حسین شاه اویسی: آنکه نام نیکش هماره ماناست

پنجشنبه, 25ام فروردین, 1401
اندازه قلم متن

 

نوشتاری از حسین شاه اویسی

به بهانه بیستمین سالروز درگذشت

دکتر یدالله سحابی

تهران؛ فروردین ۱۴۰۱ خورشیدی

 

“زنده آنهایند که پیکار می کنند

آنها که جان و تنشان از عزمی راسخ آکنده است

آنها که از نشیب تند سرنوشتی بلند، بالا می روند

آنها که اندیشمند، به سوی هدفی عالی راه می سپرند

یا، وظیفه ای مقدس دارند یا عشقی بزرگ”

(ویکتور هوگو)

آنکه نام نیکش هماره ماناست

زنده یاد دکتر یدالله سحابی در سال ۱۲۸۴ خورشیدی در تهران چشم بر جهان گشود و با کوله باری از یک سده اندیشه ورزی و تکاپوی صادقانه در چهار چوب اندیشه و عمل که نامش چنان با علم، سیاست، اخلاق، فرهنگ، میهن دوستی و ادب گره خورد که ایشان را در تراز انسان های چند ساحتی قرار داده است.

جان باختگان داریوش و پروانه فروهر از ایشان به عنوان انسانی والا، پرمهر و با اخلاق یاد می کردند.

دکتر سحابی انسانی بود خواستار حقوق، انسان دوست، به کارگیرنده عقل نه جبر؛ به کثرت قوم ها و رنگ ها در عین همبستگی ملی و اندیشه، بر این باور بود: ایران میهن عزیزمان در چنین ساختار کثرت گرایی در عین وحدت است که به تعادل، عدالت و توسعه می رسد.

با اشاره مجمل به بخش هایی از خدمات و فعالیت های میهنی و فرهنگی این خدمتگزار راستین میهن می پردازم:

در جریان جنبش ملی شدن صنعت نفت به عنوان یکی از یاران نزدیک بزرگ مرد ایران دکتر محمد مصدق مطرح شد.

او به همراه یازده استاد دانشگاه، شرکتی را به مدیریت مهندس مهدی بازرگان به نام “یاد” تاسیس کردندکه به علت اعتراض به قرارداد کنسرسیوم نفت تا پایان نخست وزیری فضل الله زاهدی از خدمت در دانشگاه محروم شد که با تعویض کابینه مجددا به امر تدریس در دانشگاه در رشته زمین شناسی دعوت شد.

به دعوت آیت الله رضا زنجانی، دکتر سحابی این دانشمند زمین شناس پای در زمین ناهموار سیاست نهاد و در شمار هموندان نهضت مقاومت ملی قرار گرفت.

در اواخر دهه سی خورشیدی، به دنبال باز شدن فضای سیاسی به عضویت جبهه ملی دوم در آمد و پس از انحلال جبهه ملی دوم با تشکیل جبهه ملی سوم که در برگیرنده احزاب (نهضت آزادی ایران، حزب ملت ایران، جامعه سوسیالیست ها، حزب مردم ایران و شخصیت های ملی و… بود) در آمدند که با همه دشواری ها و ممانعت های دولت از ایجاد سازماندهی، سرانجام اساس نامه جبهه ملی سوم در هفتم مرداد ۱۳۴۴ به تصویب شورا رسید.

دکتر سحابی در مقطع دیگری از زندگی سیاسی خود به همراه یاران و هم اندیشان خود، همچون مهندس مهدی بازرگان و آیت الله سید محمود طالقانی و…  در سال ۱۳۴۰ خورشیدی اقدام به تاسیس نهضت آزادی ایران کردند و بر فعالیت های سیاسی خود افزودند که منجر به بازداشت ایشان و روانه زندان شدن و به شش سال زندان محکوم شدند و به خاطر ۳۷ سال خدمت فرهنگی و دانشگاهی، محکومیت دکتر سحابی به ۴ سال کاهش یافت ولی در مجموع ۷ سال از عمر خود را در زندان های شاه گذراند.

به راستی این بزرگ مرد علم، سیاست، دین و اخلاق نیز از مصادیق این بیان پر نغز جان باخته راه استقلال میهن شیخ محمد خیابانی شد که میگفت: “او اولاد قرن حاضر بود و عاق قرن خود نشد.”

شادروان دکتر سحابی به راستی اینگونه زیست که در وداعش بسیارانی گریستند.

دکتر سحابی نادانی را بنیادی ترین درد جامعه می دانست زیرا به این باور رسیده بود که در ناآگاهی و نادانی، نه آزادگان، نه انسان دوستان، بلکه خودکامگان نظیر چنگیز، مغول، اسکندر و… ولی این بار نه با شمشیر و نیزه که با گلوله و چوبه دار، تانک و توپ، بمب های شیمیایی و میکروبی و… انتظار ما را خواهند کشید.

دکتر سحابی در هنگامیکه دوران محکومیت در زندان را تحمل می کرد از خبر درگذشت دکتر مصدق مطلع شد، با استفاده از مرخصی از زندان بیرون رفته و خود را به قلعه احمد آباد رساند تا در آیین وداع و خاک سپاری بزرگ مرد تاریخ ایران حضور داشته باشد.

داستان این مراسم از زبان داریوش فروهر اینگونه بازگو شده است؛ “دکتر یدالله سحابی انسانی مهربان، قابل احترام و سرشار از مهر بود. آن روز در احمد آباد در چهاردهم اسفند ماه ۱۳۴۵ که شمار اندکی از یاران و بستگان اجازه حضور یافته بودند تا با پیشوای ملی شدن صنعت نفت وداع کنند، حاضران در آن جمع، آیت الله سید رضا زنجانی، دکتر یدالله سحابی، مهندس حسیبی، داریوش فروهر و… که به هریک انجام وظیفه ای سپرده شده بود. دکتر سحابی به شستشوی و غسل پیکر دکتر مصدق و مهندس حسیبی و داریوش فروهر به آماده سازی آرامگاه در یکی از اتاق های مسکونی قلعه مشغول شدند و آیت الله سید رضا زنجانی بر پیکر دکتر مصدق نماز گزاردند و مراسم خاک سپاری به پایان رسید؛ دست طبیعت و گردش روزگار چنان گشت که در مراسم تشییع پیکرهای جان باختگان پروانه و داریوش فروهر، در انبوه جمعیت در میدان بهارستان، این دکتر سحابی بود که بر آنان نماز گزارد.

دکتر سحابی با حکم دکتر مصدق از پایه گذاران بخش اکتشاف و استخراج شرکت نفت شد و در دولت موقت انقلاب، وزیر مشاور و از پیشگامان علم زمین شناسی در ایران و به ریاست سنی دوره اول مجلس شورای اسلامی برگزیده شد.

از این مرد بزرگ، فرزندان برجسته و مبارزی به جامعه تحویل داده شده است که همچون پدر بزرگوارشان خدمتگزار ملت و میهن و ادامه دهنده راه پدر، که همانا راه راستی و درستی، وفای به عهد، صداقت و عشق به میهن بود را برگزیدند.

به شماری از آثار باقیمانده ایشان از جمله خلقت انسان، زمین شناسی عمومی، زمین شناسی ایران، قران و تکامل، تبیین جهان و… می توان اشاره کرد.

و امروز که بیست سال از درگذشت دکتر سحابی می گذرد و بزرگ مردی این چنین از میان ما رفته است، می توان به جد بیان کرد که ملت، یکی از فرزندان شایسته و خدمت گزارش را از دست داد و ایران میهن عزیزمان یکی از سرمایه های اندیشمندش را وداع گفته است.

او چنان با مهر و انسان مدارانه زیست که از مصادیق بارز سروده عالی جناب عرفی شد که فرمود:

“چنان زی که پس از مرگ، مسلمانت به زمزم شوید و کافر بسوزاند”

یادش گرامی و روانش مینویی

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.