ایران در آستانه انقلاب

چهارشنبه, 4ام آبان, 1401
اندازه قلم متن

در این روزها که خیابان‌های شهرهای ایران مملو از تظاهرکنندگان است. بسیاری از ایرانیان درگیر تفسیر مفهوم انقلاب در ادبیات سیاسی هستند. به تعبیر دیگری همه می‌خواهند بدانند چه اتفاقی در ایران در حال رخ دادن است. آیا این شورش مردمی نوید یک انقلاب را می‌دهد؟ یا حوادثی زودگذر است؟

در ادبیات سیاسی مفاهیمی همچون انقلاب، قیام و شورش بسیار نزدیک به هم و تا حدودی مکمل هم هستند. ریشه این مفاهیم در اعماق تاریخ بشر امتداد دارند.

در شرایط کنونی به نظر می‌رسد که برای شهروند ایرانی اساسا این مفاهیم از آنچنان اهمیتی برخوردار نیستند. شهروند ایرانی معترض در خیابان اکنون کاری با مجامع آکادمیک و تعریف‌های میلیمتری یا نتایج آزمایشگاه‌های سیاسی برای توضیح و تبیین مفاهیم و تحلیل حوادث، کاری ندارد. ایشان در جستجوی رسیدن به یک زندگی مستقر و باز تعریف کرامت خود، ساختاری مزاحم در پیش رو تصور می‌کند و در جستجوی راهی است که آن ساختار را واژگون سازد. ساختاری که در ظاهر زمخت و توانمند می‌نماید اما همان ساختار زمخت با شعارهای شهروندان معترض بارها لرزیده است.

این ساختار یا همانا نظام حاکم آیا در رو در حال رویی با یک انقلاب قرار دارد که چنین لرزیده است؟

در پاسخ به این سوال باید گفت که در ابتدا به نظر می‌رسد اساسا چنین جنبش‌هایی باید عقبه مستحکم اجتماعی و فرهنگی در بطن خود داشته باشند تا بتوانند به حیات خود ادامه داده و ساختار مزاحم را از میان بردارند. برای تولید انرژی مورد نیاز دهه‌ها کار فرهنگی و اجتماعی لازم است. عموما چنین جنبش‌هایی نیازمند سه مولفه هستند تا در مسیر خود با پرداخت هزینه کمتر نظام حاکم و ساختارش را کاملا از میان بردارند.

مولفه اول: گفتمان فراگیر
مولفه دوم: نخبگان توانمند که گفتمان یاد شده را ساده سازی مفهومی کرده و سازمان دهند
مولفه سوم: مردم آگاه و معتقد به تغییر ساختار نظام حاکم

درباره مولفه اول باید به صراحت گفت که گفتمان غالب فراگیر در ایران برای رسیدن به هدف غایی که دموکراسی است دارای عقبه ۱۱۵ ساله است. به زبان دیگر تلاش‌های لنگان، لاک پشتی، اما مستمر ایرانیان برای استقرار دموکراسی در کشور دارای پشتوانه علمی فرهنگی بسیار ارزشمندی است که نیازهای گفتمان مورد نیاز امروز ایران را برآورده می‌سازد. در این زمینه تولیدات فرهنگی اعم از کتاب، شعر، فیلم، روزنامه، و سازماندهی نسبی جامعه در قالب تحزب سیاسی و ریخت‌ریزی اصناف از مشروطه به این سو هر وقت فرصت عرض اندام داشته معمولا فعالانه در صحنه حاضر بوده است. این موضوع به وضوح نشانه‌های مستدل تقلای خرد ایرانی به سوی نظم جدید و حرکت مردمی به سوی دموکراسی را تبیین می‌کند.

در این میان بی‌تردید شاهد تولید ناخالصی‌های سیاسی و فرهنگی بسیاری بوده‌ایم. در سیاست‌ورزى و کشوردارى شاهد تمرکز بى قاعده قدرت بوده‌ایم. در امور دیگر به خصوص در دوره جمهوری اسلامی شاهد ریزش سطح آموزش و به لحاظ فرهنگی شاهد هنجارسازی‌های تحمیلی و ایجاد شکاف در سطح جامعه متنوع ایران و در نهایت دچار بازگشت به عقب شده‌ایم. با تمام این ناخالصی‌ها اما سالهاست روند حرکت اجتماعی معکوس برای زدودن مفاهیم زنگ خورده در سطح جامعه را شاهد هستیم.

در توضیح مولفه دوم نیز به خوبی می‌بینیم که نخبگان ایران در حال نزدیکی بیشتر به هم هستند. رشد درک متقابل در میان نخبگان سیاسی به وضوح قابل رویت است. آنانی که به خصوص خود را در قالب تشکل‌های گوناگون سیاسی یا گفتمانی متفاوت و حتی رو در رو تعریف کرده‌اند اکنون با سرعت تحولات و جنبش مردمی که هر روز در ایران فراگیرتر می‌شود خود را با شرایط تطبیق می‌دهند. فاصله‌ها در میان تشکل‌های سیاسی و نخبگان بسیار کمرنگ شده‌اند.

در این میان نقش جنبش مردم ایران در غربال‌گری این نخبگان در آینده نزدیک و همگام با پیشرفت جنبش نمایان‌تر خواهد شد. اگر در تعریف علمی این مولفه بنگریم الزاما بایستی نخبگان جامعه معترض را سازمان دهند. ولی آنچه در ایران و عموما کشورهای تحت حاکمیت نظام‌های توتالیتر هستند این قضیه برعکس رخ می‌دهد و این جامعه معترض است که در مرحله اول نخبگان را در ماراتون جنبش اعتراضی غربال می‌کند. در مرحله‌ای دیگر نخبگان بر اساس توانایی و قدرت رهبری به استخدام جامعه معترض در می‌آیند تا نظم دهنده و برآورنده نیازهای جنبش باشند.

در مورد مولفه سوم باید گفت که بر حسب ضرب‌المثل فارسی: “چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است”، مردم ایران با استفاده از پشتوانه فرهنگی غنی خود، قطب‌نمایی که جنبش ۱۱۵ ساله نیاکانشان برای رسیدن به دموکراسی را تنظیم کرده بودند به خدمت گرفته و با استفاده از تکنولوژی روز عرصه را بر نظام بسیار تنگ کرده‌اند.

به همین دلیل است که ما شاهد حضور زنان، نوجوانان و جوانان در جنبش بیش از دیگران هستیم. در این جنبش جوان‌گرا نسل‌های درگیر در آن خرده فرهنگ متفاوتی با نسل‌های پیشین دارند و به همین دلیل است که ارتباط ارگانیک بین آنان و نسل‌های بالاتر از آنان تا حدودی ضعیف است. این موضوع خود به خود نه تنها مشکلی برای جنبش به وجود نخواهد آورد بلکه نقطه قوت جنبش است.

نقطه قوت جنبش به این لحاظ که اساسا نسل‌های قبلی محافظه‌کار و به شکل فردی تعریف‌های سنتی از مصلحت ملی و حقوق شهروندی دارند.

با خوانش سه مولفه یاد شده و تلاش برای درک بهتر جنبش مردم ایران، در این مرحله به دلیل غیاب مقطعی رهبری جنبش، ممکن است با پیدایش تضاد منافع نیروهای درگیر در آن رو به رو شویم که این موضوع کاملا طبیعی است. قاعده شدت تضاد منافع میان نیروهای برانداز بدین جهت در هر انقلاب امری طبیعی است که اساسا در پیشاانقلاب نیروهای دارای تضاد منافع به درک اساسی مشکل مشترک نزدیک می‌شوند. پس از آن بر روی یک هدف که از میان برداشتن آن مشکل است تمرکز می‌کنند.

در این مرحله از مبارزه مردم ایران بر خلاف تمامی جنبش‌ها و حوادث سیاسی گذشته اکنون هدف اصلی خویش که دموکراسی است را با از میان برداشتن نظام حاکم تعریف کردند.

در تمامی شعارها و به ویژه شعار اصلی کنونی مردم ایران “زن، زندگی، آزادی” رویکرد کلی جنبش در حرکت به سوی دموکراسی را کاملا نمایان می‌سازد.

در کتاب “چگونه دیکتاتوری‌ها عمل می‌کنند”، نویسندگان کتاب به این نتیجه می‌رسند که کودتا، انتخابات و خیزش‌های مردمی رایج ترین راه‌های پایان دادن به دیکتاتوری‌ها هستند. حدود یک سوم دیکتاتوری‌ها با کودتای نظامی ختم می‌شوند، در حالی که حدود یک چهارم دیکتاتوری‌ها با انتخابات آزاد پایان می‌یابند. اما گاهی اوقات همه چیز با شوک‌های خارجی مانند بحران‌های اقتصادی جهانی، بلایای طبیعی و مرگ یک دیکتاتور فرو می‌ریزد.

در مورد ایران به نظر می‌رسد که استمرار جنبش در یک فرایند ماراتونی توام با فشارهای اقتصادی که گریبان نظام حاکم را گرفته، تحریم‌ها، پرونده آویزان هسته‌ای، خشکسالی، شاخص فلاکت که بنا بر مرکز آمار ج.ا. در دی ماه گذشته به ۵۵.۴ در صد رسیده و اکنون در وضعیت بدتری است، و یا مرگ رهبر کنونی، می‌تواند نظام را واژگون سازد.

از سوی دیگر غیاب دایمی هر یک از مولفه‌های یاد شده در این جنبش می‌تواند به ایجاد مشکلات سهمگینی بینجامد. به نظر می‌رسد شهروندان ایران با هر گرایش سیاسی در این مرحله سرسختانه بایستی به سراغ تکمیل مثلث مولفه‌های گفته شده باشند تا میزان خطرات را کم کرده و با هزینه کمتری به هدف اولیه خود که از میان برداشتن مشکل اساسی است برسند.

جزر و مد انقلابی کنونى را می‌توان با میزان چالش‌هایی در سه سطح سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سنجید.

بنابر این اکنون کار ساخت چرخه دموکراسی در ایران در حال آغاز و ایران در آستانه انقلاب است، این جنبش با تکمیل مثلث «گفتمان، رهبری، مردم» می‌تواند به یک انقلاب تمام عیار منتهی شود. برای تحقق این هدف علاقه‌مندان به دموکراسیزه کردن ایران همواره بایستی پایش و آسیب‌شناسی همزمان جنبش را مد نظر داشته باشند.

زمانی که هدف دموکراسی است یقینا نیروهای معتقد به دموکراسی غیر گزینشی بایستی فرصت حضور در سیاست را بیابند تا به انقلاب اساسی در کشورداری و تمام سطوح سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رسید.

از: ایران امروز – نوری آل حمـزه


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۲ نظر

  1. با سلام، نام ایشان زیر تیتر بالای صفحه دیده میشود

  2. با سلام

    فکر نکنم کار شما درست باشد. اسم نویسنده این مقاله را ننوشته اید. این بر خلاف اخلاق رسانه اى و ملى گرایى که شما داعیه آن را دارید. لطف کنید نام نویسنده ( نورى آل حمزه) را بالاى مقاله بنویسید. با تشکر