پنج سال بعد از درگیری شدید حکومت و دروایش گنابادی که به اعتراضهای «گلستان هفتم» معروف شد، هنوز یکی از شناختهشدهترین چهرههای این گروه به نام کسری نوری در زندان است.
این در حالی است که در جریان درگیریهای سال ۹۶، بیش از ۵۰۰ نفر بازداشت و زندانی شدند. اما در این پنج سال به مرور، اکثر دراویش زندانی، آزاد شدند.
آنها که همچنان در زندان مانده بودند نیز در هفتههای اخیر و در پی صدور فرمان عفو آیتالله خامنهای از زندان آزاد شدند.
حالا بعد از پنجسال، منبعی که از جزییات برخورد با کسری نوری و فشارها بر او و خانوادهاش آگاه است، در مصاحبهای با بیبیسی فارسی، جزییات آنچه بر این فعال سیاسی گذشته را شرح داده است.
چنانکه این منبع مطلع میگوید، آقای نوری در این پنج سال نه تنها با شکنجههای جسمی و روحی روبهرو بوده، بلکه مادر و دو برادرش نیز، علاوه بر حبسهای طولانی مدت، برخوردهای شدید فیزیکی و فشارهای روحی قابل ملاحظهای را در زندان تحمل کردهاند.
در حال حاضر نیز اعضای خانواده آقای نوری، به رغم آزادی، به آسانی نمیتوانند با او به طور مرتب ملاقات کنند، چرا که او به زندان عادلآباد شیراز منتقل شده است؛ اقدامی که از نظر نزدیکان کسری نوری، «تبعید» این زندانی سیاسی به قصد مجازات اوست.
کسری نوری کیست؟
کسری نوری زندانی سیاسی، روزنامهنگار و دانشجوی ۳۲ ساله و از مخالفان حکومت جمهوری اسلامی است که دریک دهه گذشته دستکم پنج بار در مقاطع مختلف بازداشت شده و در حال حاضر در زندان عادلآباد شیراز است.
آقای نوری اولین بار به دلیل مدیریت وبسایت «مجذوبان نور» که اخبار مربوط به جامعه دراویش در ایران را منتشر میکرد، دستگیر شد.
او به دلیل فعالیت رسانهای از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴ به مدت چهار سال در زندان بود. او همچنین در اعتراضات سراسری دی ۱۳۹۶ در تهران بازداشت و مدت کوتاهی را در بازداشت بود.
در جریان اعتراضات گلستان هفتم در بهمن و اسفند ۱۳۹۶، کسری نوری بار دیگر بازاشت شد و از آن زمان در زندان است. یکی از اتهامات او رهبری این اعتراضات بود.
او که در زمان دستگیری در سال ۹۶، دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد رشته حقوق بشر دانشگاه تهران بود، یکبار در دوران زندان با حکم اخراج از دانشگاه روبهرو شد.
اما سرانجام در پی اعتراضهای وکیل او و همچنین بازتاب رسانهای اخراجش از دانشگاه، حکم اخراج او لغو شد و او در واقع همچنان دانشجوی دانشگاه تهران محسوب میشود.
در گلستان هفتم چه گذشت؟
اعتراضات «گلستان هفتم» به مجموعه اعتراضهایی در بهمن و اسفند ۱۳۹۶ در ایران گفته میشود که به درگیریها میان دراویش گنابادی با سپاه پاسداران، نیروی بسیج، نیروی انتظامی و سرکوب شدید معترضان منجر شد.
این درگیریها بعد از آن آغاز شد که نیروهای امنیتی تصمیم گرفتند برای رفت و آمد به منزل نورعلی تابنده که در آن زمان «قطب دراویش» و رهبر مذهبی این گروه محسوب میشد، محدودیتهایی ایجاد کنند.
دراویش از نخستین روزهای آغاز ایست بازرسی در نزدیکی محل سکونت آقای تابنده به این موضوع اعتراض کردند و از میانه بهمنماه درگیریهایی میان آنها و نیروهای امنیتی رخ داد.
در نهایت به رغم اینکه گزارشهای ضد و نقیضی درباره مذاکره دراویش با وزارت کشور و حتی درخواست نورعلی تابنده برای پایان دادن به درگیری منتشر شده بود، در روز اول اسفند نیروهای انتظامی به همراه لباس شخصیها با خشونت بسیار به دراویش حمله کردند.
در جریان این درگیریها بیش از ۵۰۰ نفر بازداشت و زندانی و ۱۸۰ نفر مجروح شدند. همچنین شش نفر به دلیل شلیک گلوله ساچمهای بینایی یک چشم خود را از دست دادند.
بر أساس گزارش رسمی جمهوری اسلامی، سه مأمور پلیس در حمله یک اتوبوس کشته شدند و دو نیروی بسیجی هم در جریان این وقایع جان خود را از دست دادند.
در فاصله کوتاهی بعد از این حمله، محمد ثلاث که از دراویش گنابادی بود به اتهام قتل این ماموران ظرف کمتر از شش ماه بعد از این درگیریها، اعدام شد.
نورعلی تابنده نیز از آن زمان تا روز مرگش در سال ۱۳۹۸ با محدودیتهای بسیار برای ارتباط با هوادارانش روبهرو بود و برخی معتقد بودند که او عملا در حصر خانگی است.
فشار بر خانواده
کسری نوری یکی از کسانی بود که در اطلاعرسانی درباره محدودیتها برای آقای تابنده و پس از آن، سرکوب دراویش گنابادی، نقشی مهم بازی کرد. و چه بسا به همین دلیل نیز، فشارها بر او پیش از درگیریهای گلستان هفتم آغاز شده بود.
یک منبع آگاه در اینباره به بیبیسی فارسی گفت: «تهدیدها نسبت به سرکوب خانواده نوری پیش از شعلهور شدن این اعتراضات در روزهای آخر بهمن ۱۳۹۶ شروع شده بود. گفته بودند از کسری نوری و خانوادهاش آینه عبرتی برای جامعه میسازند.»
به گفته این منبع آگاه عصر روز ۳۰ بهمن ۱۳۹۶ و در اوج درگیریها ابتدا امیر نوری، برادر کسری نوری در بیرون از منطقه پاسداران تهران، در مسیر رفتن به خانه با ضرب و شتم و ضربات شدید باتوم توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد.
این منبع مطلع میگوید: «گفته بودند آنقدر بزنید تا خون بیاید و بعد رهایش کنید. این ضربات باتوم به قدری سنگین بوده که قسمتی از انگشت امیر نوری زیر ضربه قطع میشود.»
همان شب برادر دیگر آقای نوری به نام پوریا که از سر صحنه فیلمبرداری و برای خبر گرفتن از وضعیت خانواده به سمت خیابان گلستان هفتم میرفته نیز بازداشت شد.
و البته پوریا نوری نیز در لحظه بازداشت به گفته این منبع آگاه «با ضربات ممتد و شدید با میلگرد آهنی مورد حمله قرار میگیرد و سه قسمت سر او را شکسته و چهار دندان جلوییش خرد میشود.»
شکوفه یداللهی، مادر کسری نوری هم در نیمه شب ۳۰ بهمن با خشونت نیروهای امنیتی بازداشت میشود: «با ضربه از طریق سلاحی نامشخص جمجمهی شکوفه یداللهی، مادر کسری را شکافتند که منجر به از بین رفتن کامل حس بویایی او شد.»
بعدتر شکوفه با اسکن مغزی در بیمارستان متوجه میشود که بخشی از عصبهای حسی او در اثر ضربات شدید از بین رفتهاند و این عصبها مربوط به بویایی او بوده و بازگشت پذیر نیستند؛ صدماتی که پس از پنج سال با چشم درد و سردرد شدید گاه و بی گاه بروز میکند.
در نهایت کسری نوری هم با خشونت و در حالی که سرش شکسته بوده بازداشت میشود. اعضای خانواده بدون درمان زخمها به زندانهای تهران بزرگ و قرچک ورامین منتقل میشوند.
تلاش برای «اعتراف اجباری»
این منبع آگاه به بیبیسی گفت: «در اتفاقی بیسابقه، در پرونده کسری نوری، هر دو نهاد امنیتی کشور مشترکا مسولیت رسیدگی را برعهده گرفتند. سازمان اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات به قوه قضائیه گفته بودند که برای معامله با کسری نوری و سناریو سازی برای روایت حکومتی از اعتراضات در تهران به خانوادهاش نیاز دارند و نباید آزاد شوند.»
امیر نوری تنها ۲۱ سال سن داشت و در اعتراضات هم بازداشت نشده بود.
«بالغ بر ۱۸ ساعت بدون توقف، بصورت سرپا و بدون خوردن هیچ غذایی شکنجه جسمی و روانی شد. بازجو وقتی از او خواسته بود بنویسد کجا بازداشت شده و او نوشته بود و اشاره به نحو بازداشت در نزدیکی منزل توسط یکی از مسوولان وزارت اطلاعات کرده بود، با زدن ضربه زیر پای او را خالی کرده بود تا روی زمین بیافتد و سپس به روی شانه هایش نشسته بود و گفته بود یا مینویسی در محل تجمع بازداشت شدی یا پایم را روی انگشت قطع شدهات فشار میدهم تا چیزی از باقی ماندهاش هم نماند و در همین زمان تماما به مادر او توهین جنسی کرده بودند.»
امیر نوری تحت فشار بوده تا علیه برادرش کسری اعتراف کند.
به گفته این منبع آگاه بازجو به امیر میگوید «اگر نگویی کسری مسبب و مسوول راه اندازی و رهبری این اعتراضات بوده دیگر از این اتاق بیرون نخواهی رفت و در همین اتاق با چاقو سلاخیات میکنیم. امیر نهایتا در همین مکان از هوش میرود.»
یک مهره کمر امیر در اثر شکنجهها جا به جا شده و او از این ناحیه آسیب جدی میبیند.
پوریا دیگر برادر کسری هم شرایط بسیار سختی را در زندان تجربه کرده. او هم فردای بازداشت از هوش میرود.
زمانی که به بازداشتگاه شاپور تهران منتقل میشود، او «از شدت اثر شکنجه و خون ریزی شدید در سه ناحیه سر بی هوش و به بیمارستانی در تهران منتقل میشود. زمانی که به هوش میآید میبیند در بیمارستان دست و پای او به تخت زنجیر شده است.»
پوریا نوری دربیمارستان عمل جراحی میکند و ده روز در بیمارستان بستری میشود. به گفته منبع مطلع، «دوستانش که به عیادت او رفته بودند از شدت جراحت قادر به تشخیص او نشدند.»
«شکنجه» کسری نوری
همزمان با فشارها برخانواده کسری نوری، خود او نیز در زندان تحت فشار بوده تا به گفته منبع مطلع، به «اعتراف اجباری» تن بدهد.
این منبع مطلع میگوید که در انفرادی بند ۲۰۹ اوین، «تصویر یک صورت متلاشی شده جوانی را نشان آقای نوری میدهند میگویند این برادر توست. اگر همه آن چیزی را که میخواهیم نپذیری، برادر دیگرت هم به وضعیت او دچار میشود.»
منبع آگاه درباره شکنجههایی که کسری نوری متحمل شده، میگوید: «در یک روز دیگر میگویند مادرت بر اثر ضربه سکته کرده و دیگر امیدی به او نیست. آنها مدت طولانی کسری را در یک بیخبری مطلق در ۲۰۹ اوین نگهداری کردند تا نتواند بفهمد بیرون چه شده است و اخبار دروغ و راست را در هم میآمیختند تا هرچه آنها میخواهند بپذیرد.»
منبع آگاه با ارائه جزییات بیشتر به ما گفت: «مدتی بعد زمانی که امیر برای عمل انگشت قطع شدهاش از زندان راهی بیمارستان میشود یک مأمور امنیتی مسئول نگهداری از او در فضای بسته بیمارستان میشود و اعلام میکند اگر سرت را بالا بیاوری با کلاش (اسلحه کلاشینکف) به تو شلیک خواهم کرد. او پس از عمل درحالی که دکتر معالج میگوید باید دستکم ۷۲ ساعت در بیمارستان بماند تا بتواند مجدد آخرین وضعیتش را بررسی کند در کمتر از دوساعت دوباره به بازداشتگاه برمیگردد و با دستی بانداژ شده زیر بازجوی مجدد قرار میگیرد.»
او افزود: «در بازجوییها دو مقطع بازجو با دستش روی انگشت قطع و بخیه شده امیر میفشارد، این فشارها منجر به خونریزی مجدد و باز شدن نخ بخیه او میشود. امیر برای دومین بار در طول بازداشت در اتاق بازجویی از هوش میرود.»
به گفته نزدیکان و وکلای خانواده، حجم «شکنجه» او و باقی اعضای خانواده، به قدری شدید و ممتد بوده که فرصت بررسی وضعیت از تک به تک اعضای خانواده از طریق مجاری قانونی ناممکن شده. وکلای خانواده نوری پس از شش ماه توانسته بودند دیداری حضوری با آنها ترتیب بدهند.
در این زمان کسری نوری اصرار داشت که دادگاههای جمهوری اسلامی صلاحیت رسیدگی به اتهامات او را ندارند و او با انتشار نامهای اعلام کرد حاضر به شرکت در دادگاه نیست.
احکام سنگین زندان برای کسری نوری و خانوادهاش
در نهایت قاضی صلواتی شکوفه یداللهی مادر کسری را به پنج سال زندان و ۱۰۰ ضربه شلاق، امیر نوری را به شش سال زندان و ۱۰۰ ضربه شلاق به علاوه ممنوعیت چندساله ی خروج از کشور پس از آزادی محکوم میکند. پوریا نوری را هم به دو سال زندان محکوم کرد.
در دادگاهی دیگر کسری نوری به ۱۲ سال زندان و ۱۴۸ ضربه شلاق محکوم شد.
پس از صدور احکام ماموران تلاش میکنند از هرگونه ملاقات میان فرزندان و شکوفه یداللهی جلوگیری کنند.
منبع آگاه میگوید: «مادر کسری نوری در زندان به دوستان خود گفته بود دیگر چهره فرزندانش و صدای آنها را درست به خاطر نمیآورد. پس از یکسال و نیم در نهایت اجازه دیدار میان شکوفه یداللهی و فرزندانش صادر شد.»
اما نزدیکان خانواده نوری میگویند که فشارها بر آنها به پایان نرسید و بعد از صدور احکام ابتدا شکوفه یداللهی در زندان قرچک مورد حمله فیزیکی مأموران امنیتی قرار گرفت.
این منبع میگوید: «با کشیدن موهای سر، او را روی زمین میکشیدند و با شوکر به محل شکستگی جمجمهاش و اندام جنسیاش ضربه وارد کردند. بخشی از این روایت در کتاب شکنجه سفید هم منعکس شده است.»
به گفته منبع آگاه به دستور نهادی امنیتی «امیر و کسری بعد از شش ماه بازداشت موقت و صدور احکام خانوادگی برای آنها، به سلول انفرادی منتقل شدند و ۱۰۰ روز متوالی در اتاقی یک در دو متر نگهداری شدند.»
این منبع میافزاید که پس از ۱۰۰ روز تحمل سلول انفرادی، بیش از یک سال دیگر دو برادر را در زندان تهران بزرگ و در فضای معروف به سوئیت با ابعادی نزدیک به دوازده متر و از ارتباط با دیگر بازداشت شدگان منع میکنند.
آزادی اعضای خانواده و پرونده جدید
پس از دو سال شکوفه یداللهی مادر و امیرو و پوریا نوری دو برادر کسری از زندان آزاد شدند. کسری نوری اما همچنان در بازداشت ماند و به گفته نزدیکانش، ماموران از محل نگهداریاش نیز به عنوان ابزار فشار بر او و خانوادهاش استفاده میکنند.
او بعد از آزادی اعضای خانوادهاش به زندان عادلآباد شیراز منتقل شد؛ اتفاقی که از نظر نزدیکانش همانند «تبعید» است چرا که اعضای خانواده برای هر ملاقات باید مسافت تهران تا شیراز را طی کنند.
وقتی او در سال ۹۹ به تهران بازگردانده شد، « بعد از اینکه سه بار درخواست دیدار مسوولان وزارت اطلاعات با خودش را نپذیرفت، در کمتر از دوماه مجددا به عادل آباد شیراز تبعید شد.»
چندی پیش هم به گفته خانواده آقای نوری، ماموران امنیتی او را از «درون زندان ربوده و به سلول انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات – پلاک صد شیراز- منتقل کردند».
به گفته خانواده دلیل این کار بازخواست کردن از کسری نوری برای صدور بیانیهای مشترک با سه فعال سیاسی دیگر به نامهای لیلا حسینزاده، نرگس محمدی و کیوان صمیمی بوده؛ بیانیهای که هرگز منتشر نشده است.
اما همین بیانیه موجب شد تا برای او برای پروندهای جدید در دادگاه انقلاب به اتهام « اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی کشور» تشکیل شود.
اخیرا با دستور رهبر جمهوری اسلامی ایران و بر اساس بخشنامهای تعدادی از زندانیان سیاسی و همینطور محمد شریفیمقدم و مصطفی عبدی از دیگر دراویش گنابادی در زندان با پرونده مشابه آزاد شدند. اما کسری نوری شامل این عفو نشد.
در سال گذشته محمود نیلی احمدآبادی، رئیس وقت دانشگاه تهران در نامه به غلامحسین محسنیاژهای رئیس قوه قضاییه ایران از او خواست کسری نوری را آزاد کند که به گفته منبع آگاه، مورد موافقت آقای محسنیاژهای قرار گرفت، اما به دلایلی نامشخص به آزادی منتهی نشد.
آقای احمدآبادی تنها یک روز بعد از این نامه با حکم وزیر علوم، تحقیقات و فناوری از سمت خود برکنار شد.