جنایت علیه بشریت جنایتی ست که حکومت ( یا دولت)، و گروهها وافراد وابسته به قدرت های سیاسی و دینی در بروز آن نقش اساسی دارند، جنایتی که با هدف سرکوب و از بین بردن دگراندیشان و مخالفان، و گروه های مختلف سیاسی، اجتماعی،مذهبی، قومی ، فرهنگی و….. انجام می شود. “جنایت علیه بشریت با روشی سیستماتیک وگسترده و سازمان یافته علیه یک جمعیت غیر نظامی اعمال می شود، رفتاری ست درتعقیب یا پیشبرد سیاست یک دولت یا یک سازمان ، که توسط جنایتکاران تدارک و سازماندهی میشوند. ”
مصداق های “جنایت علیه بشریت ” درحقوق بینالملل عمومی تعریف شده اند، اهم جرائم اینها هستند: قتل یا کشتار، نابودسازی ، آزار و ارعاب گروهی( گروه سیاسی، نژادی، مذهبی، ایدئولوژیک، قومی و…) ، شکنجه، زندانی کردن یا دیگر ابزارهای جلوگیری از آزادی، به بردگی بردن، تبعید و یا کوچاندن اجباری دسته جمعی، ناپدیدشدگی اجباری، هتک حرمت از زنان، بردگی جنسی، فحشای اجباری، بارداری اجباری، سترون کردن اجباری، هرگونه آزار جنسی، حذف محیطی و یا فیزیکی افراد از صحنههای سیاسی، نژادپرستی ، تبعیض نژادی، آپارتاید و…”، که هر کدام از اجزاء متغیر فوق دقیق تر بسط و توضیح داده شده اند.
حکومت اسلامی و ” جنایت علیه بشریت”
حکومت اسلامی ایران مصداق بارز”جنایت علیه بشریت” است. اکثر مواردی که اجزاء جنایت علیه بشریت تعریف شده اند را حکومت اسلامی بارها مرتکب شده، و هنوزهم مرتکب می شود. ارتکاب به “جنایت علیه بشریت” نه فقط دررفتاراین حکومت که اصول پایهای قوانین حقوقی و جزائی اش را شامل می شوند ( قوانین قصاص، قوانین مجازات اسلامی و…..) . زندانی کردن، شکنجه، قتل و کشتارو نابودی جمعی، کار سی واندی ساله این حکومت بوده و هست. هتک حرمت از زنان ، رواج فحشای آشکار یا زیر حجاب صیغه، آزار جنسی زنان ( و مردان ) زندانی، کاربردارعاب و ارهاب علیه گروه های سیاسی ، نژادی، قومی، فرهنگی، مذهبی، وحذف محیطی و یا فیزیکی اجباری افراد از صحنههای سیاسی و فرهنگی و دینی به اشکال مختلف از جمله ترورافراد، و نیز تبعیض دینی و آپارتاید جنسیتی و مذهبی و…در زمره روزمرگی استبدادِ دینیِ اسلامی ست.
حکومت اسلامی تا کنون مرتکب۶ کشتارازدگراندیشان، روشنفکران و مخالفان سیاسی و عقیدتی خود شده است، کشتارهائی که هر کدام شان به تنهائی مشمول ویژگیهای”جنایت علیه بشریت” می شوند. کشتار سال های ۵۹-۵۷، کشتار سال های ۶۲-۶۰، کشتاردرخارج از کشور، اسیرکُشیِ تابستان سال۶۷، قتل های زنجیرهای و کشتارهواداران و فعالان جنبش سال ۸۸، “جنایت علیه بشریت” را تعریف می کنند، و این ها سوای کشتار اقلیت های دینی، به ویژه بهائیان هستند، و بازهم سوای کشتارهائی ست که گروه های فشار و کشتار حکومتی ( گروه شاهین ، قنات، شیت، فدائیان اسلام ناب محمدی و…) مرتکب شدهاند.حتی اگر کشتار دگراندیشان، روشنفکران و مخالفان سیاسی و عقیدتی حکومت اسلامی نادیده گرفته شوند، قتل و اعدام قربانیان بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی ، که اعدام های دسته جمعی معتادان،سوزاندن و اعدام تن فروشان، به قتل رساندن و اعدام همجنس گرایان( و دگرباشان)، اعدام نوجوانان، اعدام در ملاء عام با حضور کودکان و نوجوانان، قطع اعضای بدن در ملا عام و…..کافی ست تا نسبت”جانیِ علیه بشریت” را برازنده ی این حکومت کند.
در باره انگیزه های مذهبی و سیاسی بروز این کشتارها، و نیز بهانه تراشی ها و تئوری بافی های ثانویه برای توجیه این جنایت ها نوشته و گفته شده است، ونیزجزئیات این جنایت ها درمقاله ها، کتاب ها، اسناد، و تصاویر بسیاری ثبت اند، جان به در بردگان ازاین کشتارها نیرشاهدانند. با این حال هنوزکارها و روشنگریهای پیرامون جنایت ها، با توجه به میزان وابعاد جنایتها ناچیزند.
قصداین یادداشت ارائه چند نمونه از جنایت های مستند و اشکارشده است، که به گمان من با آنچه به عنوان جنایت علیه بشریت تعریف شده نمی خواند، و روش ها و میزان قساوت و شقاوت به کار گرفته شده در انجام برخی ازاین جنایتها فراسوی “جنایت علیه بشریت” قرار می گیرند:
۱- “مغز رئیس زندان سیاسی قصر را گربه خورد”
پیش ازاعدام چهارتن از سران و مسؤلان رژیم پهلوی بر پشت بام مدرسه رفاه در شبانگاه ۲۵ بهمن سال ۱۳۵۷، بارقه ی آغازتوحش و اعمال “جنایت علیه بشریت” توسط حکومت اسلامی درسروصورت زخمی و باندپیچی شده نصیری و بازجوئی و بازپرسی از او در برابر دوربین تلویزیون، که در ۲۲ بهمن سال ۵۷ ضبط وپیش از اعدام او پخش شد، خود را نشان داد. ماجرا اما درآن حد نیز نماند و جنایتها به سوی فراسوی” جنایت علیه بشریت”شدن، پیش رفته اند:
“…. انقلاب که پیروز شد زمانی( رئیس زندان) شماره تلفن مدرسه علوی را گرفته و به خلخالی زنگ زده بود. خلخالی هم به او گفته بود عینک دودی بزند و کت و شلوار سورمهای بپوشد و بیاید. اما روزی که قرار بود بیاید برادرش را با این مشخصات فرستاده بود. خلاصه با برادرش گرم گرفته بودند و او هم گفته بود جناب سرهنگ فردا میآید. فردای آن روز زمانی آمده بود و خلخالی هم به جای اینکه او را پیش امام ببرد، برده بود پشتبام مدرسه علوی و بازجویی کرده و همان جاهم حکم اعدامش را صادر کرده بود. زمانی هم داد و فریاد کرده بود که به من خیانت کردید. دادستان آن زمان حاج محمد بود، گفت زمانی خیلی گریه میکرد و دست آخر دید که قرار است اعدام شود، قلبش را نشان داد و گفت پس یک گلوله به اینجا بزنید. ما تیراندازی کردیم و تیر اول به پیشانیاش خورد و کاسه سرش پرید و مغزش افتاد روی زمین. دادستان تعریف کرد که کمتر از نیم ساعت که گذشت یک گربه آمد و ردشد و مغزسرهنگ زمانی را خورد.”( گفتوگوی تاریخ ایرانی با جعفر شجونی: مغز رئیس زندان سیاسی قصر را گربه خورد.)
http://tarikhirani.ir/fa/files/56/bodyView/580/
“… در روز ۱۱ مهر ۱۳۵۸ تقی روحانی گوینده سابق رادیو توسط یک گروه مسلح ربوده شد و فردای آن روز پیکر نیمهجانش در بیابانهای اطراف جاده آرامگاه (جنوب تهران) پیدا شد. این واقعه حدود دو هفته پس از آن اتفاق افتاد که شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی مرکز با به پایان رساندن رسیدگی به پرونده تقی روحانی وی را به ۵ سال حبس و به علت اعتراف به شرب خمربه ۸۰ ضربه شلاق محکوم کرد. وی که تا آستانه انقلاب به گویندگی در رادیو ادامه داد، در دفاع از خود گفته بود که کار گوینده خواندن مطالبی است که به دست او میدهند. گوینده، نویسنده و مفسر مطالب نیست.
روزنامه کیهان در روز ۱۲ مهرماه نوشت: «بعدازظهر ۱۱ مهرماه پاسداران تقی روحانی را برای طی دوران محکومیت در ایرانشهر از تهران به ایرانشهر میبردند که در بین راه یک گروه مسلح او را ربوده و در بیابانهای اطراف جاده آرامگاه مضروب کردند. تقی روحانی در حالی که بر اثر ضربات وارده مغزش از کاسه سر بیرون آمده بود،به بیمارستان دکتر فاطمی منتقل شد. به دنبال انتقال تقی روحانی به بیمارستان دکتر فاطمی، شخصی ناشناس طی یک تماس تلفنی با خبرنگار کیهان مسئولیت این آدمربایی را برعهده گرفته و نام گروه خود را هم “گروه توحیدی مستضعف” اعلام کرد. (روزنامه کیهان ۲۹ شهریور و ۱۲ مهرماه ۵۸). تقی روحانی بر اثر ضربات وارده به مخچهاش فلج شد و تا پایان عمر بر روی صندلی چرخدار نشست و قادر به حرکت کردن و تکلم نبود….”
” ….جواد ذبیحی،مؤذن وخواننده دعاهای مذهبی، پس ازانقلاب برای مدتی زندانی شد و پس از آزادی چند نفری به درب منزل وی رفتند و به بهانه اجرای مراسم نیایش او را با خود بردند و به طرزی فجیع به قتل رساندند. عصر آن روز، روزنامه اطلاعات به نقل از گروه شاهین گزارشی را چاپ کرد که قتل سید جواد ذبیحی را به دلیل مداحی و مناجاتخوانی او در رادیوی وابسته به رژیم گذشته به گردن گرفتند. …بعدها صادق خلخالی در کتاب خاطرات خود که در سال ۱۳۷۹ منتشر شد، نام سیدجواد ذبیحی را در فهرست کسانی قرار داد که حکم اعدامشان را صادر کرده است …. ” (ر.ک به ویکیپیدای فارسی، ذیل نام جواد ذبیحی).
این ها نمونه هائی از زنگ آغاز جنایت های حکومتی در تهراناند، در شهرهای مختلف میهنمان نیز ماشین جنایت حکومتی به کارافتاد. شکنجه و اعدام ۴ تن از رهبران مردم ترکمن صحرا به حکم خلخالی و توسط محسن رفیقدوست و یارانش از سپاه پاسداران در ۲۹ بهمن ماه سال ۱۳۵۸ورها کردن اجساد انها در زیر پلی در کنار جاده بجنورد، قتل عام مردم روستای قارنا در اطراف نقده به تحریک و حکم آخوند ملاحسنی و هم پیماناناش معبودی و سرگرد نجفی و عزیز قادری ، دو نمونه ازجنایتهای حکومتی اند.
۲- اعدام روی برانکارد
شهریور سال ۱۳۵۸، طبق رای حاکم شرع خلخالی ۱۱ تن ( از یک گروه ۴۰ نفری که همگی ظرف ۲ ساعت محاکمه و اعدام شدند) در فرودگاه سنندج تیرباران شدند. یکیازقربانیان با برانکارد به محل اعدام آورده شد و بر روی برانکارد به گلوله بسته شد.عکسی ازصحنه ی تیرباران این ۱۱ تن در ششم شهریور ماه سال ۱۳۵۸ در روزنامه اطلاعات چاپ شد. حجت الاسلام والمسلمین، حاکم شرع حکومت اسلامی، صادق خلخالی اعلام کرد این خبردروغ است وگفت :”عکس ها ی مونتاژ شده را با خود به طرف جوخه اعدام رفته اند” ( اطلاعات ، یکشنبه اول مهر ۱۳۵۸). حدود یک سال بعد مجله ” پاپولارفتوگرافی” در شماره جولای خود همان عکس را به عنوان عکس خبریای که برنده جایزه پولیتزرشد، منتشر کرد. عکاس “جهانگیر رزمی”، و قربانی ای که بر روی برانکارد به قتل رسید احسن ناهید ( دانشجوی پلی تکنیک) نام دارند:
جمیل نوره از شاهدان این جنایت نقل می کند: “…. علت زخمی شدن وی(احسن) تیراندازی پاسداران مراقبش در حین انتقال به زندان بود. … شهریار، برادر کوچکتر احسن ناهید، (دانشجوی سال دوم پزشکی) و یکی از دوستانش بنام جمیل یخچالی، که هر دو جز اعدام شدگان سنندج هستند در یک اقدام حماسی باوجود نجات از مهلکه بخاطر احسن خود را دوباره تسلیم می کنند. ” جمیل از قول احسن تعریف می کند که با وجود زخم ران و خون ریزی به فرار ادامه داده و در یک مزرعه خود را زیر شبدرهای آن مزرعه مخفی می کند. پاسدارها به مکانی که در آن مخفی شده بودند، رسیده و… ” و از قول احسن ناهید می گوید:
” آنها از ما میخواستند که خود را تحویل دهیم و ترسی [هم از ما] نداشتند، چون اطمینان داشتند که ما اسلحه نداریم. من هیچگونه حرکتی نمیکردم، گرمای زیاد زیر شبدر[ها] هم مرا آزار میداد و [هم]بی نهایت طاقت فرسا بود، بخصوص درد رانم آنرا ده چندان میکرد. جاشها[اصطلاحی برای خائینین در زبان کردی است] مشغول زیر و رو کردن شبدرها بودند تا به شبدری که روی من بود رسیدند. آنرا کنار زده ومرا از زیرآن بیرون آوردند.” http://www.azadegy.de/az175/03.htm
۳- اعدام پزشکانی که برای کمک به مجروحان به محل های درگیری می رفتند
الف: دکترابوالقاسم رشوند سرداری، ۲۷ ساله، در تاریخ ۳۰ مرداد سال ۱۳۵۸ در پاوه به حکم خلخالی تیرباران شد. خلخالی، حجت الاسلامی که دروغگوئی فضیلت اش بود، در این رابطه گفت: “…. دکتر رشوند دستش به خون پاسداران آلوده بود و در همانجا دستوربریدن سرپاسداران را داده است. از یکی از همکاران او قمه ای به دست آمده است و طبق اعترافات خودش، خیلی از پاسداران را سر بریده و حتی سرمی را که به بدن پاسداران بیمار خون می رساند از دست بیمار کشیده است، این فرد اسیر جنگی بود و چاره ای نداشتیم جز این که حکم اعدام او را صادر کنیم…” ( ایام انزوا، خاطرات خلخالی ،ص ۱۰۶). فرشته نور افشار، دانشجوی سال آخر پزشکی و نامزد دکتر رشوند همان هنگام اعلام کرد : ” دکتر رشوند روز یکشنبه گذشته به پاوه رسیده در حالی که کشتار پاسداران دو سه روز قبل از رفتن رشوند به کردستان صورت گرفته است و بلیطی که این موضوع را ثابت کند وجود دارد.( روزنامه اطلاعات، مورخ ۳/ ۶/ ۱۳۵۸).
ب: درفاجعهی” انقلاب فرهنگیِ اسلامی” دکتر نریمیسا، در تاریخ ششم تیرماه سال ۱۳۵۹ دراهواز تیرباران شد. دادستان انقلاب خوزستان طی اطلاعیه ای ضمن تاکید براین نکته که” پاسخگوئی وطیفه این دادستانی نیست و این مرجع فقط موظف به ادای توضیحات به مقامات مسؤل و ذیربط کشور است” دلائل اعدام این پزشک رابر شمرد :” دستگیری به هنگام درمان و پانسمان مجروحان درگیری در دانشگاه، …تحریک دانشجویان زندانی که در تالار شهرداری اهواز زندانی بودند و هنگام فرار” در نتیجه تیراندازی به زمین و دیوار چهار نفراز بازداشتی ها کشته وچندین نفر مجروح شدند!و….” ، دادستانی در ضمن اعلام می دارد که اگر دکتر نریمیسا خدمتی هم کرده: ” ….به منظوری بوده است. او می خواسته است که انحرافات فکری خود را بدین نحو به مردم ساده پاکدل تلقین کند ” ( ایرانشهر، ۲۷ تیرماه ۱۳۵۹، شماره ۱۷)
۴- “…آنها که مجروح شدند، باید بیشتر مجروح شوند که بمیرند”و” کودکان ۱۲ساله نیز اعدام می شوند”
الف: آیت الله موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب اسلامی تاکید کرد:”برای مخالفان رژیم که طی تظاهرات مسلحانه یا در خیابان ها دستگیر شوند، زندان وجود نخواهد داشت و با شهادت دو شاهد در باره حضور آنها در تظاهرات ، پیش از آنکه به دادگاه انقلاب اسلامی برسند، به اعدام محکوم خواهند شد. این شاهد ها می توانند دو پاسدار، دو افسر و یا دو فرد عادی باشند، که اگر شهادت بدهند این افراد در درگیری و زد وخوردعلیه نظام اسلامی دخالت داشته اند ، چه از طریق به دست گرفتن اسلحه و چه به عنوان هوادار، همان شب به اعدام محکوم می شوند و تیرباران می شوند…یکی از احکام جمهوری اسلامی این است که کسی که با آن مخالفت کند باید کشته شود، این حکم اسلام است….هیچکس حق ندارد یک فرزند کافر را فرزند خود بداند…چطور یک مسلمان می تواند پس از اعدام چنین فرزندی، جسدش را طلب کند….انها که مجروح شدند، باید بیشتر مجروح شوند که بمیرند، این حکم اسلام است و…” (مصاحبه با رادیو صدای جمهوری اسلامی، ۱۸ سپتامبر۱۹۸۱/ و ایران تایمز، شماره ۵۱۴، جمعه سوم مهرماه ۱۳۶۰). آیت الله محمدی گیلانی در مصاحبه ای که خبر گزاری فرانسه بخش هائی از ان را مخابره کرد،اظهار داشت : ” … کسانی که در درگیری های خیابانی مجروح می شوند، به بیمارستان برده نخواهند شد و کشتن انها جایز است….اسلام اجازه نمی دهد که بدن مجروح شورشیان به بیمارستان برده شود. انها را باید خلاص کرد… مجازات را قران معین کرده، طناب دار یا قطع دست راست و پای چپ….”( منبع فوق).اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی مرکز در بیانه ای که در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد، اعلام کرد: ” اگر یک بچه ۱۲ ساله در حال شرکت در تظاهرات مسلحانه دیده شود، تیرباران می شود، سن مهم نیست….” ( منبع فوق).
ب: “…. حمید غفوری از مجاهدین را مورد ضرب و شتم با سنگ و چوب و دیلم قرار دادند . مردم پیکر نیمه جان او را به بیمارستان رساندند. یکی از افراد گروه قنات ، به محض اطلاع از این که حمید هنوز زنده است و در بیمارستان بستری ست خودش را به بیمارستان رساند ، سوزن سرمی را که به دست حمید بود از دستش بیرون کشید و در چشم های حمید فرو کرد و…..( گروه قنات، مقدمهای بر کشتاردگراندیشان، ناشرانتشارات فروغ، آلمان)
۵- اسیرکُشی مرداد و شهریور سال ۱۳۶۷
قتل عام زندانیان سیاسی و عقیدتی در تابستان سال ۶۷ نمونه ی ارتکاب به فراسوی ” جنایت علیه بشریت” است. محتوی فتوی آیت الله خمینی و بهانه تراشی واهی برای انتقام گیری، ویژگی ها وروش هائی که به عنوان ” محکمه ومحاکمه” به کاربرده شدند، اعدام های دسته جمعی و گورهای دسته جمعی، و رفتاری که با خانواده قربانیان روا داشته اند بیرون از چارچوب تعریف ارائه شده از” جنایت علیه بشریت” است.
۶- ” سلاخی کردن سیاستمدار ۷۷ ساله با چاقوی کیک بُری”
در کشتار دگراندیشان و مخالفان در خارج از کشورشیوه ی قتل شاپور بختیار ۷۷ ساله و دستیارش با چاقوی کیک بُری ،
http://www.rahesabz.net/story/51571/
و یا قتل فجیع فریدون فرخزاد و… نمونه هائی از فراسوی “جنایت علیه بشریت “اند:”…. فرخزاد فردی ورزشکار و قوی بود. به همین دلیل نیز کشتن او به سادگی نمیتوانست انجام بگیرد. پوروالی مینویسد: بهنظر میرسد صابری نخست با آلودن چای او، فرخزاد را دچار سرگیجه و بیحالی میکند. تعداد ضربات چاقو و بههمریختگی آپارتمان و پاشیده شدن خون به در و دیوار نشانه آن است که فرخزاد در همان حال نیز مقاومت میکرده است. پس از قتل فرخزاد، صابری لباسهای او را میکند (بیرون میآورد) تا مفهوم خاصی به قتل بدهد و بعد با آلوده کردن جسد، میکوشد جریان را یک قتل غیر سیاسی جلوه دهد.” http://www.radiozamaneh.com/88282#.Up_y18RDso4
کشتار دگراندیشان ومخالفان حکومت در خارج از کشوراز نخستین سال به قدرت رسیدن حکومت اسلامی با فرمان و فتوی آیتالله خمینی آغاز شد. خلخالی درسال ۱۳۵۸ لیستی از مخالفان حکومت را که میبایست در خارج از کشور ترور میشدند، صادر کرد. و بعد هاشمی رفسنجانی، ولایتی، فلاحیان، سعید امامی و… راه خلخالی ادامه دادند. http://seyedy.arabblogs.com/archive/2008/2/464715.html
۷-” سربریدن رهبر اقلیت سنی در بندر عباس ” و….
حکومت اسلامی به کشتار بهائیان و قتل رهبران اقلیت مسیحی و یهودی و… در ایران اکتفا نکرده است ودست به قتل رهبران اهل تسنن و کشتار درون دینی نیز برده است.
“حاج محمد ضیائی، ۵۵ ساله و رهبراقلیت سنی در بندرعباس، بود. جسد وی در شرایطی مشکوک و اسرارآمیز در تاریخ ژوئیه ۱۹۹۴ پیدا شد. او بارها برای بازجویی توسط مأموران امنیتی رژیم به لار آورده شده بود. آخرین بار در تاریخ ۱۵ ژوئیه ۱۹۹۴ برای بازجویی به لار خوانده شد. ۵ روز بعد یعنی روز۲۰ ژوئیه ۱۹۹۴ جسد وی که آثار ضرب و شتم فراوان داشت و سر جسد از بدن جدا شده بود، در منطقه شاه مسلم در ۲۰۰ کیلومتری شهر لار پیدا شد. همچنین یک دست و یک پا از جسد وی نیز جدا شده بود. مأموران امنیتی در شهر لار قتل وی را در اثر تصادف اتومبیل قلمداد کردند. (در صورتی که هیچ تصادفی در آن منطقه و یا نزدیک آن صورت نگرفته بوده است) حاج محمد ضیائی یکی ازمخالفین شناخته شده سیاستهای رژیم اسلامی ایران بوده است. وی درسال ۱۹۸۱ نیز به اتهام مصاحبه با یک روزنامه کویتی که درآن وی از مصائب و مشکلات اقلیت مسلمان سنی در ایران سخن گرفته بود، و همچنین اعدام عدهای از افراد سنی در ایران را به شدت محکوم کرده بود، دستگیرشده و به زندان افتاده بود. درطول مدت زندانی شدن او در سال ۱۹۸۱ بارها وی مورد شکنجه قرار گرفته و به اعدام محکوم شده بود. گر چه بعداً وی را آزاد کرده بودند، اما همواره تحت نظر و بارها مورد آزار واذیت مأمورین رژیم قرار گرفته بود. این آزار و اذیت ها به خصوص بعد از اعدام دکترعلی مظفریان یکی از رهبران اقلیت سنی درشیرازدرسال ۱۹۹۲، شدیدتر شده بود.” ( مقدمه ای بر کشتار دگراندیشان در ایران، پیوست شماره ۱۲، ناشر انتشارات فروغ)
۸- ” دشنه آجین کردن کودک ۹ساله به گناه اینکه پدرش شاعر است”
قتل پروانه و داریوش فروهر، ویا شاعر کرمانی حمید حاجی زاده و پسر۹ ساله اش در میان ده ها قتلی که به قتل های زنجیرهای شناخته شده اند، نشان از توحش و سبعیتی ناباورانه داشت:
فرخنده حاجی زاده ، خواهر حمید زاده می نویسد:”….. همین چندی پیش در بخش جستجوی گوگل «حاجی زاده»را تایپ کردم، … دو هیکل غرق به خون کارون وحمید صفحه ی مانیتور را پر کرد .رو برگرداندم اما در فاصله ی چشم برهم زدنی، در فاصله ی لرزش دستی که دکمه ی خاموش را فشار می داد دیدم آنچه را که ۱۴ سال ازدیدنش وحشت داشتم، وحرف ارس را باور کردم که از نخستین روزِ فاجعه گاه گاه می گفت: «عمه جان خیلی بد بود ، خوب شد ندیدین .دندونای بابامُ شکسته بودن،فکر کنم با چوب .استخونای انگشتاش معلوم بود ،انگشتای دست راستشُ قطع کرده بودن ،بدنش سوراخ سوراخ بود . طناب انداخته بودن دور گردنش ،از طناب رخت خونه ی خودمان بریده بودن. غیر استکان بابام سه تا استکان نلبکی توی سینی بود .به نظرتون اینا کی بودن عمه جان ؟وقتی رسیدیم بابام هنوز زنده بود ، سینه ش اومد بالا ، گلوش صدا داد ، بعد بدنش شل شد .به پزشک قانونی گفتم .دستشُ گذاشت روسرم گفت «پسرم بابات زمانُ از دست داده» بابام چرا زمانُ از دست داد؟»….ارس نگاهم می کند وادامه می دهد « کارون خیلی بد بود عمه جان! خیلی بد.بیچاره اروند! خوب شد ندیدن . چشمای کارون راست وایستاده بود .دهنشُ جر داده بودن .وسط سینه ش ، پایین قلبش یه چیز سفیدی بود .رفتم جلو تکه ی چربی بود خواستم ورش دارم نتونستم .بیچاره اروند! دلم براش می سوزه.دیوونه شده بود .پرید تو کوچه ، مشت مشت خاکای بنایی رو می ریخت روسرش،با آجرمی کوبید به در خونه های همسایه .اروند که جیغ کشید ودوید پشت سرش بودم .در باز بود . خودم درو بسته بودم، اونا درو باز کرده بودن. مطمئنم . وقتی رسیدیم اونا هنوز تو خونه مون بودن لابد داشتن می رفتن ، برقُ خاموش کرده بودن .شما که می دونین بابام همیشه با چراغ روشن می خوابید، زنگ زدیم صدا نمی اومد هر چه در زدیم در باز نشد، اروند از دیوار پرید. برق کوچه روشن بود. اروند اول درمن ُ باز کرد بعد برق ُروشن کرد، بابام خوابونده ،روشُ کشیده بودن. کیفشُ شکسته بودن. اتاق پر کاغذا ونوشته های بابام بود. دنبال چی می گشتن عمه جان!همه جا خون بود. به درو دیوار خون پاشیده بودن .شیر آب حیاط خونی بود ؛حتماٌ دستاشونُ شسته بودن .چقدر راحت بودن .اینا کی بودن عمه جان!خوب شد ندیدین .کاش منُ واروند نرفته بودیم عروسی، اونا می دونستن ما رفتم رفسنجون ….».
۹- ” اعدام های تلافی جویانه و اسیرکُشی”
در رابطه با تازه ترین اسیرکُشی در بلوچستان عبدالکریم لاهیجی، رییس فدراسیون بین المللی جامعههای حقوق بشر گفت: «اعدام تلافی جویانه ۱۶ زندانی بلوچ در روز شنبه( چهارم ابانماه ۱۳۹۲)، به انتقام جویی از کشتار تاسف بار ۱۴ مرزبان، نقض فاحش حقوق بین المللی است. این اعدام ها به ویژه از این نظر تکان دهنده است که این زندانیان بلوچ حتا ارتباطی به حمله شورشیان نداشتند.» او اضافه کرد: «این اعدام ها نظر ما را تایید می کند که وضعیت حقوق بشر در ایران از زمان روی کار آمدن حسن روحانی تغییری نکرده است.»
محمد مرزیه، دادستان زاهدان تائید کرد که اعدام ها به تلافی مستقیم حمله ای انجام شده که به کشته شدن ۱۴ مرزبان انجامید. خبرگزاری فارس یک روز پس از اعدام ها گزارش داد که تنها ۸ تن از ۱۶ نفر اعضای گروه شورشی «جندالله» (ارتش الله) بوده اند.
چند تن از زندانیان از سال ۱۳۸۹ در زندان به سر می بردند. این زندانیان از موازین دادرسی قانونی محروم بودند و در محاکمه ناعادلانه بدون داشتن وکیل به اعدام محکوم شده بودند. اعدام ها درحدود ۱۲ـ۱۰ ساعت پس از حمله ی منجر به کشته شدن مرزبان ها انجام شد. بدین ترتیب، مسئولان حتا مقررات جاری را رعایت نکردند که آنها را ملزم می کند حداقل ۴۸ ساعت پیش مسئولان مربوطه و وکیل قربانی را از زمان اجرای اعدام مطلع کنند و….. ”
www.fidh.org
۱۰- حتی در” واقعه خونین صحرای کربلا اتهام تجاوز نقل نشده است”
در رابطه با جنایتهائی که در رخدادهای سال ۸۸( جنبش سبز) انجام شد، دکتر حمید رضا جلایی پور استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران و از اعضای اصلی انجمن جامعهشناسی ایران و مسئول گروههای علمی- تخصصی این انجمن، در بحثی در باب گرایش ” لات – مذهبی گری” در حکومت اسلامی ضمن تلاش در این راستا که ” اتهام” جنایات کهریزک و” بالا رفتن سطح اتهامات ” را به گردن مشتی ” لات- مذهبی ” بیاندازد. می نویسد :
” …به نظر میرسد رخداد کهریزک علامتی است که نشان از نفوذ آشکار لات- مذهبیها در سازمانهای رسمی میکند. ..در واقعه کهریزک سؤال این است که چه کسانی حاضر بودند برای تنبیه جوانان فرهیخته و معترض سیاسی آنها را به زندانی که محل نگهداری زندانیان موسوم به ارازل و اوباش است، انتقال دهند… انتقالی که متأسفانه باعث شد کم نظیرترین اتهام (یعنی اتهام تجاوز) بر سر زبانها و رسانهها بیفتد. اهمیت این اتهام وقتی روشن میشود که آنرا در مقایسه با دو جنایت دیگر در میان مسلمانان در نظر بگیریم. واقعه خونین صحرای کربلا در بین ما شیعیان ضد انسانیترین حادثه بود اما در آن اتهام تجاوز نقل نشده است؛ شصت سال است که دولت صهیونیستی به عنوان یک دولت غاصب ضد انسانیترین جنایات را در حق فلسطینیها انجام داده اما اتهام به تجاوز شنیده نشده است. به نظر میرسد مهمترین عنصری که میتوانسته حامی چنین انتقالی و چین بیآبرویی بشود حضور و رخنه لات- مذهبیها در ارگانهای رسمی است….”
این جامعه شناس اما پیش تر برای اینکه نقش لات- مذهبی ها را در جنایت های فراسوی ” جنایت علیه بشریت” جا بیاندازد، به گونه ای حیرت انگیز قلب واقعیت کرده و در«چارچوب نگاه و تحلیلی واحد » با ردیف کردن نام آمران اصلی جنایت ها ( مثل خمینی * واردبیلی و رفسنجانی و…) در کنار کسانی مثل منتظری که ظاهرا” نقش آمریت در این جنایت ها نداشت، به تطهیر آمران اصلی این جنایتها برخاسته، و می نویسد: “میتوانم تأکید کنم مراکز مهم دینی و سیاسی تأثیرگزار به گرایش لات- مذهبیها آلوده نشدهاند. با اینکه دربِ بیت امام خمینی(ره)، بیت آیت الله خوانساری، بیت آیت الله مرعشی، بیت آیت الله گلپایگانی، بیت آیت الله منتظری، بیت آیت الله صافی، بیت آیت الله صانعی، بیت آیت الله اردبیلی، بیت آیت الله جوادی آملی، بیت آیت الله امینی، بیت آیت الله شبیری، بیت آیت الله وحید خراسانی به روی همۀ مردم باز بوده و هست اما یکی از ویژگیهای برجستۀ این بیوت این بوده است که لات- مذهبیها در این بیوت نفوذ و آدم نداشتهاند. دفاتر شخصیتهایی چون هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مهندس موسوی، کروبی محل پاتق و جولان لات- مذهبیها نبوده است. ویژگی اخیر یا بری بودن روحانیان بلند مرتبه و شخصیتهای سیاسی نامبرده شده از آلودگی به سوء استفاده از لات- مذهبیها یک خصیصۀ مهم مدنی و اخلاقی است که معمولاً سکولارهایِ بنیادگرا در تحلیل اوضاع ایران از آن غافلاند و آنها عادت دارند نیروهای مذهبی را در یک «چارچوب تحلیلی واحد و منفی» ارزیابی کنند.” ( ادوار نیوز،تحلیل جلایی پور از اوضاع پس از انتخابات: اقتدارگرایی اخیر و چهار پیامد سیاه آن در ایران/ شنبه ۹ مرداد ۱۳۸۹).
http://advar-news.biz/article9575.html
جامعه شناس اصلاح طلب فقط کافی ست یک بار جامعه شناسانه وار کتاب ” نا گفتهها” خاطرات حاج مهدی عراقی را بخواند تا به یاد بیاورد که بیت خمینی از پیش از غائله ۱۵خرداد سال ۴۲، بیت جاهل ها و لات ها ، و لات –مذهبی ها بوده است.
آقای جلائی پور در مصاحبهای نظرش را خلاصه تر مطرح می کند: ” … من اصلا در مورد کهریزک بحث نمی کنم دستگاه قضایی باید این مسئله را روشن کند.ولی بالاخره یکی از اتهامات بحث تجاوز در کهریزک بوده است که همین اتهام کافی است. بینید صحرای کربلا که در بین ما شیعیان ضد انسانی ترین حادثه بوده اما در آن اتهام تجاوز نبوده، یا شصت سال است که اسرائیلی ها به عنوان یک دولت غاصب بدترین جنایات را در حق فلسطینی ها انجام دادند اما اتهام به تجاوز نبوده است. این بالا رفتن سطح اتهامات به همین گرایش “لات- مذهبی” گرایی مربوط می شود.” و…
http://www.emruznews.com/2010/07/—8.php
و حکایت”جنایت علیه بشریت” و فراسوی “جنایت علیه بشریت” درحکومت اسلامی، همچنان باقی ست.
ـــــــــــــ
*درمعنای خمینیسم :
https://www.youtube.com/watch?v=V0DNlI0baKo&feature=youtube_gdata
مسعود نقره کار
از: گویا