«چنین حکومتی هر نام و یا عنوانی داشته باشد، حکومتی است که به زعم آقای خمینی و جانشینانش به دست سربازان اسلام فتح شده و همۀ اموال منقول و غیرمنقول و امکانات مادی و معنوی آن به اذن ولی امر باید بین خودی برای حفظ حکومت تقسیم و غارت شود.»
بعد از پیروزی انقلاب ۵۷ از یک طرف آقای خمینی مرحوم مهندس بازرگان را به نخست وزیری دولت موقت برای تشکیل دولت و اداره امور مملکت و انجام رفراندوم برای تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید منصوب کرد و از طرف دیگر دولت در دولت تشکیل داد و نمایندگان خود را به تمامی ارگانهای لشکری و کشوری و بنیادهای جدید التأسیس فرستاده بود. در چنان حالتی دولت موقت توان قبضه کردن امور و اداره درست کشور را نداشت و به قول بازرگان دولت موقت «چاقوی بی تیغه ای» بود که خود مانع بزرگی در موفقیت دولت موقت بود. افزون بر اینکه همۀ دستهها و گروههای چپ و راست به زعم خود سر برآورده و به دنبال یارگیری برای قدرت خویش بودند. جوش و خروش و غلیان وغوغاسالاری خیابانی سراسر کشور را فرا گرفته بود. دولت موقت از همان ابتدا دست به تشکیل سپاه پاسداران و دادگاههای انقلاب زد که به سرعت از دست دولت موقت قاپیده شد و به عصای دست آقای خمینی و حزب جمهوری اسلامی در استقرار دیکتاتوری قرار گرفت. هر روزه چندین و چند بلوا در گوشه و کنار کشور در راه بود. شیرازۀ همه امور کشور ازهم پاشیده شده وچندان نظم و نسقی در کار نبود. آقای خمینی هم با فرمانهای خود، دیگ غوغاسالاری خیابانی را بهم میزد و زنده نگاه میداشت و نمیگذاشت که این دیگ آرام و قرار بگیرد. در چنان وضعیتی آنهائی هم که توان و امکانی داشتند و از آینده کشور نگران بودند، همۀ توجه و امکانات خود را به آرامش و تشکیل ارگانهای جدید (قانون اساسی، دولت منبعث از این قانون، مجلس شورای ملی و رئیس جمهور) معطوف داشته بودند و کمتر کسی به عمق فرمانهای آقای خمینی توجه داشت و یا توجه میکرد. حتی زمانی هم که آقای بنی صدر در ۵ بهمن ۱۳۵۸ به ریاست جمهوری انتخاب شد، با و جود اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنان آن که زمینه حمله عراق به ایران را فراهم کرده بود، برای موفق نشدن بنی صدر در جنگ و سایر امور کشور، همه روزه چندین بلوا آفریده میشد و در نهایت هم چون بنی صدر را مانع قبضه کردن قدرت خود میدیدند، در خرداد ۱۳۶۰ دست به کودتا زده شد و این آخرین سنگر را هم از دست ملت درآورده و به قول مهندس علی اکبر معین فر در جلسه مجلس دست نشانده گفت: «إنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» فاتحه آزادی و آزادیخواهی خوانده شد. در چنین اوضاع و احوالی نه ما و نه دیگران فرصت توجه به عمق فرمانها و سخنرانیهای آقای خمینی را نداشتند. بعدها و در خارج از کشور وقتی فراغتی حاصل شد و به عمق کشت و کشتار ویرانیها و دزدیها، اختلاسها و فساد، در همه زمینههای مادی و معنوی کشور پرداخته شد، دیده شد که این همه ویرانی و اختلاسهای کلان وحشتناک در همه منابع مادی و معنوی کشور حتی با توجه به دولتهای استبدادی کشور خود و کشورهای دیگر غیر معمول و غیر عادی مینمود. زیرا دزدیهای معمولی همیشه و در همه جا کم و زیاد وجود دارد. ولی آنچه در کشور ما اتفاق افتاده بود به غیر از اینها مینمود. به این فکر فرو رفتم که چرا چنین است؟ برای فهم درست این اتفاق وحشتناک از نو سخنرانیها و فرمانهای آقای خمینی در همان چند ماهه اول پیروزی انقلاب، مورد توجه قرار داده شد و در نتیجه راز و رمز آن را یافتم. مشاهده شد که این حکومت حتی یک حکومت استبدادی عادی هم نیست، بلکه حکومتی است مطلقه و اشغالگر که به زعم آقای خمینی و سران روحانی آن ایران را فتح کردهاند و بنا بر زرّاد خانه خشن و خشونت زای فقهی و تفکرغارتگری درفقه موجود و مشروعیت بخشی به انواع و اقسام غارت بسی وحشتناک و ویران کننده است. همه چیز کشور، مال و جان مردم همه و همه و آنچه در کشور وجود دارد و یا خواهد داشت باید در یدِ اختیار آنان باشد و کسی را نشاید که در اوامر آنها چون و چرا کند. دریافتم که چون کشور را فتح شده میدانند، اما اگر چنین نظری را آشکارا بر زبان جاری نمیکنند، از ترس مردم و شورش ناگهانی آنها است. ولی در نظر و عمل چنین خط و ربطی را تعقیب و حتی با زبانی دو پهلو و نا روشن آن را بیان میکنند و عمل آنها هم بیانگر همان خط و ربط است. به این علت به تحقیق پرداخته شد. یافتههای تحقیق شده نشان داد که بله! آقای خمینی با زبان مخصوص به خود، دو پهلو و ریاکارنه عنوان کرده است که ایران فتح شده است. غنیمت گیری در کشوری که فتح شده است هم محصول و بل پاداش پیروزی در حمله است که در ادبیات فقه شیعی و سنی به صورت تفصیلی قواعد و احکام خاص آن آمده و کتابهای زیادی هم در مورد آن نوشته شده است.
در گفتهها و ادبیات آقای خمینی نه تنها ایران را کشوری فتح شده و آنچه به دست آمده را غنائم میخواند، و در خوردن و بردن دست اعوان و انصار خود را بر جان و مال و ناموس مردم باز میگذارد، بلکه موافق نظر و عمل آقای خمینی به هیچ دین و قرار و قاعدهای جز تصاحب مطلق قدرت بنام ولایت مطلقه اعتقاد ندارد و به هیچ قول و قراری هم پایبند نیست. و اگر هم گاهی در اثر اجبار و ترس از خشم مردم از قول و قرار و قانون صحبت میکند، برای تحمیق و اغفال توده مردم و خریدن زمان است. وقتی مردم انقلاب را به پیروزی رساندند و وی پایش به ایران رسید، غیر مستقیم و حیله گرانه و به نحوی که ملت بپا خاسته فوری متوجه نشوند، و بر عکس فکر کنند، که همه اینها به خاطر خدمت و رسیدن به آزادی و حقوق از دست رفته خویش است، ایران را کشوری فتح شده به دست خود و آنچه را که به دست آمده را در فرمانهای متعددغنائم خوانده است:
«به جمیع کمیتههای انقلاب اسلامی در سراسر کشور دستور میدهم که آنچه از این غنائم به دست آوردهاند،… این غنائم مربوط به دولت نیست..» (۱)
و یا باز در تآکید غنائم به مثابه کشوری که به دست وی فتح شده است میگوید «این دارایی از غنائم اسلام است» (۲)
و تأکید اندر تأکید که این غنائم «هیچ ارتباطی به دولت ندارد، غنیمتی است به دست آمده است با قیام» (۳)
حتی وی به صراحت میگوید که اسلحههای به دست آمده هم غنائم جنگی است یعنی اینکه به ایران لشکر کشی کرده و پیروز شده و حالا هر چه هست غنائم جنگی است. (۴)
آقای خمینی فرمان میدهد که هر جا و نسبت به هر کس که مصالح ایجاب کرد، فقیه میتواند زیر مالکیت بزند و یا هر اندازهاش که لازم باشد میتواند محدود و مصادره کند «و مع الاسف این روشنفکرهای ما نمیفهمند که ولایت فقیه یعنی چه» (۵)
و همۀ اینها را در هالهای از تقدس، اسلام خواهی و مردم مستضعف و بیچارگان بیان میکرد «به نفع مستمندان از هر طبقه صرف گردد و در ایجاد مسکن و کار و غیر ذالک،» و «این دارایی از غنائم اسلام است و مال ملت است و مستضعفین و من امر کردهام، به مستضعفین بدهند و خواهند داد» و یا «باید همۀ اینها ملی بشود و به صرف مستمندان برسد… این ملت مسلم، غنائم مال اینهاست و باید به اینها بدهید». اما آقای خمینی دو سال بعد از پیروزی انقلاب، باز هم برای تأکید به اینکه ایران فتح شده و آنچه به دست آمده غنائم است به صراحت میگوید:
«یک مملکتی که دو سال است با آن زحمتها و رنجها فتح شده است… اینهائی که زمینهایشان و نمیدانم چهشان مصادره شده، بیشتر از اینها بدهکار هستند.» (۶) و حتی بدون اینکه از دادگاه صوری هم سخنی به میان بیاورد، فرمان غارت بیشتر میدهد و میگوید بیشتر از اینها بده کارند. درآن چماق داری و غوغاسالاری خیابانی، و گروگان گیری کارکنان سفارت آمریکا که زمینه ساز حمله عراق به ایران شد و انواع و اقسام بهم ریختگیهای دیگر در کشور، توده مردم بکنار حتی سیاسیون و ملیون و آزادیخواهان هم در آن زمان به عمق و هدف این فرمانها پی نبردند که اینها چه عواقب وحشتناک و چه تجربهای از غارتگری برای حکومت مطلقه غارتگر روحانیت در پی خواهد داشت. وقتی بر من روشن شد که نیروی جانشین بعد از پیروزی انقلاب در ایران نه یک حکومت جمهوری، و یا جمهوری استبدادی، از نوع استبدادهای دیگر، بلکه بنا به فرمانهای آقای خمینی در نظر و عمل ایران «با آن زحمتها و رنجها فتح شده است» و آنچه هم که به دست آمده از غنائم اسلام است. و لذا چنین حکومتی هر نام و یا عنوانی داشته باشد، حکومتی است که به زعم آقای خمینی و جانشینانش به دست سربازان اسلام فتح شده و همۀ اموال منقول و غیرمنقول و امکانات مادی و معنوی آن به اذن ولی امر باید بین خودی برای حفظ حکومت تقسیم و غارت شود.
بعد از آنکه غارتگریها در زمینههای مادی و معنوی عیان گشت و فشرده و در حد وسع خود به توضیح آن پرداخته شد، و معلوم گشت که غارتگریها در همِۀ زمینهها از زمین آب و خاک و جنگل و حیات وحش گرفته تا کوهها و معادن مختلف گاز و نفت، همه و همه با انواع و اقسام لباس شرع و قانونهای مختلف غارت شده و کشوری با این امکانات وسیع بی نظیر، ملت را که صاحبان حقیقی آن هستند، در طول بیش از چهل سال بطور سیتماتیک با فقر و فاقه مواجه ساختند. در خلال این بررسیها صرفنظر از نام جمهوری اسلامی که حکومت یدک میکشد، معلوم شد که محتوای حقیقی آن ولایت مطلقه غارتگر است. اما سالیانی بود که مسئله برون رفت از چنین رژیم مطلقه غارتگری فکرم را به خود مشغول داشته بود وگهگاهی هم به مناسبتهایی چند مقاله در چگونگی برون رفت از چنین رژیمی نوشته و منتشر شده بود. اما،
در خلال مطالعات این غارتگریها بود که ناگهان جرقه صعود و افول ضحاک به فکرم زده شد. به شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی مراجعه و داستان صعود و افول ضحاک به دقت مورد مطالعه قرار گرفت. دیده شد که روایتهای اساطیری ایران زمین که این حکیم بزرگ در قرن سوم هجری پایه افکنده، مسائل و نیازهای بشری را در زیست سعادتمندانه در آزادی و یگانگی، در چند دسته مهم (۷) که هر کدام از آنها خود شامل شاخههای دیگری از نیازها و مسائل مبتلا به آدمیان و بویژه ایرانیان را به تصویر کشیده است که از جمله آنها ارائه تحلیل تاریخی چرائی صعود و افول حکومتهای ضحاک منش است. در داستان ضحاک به روشنی اصول اساسی را که چرا ایرانیان دچار رژیم ضحاک منش میشوند و هر زمان که کشور دچار چنین سیستمی شد، راه حل برون رفت از آن کدام است، به روشنی نشان میدهد. منتها بر پژوهندگان، تحلیل گران تاریخ و سایر شاخههای علوم انسانی است که آن اصول را متناسب با زمان و شرایطی که کشور با آن روبرو است، برای برون رفت از رژیم ضحاکی آن را به روز کنند. بعد از شناخت این اصول دیدم که:
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم // یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
خلاصهای از خصوصیات ویژهای که حکیم فردوسی از ضحاک و روش حکمرانیاش ارائه میکند به شرح زیر است:
۱-آموزش منظم خرافه و خرافه پرستی و از بین بردن خرد و خرد ورزی
۲- خوار گشتن هنر و ابتکار و آفرینندگی و ارزش برین دادن به تملق و چاپلوسی و خرافه پرستی
۳-خوار و خفیف کردن مردم به طرق مختلف و از جمله زبون و خوار کردن برای اطاعت و پذیرش بردگی حتی اطرافیان و خودیهای گرداننده امور.
۴- وادار کردن مردم به اطاعت بی چون و چرا با خرافه پرستی و همراه با زجر و شکنجه
۵-رواج دادن تملق و چاپلوسی و لذت بردن از آن و وادار کردن مردم به کرنش در برابر ضحاک
۶- خونخواری روزانه و سیر نشدن از خوردن خون و مغز جوانان.
۷- موبدان (روحانیون) و دیوانسالاران دیو صفت را به ستایش و کرنش خود، وادار وادار کردن
۸-تأیید و تصدیق گرفتن وتهیه طومارها از مردم که ضحاک پادشاهی عادل و دادگر است.
۹- کشیدن هالهای از تقدس توسط موبدان (روحانیون) به دور خود که وی اهورائی و متصل به قدرت خدایی است و کسی را نشاید که در برابر او لب بگشاید.
۱۰- ضحاک فقط یک چیز میشناسند و آن دشمن است و مدام نگران از دشمن و دشمن و دشمن.
اگر تصویری که حکیم فردوسی از رژیم ضحاک به ما منتقل میکند، با مشخصههای حکومت مطلقه آقای خمینی و خامنهای که ایرانیان دچار آن شدهاند، با هم مقایسه شود، به روشنی دیده خواهد شد که تمامی آن مشخصهها بر حکومت مطلقه فقیه در انطباق است و در مواردی شدید تر از آن و اگر ما پدیده زمان را در نظر بگیریم در همه موارد این رژیم مطلقه گوی سبقت از حکومت ضحاک بویژه در مکیدن خون جوانان و تجاوز به دختران ربوده است. چون آن دوران در تمامی کشور روزی خون دو نوجوان مکیده میشد. در صورتیکه در دوران ضحاکان زمان خمینی و خامنهای، کشتارهای خیابانی در دهه ۶۰، کشتار فلهای بیش از چهار هزار زندانی در سال ۶۷، ترورها در داخل و خارج از کشور، قتل عام در سال ۸۸، ۹۶، ۹۸ و سرنگونی هواپیما با ۱۷۶ سرنشین و حال هم در این جنبش انقلابی که ماه چهارم خود را میگذراند، بیش از پانصد، جوان و نو جوان پسر و دختر و حتی کودکان را در طول این مدت به دیار نیستی فرستاده، و با تیرهای ساچمهای عده زیادی را هم از نعمت چشم محروم کردهاند. و افزون بر همه اینها موافق اطلاعات و اخبار منتشره، دختران جوان هم در دوران خمینی و هم در این خیزش انقلابی در زندانها به عناوین مختلف و مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند که این اعمال فجیع در هیچ نوع حکومتی جز حکومت فاتحان در جنگ و غنیمت گیری سابقه ندارد و یا بسیار کم سابقه است.
کلید و فشرده رهنمود و یا روشهائی که حکیم فردوسی برای رهائی از چنگال رژیمهای ضحاک منش در هر زمان و مکان ارائه میدهد، به دین قرار است:
۱-درک این نکته که حکومتهای ضحاک منش با سلام وصلوات و عز و جز صحنه را ترک نخواهند کرد.
۲-برای رها شدن از دست چنین رژیمی مهمترین قدم لباس ترس از تن به درآوردن است
۳-پس کاوه و فریدونها و مردم که مظهر نیرو و قدرت ملی و قدرتمند کشور و مجری عدالت و پیروزی باید به هم بپیوندند، تا شرِّ ضحاک و ضحاکیان از کشور کنده شود.
۴-وقتی کاوهها و فریدونها که با هم جمع شدند، دنیا در نظر ضحاک و ضحاکیان تیره و تار خواهد گشت و مرگش فرا رسیده است.
۵-چون رژیمهای ضحاک منش استعداد، توانائیهای علمی، تدبیر و سایر امکانات را از خود ایرانیان میگیرند و علیه خودشان به کار میبرند، باید به هوش بود و استعداد، توانائیها علمی، تدبیر و سایر امکانات خود را از در اختیار قرار دادن به رژیم سخت پرهیز کرد.
۶-پرهیز ار دروغ گفتن و دروغ ساختن که زبان رسمی حاکمان منش ضحاک است که اکنون در ایران نهادینه شدهاست.
۷-خشونت زدایی و به کار گیری روش عدم خشونت و دوری و پرهیز از انتقام و انتقام جویی تا جای ممکن. متأسفانه بعضیها تحت نام «اندیشکده آگاهی و شناخت»، به جای آگاهی و شناخت به ترویج خشونت میپردازند، غافل از اینکه مروجین خشونت و دروغ پراکنان به ولایت مطلقه غارتگر خدمت میکنند. (۸) در فرصت دیگر مشروحتر به مسئله پرداخته خواهد شد.
۸- از آمدن نیروی نجات بخش و منجی و حلال مشکلات و یا فرشته نجات باید بر حذر بود، چون نجات دهنده خود شمائید، نیرو و توانمندی هم در دست شماست و هر چه میخواهید به دست خود شما حاصل میآید و نه بیگانگان.
۹- مراجعه به بیگانگان برای نجات هرگز. توضیح در این مورد قبلاً در مقالهای آمده است که وقتی گفته میشد برای رها شدن از دست حکومت مطلقه غارتگر نباید به بیگانگان مراجعه کرد، منظور چیست؟ (۹)
بعد از اینکه کار تحقیق غارت و غارتگری در حکومت مطلقه فقیه و صعود و افول ضحاک و رهنمود و یا روشهائی که حکیم فردوسی برای رهائی از چنگال رژیمهای ضحاک منش در هر زمان و مکان ارائه داد، تقریباً به پایان رسیده بود، جرقه جنبش انقلابی ملت ایران با کشتن مهسا امینی دختر۲۲ ساله کردستان ایران در۲۵ شهریور۱۴۰۱ در تهران در بازداشتگاه وزارت ارشاد زده شد. در ۱۴/آذر/۱۴۰۱ که جنبش انقلابی سومین ماه خود را میگذراند، دستآوردها و نیازهای مبرم جنبش انقلابی برای موفقیت با الهام از تجربهام توضیح داده شد (۱۰) و اکنون نمیخواهم به آن برگردم.
اما هفته گذشته از چند کانال اخباری به دستم رسید که از یکطرف از ترس و وحشت و درهم ریختگی همه جانبه رژیم مطلقه غارتگر حکایت میکرد و از طرف دیگر موفقیتی که بر اثر جنبش انقلابی ملت ایران حاصل شده است را نشان دارد. بنا بر اطلاعات واصله از یکسال قبل، جمعی از حقوق دانان وسیاسیون قانون اساسی را بررسی کرده و در نهایت پیشنهاد حداقلی در موارد محدود کردن اختیارات رهبری، استقلال قوه قضائیه، لغو نظارت استصوابی و باز گرداندن سپاه به پادگانها تهیه میکنند و قرار بوده نشستی تشکیل شود که همه صاحب نظران در مورد قانون اساسی هم اندیشی کنند. برای این منظور جمعی از سیاسیون به فرمانداری تهران مراجعه و تقاضای مجوز تشکیل جلسه میکنند. ابتدا فرماندار تهران برای تشکیل چنین جلسهای موافقت و مجوز صادر میکند که روز بعد فرماندار تهران عوض میشود و سازمان اطلاعات سپاه مجوز را باطل میکند. یکی دو روز بعد سیاسیونی که بانی تشکیل این جلسه و مجوز گرفته بودند، هر کدام جدا گانه به محلی که فقط شماره پلاک داشته و بدون هیچ مشخصه و تابلوئی احضار شده و مورد سئوال و جواب قرار میگیرند. بعضی هم پاسخ میدهند، که خوب میتوانید همین حالا مرا زندانی و یا حتی اعدام کنید ولی بدانید که دین و ایمانی که آقای خامنهای و روحانیت حاکم معرف آن هستند از بین رفته و از آن چیزی باقی نمانده است. کشور هم در شرف نابودی است. در نهایت این پیشنهاد حداقلی را برای نجات کشور و باقی ماندن ایران بپذیرید و مانع نابودی کشور شوید تا با تمام این کشت و کشتار هار، نامی از خود بر جای بگذارید. که مقام امنیتی سپاه به شدت مخالفت میکند.
جای بسی تعجب است که هنوز بعضیها نفهمیدهاند که با چه سیستم و رژیم ضحاک منشی سرو کار دارند؟ آقای خامنهای که خود را کسی میداند که هنگام تولد یا علی! میگوید و با امام زمان دیدار دارد و نماینده امام زمان است و از او فرمان میگیرد، مردم برایش چه صیغهای است؟ اصولاً دیکتاتورها تا لحظه سقوط و حتی نابودی کشور حاضر به تعامل با ملت نیستند. هیتلر در همه جبههها شکست خورده بود و زمانی که برلین به تصرف متفقین در آمد، در زیر زمین کاخ رایش سوم با اسلحه به زندگی خود خاتمه داد و چنین است چنین است سرنوشت محتوم آقای خامنهای و دستیارانش.
اگر سیاسیون، اندیشمندان، حقوقدانان، مدبّران، مدیران و همهّ فریدونهای کشور، خواهان نجات ایران از دست چنان سیستم مطلقه غارتگری هستند، باید به این جنبش انقلابی که چهارمین ماه خود را میگذراند بپیوندند و به آن یاری رسانند و بدانند که دریوزه گری از دربار خامنهای بر طغیان و جنایت بیشتر او میافزاید که «اشک کباب باعث طغیان آتش است» و نه کم شدن و یا خاموشی آن. و اکنون باز یادآوری میکنم که آیا سیاسیون، اندیشمندان، حقوقدانان، مدبّران، مدیران و همهّ فریدونهای کشور، تجربه به شما نگفته که چگونه ضحاک زمان آقای خامنهای دوست محفل ادبی خود آقای سعیدی سیرجانی را به شهادت رساند. آقای احمد خمینی که با حمایت او خامنهای بر تخت پادشاهی نشست را کشت و یار پنجاه ساله خود آقای هاشمی رفسنجانی را استخری و نابود کرد. اگر اکنون به کمک این جنبش انقلابی نشتابید، باید بدانید که دیر یا زود، این رژیم غارتگر به سراغ تک تک شما خواهد آمد.
نکتهای هم به همه کسانی که خواهان جمهوری دموکراتیک که همه از حقوق برابر برخوردار باشند و در آن بنیاد دینی از بنیاد سیاسی و یا ساختار سیاسی و اداره کشور از ساختار دینی جدا باشد و هر کدام به کار خود بپردازند، هستند، حتماً میدانند که برای موفقیت هر جنبشی سازماندهى و خلق و ایجاد سازمان، اصلى انکارناپذیر است. هیچ جنبش همگانی و یا خود جوشی همگانی که سازماندهی و سیستم رهبری کنندهای نداشته باشد و یا در خود ایجاد نکند، نتیجه مطلوبی ببار نخواهد آورد و یحتمل به تخریب و خسارت و نا امید کردن بیشتر مردم در دورهای بیانجامد. سیستم و دستگاه رهبری هم به غیر از آقا بالا سر و شخص واحدی است، بلکه جمعی است که از اتصال شبکهها و گروهها و صنفهای مختلف و در داخل جنبش انقلابی و نه از برون آن پدید میآید. گرچه خلق و ایجاد سیستم و دستگاه رهبری بسیار سخت و پیچیده است ولی غیر ممکن نیست و در گرو ابتکار و خلاقیت نیروی جوان شرکت کننده در جنبش انقلابی است. دستگاه رهبری هم باید منشور و خواستههای منتشرخود را صاف و زلال منتشر کند و به اطلاع عموم ملت ایران برسانند. نمیشود انقلابی را به ثمر رساند و تنها به شعار آزادی، «زن، زندگی آزادی» قناعت کرد. نباید خوش خیال بود و با احساس خود و دیگران بازی کرد اما این حکومت مطلقه غارتگر از بنیاد باید از بین برود و بنا به نامه بهاره هدایت «از بین بردن این حکومت جنایتکار حتما پرهزینه و پرمخاطره خواهد بود، اما از پرداخت این هزینهها و مواجهه با مخاطراتش گریزی نیست» (۱۱) اگر سازماندهی و دستگاه رهبری خود را در داخل کشور بوجود نیاورید، ومنشور خداستههای خود را به اطلاع عموم ملت ایران نرسانید، باید بدانید که نیروی جانشین و آلترناتبو توسط توسط خود فروختهها کسانی که به پابوس کاخ سفید میروند، به شما تحمیل میشود.
بعد از این نکته باید گفت که پیروزی جنبش انقلابی خطی نیست و بشدت افت و خیز و بالا و پائین رفتن دارد. اما موفقت آن در گرو پایداری و تداوم جنبش و تسخیر خیابانها است. بنابر این بهر طریق ممکن باید نافرمانی مدنی را ادامه داد و نباید گذاشت که خامنهای و رژیم مطلقه غارتگر نفس راحت بکشد که در آن صورت باز خواهد گشت و بیش از پیش به کشتار خواهد پرداخت. اخرین نکته هم به کسانی که در خارج از کشور به آلترنتیو سازی و و دریوزگی آزادی کشور از غربیها به سرگردگی آمریکا هستند، اگر به ملت ایران فکر و حتی خود هستند، از این بازیها دست بردارند که همه اینها وسیلهای به دست رژیم مطلقه غارتگر برای سرکوب بیشتر و نابود جنبش انقلابی ملت ایران خواهد داد.
محمد جعفری
mbarzavand@yahoo.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نمایه و یادداشت:
۱-صحیفه نور ۱۸ جلدی وزارت ارشاد، ج ۵ ص ۱۲۴.
۲- صحیفه نور ۱۸ جلدی وزارت ارشاد، ج ۵ ص ۱۲۱۲۸-۱۲۷.
۳- صحیفه نور ۱۸ جلدی وزارت ارشاد، ج ۵ ص ۱۵۲-۱۵۱.
۴- صحیفه نور ۱۸جلدی وزارت ارشاد، ج ۸، ص ۱۷۳، سخنرانی مورخ ۲۸/۴/۵۸ و صحیفه نور ۱۸جلدی وزارت ارشاد، ج ۱۲، ص ۲۷۹، سخنرانی در جمع اعضای شرکت کننده در گنگره آزادی قدس مورخ ۱۸/۵/۵۹.
۵- سخنرانی خمینی در تاریخ ۱۴/۸/۵۸؛ صحیفه نور ۱۸ جلدی وزارت ارشاد، ج ۱۰، ص ۱۳۸؛ «اسلام با مستمندان بیشتر آشنائی دارد تا با آن اشخاصی که چه هستند. این اشخاص هم اموالشان همانطوری که گفتید این اموال بسیار مجتمع اینها از راه مشروع نیست. اسلام اینطور اموال را به رسمیت نمیشناسد و در اسلام اموال مشروع و محدود به حدودی است و زائد بر این معنا ما اگر فرض بکنیم که یک کسی اموالی هم دارد خوب اموالش هم مشروع است. لاکن اموال طوری است که حاکم شرع فقیه، ولی امر تشخیص داد که ه اینقدر که هست نباید اینقدر باشد، برای مصالح مسلمین میتواند غصب کند و تصرف کند و یکی از چیزهایی که مترتب بر ولایت فقیه است و مع الاسف این روشنفکرهای ما نمیفهمند که ولایت فقیه یعنی چه، یکیاش هم تحدید این امور است. مالکیت را در عین حال که شارع مقدس محترم شمرده است، لکن ولی امر میتواند همین مالکیت محدودی که ببیند خلاف صلاح مسلمین و اسلام است، همین مالکیت مشروع را محدودش کند به یک حد معینی و با حکم فقیه از او مصادره بشود» «… و مع الاسف این روشنفکرهای ما نمیفهمند که ولایت فقیه یعنی چه، یکیاش هم تحدید این امور است. مالکیت را در عین حال که شارع مقدس محترم شمرده است، لکن ولی امر میتواند همین مالکیت محدودی که ببیند خلاف صلاح مسلمین و اسلام است، همین مالکیت مشروع را محدودش کند به یک حد معینی و با حکم فقیه از او مصادره بشود»
۶- صحیفه نور ۱۸جلدی وزارت ارشاد، ج ۳، ص ۱۹۳، سخنرانی در جمع استانداران ۱۵/۹/۵۹.
۷- https://news.gooya.com/2022/02/post-61659.php
۸- https://news.gooya.com/2022/12/post-71570.php
مثلاً با ساخت سازمانی تخیلی کمیته بهزادان پورونداد هرمز «برای پشتیبانی از مبارزان خیابانی و تنبیه مزدوران رژیم، تا به امروز در بیش از ۳۳۰ عملیات شرکت کردهاند.» و یا «مزدوران جنایتکار رژیم را شناسائی کنند، و اطلاعات لازم را در اختیار کمیتهها بگذارندآزادی و یا در صورت توانمند بودن، خودشان مستقیم اقدام کنند.» و از این قیبل ترویج خشونت. تجربه پیش از انقلاب و بعد از انقلاب در دست است که چگونه افراد با تخیلات خود سازمان تک نفره ایجاد میکنند و بعد بنام آن سازمان تخیلات و یا خواستههای خود را بنام آن سازمان ترویج میکنند.
۹- https://enghelabe-eslami.com/index.php/component/content/article/19-didgagha/maghalat/46994-2022-05-18-15-04-15.html?Itemid=0
۱۰-https://news.gooya.com/2022/12/post-71034.php
۱۱-از نامه بهاره هدایت زندان اوین آذر ماه ۱۴۰۱
از: گویا