ماجرای یوسفینژاد و «عروسک» از بهمن ۱۴۰۰ تراژیک شد
«عروسک»، دومین فیلم سینمایی اصغر یوسفینژاد، در حالی برای اولین بار در جشنواره فیلم استانبول روی پرده رفت که کارگردانش نتوانست شاهد نمایش اثر خود باشد؛ او اواخر شهریور ۱۴۰۱ بعد از سکته مغزی و چند روز اغما درگذشت؛ در حالی که فیلمش توقیف بود.
ماجرای یوسفینژاد و «عروسک» از بهمن ۱۴۰۰ تراژیک شد؛ زمانی که هیئت انتخاب چهلمین دوره جشنواره فجر این فیلم را انتخاب کرد اما مسئولان سازمان سینمایی وزارت ارشاد دولت ابراهیم رئیسی که چند ماه بود به قدرت رسیده بودند، اجازه نمایش فیلم را صادر نکردند.
بهروز افخمی، کارگردان سینما و عضو هیئت انتخاب جشنواره فجر چهلم، در یک برنامه زنده تلویزیونی کیفیت سینمایی «عروسک» را حیرتانگیز خواند و فاش کرد که او و سایر اعضای این هیئت فیلم را پسندیده و برای حضور در بخش مسابقه برگزیده بودند، اما سازمان سینمایی نظر هیئت انتخاب را وتو کرد.
روند توقیف دومین فیلم سینمایی اصغر یوسفینژاد از همینجا آغاز شد و محمد خزاعی و زیردستانش که در سال ۱۴۰۰ مست قدرت بودند و مجوزهای ساخت و نمایش فیلمها در دولت قبل را به رسمیت نمیشناختند، «عروسک» را به محاق بردند. چند ماه بعد، کارگردان فیلم سکته مغزی کرد که به گفته جلیل اکبری صحت، تهیهکننده فیلم، بر اثر فشارهای ناشی از توقیف این فیلم بود. یوسفینژاد هرگز از بیمارستان بیرون نیامد و روز ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ خبر درگذشت او آمد؛ در حالی که چند روز بعد با آغاز اعتراضهای سراسری بعد از قتل مهسا امینی، ایران به دوران جدیدی وارد شد.
سینمای ایران طی چند ماه بعد از اعتراضها، وضعیت نیمهتعطیل پیدا کرد و سرنوشت فیلمهای توقیفشده هم مبهم ماند. چند هفته پیش اعلام شد مجوز نمایش «قاتل و وحشی»، ساخته توقیفشده حمید نعمتالله، برای خارج از ایران صادر شده است؛ هرچند همچنان اجازه نمایش در ایران را ندارد. به نظر میرسد «عروسک» هم بدون سروصدا مجوز مشابهی دریافت کرده و در اولین نمایش جهانی خود در چهلودومین دوره جشنواره فیلم استانبول، روی پرده رفته است.
این فیلم ۲۶ فروردین در سینماتک منطقه کادیکوی در قالب جشنواره فیلم استانبول با حضور تهیهکننده و سرمایهگذار فیلم روی پرده رفت و آنها بعد از نمایش فیلم، به سوالهای تماشاگران پاسخ دادند. تهیهکننده فیلم تاکید کرد این نسخه «بدون سانسور» فیلم است و بار دیگر توقیف آن را زمینهساز مرگ کارگردان دانست و از این مسئله ابراز تاسف کرد.
یک فیلم پیشگویانه دیگر
بعد از تماشای «عروسک» آنچه جلب توجه میکند، نقش پررنگ زنان و تلاش شخصیت زن اصلی برای عبور از مناسبات سنتی مردسالارانه است که توجیهات مذهبی و عرفی او را به عروسکی هدف تهمتها و آزارهای لفظی تبدیل کرده است. اما در پایانبندی تکاندهنده فیلم مشخص میشود شخصیت عروس که در هزارتویی از اتهامها و تهدیدها گرفتار شده، از قالب عروسک جذاب و فریبنده مردها خارج شده و آنچه را در طول داستان دیدهایم، او برای فاش کردن ظلم و جوری طولانی که در خانه محل وقوع رخدادهای فیلم از سر گذرانده، طراحی کرده است.
به شکل عجیبی، «عروسک» همان وجوه نمادین را در خود دارد که «برادران لیلا» دیگر فیلم توقیفشده یک سال اخیر داشت. در هر دو فیلم، خانه نهتنها پناهگاهی برای قهرمان زن فیلم نیست که به محلی برای آزار دیدن و از دست رفتن رویاها بدل شده است. از سوی دیگر، هر دو فیلم که در سال ۱۴۰۰ و ماهها پیش از آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی» ساخته شدهاند، شورش زنان علیه سالها تبعیض و اجبار سنت و مذهب را پیشبینی کردهاند.
هرچند شیوه داستانپردازی و سبک سینمایی «عروسک» با «برادران لیلا» کاملا تفاوت دارد، در فرجام هر دو فیلم، زنی را میبینیم که موفق شده است ساختار مبتنی بر ظلم مردسالارانه موردتایید مذهب حکومتی را بر هم بزند و به سوی آیندهای تازهتر پیش برود. حتی میتوان «عروسک» را فیلم جسورانهتری تلقی کرد؛ چون ظلم و آزار تاریخی علیه زنان را که ریشه در خرافات و سنتهای ضد زن دارد، حتی فراتر از حکومت اسلامی به تصویر میکشد و تنهایی قهرمان زن در خانه را با انتقام و افشاگری او از عاملان و همراهان ستم به نتیجه میرساند.
شخصیت عاقد به عنوان نماینده سنت مذهبیــحکومتی در ایران، این قهرمان قیامکرده علیه ظلم را به سکوت و پیگیری از طریق قانون دعوت میکند، اما این زن بهتنگآمده از سالها رنج و ستم او و قانون صوری حامی مردان سنتی او را هم پشت سر میگذارد.
ادامه دغدغههای کارگردانی که رفت
اما فارغ از برداشتهای محتوایی، «عروسک» ادامه منطقی تجربهای است که اصغر یوسفینژاد با اولین فیلم بلندش «خانه» آغاز کرده بود. اینجا هم دوربین بیقرار سازنده فیلم بین شخصیتهای گردآمده برای یک مناسبت خاص میچرخد و رازهای تاریکی را فاش میکند.
در «خانه»، شخصیتها به بهانه مرگ یک انسان دور هم جمع شده بودند و در «عروسک»، دلیل گردهمایی جشن عروسی است. در مقایسه میان اندوه و شادی، میتوان بهوضوح دید که تفسیر ذهنی کارگردان از عروسی به عنوان نماد شادی حتی بدبینانهتر از عزا به عنوان نماد اندوه است.
اگر پیچ داستانی نهایی «خانه» جنایتی برای منافع شخصی بود، در «عروسک» جنایتی هولناکتر فاش میشود که ریشه در زنآزاری نظاممند و مردسالاری بیمارگونه دارد. تلخاندیشی کارگردان بهوضوح پررنگتر شده است که میتواند ناشی از نفس کشیدن در جامعهای پر از بیعدالتی و ظلم باشد.
یوسفینژاد «عروسک» را هم مانند فیلم اولش با بازیگرانی نهچندان شناختهشده و به زبان ترکی ساخته و با استفاده از نماهای طولانی، تسلط تکنیکی خود را نشان داده است؛ اما تکنیک در این فیلم فقط ابزاری برای خودنمایی نیست و تداوم نماها باعث شکلگیری میزانسنها و موقعیتهایی میشود که تاثیرگذارند.
شکلگیری تدریجی حس مالیخولیا و ترس و فاجعه از دل مراسم عروسی با این تمهید سینمایی کاملا موفق است و افشای رازها و دروغهای شخصیتها در گوشهکنار خانه در همین نماهای طولانی و مداوم، تکاندهنده از کار درآمدهاند.
نکته مهم دیگر، استفاده یوسفینژاد به عنوان فیلمنامهنویس و کارگردان از قابلیتهای داستان معماییــجنایی است. اگر در «خانه» جنایت دور از چشم سایر شخصیتها و فقط برای تماشاگر فاش میشد، در «عروسک»، بهتدریج داستانی شبیه جنایتهای رخداده در عمارت به سبک آگاتا کریستی شکل میگیرد. البته نویسنده با پیچ نهایی داستان نشان میدهد جنایت اصلی چیزی نیست که عروس به عنوان قهرمان فیلم سعی در حل کردن معمایش داشته است. او خود قربانی جنایتی دیگر است که روحش را دزدیده و جسمی مانند عروسک به جا گذاشته است.
فاش شدن جنایت اصلی، آخرین بند عروسک را باز میکند و او گویی با به دست آوردن روح انسانی خود، صحنه این نمایش ترسناک شبیه خیمهشببازی را ترک میکند.
«عروسک» میتوانست نویددهنده کارگردانی باشد که بهتدریج به بلوغ کاری و هنری رسیده و اثری پختهتر از فیلم اولش ساخته است؛ کارگردانی که قربانی سانسور حکومتی شد و پرونده زندگی و حرفهاش با مرگ نابهنگامش به برگ نهایی رسید؛ اما این فیلم که فراتر از عمر کارگردانش به حیات خود ادامه میدهد و دیده میشود، یادآوری میکند تلاش فیلمسازان ایرانی برای ارائه تصویرهای اجتماعی دقیقتر و صریحتر از آنچه نظام سانسور جمهوری اسلامی دیکته میکند، ادامه دارد. همانطور که سد سانسور مانع از دیده شدن «برادران لیلا» به عنوان یکی از همین آثار سینمایی نشد، «عروسک» هم بهزودی مقابل چشم تماشاگران ایرانی قرار میگیرد.