌ترین پشتیبان احزاب ناسیونالیست افراط‌گرا در درون و برون روسیه نیز به شمار می‌رود. آیا این منطقی است که او احساسات قومی را در کشور خود تشویق می‌کند، اما در برابر احساسات قومی مردم اوکراین واکنش نشان می‌دهد و دشمنی می‌ورزد؟

پوتین مدعی است که نازی‌های جدید در اوکراین نفوذ فراوان دارند و بر بسیاری از نهادهای دولتی مسلط‌‌اند. اما واقعیت‌های تاریخی بر ادعای او خط بطلان می‌کشد؛ زیرا در انتخابات ۲۰۱۹، نازی‌های جدید یکدست در برابر ولودیمیر زلنسکی، رئیس‌جمهوری اوکراین، ایستادند، ولی حتی یک کرسی هم در مجلس اوکراین به دست نیاوردند. زلنسکی در همان انتخابات پیروز شد و پوتین هم به مشروعیت او اعتراف کرد؛ برخلاف امروز که در گفت‌وگوهای جاری خواهان سپر انداختن و تسلیم شدن او است.

خلاصه اکنون تمام ترفندها و نیرنگ‌های پوتین افشا و همه ادعاهایش نقش بر آب شده است؛ او اکنون نه قدرت این را دارد که تجاوزش بر اوکراین را برای مردم روسیه توجیه کند و نه می‌تواند جامعه جهانی را قانع کند. امروز ما متحد شدن جهان علیه رئیس‌جمهوری را شاهدیم که می‌خواهد نظم جهانی را بر هم بزند؛ در حالی‌ که خود شکست خورده و تصمیمش به زیان خود و کشورش تمام شده است.

از: ایندیپندنت 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.