نامهء دوست دیرینه ام فرزین مخبر، هموند وفادار و دیرپای حزب ملت ایران درسایت«انقلاب اسلامی». (*) نیازمند چند توضیح روشنگراست که درزیر بطور فشرده به آنها اشاره می کنم:
۱- در رویداد اسفناک جدایی بحرین از سرزمین مادری در سال ۱۳۴۹، داریوش فروهر دبیر حزب، در تماس تلفنی از من خواست که به اتفاق حسنعلی صارم کلالی و خسرو سیف، رئیس و عضو کمیته مرکزی حزب (که در آن هنگام در اهواز بودیم) برای امر مهمی هر چه زودتر به تهران بیائیم.
از آنجا که حسنعلی صارم کلالی عهده دار اجرای یک پروژه ساختمانی در جنوب ایران بود و خسرو سیف نیز مشغول برگزاری سرشماری عمومی در استان خوزستان، از این رو آمدن فوری آنان به تهران امکان پذیر نبود. بنابراین، تصمیم گرفته شد که تنها من از طرف جمع به تهران بروم.
در دیدار با داریوش فروهر، ایشان گفت: در اعتراض به جدایی بحرین، از سوی حزب بیانیه ای داده شده که پس از انتشار آن بی شک مرا بازداشت خواهند کرد. در آن صورت به علی اصغر بهنام- معاون دبیر حزب- اطلاع بده که مسئولیت اداره حزب را بر عهده بگیرد.
پرسیدم: چنانچه ایشان هم بازداشت شود چی؟ گفته شد، آقای احمد قیصری و در صورت بازداشت او از خسرو سیف بخواه این مسئولیت را انجام دهد.
گفتم: در صورت بازداشت آن دو؟
فروهر گفت: فکر نمی کنم کار به آن جاها بکشد، در آن صورت تو خودت، مسئولیت کارهای اجرایی را بر عهده بگیر.
پس از بازداشت علی اصغر بهنام و عدم پذیرش مسئولیت توسط احمد قیصری به دلیل اقامتش در اصفهان و دور بودن از کارهای سازمانی، به خسرو سیف که در آن زمان به تهران آمده بود مراجعه کردم و پیام داریوش فروهر را به ایشان رساندم. خسرو سیف در پاسخ گفت: من معتقد به کار جمعی هستم. بنابراین بهتر است در این زمینه برنامه ریزی شود.
از این رو شورایی متشکل از پنج تن – حسنعلی صارم کلالی، خسرو سیف، پروانه فروهر، عباس میر عبدالباقی کاشانی و هوشنگ کردستانی تشکیل گردید که ریاست آن با حسنعلی صارم کلالی بود و نیابت آنرا خسرو سیف بر عهده داشت. نشست های این شورا همواره در منزل فروهرها تشکیل می شد.
تصمیم گرفته شد که یک کمیته اجرایی برای کارهای سازمانی، متشکل از علی اصغر گلسرخی، منوچهر مسعودی، … ملاذ، خسرو کریمی ایجاد شود و من – هوشنگ کردستانی- به عنوان نماینده شورا، این کمیته را اداره کنم.
چندی بعد، چهار تن از فعالان حزبی، فرزین مخبر، منصور رسولی، نصراله جمشیدی و بهرام نمازی خارج از چهارچوب سازمانی، با ابتکار و امضاء خود اعلامیه ای منتشر کردند که باعث دستگیری آنان شد.
داریوش فروهر در تمام سه سال بازداشت خود، در زندان قزل قلعه بود. در این مدت دوستان دیگری هم – از جمله پرویز کریم خانی، منوچهر احمدی، خالقی و محمدی – بازداشت گردیدند.
داریوش فروهر پس از مدت سه سال که آزاد شد با مطالعه گزارش شورا که توسط من تهیه شده بود و با توجه به استواری و پیشرفت های سازمانی حزب پیشنهاد کرد به مدت یک سال کارهای حزب بر همان روال گذشته ادامه یابد. خود ایشان هم گهگاه در نشست شورا حضور می یافت.
۲- پس از حملهء چماقداران جمهوری اسلامی – به سرکردگی محمد باقر قالیباف به خوابگاه دانشجویان در سال ۱۳۷۸،همانگونه که خود اعتراف کرده است – عوامل امنیتی نظام در پی ضربه زدن به حزب ملت ایران بودند (که در پی جانبازی داریوش و پروانه فروهر از محبوبیت زیادی در میان مردم بویژه جوانان برخوردار شده بود) بی هیچ دلیل موجّه قانونی، خسرو سیف دبیر و فرزین مخبر و بهرام نمازی از فعالان حزب و نیز دو تن از وابستگان مهران کاشانی، خانم بهینه گیلانی را بازداشت نمودند که سرانجام پس از سیزده ماه خسرو سیف، فرزین مخبر و بهرام نمازی آزاد شدند ولی سایر بازداشت شدگان مدتی در زندان ماندند.
از هموندان حزب ملی گرای «ملت ایران» انتظار می رود، آنگاه که پیشینهء مبارزاتی خود را به رشته تحریر در می آورند، یکسویه و فردی به رویدادها ننگرند و تنها به آن بخش از رویدادها که به شخص خودشان مربوط می شود اکتفا نکنند، بلکه به بیان کامل آن ها و سهم و نقش مبارزاتی دیگران هم اشاره نمایند. باشد تا گوشه های تاریک و فراموش شده پیکارهای سایر هموندان حزب، برای آزادیخواهان این مرز و بوم به ویژه جوانان روشن گردد.