بهخاطر محدودیتهایی که جمهوری اسلامی بر رسانهها اعمال میکند، تعدادی از رسانههای بزرگ و پر مخاطب جریان اصلی در خارج کشور شکل گرفتهاند. این رسانهها چون در داخل کشور حضور ندارند و امکان داشتن خبرنگار در داخل ایران برای آنها ممکن نیست، «بیش از حد معمول» از شبکههای اجتماعی تأثیر میگیرند و بخش بزرگی از محتوای تولیدی آنها وابسته به همین شبکههای اجتماعی مخصوصا توئیتر و اینستاگرام است. یعنی بسیاری از اخبار، گزارشها و تحلیلهایی که در رسانههای جریان اصلی زبان فارسی منتشر میشود، تحت تأثیر خبرها و پیامهایی قرار دارند که در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشوند.
اگرچه تأثیرپذیری رسانه از شبکههای اجتماعی گریزناپذیر مینماید اما این تأثیرپذیری از حد که بگذرد میتواند هر رسانهی بزرگ و حرفهای را هم به انحراف جدی بکشاند و اخبار و گزارشها و تحلیلهایش را از واقعیت دور کند و مخاطب را دچار توهم سازد. از جمله نشانههای این عارضه این است که رسانههای جریان اصلی معمولا تفاوتی میان شبکههای اجتماعی و رسانههای اجتماعی قائل نیستند و یا اصولا از آن بیخبرند. به همین خاطر بیش از آنچه به محتوای رسانههای اجتماعی توجه کنند، درگیر شبکههای اجتماعی و پیامهای رد و بدل شده و شایعات و اخبار ساخته شده در آنها هستند*.
پروپاگاندای رایانشی
شبکههای اجتماعی اگرچه نقش مهمی در گردش ایدهها و گفتوگو دربارهی سیاست و سیاستهای عمومی بازی میکنند، اما این تنها نیمی از ماجراست. نیمهی نهچندان پنهان حقیقت این است که شبکههای اجتماعی ابزار فعالیت برای انتشار اطلاعات دستکاری شده و هدفمند نیز قرار میگیرند. یعنی کمپینهای سیاسی، دولتها و شهروندان عادی در سراسر جهان به کمک مجموعهای از کاربران حقیقی و روباتها در تلاشاند تا افکار عمومی را به چارچوبهای از پیشتعیینشده و غیرواقعی هدایت کنند.
بر اساس مطالعات یک شرکت تخصصی، تقریبا نیمی از ترافیک وب در اینترنت از سوی روباتها اشغال میشود. تخمینها حاکی از آن است که حدود یکسوم کاربران توئیتر روبات هستند. و در مجموع حدود ۱۰ درصد کاربران شبکههای اجتماعی را روباتها تشکیل میدهند.
در توئیتر روباتها تقریبا از عهدهی تمام کارهایی که یک انسان میتواند انجام دهد، بر میآیند. آنها به صورت خودکار مکالمات عمومی تولید میکنند و به پیامها جواب میدهند. کارکرد روباتها در مباحث سیاسی به این صورت است که از مواضع سیاستمداران حمایت و همزمان صدای مخالفان را نیز سرکوب میکنند تا افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهند. از این رو میتوان با هدف «ایجاد اجماع» و یا ایجاد «توهم حمایت عمومی» از یک ایده یا یک سیاست یا سیاستمدار از آنها بهره گرفت.
روباتها رفتار یک کاربر واقعی را در شبکههای اجتماعی تقلید میکنند و با پیشرفت الگوریتمهای هوش مصنوعی روز بهروز در گفتار و رفتار خود بیشتر شبیه انسانها میشوند. آنها حتی از سبک زندگی انسانها هم تقلید کرده و مثلا با رعایت چرخههای ساعات خواب یا بیداری، تأخیر هوشمند در پاسخدهی و یا گذاشتن پیامهای منحرف کننده کاری میکنند که امکان شناسایی آنها مشکل شود.
تأثیرگذاری روزافزون روباتها در حالی است که هزینهی استفاده از آنها چندان زیاد نیست، مثلا با قیمت کمتر از ۱۰۰ دلار آمریکا میتوان ارتشی از روباتها را برای ارسال انبوهی از پیامها و اثرگذاری وسیع در شبکههای اجتماعی بهخدمت گرفت. این پدیده در توئیتر فارسی امر شناختهشدهای است و بسیار رایج است که فعالان شبکههای اجتماعی با انبوهی از کامنتهای جهتدار و سرشار از تبلیغ یا فحاشی له یا علیه یک جریان سیاسی یا فرد سیاستمدار مواجه میشوند. و بر اثر آن کاربران عادی و حتی فعالان رسانهای و رسانههای جریان اصلی نیز بهخطا میافتند و دچار توهم محبوبیت برای یک ایده یا یک سیاستمدار میشوند و یا به خبری میپردازند که در عالم واقع ارزش خبری آن معلوم نیست.
«پروپاگاندای رایانشی» اصطلاحی است که این پدیدهی متأخر یعنی «انتشار اطلاعات غلط و دستکاری دیجیتال» را توضیح میدهد. پروپاگاندای رایانشی بهعنوان یک روش ارتباطی، به استفاده از الگوریتمها، فرایندهای خودکار و نظارت انسانی با هدف مدیریت فضای کلی رسانههای اجتماعی یا توزیع اطلاعات گمراهکننده از طریق این شبکهها اطلاق میشود. بهعنوان بخشی از این فرایند، نرمافزارهای خودکار (از جمله روباتها) بهمنظور دستکاری افکار عمومی در طیف متنوعی از پلتفرمها و شبکههای اجتماعی درون اینترنت استفاده میشوند**. این نرمافزارها معمولا از سوی چند کاربر واقعی پوشش داده میشوند تا رفتار کاربران واقعی رسانههای اجتماعی را تقلید کنند.
به این ترتیب پروپاگاندای رایانشی معمولا یک یا چند مؤلفه زیر را در بر میگیرد: روباتهایی که محتوای جعلی تولید و ارائه میکنند، حسابهای کاربری جعلی که در سطح محدودی به مدیریت انسانی احتیاج دارند و نیز اخبار فریبندهای که حاوی اطلاعات غلط در مورد سیاست عمومی و زندگی است.
پروپاگاندای رایانشی تنها یک موضوع فنی نیست بلکه از مولفهی اجتماعی نیز برخوردار است. از جمله وقتی حجم زیادی از محتوا بهسرعت در شبکههای اجتماعی تولید میشود پدیدهی «اثر ارابهی موسیقی» در جامعه شکل میگیرد.
اثر ارابه موسیقی ( Bandwagon effect)
انسانها عموما میخواهند در تیم برنده بازی کنند و یا در طرف برنده ماجرا قرار گیرند، در رایگیریهای عمومی مواردی دیده شدهاست که رایدهندگان به گروه یا فردی، که حدس زده میشود برنده شود، تمایل پیدا میکنند؛ بدون اندیشه درباره آن گروه یا فرد. با این کار آنان تصور کنند که خود را در «طرف برنده» قرار دادهاند. بسیار دیده شدهاست که مردمان بسیاری تنها وقتی ترانهای برایشان محبوب است که برای مردمان زیادی آن ترانه محبوب میشود.
معمولاً آدمیان هنگامی که متوجه شوند مردمان بسیار دیگری به ایدهای معتقدند و یا بهآنها القا شود که افرا زیادی به ایدهای تمایل دارند، احتمال اینکه بدون اندیشه آن را بپذیرند، بسیار افزایش مییابد. به این اثر، اثر ارابه موسیقی گویند و بر پایه آن روشهایی برای پروپاگاندا و سوءاستفاده بنیان میشود.
این اثر نوعی سوگیری شناختی است که طی آن، فرد عملی را فقط به این دلیل انجام میدهد که دیگران نیز دارند همان کار را میکنند. در این حالت فرد به باورهای خود توجه چندانی ندارد و پس از اینکه عملی را انجام داد به باورهای خویش رجوع میکند.
این اصطلاح ریشه تاریخی دارد و بیانی سیاسی از همان پدیدهی روانی است که به آن در فارسی به آن «چشم و همچشمی» میگویند. در سال ۱۸۴۸ یکی از نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا با استفاده از دلقکی به نام دن رایس، ارابههای موسیقی در شهرها به حرکت در آورد. این نوآوری وی در جذب مخاطب، بسیار مؤثر عمل کرد. موفقیت این ایده باعث شد، سیاستمداران بیشتری راغب شوند که بر روی ارابه موسیقی بنشینند و خود را در طرف موفقیت نشان دهند. رفته رفته تا سال ۱۹۰۰ استفاده از ارابه موسیقی به یک استاندارد برای تبلیغات ریاستجمهوری در آمریکا در آمد.(ویکیپدیای فارسی)
پانوشتها
*رسانههای اجتماعی برخلاف شبکههای اجتماعی کمتر و سختتر تحت تأثیر پروپاگاندای رایانشی و اطلاعات غلط و دستکاری شده قرار میگیرند چون «محتوا/پیام» در آنها اولویت دارد اما در شبکههای اجتماعی عنصر «ارتباط و رسانه» غالب است. این دو مفهوم سهوا در نزد عامه معادل هم استفاده میشوند و البته گاهی همپوشانی هم ممکن است داشته باشند. (البته این فرضیه هم وجود دارد که رسانههای جریان اصلی در خارج کشور به عمد و برای پیروزی یک جبهه خاص سیاسی به هر اقدامی دست میزنند و گاهی رپرتاژ آگهی را با تیتر خبر به مخاطب میفروشند و اصول حرفهای خود را زیر پا میگذارند. این فرضیه موضوع این یادداشت نیست و علیرغم داشتن شواهد تاریخی، نشانههای از تئوری توطئه در خود دارد).
**بخش عمده و مهمی از این یادداشت از کتاب «دستکاری در شبکههای اجتماعی، ۲۰۱۹» اخذ شده است. این یادداشت سرآغاز پروندهای است که در این رابطه بهتدریج در زیتون منتشر خواهد شد.