قانون، مرتضی گلپور– در دوران انتخابات، بسیاری مخالف حضور هنرمندان و ورزشکاران در شورای شهر بودند. اما گفتوگو با عبدالحسین مختاباد، به عنوان هنرمند شناخته شده عضو شورا، نشان داد که وی بسیار بیشتر از آنچه تصور میشده است، درباره شهر تهران و مدیریتش، حرف دارد و جدیت. مختاباد در بیان حرفهایی که گفتنش را ضروری میداند، نه ابایی دارد، نه ملاحضهای. زیرا به باور او، معیاری به نام قانون وجود دارد که همه عملکرد خود را براساس آن تنظیم میکنند. با مختاباد از هر دری سخن رفت و فقط به حوزه هنری و فرهنگی شورا و شهرداری تهران اکتفا نشد. هرچند وی در حوزه اخیر بسیار جدیتر از حوزههای دیگر است.
قبلا به عنوان یک هنرمند به شهر تهران نگاه میکردید، اما اکنون عضو شورای شهر هستید. چه تفاوتی میان این دو منظر هست و به عنوان هنرمند عضو شورا، چگونه به تهران نگاه میکنید؟
شهر تهران ظرفیت بسیار خوبی داشت که با یک اقدام همگانی به وضعیت ناهنجاری تبدیل شده است که اکنون میبینیم. یعنی شهری که مشکلات ترافیکی عجیبی دارد، مشکلات ساختوساز دارد، بافتهای فرسوده و آلودگی دارد. اینها دست به دست هم داده که تهران به جای اینکه شهر مثالزدنی در ابعاد خوب باشد، دارد در ابعاد منفی الگو میشود. وقتی قبلا در تهران قدم میزدم، نگاه دیگری به این شهر داشتم. اما اکنون با خود میگویم چرا تهران نباید مانند شهری مانند استانبول باشد؛ مثلا در نگاه هنری، ساختوسازها یا جادهسازی. هم افسوس هست و هم مسئولیتهای ما افزونتر میشود که چطور بتوانیم وضعیت را در همین جا متوقف کنیم و فاجعه بیشتر از این نشود.
چطور شد که به اینجا رسیدیم؟
مجموعهای از عوامل باعث شد. بالاخره مملکت انقلاب شد و ۸ سال جنگ بود. وضعیت، وضعیتی بود که حتی اگر حاکمیت میخواست برخی مسائل را رعایت کند، جامعه در یک تشتت فکری به سر میبرد که رعایت آن مسائل امکان نداشت. به خاطر اینکه تهران پایتخت بود، بسیاری از توجهات به این سمت بود و اشخاص برای پیدا کردن پست، مقام و اصلا پیداکردن خود، چارهای نداشتند جز اینکه به تهران بیایند. وقتی عدالت فرهنگی اجتماعی و اقتصادی در سطح ملی گسترده نباشد، گسیل به سمتی است که این امکانات در آن بیشتر است. به همین دلیل در یک دوره ۳ دههای جمعیت تهران تقریبا ۳ برابر شده است. طبیعی است که چنین امری چه فاجعهای را به دنبال دارد.
جواد طباطبایی در حوزه فرهنگ سیاسی معتقد است که ما دچار یک انحطاط شده ایم و تا این انحطاط را نپذیریم، هیچ تحول و پیشرفتی ممکن نیست. اکنون در حوزه شهری، آیا شورای شهر و مدیریت شهری پذیرفتهاست که تهران دچار یک وضعیت آنومیک است تا براساس این پذیرش، حرکت اصلاحی خود را آغاز کند؟
این اصلا نیازی به توضیح ندارد. چون در همه زمینهها دچار خلأیی شدهایم و باید یک اجماع ملی ایجاد شود تا این خلأها را پر کند. یک سوی قضیه، کار روشنفکر و خبرگان، این است که همیشه ایراد کار را بگیرند. به عنوان مثال همانطور که به پزشک و نظر او احترام میگذاریم، باید به نظر یک کارشناس و خبره فرهنگی هم احترام بگذاریم. به طور کلی در علوم پایه، تابع محض هستیم. اما وقتی مسائل به علوم اجتماعی و فرهنگی میرسد، به شدت مقاومت به خرج میدهیم و این مقاومتها باعث میشود که حجم بیماریها افزوده شود و زمانی به دکتر برویم که وی بگوید متاسفانه شما سرطان دارید آقای عزیز.
این مقاومت از سوی جامعه است یا از سوی حاکمیت؟
فرقی ندارد؛ از سوی مدیریت سیاسی یا جامعه. این اشکال بزرگی است که فکر میکنیم نخبه، فقط نخبه علوم پایه است و نخبه اجتماعی را به رسمیت نمیشناسیم. یعنی برای خوردن یک قرص تببر ساده، اگر همسایه ما پزشک باشد، حتما از او مشورت میگیریم. حتی وقتی میخواهیم یک لامپ را عوض کنیم، ترجیح میدهیم از متخصص بپرسیم، ولی حاضر نیستیم درباره مسائل و بحرانهای اجتماعی و سیاسی جامعه این کار را بکنیم. تا وقتی نخبگان نظر میدهند، میگوییم اینها خائن، جاسوس یا مریض هستند. برای همین، حجم انباشتهها به اینجا منتهی میشود که این اندیشمند اجتماعی میگوید که ما دچار بحران و عقبگرد هستیم و این واقعیتی است. اکنون خودم در حال تدریس در دانشگاهها هستم. یک سوی قضیه آمارهایی است که میدهند و میگویند دانشگاههای ما چه است و چه نیست. از طرف دیگر، از ۲۰ تحقیقی که از دانشجویان میخواهم، ۱۹ تحقیق اصلا قابل خواندن نیست. همهاش کپی پیست از اینترنت است وضعیت تحقیق در علوم انسانی در دانشگاهها به صفر رسیده است. ریشههایش این است که اندیشمندان در جامعه به بازی گرفته نمیشوند و حتی اگر به بازی گرفته میشوند، در حد یک پز است.
آیا میشود چنین معضلاتی را در شهر تهران هم سراغ گرفت؟ مثلا اینکه مدیریت شهر تهران و اساسا خود این شهر، دچار بیماری سوداگری است و همه در هر کاری فقط به سوداگری و سود خود فکر میکنند؟
وقتی تقسیم کار وجود نداشته باشد و وقتی مدیریت فرهنگی دچار چالش شود، این اتفاقات میافتد. شهرداری در دهه ۷۰ خوب کار میکرد و جلو میآمد، بعد ناگهان اتفاقی افتاد و مسائل سیاسی وارد بافت شهرداری شد و شهرداری برای دو دهه دچار مشکلات عدیدهای شد که اکنون وارث بیتوجهی آن عصر هستیم. وقتی استراتژی فرهنگی داشته باشیم، اما آدمهایی که باید این استراتژی را اجرا کنند، نداشته باشیم، هیچ فرقی در اصل ماجرا ندارد. مثل این میماند که یک خودروی خیلی شیک خود را به کسی بدهید که گواهینامه نداشته باشد. در همین حال آن فردی را که ۲۰ سال تجربه رانندگی دارد، به خاطر اینکه مرا قبول ندارد، پس میزنیم. برای همین در این مملکت تا زمانی که مدیریت فرهنگی به عنوان یک تخصص و حرفه به رسمیت شناخته نشود و هرکسی در هر جایی که هست، در مسائل فرهنگی انا رجل بزند، این اتفاق میافتد. این مطلببه نقل از یکی از بزرگان علوم دینی است، او میگفت در ایران، شما اگردر یک جمعی باشید و کسی از شما بپرسد که سوخت موشک فلان چیست، همه سکوت میکنند و میترسند جواب بدهند. اما اگر از یکی بپرسید فرهنگ چیست، همه دست را بالا میکنند و ساعتها صحبت میکنند. درحالی که در دنیا قضیه برعکس است.
مسائل فرهنگی، مسائل به شدت تخصصی هستند که هرکسی نباید به خود اجازه دهد که در این حوزه اظهارنظر کند. ۸۰ درصد از مدیران فرهنگی کشور همه مهندس بودهاند و از دانشگاههای مهندسی به اینجاها آمدهاند، آدمهایی که در طول زندگی خود شاید ۱۰ ساعت فیلم ندیدهاند و شناختی از روابط فرهنگی نداشتند. هنوز هم این چرخه معیوب ادامه دارد که یک عدهای به اسم مهندسی به کار فرهنگی میآیند. آن وقت اندیشمندان علوم فرهنگی همیشه گوشهای تماشاچی باشند. شما در یک مملکتی به سر میبرید که صنف نانواها میتوانند رایگیری کنند و برای خودشان رئیس را انتخاب کنند، اما دانشگاهها نمیتوانند برای خودشان رئیس دانشگاه انتخاب کنند.
در حوزه مدیریت فرهنگی شهرداری به تازگی تغییراتی رخ داده است. اما ما از رئیس جدید سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران شنیدیم که موسیقی به من ربطی ندارد و کسانی که میخواهند در فرهنگسراها کار موسیقی انجام دهند، بروند از وزارت ارشاد مجوز خود را دریافت کنند. نظرتان در این باره چیست؟
آقای شهاب مرادی و دوستانی که این مسئولیت را قبول کردند، از قبل باید ببینند که این پست چه قواعدی برای ایشان دوخته است و ایشان حق ندارد قواعدی را تعریف بکند. مشکل ما این است که هر مدیری که میآید، فکر میکند باید قواعد جدیدی را برای مجموعه تعریف کند. مجموعه دارای ضوابط و اساسنامهای است که مدیر باید آن را پیگیری کند. اگر اساسنامه مشکل دارد، باید به مجاری قانونی برگردد و اصلاح شود. این پیامی است به این سازمان که شما مسئول امور فرهنگی هنری ایران نیستید، شما مسئول امور فرهنگی جهان اسلام نیستید و اگر قبلا به عنوان روحانی، موقعیتی داشتید و سخنرانی میکردید، اکنون مدیری هستید که ضوابطی بر شما مترتب هست که ممکن است شما این ضوابط را قبول نداشته باشید. اما باید اجرا کنید و اگر این ضوابط را قبول ندارید، باید استعفا بدهید. شما مسئول امور فرهنگی شهر تهران هستید و نباید حرفهای جهان اسلامی و تغییر دنیا، همین حرفهایی که آقای احمدینژاد میزد و میخواست دنیا را عوض کند بزنید.
ما در عصری هستیم که باید جهانی بیندیشیم و محلی عمل کنیم. شما جهانی فکر کن، اما تهران را درست کن. یعنی شما به عنوان مسئول فرهنگی هنری شهر تهران، به فرودگاه تشریف ببر و ببین که در مجاری ورودی این کشور و در عوارضی مسیر، برخی در حال گدایی هستند و این چهره شهر را آلوده کرده است. شما باید اینجاها باشی و برای آنان برنامهریزی کنی و اگر برنامهریزی نکنی، مشکل داری. آقایی مدیرکل فرهنگ و ارشاد مازندران بود که میگفت من از موسیقی بدم میآید. به او گفتم که چرا مدیرکل ارشاد شدی؟ شما باید میرفتی و موزه قرآن را اداره میکردی.
وقتی مدیرکل ارشاد اسلامی یک استان شدی، کنسرت موسیقی و گسترش موسیقی درست، بخشی از وظیفه قانونی توست. تو قانون را دور میزنی و آن را قبول نداری؟
پس معلوم میشود این حقوقی که داری میگیری حرام و این شغل به تو حرام است. مشکل سازمان فرهنگی هنری شهر تهران چند عامل است. اصلا در ارتباط با کار فرهنگی در شهرداری، همین امر هست که مدیری که در این نهاد هست، فکر میکند که یک مدیر جهانی است. نخیر! ما از شما نخواستیم که جهان را اداره کنید، بیایید این شهر را که این همه دچار روانپریشی درباره مسائل فرهنگی و هنری است، این را به سامان برسانید. به قول شاعر: از صحن خانه تا به لب بام از آن من، از بام خانه تا به ثریا از آن تو. ما نمیخواهیم که شما برای کهکشانها برنامهریزی کنید، شما نقشه تهران را جلوی خودت بگذار و به نقاط آسیبدیده این شهر نگاه کن و برای آن برنامهریزی کن.
اکنون تقریبا نیمی از اعضای شورا اصولگرا هستند و نیمی دیگر اصلاحطلب. از آن طرف شهردار اصولگراست و معتقد است و به حق هم معتقد است که شورا نباید در حوزه اجرا دخالت کند. اما شهردار اصولگرا، مدیریت اصولگرایی به دنبال خواهد داشت و انتصابها و رویکردها نیز اصولگرایانه خواهد بود. اما سوال این است که نظرها و دیدگاههای نیمه اصلاحطلب شورا که آنان هم نماینده مردم این شهر هستند، چطور باید در حوزه اجرا دخالت داده شوند؟ شورا چطور میتواند این تعادل در اجرا را پیاده کند؟
شورا در کار اجرایی دخالت نمیکند. همچنان که آقای قالیباف وقتی خواست یک مدیر را انتخاب کند، مگر از کسی پرسید؟ ما هم اصراری نداریم که ایشان از ما بپرسد.
ولی شورا نظارت میکند. همچنان که شورا باید در مسائل شهری نظارت کند، باید در کار فرهنگی هم نظارت کند. بودجه فرهنگی شهر تهران متشکل از سازمان فرهنگی هنری و معاونت اجتماعی شهرداری امسال به ۱۲۰۰ میلیارد تومان خواهد رسید که برابر با بودجه ۲ تا۳ وزارتخانه است. بودجه سالانه سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران ۱۰۰ میلیارد تومان است، اما بودجه موسیقی این مملکت سالی ۶ میلیارد تومان است، یا بودجه تئاتر ۸ میلیارد. به عنوان نمایندگان مردم باید بدانیم بودجه کجاها خرج میشود و نتیجه چیست. روز معارفه رئیس جدید سازمان فرهنگی هنری دیدم که آقای قالیباف در سخنرانی خود نسبت به همه ما نسبت به شکست طرحهای فرهنگی و هنری در تهران رادیکالتر صحبت کردند. معدل این سخنرانی میگوید ما در کار فرهنگی هنری شهرداری تهران شکست خوردیم. الان جامعه هنری در شهر تهران باید بداند سازمان فرهنگی شهرداری دارد با این بودجه چه کار میکند و خانه هنرمندان با جامعه هنری در تهران چه کار میکند؟
این نظارت چگونه باید اعمال شود؟ وقتی شما به عنوان عضو شورای شهر اعتراض داشتید که وقتی در دوره آقای خوراکیان به این سازمان رفتید، به شما احترام گذاشته نشد؟ یعنی مدیران بیشتر خود را به شهردار پاسخگو میدانند، تا به نهاد نظارتی مانند شورا ؟
بحث نظارت شورای چهارم بر شهرداری کاملا جدی است. ما با کسی دعوا نداریم، در کنارش با کسیهم شوخی نداریم. اگر شما به عنوان مدیر فرهنگی از من چند میلیارد پول میگیرید و کار فرهنگی انجام میدهید، باید به من جواب بدهید. و اگر به من جواب ندهید، بار دیگر ما این بودجه را تصویب نخواهیم کرد. هیچ ترسی هم نداریم که این سازمان را ببندیم و بدهیم به بخش خصوصی و هیچ ایرادی ندارد. برای اینکه اینها بیتالمال است و باید مجاری تصمیمسازی و مجاری خرج این بودجهها مشخص باشد و اگر نباشد، ما اطلاعرسانی میکنیم.
یعنی مهمترین ابزار نظارتی شورا بودجه است؟
بله، غیر از بودجه، در طول مسیر هم وضعیتی ایجاد شد که مدیران فرهنگی شهرداری تهران باید هر دو سه ما یک بار به کمیسیون فرهنگی بیایند و گزارش بدهند و به روز گزارش بدهند.
شما از مدافعان حضور شهردار تهران در جلسههای هیات دولت هستید. استدلال شما چیست، با توجه به اینکه شهردار اصولگراست و جهتگیری سیاسی شما متفاوت است؟
از همان روزی که آقای قالیباف رای آوردند، شهردار همه مردم تهران هستند. ایشان دیگر نه اصولگرا هستند، نه اصلاحطلب. ایشان شهردار و یک مدیر اجرایی است. بیش از ۶۰ درصد گرفتاریهای مردم تهران ناشی از حضور دولت در این شهر است. اگر دولت نتواند در یک ارتباط چهره به چهره با شهردار تهران که درگیر مشکلات شهر است، قرار بگیرد و بخواهد از طریق شخص ثالثی در جریان مشکلات قرار بگیرد، نمیتواند مشکلی را حل کند. حل مشکل آلودگی هوا فقط از عهده شهرداری برنمیآید و به یک عزم ملی و دستور فراقانونی لازم دارد. نمیدانم که آیا دولت اجازه دارد به یک شهروند بگوید که شما حق ندارید از خودروی خود استفاده کنید؟ دولت چنین اجازهای ندارد، اما همه مجبور به رعایت آن هستند، اما این حتی یک مسکن هم نیست. لذا شهردار باید در هیات دولت شرکت کند. آقای روحانی هم رئیس جمهور مملکت است و نباید بگوید من اصولگرا هستم یا اصلاحطلب و باید مشکلات کشور را حل کند؛ صرف نظر از دیدگاهها. اختلافات باید باشد، اما اصل را نباید فراموش کنیم که شهردار باید در هیات دولت شرکت کند. شروعکننده این کار آقای خاتمی بود و اشتباه بود. بعد هم که آقای احمدینژاد هم این اشتباه را تکرار کرد و حالا دوباره دارد تکرار میشود.
درست است که میزان ورود خودروها به شهر تهران در مدیریت شهرداری نیست، اما به نظر میرسد شهرداری با ساخت پلهایی مانند صدر، درصدد تسهیل حرکت خودروهاست تا مدیریت آن. به همین دلیل در تهران، همیشه کفه خودروها نسبت به عابران سنگینتر است. پیادهراه سازی هم کم است، اما میبینیم که با صرف هزینههای کلان، به نوعی شهروندان به استفاده بیشتر از خودروها دعوت میشوند.
برنامه شورای چهارم توسعه ناوگان حملونقل عمومی است. دیگر نباید در تهران اتوبان ساخته شود که بخواهد در آن خودرو حرکت کند. به ما ربطی ندارد که خودروهای این شهر بخواهند زیاد شوند. ظرفیت این شهر برای تردد خودروها همین قدر است. باید مترو را توسعه داد. همان طور که گفتید، تهران شهر پیادهرو نیست. در بهترین خیابان تهران که خیابان ولیعصر است، نمیتوانید حتی ۲۰۰ متر پیادهروی کنید. برای اینکه یا کندهاند، یا مغازهدار و دستفروش وسایل خود را ریخته اند در خیابان. معتقدم تهران یک شهر بیقواره است. باید برای این معضل فکر جدی بشود و فضا باید به سمتی برود که آوردن خودرو در خیابانها برای افراد هزینهبر باشد؛ هم از نظر فکری و هم از نظر اقتصادی.
در دوران انتخابات، بحثی مطرح شد مبنی براینکه کارشناسان شهری، مثلا شهرسازان باید وارد شورا شوند، و نه هنرمندان یا ورزشکاران. البته در دوره گذشته ورزشکاران وارد شورا شدند و این دوره هم شاهد حضور هنرمندانی چون شما هستیم. نظر شما نسبت به این دیدگاه چیست با توجه به زمانی که از حضور شما در شورا گذشت؟
عمر شورای شهر در ایران ۱۰۰ ساله نیست، بلکه عمر ۱۰ تا ۱۲ساله دارد و عمر شورا باید افزایش یابد تا به شاخصهای خود برسد. رفتار شورا مانند کسی است که ۱۲ سال دارد و باید بزرگ شود. تخصصهای مختلف باید احساس کنند که باید در مدیریت شهر نظر بدهند. وقتی به عنوان عضو شورا فعال شدم، صنوف مختلف باید به سراغ من بیایند و به من فکر و رای بدهند. چون به هر حال از دست من مختاباد برنمیآید که درباره مسائل شهر عظیمی مانند تهران، به تنهایی برنامهریزی کنم. مگر چقدر میتوانم وقت بگذارم؟ این است که چشم و گوش ما باید مردم باشند، متخصصان در حوزههای مختلف باید حس کنند که اینجا یک نماینده دارند.
قبلا گفته بودید که اگر مردم مشکلی را میبینند، بیایند به ما منتقل کنند. آیا سازوکار این کار هست یا به شورایاریها اکتفا میشود؟ چون خود شورایاریها چندان نمیتوانند مسائل انتقادی را مطرح کنند، زیرا شهرداری بر این نهاد مسلط است و خاصیت انتقادی را از شورایاری گرفته است. کسانی بودند که مشکلاتی را درباره ساختوسازها در ارتفاعات شهر به ما گزارش دادند، اما خواستند که اسمشان منتشر نشود تا مشکلی برایشان ایجاد نشود.
یکی از کارهای شورای شهر این خواهد بود که شورایاریها را تقویت کند و آنها را از بدنه اجرایی شهرداری جدا کند. باید به گونهای شود که آنان حقوق خود را به جای شهرداری، از شورای شهر بگیرند. یعنی آنان باید چشم و گوش مردم و شورای شهر در تهران باشند، نه شهرداری. چون شهرداری یک نهاد اجرایی است و طبیعی است که دوست دارد کارهای خودش جلو برود. این نهاد دوست دارد اتوبان خود را بسازد و کاری به این ندارد که به ۱۰۰ شهروند ضرر میرسد یا خیر. بنابراین شورایاری باید احساس کند که وامدار یک مدیر نیست. آنان نمایندگان مردم تهران هستند و موظفند هرگونه خلاف و مشکل در شهر را گزارش بدهند. اما این اتفاقاتی که اکنون در تهران افتاده است، خیلی بد است که یک شهروند احساس کند اگر اظهارنظر و انتقادی کند، نانش بریده میشود.
باز میخواهم برگردم به سوال قبلی. شخصا برای من پذیرفتن این امر دشوار است که فقط با ابزار بودجه بتوان نظارت را اعمال کرد. باوجود این، فکر میکنید که شهرداری به سمت دموکراتیکتر شدن حرکت خواهد کرد؟
قطعا حرکت خواهد کرد. اکنون درباره پروژه بابک زنجانی، شورای شهر این پروژه را معلق اعلام کرده است. خیلی از آقایانی که در تهران برجسازی میکنند، همه گذرنامههای آمریکایی و کانادایی دارند. چرا به این کشورها نمیروند و برجسازی نمیکنند؟ برای اینکه قرار نیست شما در این کشورها، ساختمانی با هزار تومان بسازی و از آن یک میلیون تومان دربیاوری. شما هزار تومان خرج میکنی و نهایتا میتوانی تا هزار و ۲۰۰ تومان بفروشی که از این هزار و ۲۰۰ تومان، ۱۰۰ تومان سود شماست. این طوری نیست که شما بتوانید یک پروژه را ۵ میلیارد بسازی و از آن ۳۰ میلیارد دربیاوری. چنین پولهایی در هیچ جای دنیا خیرات نمیکنند، برای اینکه قانون و نظم وجود دارد. اینجا هم قانون برای این وجود دارد که کسی با کسی کلفت صحبت نکند که ما پولدار هستیم. ما به شما احترام میگذاریم و در یک نقطه خوب تهران به شما فرصت میدهیم که طرحهای شغلآفرین احداث بکنید. این هنر نیست که شما کاری انجام بدهید که فقط منافع شخصی عدهای را تامین کند و در کنارش به منافع ۱۰۰ شهروند آسیب بزند. چند وقت پیش، پیش آقای ناطق نوری بودم. ایشان عنوان میکردند که زمینی را چند سال پیش در جایی خریده بودند و از شهرداری استعلام رسمی کرده بودند. شهرداری گفت که منطقه ویلایی است و یک تا ۳ طبقه مجوز ساخت داده میشود. ایشان گفت ما در این زمین خانه ساختیم، ناگهان دیدیم که یک ساختمان ۲۰ طبقه در شرق ساختمان ما و یک ساختمان ۲۰ طبقه در غرب ما رفته بالا. شهردار گفت که ما برخورد میکنیم. ایشان گفتند چه برخوردی؟ طرف ساخته و کارش تمام شده است و شما دیگر چکار میتوانید بکنید؟ ببینید! حالا من آقای ناطق را میشناسم، ولی یک شهروند عادی که شما زندگی ایشان را به هم میزنید، مسئولیت آن به عهده کیست؟
چه ضمانتی وجود دارد که صدور چنین مجوزهایی بار دیگر تکرار نشود؟
قطعا تکرار نخواهد شد و این را مطمئن باشید با کمک کمیسیونهای مختلف شورای شهر، جلوی این اتفاقات گرفته میشود. من به کسانی که همین طوری رفتند و مجوز گرفتند، هشدار میدهم که اگر ساختند، فردا برایشان مشکل ایجاد نشود. بسیاری از پروژهها را در شهر تهران رصد کردیم که به زودی در صحن علنی شورا مطرح میشود و جلوی آنها گرفته خواهد شد. زیرا این پروژهها ضررهای جدی از نظر بافت شهری و ترافیکی به تهران و شهروندان وارد میکند.
وقتی نخبگان نظر میدهند، میگوییم اینها خائن، جاسوس یا مریض هستند
شهرداری دو دهه دچار مشکلات عدیدهای شد و اکنون وارث آن عصر هستیم
۸۰ درصد مدیران فرهنگی کشور مهندس بودهاند و از مهندسی به اینجاها آمدهاند
این پیامی است به سازمان فرهنگی هنری که شما مسئول امور فرهنگی جهان اسلام نیستید
۶۰ درصد گرفتاریهای مردم ناشی از حضور دولت در تهران است
دیگر نباید در تهران اتوبان ساخته شود و ظرفیت شهر برای خودرو همین قدر است
یکی از کارهای شورا این خواهد بود شورایاریها را تقویت و آنان را از شهرداریی جدا کند