مردمان میهن ما در شهرنشینی و فرهنگ، پیشینه ای ارزشمند و دور و دراز دارند. در چند صد سال گذشته بیگانگان و سرمایه داران جهان، به کشور ما دست اندازی های فراوان کرده اند. این دست اندازی ها بدون دستیاری و کمک برخی از ایرانیان خود فروخته نمی توانست انجام شود. در این سال ها حاکمان دست نشانده مردمان میهن ما را از فرهنگ، آموزش و پرورشی که فردوسی، جلال الدین مولوی، سعدی، حافظ و … را پرورده و نیز از آموزش و پرورش نو مانند راهبری (مدیریت)و سازمان دهی (تحزب) دور نگه داشته اند. افزون بر این بدبختی ها با زندان، شکنجه، کشتن و آموزش بد و نادرست فرزندان میهن ما را از بالیدن و پیشرفت باز داشته اند. این واپس ماندگی در درازای دوران های گذشته همراه با ترس و آموزش بد، مردمان ما را انجمن گریز، سازمان گریز (حزب گریز)، پراکنده و پریشان کرده است. امروز همه ی کشورهای جهان با همسازی، راهبری و سازماندهی (تحزب) به پیشرفت و توانایی رسیده اند در جایی که بیشتر دانش آموختگان دانشگاهی کشور ما از میهن خود گریخته اند. شگفت آن که برخی از همین دانش اندوختگان از سر گمراهی و بی خردی با سرافرازی و بدون شرم می گویند که ما به هیج انجمن، سازمان و یا حزبی وابستگی نداریم.
راهبری و سازماندهی (تحزب) دانش و شیوه ی زندگی امروز جهان است. توانایی و چیرگی های کشورهای بزرگ جهان زاده ی راهبری و سازماندهی درست است. بیگانگان به یاری گماشتگان خود در ایران مانند شاهان قاجار و پهلوی، خمینی و خامنه ای، با زور سرنیزه، زندان، کشتار و شکنجه مردم ما را انجمن گریز و پراکندگی خواه کرده اند. در ایران حزب به ویژه سوسیالیسم گناه بزرگی بوده و هر کس از مردم و حقوق شهروندی مردمان سخنی گفته کمترین جزایش زندان و شکنجه و در پایان هم مرگ بوده است. سوسیالیسم گناه و کفر بوده و سوسیالیست ها را که مدافعان راستین کارگران و رنجبران هستند در دوران پهلوی به سه سال تا ده سال حبس محکوم می کردند یا با رویدادهای ساختگی و یا با تیرباران می کشتند. دکتر تقی ارانی و یارانش را به گناه کتاب خواندن در سال ۱۳۱۶ زندانی کردند و برخی از آنان مانند خود ارانی را در زندان کشتند. در نزدیک به یک صد سال پیش، ابوالقاسم لاهوتی سراینده و نویسنده ی پیشتاز میهن ما گفته است: «چاره ی رنجبران وحدت و تشکیلات است». دریغا که کسی این گفته ی خردمندانه ی لاهوتی را در نیافته است. حاکمان دست نشانده و بیگانه پرست نخبگان ما را در درازای بیش از صد سال در زندان ها کشته و یا فراری داده اند. لاهوتی نیز از بیم جان خود از زادگاه خود به شوروی و تاجیکستان گریخت و در آنجا به بزرگی و وزارت رسید و پس از مرگش تندیس او را برپا ساخته و گرامی اش می دارند.
سال ها پس از مرگ ابوالقاسم لاهوتی هنوز روز تولد او را در تاجیکستان جشن می گیرند.
در درازای یک صد و پنجاه سال گذشته بیگانگان هزاران هزار از فرهیختگان و نخبگان کشور ما مانند سرهنگ سیامک، بیژن جزنی، حمید اشرف، عباس سورکی، مصطفی شعاعیان، لادن بیانی، حسن ضیاء ظریفی، طاهره سیداحمدی، زهرا بهکیش، هما نصر زنجانی، شکرالله پاک نژاد و … و بسیاری از رهروان سوسیالیسم را در زندان ها کشته اند و چندین برابر از شمار کشتگان را به بیرون از کشور فراری داده اند. در چندین دهه ی گذشته زنان میهن ما با فداکاری و جانفشانی بی مانندی در برابر استعمارگران و نوکرانشان پایداری کرده و همه ی سدها و باورهای کهنه را درهم شکسته اند. زنان نخبه و دانشمندی مانند مریم میرزاخانی در نوجوانی سرآمد نخبگان جهان شده اند. زنانی که از ستم آخوندهای دست نشانده گریخته و به اروپا و آمریکا پناهنده شده اند در همه ی زمینه های دانشی، ورزشی، سیاسی، آموزشی و فنی نشان داده اند که گفته های آخوندها و باورهای مردم فریبانه و کهنه ی آنان بی ارزش است. امروز این نخبگان که در دانش های گوناگون سرآمد جهانیان هستند از راهبری کشور خود با زور دور نگه داشته شده اند. شوربختانه برخی از نخبگان ایرانی، چه زن و چه مرد، با آن که در دانشگاه های بزرگ جهان استاد هستند همچنان از انجمن ها و سازمان ها گریزانند و تلاش و کوششی برای راهبری و سازماندهی مردمان میهن مان نمی کنند. چرایی این دوری از تلاش برای کمک به راهبری سازمان ها هم سر در آموزش و پرورش نادرست و استعماری و هراس آنان از زندان و شکنجه دارد. چه بسا کودکانی که پدرانشان را نیمه شب دژخیمان از خانه شان ربوده اند و آنان هرگز دیگر پدر خود را ندیده اند.
به گفته ی حافظ: « عالمی دیگر بباید ساخت و نو آدمی». ساختن چنین جهانی که حافظ آرزو کرده است برای ما ایرانیان بسیار دشوار می نماید. در کشورهای باختری مانند سوئد، نوروژ، فرانسه و … چنین جهانی با رفاه و آسایش ساخته شده است و مردمان در آسودگی و به خوبی زندگی می کنند. در کشورما با فرمانروایی بیگانگان و گماشتگانشان ساختن چنین جهانی بسیار دشوار است زیرا مردمان میهن ما باید نخست ترس و نادانی را از میان بردارند تا بتوانند فرمانروایی ملت را برپا کرده و کار ساختن جهانی نو و تازه را در کشور ما آغاز کنند. برای انجام چنین کار بزرگی باید از راه برپایی سازمان ها و حزب ها، انبوه مردمان کشور را به آگاهی رساند و به تلاش واداشت. امروز کار آگاهی رسانی با اینترنت به گونه ای پراکنده و بدون راهبری و سازماندهی همگانی انجام می شود.
حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران برای هموار کردن راه آسایش و رفاه ایرانیان، سوسیال دموکراسی و لائیسیته را چاره ی کار می داند. راهی که بیش از صد سال است که مردمان شمال اروپا در آن راه گام بر می دارند و با هوشیاری و کار و کوشش خود در این راه پیروز شده اند و شیوه ی زندگی شان زبانزد همه ی جهانیان است. پیش از آن که به سوسیال دموکراسی بپردازم باید بگویم که لائیسیته با سکولاریسم یکی نیست. لائیسیته بیشتر معنای رواداری در باورها را دنبال می کند و به ستیز با دین و دیگر باورها نمی پردازد. لائیسیته به معنای جدایی شیوه ی فرمانروایی کشور از همه ی دین ها، باورها و ایدئولوژی ها است. در جایی که سکولاریسم خواهان جدایی دین از دولت و حکومت است اما با شیوه ای پنهانی و زیرکانه هم از مالیات کشور می خورد و هم از خیریه ها، نذر و نیار و وقفیات مردمان دین باور و نادان شکم رهبران دینی و کلیسا را پر می کند.
در اینجا من به معنای سوسیال دموکراسی می پردازم و به لائیسیته در نوشته ای دیگر خواهم پرداخت. سوسیال از واژه ی سوسیوس ( socius) در زبان لاتین می آید و به معنای دوست، رفیق، شریک، همکار، همراه، همبسته و هم پیمان است. این واژه از واژه سوسی ای (socii) یعنی متفق یا وابسته ، به دست آمده و از رم باستان بر جای مانده است. این واژه درباره ی کسانی به کار می رفت که رمی نبودند و حقوق شهروندان رمی را نداشتند. آن ها باید مالیات پرداخت می کردند، خدمات نظامی انجام می دادند اما رمی به شمار نمی رفتند برای همین به آن ها وابسته یا متفق می گفتند. سوسیال به معنای همبستگی یا همکاری همگانی است در سازمان اجتماعی یک کشور.
دموکراسی dēmokratía واژه ای است یونانی و از دو بخشdemos به معنای مردم و kratein به معنای فرمانروایی پدید آمده است. دموکراسی شیوه ی اداره ی کشور است از راه دخالت مستقیم و آزادانه ی مردمان یک کشور در تصمیمات سیاسی و اداره ی آن کشور.
سوسیال دموکراسی از دو واژه ی سوسیال یعنی سازمان اجتماعی همگانی یا مردمی و واژه ی دموکراسی به معنای آزادی اجتماعی سیاسی همه ی مردمان برای انتخاب شیوه ی زندگی شان بدون آسیب رساندن به رفاه و آزادی دیگر شهروندان است.
سوسیال دموکراسی به معنای زندگی اجتماعی همگی شهروندان همراه با آزادی و آزادگی است . سوسیال دموکراسی یعنی خوشبختی و رفاه همه ی مردمان در چارچوب قانون و نظم اجتماعی. در سوسیال دموکراسی فرد و جامعه، اعضاء یک پیکر بزرگ به نام جامعه یا کشور هستند. در سوسیال دموکراسی رفاه و آزادی درهم تنیده و گره خورده است. سوسیال دموکراسی یعنی رفاه اجتماعی و همگانی در جامعه ای با حزب ها و نهادهای گوناگون مردمی آزاد و در رقابت آزاد بدون هیچگونه استثناء (جداسری و برتری دادن به کسی)، تبعیض (برتری دادن و جداکردن کسی و یا کسانی) و اجحاف ( ستم و دراز دستی به حقوق و سزاواری های مردمان) در تلاش های اقتصادی و اجتماعی شان.
رفاه اجتماعی و همگانی؛ یعنی آسایش بدون دغدغه ی فرد و خانواده برای فراهم کردن خورد و خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و درمان، آموزش رایگان تا دانشگاه و برخورداری از امکانات ورزشی و تفریحات سالم در همه ی سال های زندگی. همه ی این کارها بر پایه ی قانون و پشتیبانی و اراده ی شهروندان به دست دولت و سازمان های اقتصادی و اجتماعی انجام می شود.
رفاه دربرگیرنده ی پرستاری کشوری یعنی دولتی از همه ی خانواده ها و مردمان (انسان ها) در کشور؛ پرستاری از فرد و خانوار؛ پرستاری از کودکان، زنان بی سرپرست و ناتوان، پیرها و باز نشستگان و توان بخشی های گوناگون تنی و روانی به نیازمندان، بهداشت و بهداری کشوری برای همه، کاریابی و کمک به بیکاران نیز به معنای رفاه به شمار می آید. آموزش و پرورش، ورزش، گردش، نگهداری و نگهبانی از زیستگاه در روی زمین هم از خویشکاری های(وظیفه ها) کشوری و نیز شهروندان است.
رفاه و آسایش، به طور کلی یعنی همه ی کمک های اجتماعی و سیاسی مانند رایانه و کمک هزینه های دیگر، امنیت و بی گزندی شهروندان از زن و مرد و کودک را در بر می گیرد. همه باید با برنامه ریزی های درست همگانی و کشوری بتوانند یک زندگی بی دغدغه و شاد و آزاد داشته باشند. بیکاری و گرسنگی، بی سرپناهی، بی سوادی، بیماری باید برپایه ی برنامه های سوسیالیستی از جامعه و از تک تک شهروندان دورشود. حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران برنامه های رفاهی و تأمین اجتماعی خود را برای آگاهی همگان به زودی در تارنما و تلویزیون رنگین کمان بنیاد آزادی اندیشه و بیان، در دسترس هم میهنان گرامی می گذارد.
منوچهر تقوی بیات ـ از حزب سوسیال دموکرات و لائیک ایران
از: گویا