رفراندوم پیروزی ملت برعلیه توطئه های دربار، انگلیس وآمریکا درمجلس برای ساقط کردن حکومت دکتر مصدق بود

دوشنبه, 23ام مرداد, 1402
اندازه قلم متن

جمال صفری

  امریکا و انگلیس قبل از رفرادوم تصمیم به اجرا گذاشتن  طرح کودتا  بودند

دقیقاً هفتادسال است که دربارۀ« اختیارات،رفراندوم وانحلال مجلس» در زمان حکومت ملی مصدق موافق و مخالف ، بحث و گفتگو می کنند. مخالفین نظیر بقائی، حائری زاده و مکی، با هو و جنجال و ناسزا، همراه و همسو با انگلیس و دربار بر ضد حکومت ملی در مجلس شاخص آن طرز تفکر بودند و هستند. به بیان دیگر، «شخصیتهای مهمی که از صف پشتیبانان مصدق ونهضت ملی ایران  کناره گرفتند و فعالانه به آنان پشت کردند عبارت بودند از: آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، حسین مکی، مظفر بقایی و ابوالحسن حائری زاده. اینان که نقش مهمی در پدید آوردن جنبش ملی ایفا کرده بودند، نقشی بس مهمتر، در از بین بردن آن بازی کردند. این گروه به مخالفان مصدق بدل شدند. دشمن کامی آنان کار دشمنان دیگر مصدق را بسیار آسان کرد… این یاران پیشین از ابراز هیچ انتقاد گزنده‌ای نسبت به مصدق فروگذار نکردند. اما در کمتر موردی پیشنهاد تأمل آمیز و سازنده‌ای به او دادند. آنان درباره مسائل پیچیده‌ای مانند موضوع نفت، دشواریهای اقتصادی، نظم و قانون، یا لوازم و مقتضیات یک نظام سیاسی مشروطه کارآمد، سخن و اندیشه مثبت و درخوری برای عرضه نداشتند و از حد سخنان کلی و شعار فراتر نمی‌رفتند.»(۱) اینها« با  ابسترکسیون (ازرسمیّت انداختن جلسه) دست به کاراخلال در کار حکومت  ملّى شده بودند و به عنوان آخرین علاج برای ساقط کردن حکومت ملی دکتر مصدق به استیضاح در مجلس متوّسل»شدند : آنچه واضح ومبرهن است هم اکنون سوداگران فکری و سیاسی هستند که علیرغم  اطلاعات و داده‌ها دررابطه با رفراندوم مصدق، به راه برد «اختیارات و رفراندوم  مصدق» انتقاد می‌کنند و بهتراز این آقایان نیستند. با این تفاوت که در سوداگری فکری ‏و سیاسی گوی سبقت را ازآنها که درکودتای ۲۸مرداد۳۲ شرکت کردند،  ‏ربوده‌اند ,…! دیگراینکه این آقایان مخالفت صدیقی، سنجابی، معظمی و شایگان با رفراندوم را، پوششی برای ضدیت خود با رفراندوم مصدق قرار می‌دهند. در زمانی که برخی از یاران مصدق با رفراندوم مخالف بودند، هنوز بسیاری از اطلاعات و اسناد برای “خرید” نمایندگان در دست نبود، اسناد وزارت خارجه آمریکا و گزارش ویلبر این تردیدها  را از میان برده زیرا « استراتژی دولت ترومن که از طریق هندرسون، سفیر آمریکا در تهران، اجرا می‌شد کنار گذاشتنِ مصدق از طریق مجلس بود، چراکه در آن زمان شاه با کودتا مخالف بود و اصرار داشت که جایگزینی مصدق می‌بایست با ابزار سیاسی انجام شود. زمانی که با وقوع جریانات سی تیر و شکست قوام این استراتژی ناکام ماند، استراتژی ایالات‌متحده و بریتانیا به این سمت رفت که مجلس را مانعی بر سر راه دولت قرار دهد تا آن را از نفس بیندازد و همزمان برای کودتا برنامه‌ریزی شود. نمی‌دانم افراد وقتی از انحلال مجلس حرف می‌زنند منظورشان از «اشتباه» چیست. منظورشان این است اگر مجلس تعطیل نمی‌شد کودتا رخ نمی‌داد؟ طرح کودتا پیش ازتعطیلی مجلس تهیه شده بود. آیا منظورشان این است که مصدق هنجار دموکراتیک را زیر پا می‌گذاشت؟ اما آخر اکثر قانون اساسی‌ها به دولت‌ها اجازه رفراندوم و انحلال زودهنگام مجلس را تا زمان انتخابات جدید می‌دهد. البته، آن‌هایی که بیش از همه به مفهوم رفراندوم اعتراض می‌کردند، در سال‌های بعدی هر موقع امکانش بود به رفراندوم متوسل می‌شدند.» (ابراهیمیان،روزنامه شرق/ ۲۷ دی ۱۴۰۱)  به بیان دیگر « در «خاطرات و تألمات»، مصدق می نویسد که از خریدن «نمایندگان» مجلس آگاه بوده است. اسناد منتشره از سوی دولت امریکا نیز در باره خریدن نمایندگان مجلس، صریح هستند. در رویاروئی با شاهی که به امریکا پیشنهاد می کرد بر ضد حکومت مصدق کودتای نظامی شود و بخشی از جبهه ملی که اینک از سرسپردگان امپراطوری فرتوت نیز پیشی گرفته بودند و نمایندگانی که خریداری می شدند و حزب توده ای که «لبه تیز حمله را بطرف مصدق» گرفته بود و در رأس حکومتی که خزانه اش خالی بود، مصدق چاره را نه در تسلیم و استعفاء که در رویاروئی دید. انجام رفراندوم بقصد محروم کردن قدرتهای سلطه جو از مجلس، در عین حال، فراخواندن مردم کشور به صحنه بود. رفراندوم فرصت سخن گفتن مصدق با وجدان همگانی شد.» “سخنرانی بنی صدردر جلسه بزرگداشت دکتر محمد مصدق که روز ۱۲ مارس ۲۰۱۰”

وانگهی رفراندوم پیش و پس از حکومت مصدق در کشورهای مغرب زمین برگذارشده است:

الف)  در ایتالیا پس از سقوط و فرو پاشی فاشیسم، حکومت موقت برای تعیین سرنوشت کشور بین سلطنت گذشته و نظام جمهوری از راه همه پرسی  نظر مردم  را خواست.

ب) « ژنرال شارل دوگل نیز رفراندوم کرد. دو گل که در سخت ترین و تاریک ترین ایام حیات ملت فرانسه زمام امور را به دست گرفته بود، درپی تغییر سیستم سیاسی کشور از راه مراجعه به آراء عمومی (رفراندوم) شد. ولی از آنجا که می‌بایستی قبلاً موافقت مجلسین را برای مراجعه به آراء عمومی جلب می‌کرد و می‌دانست که نمایندگان زیر بارچنین تغییری نمی‌روند، بدون موافقت آنها به رفراندوم  توسل جست.» و قانون اساسی جمهوری پنجم را به تصویب ملت فرانسه رساند.

    نوشتار و گفتار شما سوداگران فکری و سیاسی را ، بجز معارضه و دشمنی با حاکمیت مردم، منافع و حقوق ملی نمی‌توان تعبیرکرد؟ اسناد وزارت خارجه آمریکا و گزارش ویلبر درستی اطلاعی را تصدیق می‌کنند که مصدق ازرشوه پردازی واقدامات پی‌گیر کارگزاران آمریکا و بریتانیا، برای “خرید” نمایندگان مجلس بدست آورده‌ بود. حق با مصدق بود. او، با استعانت خرد تجربی خود، آن مجلس راکه آلوده به اینگونه نمایندگان سرسپرده بود، با مراجعه به آرای عمومی،  و پیروزی  ملت بر علیه دربار ، انگلیس ، آمریکا و توطئه گران از  شاه  در خواست انتخابات دوره هیجدهم نمود  زیرا :

۱- « از مدّتها پیش از کودتا، یعنی از ۲۹ اردیبهشت ۱۳۳۲ ( ۲۰ مه ۱۹۵۳) به کارگزاران سیا و انتلیجنس سرویس دستورداده شده بود هرهفته یک میلیون ریال (دوازده هزاردلار) را که به معیارهای آن روز مبلغ بسیار هنگفتی بود به کار« خرید همکاری» نمایندگان بگیرند.هدف اساسی، کسب ۴۱ رأی علیه مصدق و نیز  تضمین حد نصاب رأی جهت اقدام شبه قانونی مزبور، از طریق اتکا به ۵۳ نماینده درمجلس است ( از نظرسرویس اطلاعاتی بریتانیا باید به ۲۰ نماینده‌ای که اکنون در کنترل ما نیستند، رشوه پرداخت گردد.» به دیگر سخن، در طرح دوسازمان سیا و سازمان انتلیجنس سرویس، تماس با نمایندگان باید از طریق عوامل محلی سرویس اطلاعاتی بریتانیا انجام می‌گرفت. سیا هنگام نیاز و از راه فشار بر نمایندگان مجلس، پشتیبانی را صورت می‌دهد و بخشی از وجه را فراهم خواهد کرد.»

۲ – مصدق این را می‌دانست که اکثریت مجلس برضد حاکمیت مردم و به نفع انگلیس عمل می‌کنند.   درواقع رفراندوم مصدق قانونی بود . بیاد شما خوانندگان عزیر می‌آورم که« بعد از جنگ دوم جهانی هم، وقتی در سال ۱۹۵۸، ژنرال شارل دوگل برای نجات فرانسۀ گرفتار بحران، به تشکیل حکومت خوانده شد، در تاریخ ۲ و ۳ ژوئن، از مجلس ملی برای مدت شش ماه، اختیارات کامل گرفت. اختیارات دوگل، علاوه بر ادارۀ امور از طریق لوایح قانونی، مأموریت تهیۀ یک قانون اساسی جدید هم بود که پس از تهیه و تصویب به رفراندوم گداشته شود»

۳ –  مصدق به هنگام محاکمه در دادگاه نظامی گفت:

الف ) «من بعد از مشاهده‌ی توطئه‌های مجلس دریافتم که این توطئه‌ها برضد شخص من نیست بلکه برضد ملت است، برضد نهضت ملتی است که برای استقلال خود قیام کرده و این‌ها می‌خواهند نهضت مردم را نابود کنند لذا دیدم که در چنین شرایطی باید فکری کرد»

ب) سیاست بیدادگرخارجی برای سقوط دولت، بین نمایندگان ایجاد نفاق کرد و عده‌ای از نمایندگان مخالف دولت شدند. اگر نظریات خصوصی نبود مخالفین دولت متوجه می‌شدند که سقوط دولت به طور عادی فقط به برکناری من و همکارانم تمام نمی‌شد بلکه نهضت ملی ایران هم که دولت، آن را رهبری می‌کرد، از بین می‌رفت.

شاه بجای منحل کردن مجلس فرمان  عزل غیر قانونی مصدق را داد 

«بیست و دوم مرداد ۱۳۳۲ محمدرضا پهلوی، به طور محرمانه محمد مصدق را از نخست‌وزیری عزل و سرلشکر زاهدی را به این سمت منصوب کرد. این تصمیم بر اساس توصیه دولت‌های امریکا و انگلیس انجام شد، این دولت‌ها ملی کردن صنعت نفت را عملی مخالف منافع استعماری خود می‌پنداشتند و دولت مصدق را عامل این اتفاق می‌دانستند.  مصدق با درخواست اختیارات بیشتر از شاه و مجلس، موجبات نگرانی و ترس پهلوی را فراهم کرده بود. از این رو، شاه برای دوری از عواقبِ رویدادهای ناشی از برکناری مصدق، به شمال ایران رفت. وقتی خبر عزل مصدق به او داده شد، وی این حکم را نپذیرفت و این حرکت را کودتایی علیه خود قلمداد کرد.  سرهنگ نصیری ساعت ۱۱ شب ۲۳ مرداد فرمان نخست‌وزیری را به زاهدی ابلاغ و بر اساس دستور زاهدی، مقرر می‌شود فرمان عزل را ساعت ۱۱ شب ۲۴ مرداد به مصدق برساند.  فرمان عزل را ۱ نیمه‌شب ۲۵ مرداد سرهنگ نصیری، رییس گارد سلطنتی با همراهی تانک و زره‌پوش از سعدآباد به کاخ آورد تا به مصدق ابلاغ کند. مصدق فرمان را گرفت و رسید تحویل داد. نیروی محافظ مقر مصدق، نصیری و همراهش را دستگیر می‌کنند. از پیش خبر اعلام این سه گروه نظامی به مصدق داده شده بود و به همین دلیل مصدق توانست بازداشت شان کند.  در بامداد روز ۲۵ مرداد، خبر کودتا به‌طور مشروح از رسانه‌های گروهی پخش شد. پس از آنکه طرح برکناری مصدق شکست خورد، محمدرضا پهلوی به عراق و ایتالیا گریخت. با اعلام خبر کودتای نافرجام علیه دولت، مردم مجسمه‌های شاه و پدرش را به زیر کشیدند و عکس‌های محمدرضا را از ادارات برداشتند. اما چند روز پس از فرار شاه از کشور، کودتای ۲۸ مرداد توسط امریکا و انگلیس اجرا شد و شاه پس از سقوط دولت مصدق به ایران بازگشت و به حکومت مستبدانه خود ادامه داد.»( نشریه تعادل- ۱۳۹۸/۰۵/۲۱)

شاه در زمان حضور مجلس نیز حق عزل نخست وزیر را  از نظر قانونی ندارد

دکتر عباس توفیق، استاد بازنشسته دانشگاه در کالیفرن همچنین می گوید  « فرمان عزل مصدق، در زمان غیبت مجلس نبود. از نظر مخالفین دکتر مصدق نیز مجلس وجود داشت به این دلیل که وکلای مجلس مخالف مصدق که استعفا نداده بودند، هنوز خودشان را وکیل مجلس می دانستند. از نظر دکتر مصدق نیز مجلس هنوز منحل نشده بود زیرا مصدق در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ انحلال مجلس را اعلام کرد ولی فرمان عزل، در تاریخ ۲۲ مرداد یعنی در زمانی که مجلس از نظر دکتر مصدق هم وجود داشت صادر شده بود. از نظر سرلشگر زاهدی هم، فرمان عزل در زمان حضور مجلس صادر شده بود و لذا مردود بود. به این دلیل که در ۱۱ شهریور ۱۳۳۲ سپهبد زاهدی در مجلس شورای ملی حضور یافته و با نمایندگان غیر مستعفی ملاقات کرده بود و در پیرامون ادامه کار مجلس با آنها مذاکره کرده بود.»

وی اضافه می کند: « حتی خود شاه در زمان صدور فرمان عزل دکتر مصدق، بر اساس استعفای نمایندگان نهضت ملی یا رفراندم دکتر مصدق یا هر علت دیگر، نه تنها معتقد نبود مجلس منحل شده بلکه معتقد بود مجلس سنا نیز وجود دارد. به این دلیل ساده که اگر معتقد بود مجلسین وجود ندارند، در ۲۸ آذر ۱۳۳۲ یعنی چند ماه پس از رویداد ۲۸ مرداد، فرمان انحلال مجلسین شورای ملی و سنا را صادر نمی کرد.»

«حتی اگر فرض کنیم شاه در زمان غیبت مجلس حق عزل نخست وزیر را داشت که فرض محالی است، بر طبق عملکرد شاه، زاهدی، وکلای مخالف مصدق و خود مصدق در آن زمان هنوز مجلس وجود داشت و شاه حق عزل نخست وزیر را نداشت و برکناری نخست وزیر قانونی نامی جز کودتا ندارد.»

دکتر عباس توفیق همچنین معتقد است: « حتی اگر فرض کنیم شاه در زمان غیبت مجلس حق عزل نخست وزیر را داشت که فرض محالی است، بر طبق عملکرد شاه، زاهدی، وکلای مخالف مصدق و خود مصدق در آن زمان هنوز مجلس وجود داشت و شاه حق عزل نخست وزیر را نداشت و برکناری نخست وزیر قانونی نامی جز کودتا ندارد.» (عباس توفیق «بازخوانی یک پرونده: ۵۵ سال پس از سقوط دولت مصدق»،رادیو فردا ، ۲۹/مرداد /۱۳۸۷   و  نگاه کنید  به کتاب جمال صفری « مصدق و کاربرد  «اختیارات، رفراندوم و انحلال مجلس» درپیشبرد  اهداف نهضت ملی ایران» ،   صص ۱۹۰ – ۱۶۲ )

 

   رفراندوم  به روایت اسناد  وزارت  امورخارجه آمریکا

 ◄ تاریخ سند شماره ۳۳۲ ، پیش از تاریخ سند ۳۳۱ است . در این سند که تاریخ ﺁن ۱۳ ژوئیه ۱۹۵۳ است، ماتیسن، کاردار سفارت امریکا در ایران، سه موضوع مهم  را به اطلاع وزارت خارجه امریکا می رساند :

* از زمان انتشار خبر تبادل نامه میان مصدق و ﺁیزنهاور، چند گفتگو با ایرانیان ﺁگاه انجام داده ام . نظر کلی این است که به عقیده ﺁنان، انتشار نامه ها اقدام خوبی بوده و بطور روشنی، رویه سیاسی ایالات متحده را نسبت به ایران نشان داده است . با این وصف، ﺁنها نگران ﺁن بودند که مشاوران افراطی نخست وزیر ممکن است به وی اصرار بورزند که در قبال « پس زدن و امتناع » ایالات متحده، دست به تلافی بزند . مخالفان دولت عقیده دارند که مبادله نامه ها موقعیت ﺁنها را تقویت کرده است …

* بطوری که گزارش شده است، با وجود دخالت نخست وزیر، مجلس در ۱۲ ژوئیه موفق به تشکیل جلسه نشد . دولت نیز ظاهراً تصمیم گرفت از حضور در جلسه ۱۴ ژوئیه و پاسخ دادن به استیضاح، در باره بکار گرفتن شکنجه با متهمان قتل افشارطوس، تا هنگامی امتناع کند که مهدی میر اشرافی از اظهاراتی که در جلسه نهم ژوئیه، به این مضمون که هرگاه مصدق بیمار است باید به تیمارستان برود، پوزش بخواهد …

* …گزارشهائی که شنیده می شود حاکی از ﺁنند که نخست وزیر ممکن است در خواست رفراندومی را در خیابانها بنماید و ممکن است برای انحلال مجلس اقدام نماید .

دو توضیح : ۱ – سفارت امریکا در تهران، در ۸ ژوئیه، وزارت امورخارجه را ﺁگاه ساخت که ﺁسوشیتدپرس  رئوس نامه ﺁیزنهاور به مصدق را که در تاریخ ۳۰ ژوئن به تهران فرستاده شده را بدست  ﺁورده است . بنا بر این پیشنهاد می کند در صورت انتشار گزارش خبرگزاری در تهران، اصل نامه ها در تهران و واشنگتن منتشر شوند . در ۹ – ژوئیه، سفارت امریکا به وزارت خارجه اطلاع می دهد  با ﺁنکه مصدق از درزکردن موضوع نامه ها به وضوح ناراحت شده است، با نامه ها موافقت کرده است . ( صفحه های ۱۱۶۵ و ۱۱۶۶ کتاب )

 

۲ – این دو سند، بنفسه، گزارش می کنند که حکومت ﺁیزنهاور شمشیر را از رو بسته و سومین طرح برای سرنگونی مصدق را به اجرا گذاشته است . انتشار نامه های متبادله، اعلان جنگ بوده است و جنگی که باید در صحنه مجلس، با سرنگون کردن مصدق با رأی عدم اعتماد مجلس، ﺁغاز و پایان گیرد . امروز گزارش سیا پیرامون کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در دست است و بنا بر ﺁن گزارش می دانیم که طرح سوم خریدن نمایندگان و رأی عدم اعتماد به مصدق بوده است . اما مصدق ﺁن روز از  این طرح ﺁگاهی یافته و  در گفتگو با سفیر امریکا، اطلاع خود از طرح را به او ابراز کرده است .

 در سند ۳۴۷  ( صفحه ۱۱۸۵ کتاب )، قول مصدق به هندرسن اینطور ﺁمده است :

     « ۳۰  نفر از نمایندگان مجلس را یکجا از سوی انگلیسی ها خریداری کرده بودند . تنها ۴۰ رأی خریداری نشده بود . ۱۰ رأی از این ۴۰ رأی به ﺁسانی ممکن بود، ( هریک ) به مبلغ ۱۰۰ هزار تومان خریداری شوند . هنگامی که من ﺁگاه شدم که مذاکرات برای پایان دادن به معامله خرید نمایندگان در پیشرفت است، تصمیم گرفتم مجلس را منحل کنم. زیرا مجلسی که از سوی انگلیسی ها خریداری شود، شایسته ملت ایران نیست وباید منحل شود» . مصدق از من پرسید: ﺁیا شما در باره انحلال مجلس نظری دارید؟

    ﺁیا کنایه از ﺁنست که او می داند سفارت امریکا و مأموران سیا نقش مؤثر تری از انگلیسی ها در خرید « نمایندگان» بازی کرده اند ؟ . دانستنی است که چون انتخابات تمامی نقاط کشور انجام نگرفته بود، مجلس با ۷۰ نماینده تشکیل شده بود . بنا بر این، ۴۰ رأی خریداری شده  برای ساقط کردن حکومت مصدق کافی بود .

   بهر رو، سندهای ۳۳۳ تا ۳۳۵ حاکی از ﺁنند که به دنبال شکست نقشه ساقط کردن حکومت مصدق را از راه مجلس، امریکا و انگلیس دست بکار نقشه چهارم، کودتای نظامی شده اند: 

◄ سند شماره ۳۳۳ ( تهران ، ۱۴ ژوئیه ۱۹۵۳ ) گزارش ماتیسن است به وزارت خارجه امریکا در باره استعفای نمایندگان عضو فراکسیون نهضت ملی و رفراندوم :

    شایعات گسترده امشب حاکی ازﺁنند که مصدق موجبات پیدایش بحرانی در دولت، با وادار ساختن کلیه نمایندگان جبهه ملی به استعفاء از مجلس و به دنبال ﺁن، انجام رفراندوم فراهم خواهد ساخت …

در گزارش ۱۵ ژوئیه، کاردار گزارش می کند : « شب گذشته کلیه نمایندگان نهضت ملی در منزل مصدق گرد ﺁمدند و از نمایندگی مجلس استعفاء دادند. به استثنای معظمی که مسئولیت ریاست مجلس را بر عهده دارد . این اقدام تشکیل جلسه مجلس را غیر ممکن می سازد زیرا  اینک مجلس فاقد حد نصاب رسمی است ».

( صفحه ۱۱۶۷ کتاب )

 

 ◄ سند شماره ۳۳۴ ( ۱۷ ژوئیه ۱۹۵۳ ) وضعیت سنجی سفارت امریکا است که ماتیسن به وزارت خارجه گزارش می کند :

* ارزیابی سفارت … (… در سند است) از  روند سیاسی کنونی بدین گونه است : دلیل فوری برای اقدام شتاب زده مصدق در حذف مجلس کنونی، به عنوان کانون مخالفان و جلوگیری از تأثیر گذاریهای رو به افزایش بر ضد دولت، از قبیل استیضاح زهری و انتخاب مکی به عنوان ناظر در هیأت اندوخته بانک ملی ایران، است …

* ﺁنچه مصدق را به اقدام واداشت تا موضع و موقعیت خود را به فوریت یک کاسه و متمرکز کند، همانا نامه ﺁیزنهاور است که رویه سیاسی ایالات متحده را نسبت به دولت مصدق روشن ساخت .  این نامه هرﺁنچه را بعنوان « افسانه» حمایت ایالات متحده از مصدق ساخته و پرورانده شده بود، پوچ گرداند . همزمان، پیش درﺁمدهای « دوستی» اتحاد شوروی که به نظر می رسد  حد اقل در حال حاضر، چیزی بیش از سر و سامان دادن به اختلافات مرزی نمی باشد، بی اعتبار شدن سیاست خارجی نخست وزیر را در معرض حمله و استیضاح مجلس قرار داد …

* با بهره گیری از خاطره قیام ۲۱ ژوئیه ( ۳۰ تیر )، نخست وزیر می تواند با تهییج احساسات طرفداران خویش، موجبات ترس و وحشت دشمنان خود را فراهم ﺁورد . در همان حال که مخالفان یک نمای ظاهری از شجاعت را ارائه می کنند، به نظر می رسد که توانائی نبرد با مصدق را در یک مبارزه نهائی و تعیین کننده، ندارند . به علاوه، مخالفان تا هنگامی که شاه همچنان به شکل رام و سر به راه در دست نخست وزیر است، فاقد رهبری هستند .

* چنانچه وی درکسب تأیید برای انحلال مجلس ازطریق رفراندوم، ﺁن طور که اینک محتمل به نظر می رسد، توفیق یابد، استقرار دیکتاتوری با اندکی از نشانه های ظاهری از اشکال دموکراسی، کامل خواهد گشت … ( صفحه های ۱۱۶۸ و ۱۱۶۹ کتاب ).

توضیح : ۱ – کاردار تصریح می کند که بدون وارد کردن شاه در کودتا،  چنین نقشه ای اجرا کردنی نیست . و

۲ – اما  ﺁیا معنای این گزارش اینست که او از عملیات خرید نمایندگان که توسط مأموران سیا انجام می گرفته اند، ﺁگاه نیست و یا چون احتمال کشف رمز وجود داشته است ( بخصوص از سوی روسها)، می باید چنان گزارش کند که پنداری مجلس ستاد دفاع از ﺁزادی بوده و مصدق، برای برداشتن مانع از سر راه استقرار دیکتاتوری در مقام انحلال ﺁن برﺁمده است  . سندهای بعدی می گویند : نوعی توجیه تراشی برای کودتای نظامی بود که در همین روزها، وارد مرحله اجرا می شد .

 

      « در ضمن اخبار ایران که در جراید صبح چاپ شده اند، خوانده اید که ﺁقای دکتر مصدق بالاخره بر پارلمان فایق ﺁمد و توانست خود را از مخالفتهای پارلمان خلاص و ﺁسوده سازد . ﺁقای دکتر مصدق البته در این اقدام از حزب کمونیست ایران استفاده کرد و کمک گرفت … بطوری که اشاره کردم، تهدید کمونیستها نسبت به کشورهای ﺁسیا، اساساً برای امریکا شوم و خطرناک است و امریکا ناچار باید این راه را در هرجا باشد، مسدود کند . این کار دیر یا زود باید انجام بگیرد و امریکا باید جلوی توسعه خطر کمونیسم  را در قاره ﺁسیا بگیرد و راه پیشرفت ﺁنها را مسدود سازد . » ( نقل از خواب ﺁشفته نفت، دکتر مصدق ونهضت ملی ایران، نوشته محمد علی موحد، جلد۲ ،نشرکارنامه-چاپ اول،۱۳۷۸ -ص ۷۶۸ و ۷۶۹ )

 

توضیح : بدون رفراندوم، کودتا انجام می گرفت، با صورت « قانونی » یعنی از راه ساقط کردن حکومت توسط مجلس زیرا :

    در گزارش سازمان« سیا» آمده است:«پس از نشستهای ماه مه سال ۱۹۵۳ درنیکوزیا گستره این فعالیتهای ضدمصدقی به شدت افزایش  یافت. مجموعه ای از این فعالیتها تلاشی بود که با تخصیص دوازده  هزار دلار در هفته در بیستم ماه مه از سوی تیم سیا برای «خریدن» اعضای  مجلس صورت گرفت. مجلس در آن زمان فقط  هفتاد و نه عضو داشت و  بنابراین این مبلغ برای انجام دادن چنین کاری بسیار زیاد بود. ماه ها بود که  تنش  شدید میان مصدق و مخالفانش در مجلس، که اکنون تحت رهبری کاشانی و بقایی بودند ، جریان داشت. اگر چه مخالفان مصدق اغلب نمی توانستند اکثر آرا را علیه وی به دست آورند، با ممانعت از شکل گیری حد نصاب، مجلس را به شکلی مؤثر فلج می کردند. این تنشها  پس از اواخر  ماه مه  نیز ادامه یافت. اگر چه نمایندگان طرفدار مصدق در روز اول ژوئیه  با ۴۱ رأی در مقابل ۳۱ رأی موفق شدند کاشانی را از ریاست مجلس بر کنار کنند، چند روز بعد نتوانستند مانع از انتصاب  حسین مکی به عنوان  ناظر  سیاست  پولی  دولت شوند.

( توضیح : شاه به حسین مکی قول نخست وزیری را داده بود.)

    با قرارگرفتن مکی در این موقعیت نیرومند و با فلج شدن مؤثر  مجلس، مصدق از طرفداران خود در مجلس خواست که استعفاء دهند. هرچند بسیاری از نمایندگان  استعفاء دادند، مجلس تعطیل نشد. مصدق سپس در چهارم اوت/ سیزدهم مرداد رفراندومی را طراحی کرد که مردم طی آن  به طرزی قاطع به انحلال مجلس رأی دادند. ( مصدق و کودتا – مارک جی گازیوروسکی و مالکوم برن –  ترجمه علی مرشد زاده – قصیده سرا –  چاپ اول،  ۱۳۸۴ – ص ۲۶۴  تا ۲۶۵ )

     به دیگر سخن،  مأموران  مخفی سیا و انتلیجنس سرویس از بیستم ماه مه ۵۳ /۳۱ اردیبهشت ۳۲« اجازه مخصوص» یافته بودند که هفته ای یک میلیون ریال(۱۲ هزار دلار) که دراستاندارد محلی مبلغی معتنابهی بود –  صرف خرید همکاری، نمایندگان سازند.»  (مصدق و کودتا– مارک، جی. گازیوروسکی و مالکوم برن – ترجمه علی مرشد زاد-  قصیده سرا- چاپ اول – ۱۳۸۴- ۱۰۵- به نقل از گزارش ٌ:« ٌWilber , Overthrow-18-19 » )،

   در برنامه مقدماتی عملیات تی. پی. آژاکس در«  ارتباط با مجلس»   به این نکته اشاره شده است که:«  این امر، جهت اقدام شبه قانونی، دارای  اهمیت است. به این منظور، باید به نمایندگان مجلس  رشوه پرداخت شود.

 الف –  هدف اساسی، کسب ۴۱ رأی علیه مصدق و نیز  تضمین حد نصاب  رأی جهت اقدام شبه قانونی مزبور،  از طریق اتکا به ۵۳ نماینده در مجلس است( از نظر سرویس  اطلاعاتی  بریتانیا باید به ۲۰ نماینده ای  که اکنون در کنترل ما نیستند، رشوه پرداخت گردد) ،

ب . تماس  با نمایندگان باید از طریق عوامل محلی  سرویس  اطلاعاتی  بریتانیا انجام گیرد. سیا  در هنگام نیاز  و از راه فشار بر نمایندگان مجلس، پشتیبانی را صورت می دهد و  بخشی از وجه را فراهم خواهد کرد. ( اسناد  سازمان  سیا –  با مقدمه دکتر همایون کاتوزیان – ترجمه دکتر غلامرضا وطن دوست- مؤسسه خدمات فرهنگی رسا – چاپ اول – ۱۳۷۹ –  ص ۱۶۸ )

    رد پای توجه مصدق به همه پرسی را می توان دست کم از اوایل زمستان ۱۳۳۱ و آغاز  مشکلات جدی  دولت با مجلس دنبال کرد. وی، در ۴ اسفند طی گفتگو با هندرسون، حتی  جزئیات آن را  هم تشریح کرده بود. توسل  به همه پرسی که در بادی امر به عنوان هشدار بکار می رفت، در نظر بعضیها لافی بیش نبود. اما بتدریج که روابط  دولت با  مجلس رو به وخامت رفت جدی تر شد و حتی اجتناب ناپذیر به نظر آمد.

( بحران دمکراسی در ایران (۱۳۲۰ – ۱۳۳۲ ) – نوشته فخرالدین عظیمی – ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری – نشر البرز – تهران، ۱۳۷۲ – ص ۴۵۱ )

      به نکته مهمی که باید  اشاره نمود اینستکه  «  دکتر بقایی و حسین مکی  هردو جداگانه از شاه وعده نخست وزیری  گرفته بودند. این وعده ها بخشی از سناریوی ایجاد نفاق به منظور تضعیف  دولت در مجلس بودند.»( جبهه ملی ایران « از پیدایش تا کودتای ۲۸ مرداد»- نگارش کورش زعیم باهمکاری علی اردلان- چاپ اول- نشرتاخ ، ۱۳۷۸ ص ۲۶۹ )

    از اینرو، یکی از «مهمترین عوامل تهدید کننده ای که درسر راه  مصدق قرار داشت، مجلس بود که از اوایل  خرداد ۱۳۳۲ به صورت پایگاه تحریکات و توطئه های دشمنان داخلی وخارجی درآمده بود. بهمین جهت، مصدق  ناگزیر به انحلال آن گشت.»

(مصدق سالهای مبارزه و مقاومت-تألیف سرهنگ غلامرضا نجاتی – جلد اول – مؤسسه خدمات فرهنگی رسا- چاپ دوم، ۱۳۷۸ – ص – ۵۹۹ )

– سالهای بعد  دکترمصدّق، در نامه‏اى از احمدآباد به تاریخ ۲۸فروردین ۱۳۴۳، خطاب به سازمان دانشجویان جبهه ملّى ایران ماجرا را چنین شرح مى‏دهد:

« … اکنون شرحى راجع به نمایندگان دوره ۱۷ تقنینیه عرض مى‏کنم که گفته مى‏شود ۴۰ نفر از آنها که اکثریّت داشتند با دولت موافق و ۳۵ نفر دیگر مخالف دولت بودند و چون عده نمایندگان مجلس طبق قانون انتخابات که در دسترسم نیست بیش از این بود لازم است در این‏باره توضیحاتى داده شود که چرا در مجلس بیش از ۷۵ نفر وارد نشد. نظر به این که قبل از خاتمه انتخابات این جانب براى دفاع از حقوق ملّت ایران مى‏بایست در دیوان بین‏المللى لاهه حاضر شوم و مى‏خواستند در غیاب این جانب در هر محل که انتخابات مى‏شد، بلوا و غوغا برپا کنند و این کار سبب شود که حواس این جانب متوجّه انتخابات گردد و نتوانم وظایف خود را در دیوان بین‏المللى انجام دهم، انتخابات را متوقف کردم و بعد هم انتخاباتى نشد، وملّت هم از این عمل که درخیر مملکت شده بود اظهارعدم رضایت نکرد چون که مى‏دانست نداشتن نماینده در مجلس به از این است که نماینده درمجلس باشد و به ضرر مملکت رأى بدهد. این اکثریّت و اقلیّتى که درمجلس شده بود تا چندى به وظایف خود عمل مى‏کرد. انتخابات رئیس مجلس که پیش آمد عده‏اى منحرف شدند و اکثریّت از دست رفت و بعد خواستند از آن استفاده کنند و طبق مقرّرات قانون اساسى دولت را استیضاح کنند و از کار بیندازند و نقشه این بود که یکى از مخالفین دولت را براى نظارت در کار اسکناس انتخاب کنند و او که به بانک ملّى رفت گزارشى برعلیّه دولت بدهد و ثابت کند که دولت برخلاف قانون  ۳۰۰ میلیون تومان از نشر اسکناس سوء استفاده نموده است و چون دولت آن نماینده را براى اجراى قانون در بانک دعوت ننمود، دولت را استیضاح کردند و دولت نگرانى نداشت که در نتیجه استیضاح حیثیّاتش از دست برود چون که متجاوز از ۲۵۰میلیون از این وجه براى اجرت کارگران نفت به کار رفته بود و دولت نمى‏توانست به علّت نبودن عواید نفت آنها را گرسنه بگذارد… نگرانى از این‏جهت بود که دولت را استیضاح کنند و هدف ملّت ایران از بین برود. این بود که طبق یکى از مواد آیین‏نامه مجلس تصمیم گرفتم مدّت یک ماه در جواب استیضاح تأخیر شود و در مجلس حاضر نشویم و چون این کار نتیجه قطعى نداشت و بعد از یک ماه باز دولت مى‏بایست در مجلس حاضر و عزل شود چنین به نظر رسید که تکلیف دولت را ملّت ایران به وسیله رفراندوم معلوم کند. اگر ملّت با بقاى دولت موافق نبود به ابقاى مجلس رأى بدهد و دولت از کار خارج شود.»    ( به نقل از مکاتبات  مصدق – انتشارات مصدق ۱۰ –  ۱۳۵۴ – ص ۱۵تا ۱۹ )

   دکترمصدّق  در روز دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۳۲ ، در پیامی از رادیو خطاب به ملّت ایران، گفت:…. بیگانگان  با تمام قوا میکوشند که در صفوف  متحد  ملت ایران رخنه کنند. متأسفانه مجلس شورای ملی هم که حقاً می بایست بزرگترین مرکز  مبارزه با اینگونه افکار باشد، کانونی  برای پیشرفت مقاصد و مطامع بیگانگان شده است. برای انجام این منظور، تریبون مجلس را وسیله ای  برای تبلیغات قرار داده اند….»،« … در مواردى که بین مجلس و افکار عمومى ملّت اختلاف حاصل شود و مجلس به صورت یک دستگاه کارشکنى برعلیه دولت درآید مجلس منحل مى‏شود و قضاوت امر را به عهده مردم محوّل مى‏نمایند. چنانچه افکار عمومى با نظر دولت تطبیق کند، نمایندگان دیگرى انتخاب و به مجلس روانه مى‏شوند تا به این‏ترتیب بین دولت و مجلس همکارى ایجاد شود و چرخ اداره مملکت از کار نیفتد.

    بنابر این تنها اراده قاطبه افراد ملّت که دولت و مجلس به وجودشان قائم است مى‏تواند قضاوت قطعى دراین باب بنماید و آن کسانى که ادعا مى‏کنند ملّت حق ندارد و نمى‏تواند در این‏باره اظهار عقیده کند سخت در اشتباهند. زیرا تنها ملّت است که مى‏تواند راجع‏به سرنوشت خود و سرنوشت مملکت اظهار عقیده کند.

    پنجاه سال پیش ضرورت تاریخى ایجاب کرد که ملّت ایران در راه آزادى و مشروطیّت خود قیام نماید و با ایثار خون خویش به حق خود برسد و قانون اساسى را به وجود آورد اکنون نیز در این لحظات حسّاس که کشور ما در آستانه مرگ و زندگى قرار دارد و دشمنان علیه استقلال و آزادى ما بالاترین تلاش خود را به کار مى‏برند مصالح کشور ایجاب مى‏کند که ملّت ایران تصمیم خود را درباره نهضت ملّى و وضع مجلس و دولت روشن کند. این تنها ملّت ایران یعنى به وجود آورنده قانون اساسى و مشروطیّت و مجلس و دولت است که مى‏تواند در این باره اظهار نظر کند و لاغیر. قانونها، مجلسها، دولتها همه براى خاطر مردم به وجود آمده‏اند نه مردم به خاطر آنها. وقتى مردم یکى از آنها را نخواستند، مى‏توانند نظر خود را درباره آن ابراز کنند.

     در کشورهاى دموکراسى و مشروطه هیچ قانونى بالاتر از اراده ملّت نیست. به همین جهت دولت در این لحظه حسّاس تاریخى، ‏مشکلى را که با آن مواجه شده با ملّت در میان مى‏گذارد و راجع به این مجلس از خود مردم سؤال مى‏شود که اگر با ادامه وضع کنونى مجلس تا سپرى شدن دوره ۱۷ تقنینیّه موافقت دارند دولت دیگرى روى کار بیاید که بتواند با این مجلس همکارى کند واگر با این دولت و نقشه و هدف آن موافقند رأى به انحلال مجلس بدهند تا مجلس دیگرى تشکیل شود که بتواند در تأمین آمال ملّت با دولت همکارى کند …» (روز نامه کیهان دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۳۲ ، پیام دکتر مصدق به ملت ایران )

   دکتر  مصدق  هم مجلس مؤسسانی را که به شاه اختیار انحلال مجلس را داده بود،  قانونی نمی دانست  و هم می دانست شاه نقش محوری را در کودتا بر عهده دارد . او در خاطرات خود  در باره مجلس مؤسسان  خاطر نشان  کرده است که « بر فرض  اینکه مجلس مؤسسان  به ابتکار  ملت ایران سرگرفته بود و باز بفرض  اینکه اعضای  آن را ملت  انتخاب  کرده بود، مجلس مؤسسان نمی توانست از مردم سلب حق کند و در یک موقع حساسی ملت ایران نتواند عقیده ی خود را  در ابقای  مجلس و یا انحلال آن اظهار  نماید. مجلس مؤسسان که مدعی  نمایندگی  مردم بود چطور  می توانست مردم را از این حق محروم کند.» (خاطرات  و تألمات  مصدق ، بقلم دکتر مصدق ، انتشارات علمی چاپ  دوم ،  ص ۲۷۱ )

    « دکترمعظمی رئیس مجلس در آخرین روز قبل از رفراندوم در روز۱۱ مرداد استعفاء کرد و امور اداری مجلس را بعهده مسئولان اداری مجلس سپرد.»( قلم و سیاست تآلیف محمد علی سفری، نشرنامک چاپ دوم، ۱۳۷۹ ، ص۸۱۶ )

   «در این ایام، اتکای دکتر مصدق فقط  افکار عمومی  بود نه مجلس وجود داشت و نه مقام مؤثر  و رسمی دیگری.  دولت دکتر مصدق  بود و مردم و به همین  جهت  وی اصرار به آغاز انتخابات دوره هیجدهم  هم داشت. در صورتی که نخست وزیران سابق سعی در ادامه قدرت حکومت بدون مزاحمت داشتند. ولی دکتر مصدق خوستار تشکیل فوری مجلس آینده شده بود. اما غافل از اینکه در همین زمان، شاه  در منتهای حقارت خود را در بست تسلیم انگلیس و آمریکا کرده بود تا با براندازی  دولت دکتر مصدق قدرت از دست رفته را هرچند پوشالی، با پذیرش  نوکری  محض بیگانه اعاده دهد.» ( همانجا – ص – ۸۱۷ )

     درهمین زمان امریکا و انگلیس به وسیله عناصر سرسپرده خود در اجرای عملیات طرح کودتا بودند که درگزارش سیا آمده است: « در طول این دوره، مصدق، همچون همیشه، در حال آماده باش، مى‏کوشید ابتکارى در کار آورد و قرار از مخالفان روز افزون خویش، بستاند. توجه او به مجلس منعطف شد. در مجلس، مخالفان قوت مى‏گرفتند. در ۱۴ ژوئیه ( ۲۳ تیر)، او از نمایندگان حامى حکومت خواست استعفاءکنند. تنى چنداز نمایندگان که بى طرف و یا مخالف خجول او بودند نیز، استعفاء کردند. در جمع، ۲۸ تن استعفاء کردند. اداره مرکزى اصرار ورزید نمایندگان مخالف مصدق تشویق شوند بر مقام نمایندگى خود باقى بمانند و در مجلس متحصن شوند. تدبیرى که ساخته و پرداخته شد این بود که نمایندگانى که استعفاء نداده‏اند، مجلس قانونى را تشکیل مى‏دهند. این تدبیر، تا حدودى از عوامل تقویت باور مصدق به لزوم انحلال مجلس شد. عمل انحلال مجلس، او را دیکتاتور بلامنازع ایران مى‏کرد. بخصوص که از دوره اختیارات او، چند ماه باقى مانده بود. با وجود این، بنا بر قانون اساسى، تنها شاه اختیار انحلال مجلس را داشت و مصدق براى انحلال مجلس باید راهى مى‏جست. راه حلى که او یافت، رفراندوم بود. در آن مردم به پاسخ آرى یا نه، با انحلال مجلس موافقت یا مخالفت مى‏کردند. رفراندوم بطور آشکار و ملموس قلابى بود. در ۴ اوت، رفراندوم در سراسر کشور انجام شد. حدود ۲ میلیون  «آرى» گفتند و چند صد نفر نیز، «نه» گفتند. این مانور، آنسان که مصدق پیش بینى کرده بود، قرین موفقیت نشد و روشن بود که نقض قانون اساسى نیز شده‏است. رفراندوم و نتایج آن، فرصت و مجوزى را فراهم کرد تا که مطبوعات مخالف مصدق که تحت اداره سیا و انتلیجنت سرویس بودند، او را آماج حملات سخت بى رحمانه خود کنند. عمل رفراندوم اعلان خطرى شد به با ثبات‏ترین عناصر جامعه که وطن دوست بودند اما اینسان نقض تقلب‏آمیز قانون اساسى را نیز بر نمى‏تافتند.

         در طول روز رفراندوم پایگاه سیا گزارش وضعیت را با جزئیات آن مى‏داد. کوششهاى متعدد عاملان پایگاه در بهره بردارى از غیر قانونى بودن این رفراندوم، پیش و در روز “همه پرسى”، گزارش شدند. و نیز، همه اظهاراتى که از سوى رهبران مذهبى بعمل آمدند بر غیر قانونى بودن رفراندوم، تأکید گذاشتند. پایگاه  خاطر نشان کرد که ۲۰ نشریه مخالفت سختى را با مصدق بعمل مى‏آورند و ۱۵ کاریکاتور ضد مصدق که سیا تهیه کرده بود، در هفته رفراندوم، در این مطبوعات، انتشار پیدا کرده‏اند. »

 

(توضیح  : چند تذکر مهم:

 

 ۱ – از آن زمان تا امروز، کودتا کنندگان و آنها که گمان مى‏کنند اگر رفراندوم نمى‏شد، کودتا نیز انجام نمى‏گرفت، بر غیر قانونى بودن همه پرسى، اصرار مى‏ورزند. آیا در قانون اساسى سابق، همه پرسى منع شده بود؟ خیر. آیا در حقوق، «اصل اباحه» وجود ندارد و بنا بر این اصل، آنچه ممنوع نشده مباح نیست؟ و آیا بنا بر آن قانون اساسى، حاکمیت با مردم کشور نبود و رفراندوم یکى از مهمترین روشهاى ابراز این حاکمیت نیست؟ چرا. بنا بر این، رفراندوم قانونى بود.

 ۲ – اما همانطور در این قسمت از گزارش مى‏خوانیم و در قسمتهاى دیگر آن نیز خواهیم خواند، سیا و انتلیجنت سرویس در کار خریدن نمایندگان مجلس بوده‏اند. بنا بر این، عزل مصدق توسط مجلس غیر محتمل نبوده‏است. مصدق خود گفته است ۳۰ تن از نمایندگان را خریده بودند. مى‏توانستند ۱۰ نفر دیگر را نیز بخرند. بنا بر این، از نقشه و کار امریکا و انگلیس آگاه بود.

     اگر تجربه وجود نداشت، تجربه خرداد ۱۳۶۰مى‏گوید که عزل  ریاست جمهوری توسط مجلس میسر بوده‏است. بخصوص که رجایى نخست وزیر منتخب مجلس و منصوب خمینی بود و بنى صدر رئیس جمهورى منتخب مردم بود و عمل مجلس اول [روحانیت مستبد]، یکسره خارج از قانون اساسى و همانطور که هاشمى رفسنجانى نوشته‏است، بدستور خمینى بود.

 ۳ – گزارش سیا آراى موافق را حدود ۲ میلیون نفر ذکر کرده‏است. همه پرسى که درآن تقلب نمى‏شد، آن زمان، بیشتر از این رأى دهنده پیدا نمى‏کرد. زیرا

الف – زنان حق رأى نداشتند و

ب – شهرها رأى دادند و

ج – محدودیت سنى وجود داشت و

د – ﺁراى قلابى به صندوقها ریخته نشدند.

 ۴ – بر خلاف ادعاى سیا، شاه حق انحلال مجلس را نداشت. بعد از تیر اندازى به شاه در  ۱۵ بهمن ۱۳۲۷، مجلس مؤسسانى قلابى را  در روز  پنجشنبه اول اردیبهشت ۱۳۲۸   تشکیل دادند و آن مجلس اختیار انحلال مجلس را به شاه داد. مصدق نه آن مجلس و نه آن اختیار را پذیرفت. بمحض انتخاب شدن به نمایندگى مجلس شانزدهم، نخستین کارش، ارائه طرح کان لم یکن اعلام کردن مجلس مؤسسان قلابى و مصوبات آن بود.  به بیان دیگر « دکتر مصدق  در جلسه چهارم خرداد  مجلس  طی یک نطق طولانی  اظهار نظر کرد. او در باب  مجلس مؤسسان گفت: …. برخلاف  افکار عمومی  تشکیل  شده  و از این مردم کسی  به سمت نمایندگی در آن  نبود که  از قانون اساسی  یعنی خونبهای  شهدای  آزادی دفاع کند…. کار مجلس  مؤسسان  بی ارزش و غیر معتبر است.» (  قلم و  سیاست  تألیف  محمد علی سفری ،  جلد اول ، نشر نامک چاپ دوم ، ۱۳۷۹ ، ص ۳۱۴ )

 ۵ – اما «رهبران مذهبى» که به دستور فرماندهى عملیات آژاکس رفراندوم را مخالف قانون اساسى خواندند، عبارت بودند از آیات الله کاشانى و بهبهانى:

 * طرفه اینکه کاشانى در تحریم نامه خود، «شرکت در رفراندوم خانه برانداز که با نقشه اجانب طرح ریزى شده» را تحریم کرد. و امروز روشن مى‏شود که مضمون تحریم او را نیز فرماندهى عملیات آژاکس تهیه کرده بود!

 * بهبهانى در ۱۱ مرداد ۳۲ در نامه به مصدق، همه پرسى را موجب متزلزل شدن «اساس مشروطیت و باعث ضعف و انحطاط ابدى و روحى مجلس و قانون اساسى» خواند.

        کوشش بهبهانى براى آنکه مرجع تقلید وقت، آیت الله بروجردى را به تحریم همه پرسى بر انگیزد، به شکست انجامید.

        در روزهای پیش از رفراندوم، شاه را برای اجرای نقش محور، در کودتا ، ﺁماده می کردند . شاه زبون از بیم مصدق، شبانه  در داخل  خود رو، با روزولت، رهبر عملیات کودتا دیدار می کرد و نقش خویش را می پذیرفت :

         در تهران، ملاقاتها با شاه ادامه داشت. در ۲ اوت( ۱۱ مرداد )، اسدالله رشیدیان نقشه عملیات را، جزء به جزء، براى شاه تشریح کرد. او گزارش کرد که شاه پذیرفت مصدق را برکنار و زاهدى را به نخست وزیرى و جانشین فرمانده کل قوا نصب کند. شاه همچنین پذیرفت سرلشگر وثوق را رئیس ستاد کند. در ۳ اوت (۱۲ مرداد )، روزولت دیدار طولانى و بدون نتیجه‏اى با شاه بعمل آورد. آخرین جمله هایش به شاه این بود که او یک ماجراجو نیست. امروز اقبالى روى آورده که نباید آن را از دست داد. روزولت خاطرنشان کرد که راه دیگرى براى تغییر حکومت نیست. حالا دیگر، یک طرف مصدق و قوه او است و طرف دیگر شاه است با ارتشى که هنوز با او است اما زود است که از او روى گرداند. سرانجام، روزولت به شاه گفت: او چند روز دیگر مى‏ماند بدان امید که شاه تصمیم مثبتى بگیرد و آنگاه کشور را ترک میگوید. اگر شاه از گرفتن تصمیم طفره برود، ایران را بسوى کمونیسم مى‏راند و کشور را کره دومى مى‏گرداند. او اینطور نتیجه گرفت که حکومت او، امریکا، حاضر نیست امکان کمونیست شدن ایران را بپذیرد و نقشه دیگرى را ممکن است به اجرا گذارد. (روزولت روز  ۱۹ جولای ۱۹۵۳ (۲۸ تیر ماه ۱۳۳۲ ) با گذرنامه جعلی از مرز خانقین عبور کرد)

        در آخرین دیدار روزولت با شاه، شاه تقاضا کرد روزولت از پرزیدنت آیزنهاور درخواست کند او اطمینانهاى لازم را به شاه بدهد که اقدام به برکنارى مصدق، کار بایسته ایست. روزولت به او گفت او این درخواست را به اطلاع رئیس جمهورى امریکا مى‏رساند اما او مطمئن است که رئیس جمهورى رفتارى را اتخاذ خواهد کرد که نیات امریکا بر شاه روشن شود. از خوش اقبالى و بطور کاملاً اتفاقى، رئیس جمهورى، بهنگام سخنرانى براى فرمانداران ایالات، در۴ اوت ( ۱۲مرداد) به وضعیت درایران گریز زد و گفت: امریکا دست روى دست نمى‏گذارد تا ایران به پشت پرده آهنین برود. روزولت از اظهارات رئیس جمهورى سود جست و ﺁن را وسیله رسیدن به هدف خود کرد. او به شاه گفت: در حقیقت، احساس کرد دادن اطمینانها در باره رفتار امریکا نسبت مصدق ضرور نیست اما بیان او در باره ایران، در کنوانسیون فرمانداران، بدانخاطر بعمل آمد که رضایت خاطر شاه بعمل آید. در پایان، شاه گفت: موضوع را از نو با رشیدیان موضوع بحث قرار مى‏دهد. در تلگرامى، روزولت در توصیف این دیدار، مى‏نویسد: باور او اینست که اگر بدون شاه، نقشه به اجرا گذاشته شود، اطمینان بیشترى به اجراى موفقیت‏آمیز آن وجود دارد. و باید تصمیم گرفت که آیا در دو و سه روز آینده واپسین فشار به شاه وارد شود و یا اجرا نقشه ۱۰ روزى به تأخیر انداخته شود تا مگر شاه موافقت کند.

      در ۷ اوت ( ۱۶ مرداد)، رشیدیان، از نو با شاه ملاقات کرد. شاه موافقت کرد عملیات در شب ۱۰ اوت یا دیرتر انجام بگیرد. در ۸ اوت ( ۱۷ مرداد )، روزولت بار دیگر با شاه دیدار کرد. او با بى تصمیمى شاه مبارزه کرد. شاه پذیرفت افسران برگزیده‏اى  را که در عملیات شرکت مى‏کردند، زبانى به این کار تشویق کند. بعد او گفت مى‏خواهد به رامسر برود. مى‏گذارد ارتش بدون اطلاع رسمى او عمل کند. اگر عملیات موفق شدند، او زاهدى را به نخست وزیرى نصب مى‏کند. در ۹ اوت ( ۱۸ مرداد )، رشیدیان بنوبه خود با بى تصمیمى شاه مبارزه کرد و حاصل آن را گزارش کرد: شاه مى‏خواهد در ۱۲ اوت به رامسر برود. پیش از آن، مى‏خواهد زاهدى و افسرانى را که در عملیات نقش کلیدى دارند، بحضور بپذیرد و  به آنها بگوید زاهدى را به نخست وزیرى برگزیده‏است.» (  نگاه کنید به  کتاب سیا تاریخ کودتاى ننگین ۲۸ مرداد را منتشر مى‏کند، به قلم دکتر دونالد. ن  ویلبر، تاریخ نگارش: مارس ۱۹۵۱، تاریخ انتشار: اکتبر ۱۹۹۹، ترجمه و کامل شده از ابوالحسن بنى صدر ،  انتشارات انقلاب اسلامى، تنظیم براى سایت از انتشارات انقلاب اسلامى، صفحه های ۲۹ تا۳۲  )

      زنده یاد سرهنگ غلامرضا نجاتی درباره ملاقات  روزولت با شاه می نویسد:« تماس های  نماینده « سیا»  با شاه مخلوع از طریق  ارنست پرون  Ernest Perron (زادهٔ ۲۹ ژوئن ۱۹۰۸ – درگذشتهٔ ۱۹۶۱ ) جاسوس  انگلستان در دربار ایران،  صورت  میگرفت .( (ارنست پرون جاسوسی که توسط  «سرویس اطلاعاتی انگلیس» در پوشش یکی ازکارکنان (نظافت چی) مدرسۀ سویسی با  محمدرضا پهلوی هنگام تحصیلش درآن مدرسه آشنا شد. محمدرضا «شیفتۀ» او گردید.  وی سپس پرون را به ایران دعوت نمود و  مونس شاه شدکه «بعدها به مرموزترین و مؤثرترین  چهره  پشت پردۀ دربار ایران تبدیل شد.») کرمیت روزولت در  کتابش  پرون را با  نام مستعار « حلقه گل سرخ » Rozen Krantz  معرفی کرده و چگونکی  ملاقاتهای  شبانه خود را  با شاه  ایران بدین شرح نقل  کرده است:

«… من و بیل بطور  مبهم می دانستیم که شرکت نفت انگلیس و ایران و« سیا» عامل مشترکی دارند که با شاه در تماس است و ما او را « حلقه گل سرخ»  می نامیدیم، « پسر خندان » که با او رابطه نزدیکتری داشت، ترتیب  کار را فراهم ساخت تا به شاه اطلاع دهد که یک امریکائی، از طرف آیزنهاور وچرچیل تقاضای دیدار محرمانه او را دارد. بزودی کارها روبراه شد. پیک خبر آورد که شاه پیام مرا با احتیاط  ولی بصورت مثبت قبول کرده است و افزود:« یک اتومبیل دربار، بدون علامت رسمی، نیمه شب مرا از مقابل باغمان به قصر خواهد برد… حوالی ساعت ده به باغ مزبور آمدیم، دو ساعت دیگر باید منتظر می شدیم. من به سرووضع خودم نگاه کردم، هرچند برای دیدارشاهانه مناسب نبود!… یک پیراهن تیره، با شلوار خاکستری و یک جفت گیوه نوک مشکی !.»

  اولین ملاقات شاه با سردسته جاسوسان « سیا» در  ایران نیمه شب  دهم مرداد ۱۳۳۲ ( اول  اوت ۱۹۵۳ ) صورت می گیرد. یکدستگاه اتومبیل در باری، کرمیت روزولت را، از پارک سهیلی ( مجاور باغ فردوس ) به کاخ سعد آباد می برد…

«… چند دقیقه قبل از نیمه شب، بطرف در باغ براه افتادم، « بیل» با یک چراغ قوه ای همراه من بود. در باغ را گشودیم ومن به تنهایی خارج شدم، یک اتومبیل سیاه رنگ بدون  نمره و علامت در انتظارم بود. راننده بدون کنجکاوی درشناسائی  من و بی آنکه  یک کلمه حرف  بزند، در اتومبیل را باز کرد. من در صندلی عقب نشستم. یک تخته پتو را روی صندلی بود. همینکه به نزدیکی کاخ رسیدیم، کف اتومبیل درازکشیدم و پتو را روی خودم انداختم … البته اینهمه احتیاط کاری، ضرورت نداشت. با اشاره نگهبان، اتومبیل وارد محوطه کاخ شد و در جاده باریک  نزدیک یکی از کاخها ایستاد. هیکل لاغری از پله های ساختمان پائین آمد. همینکه راننده آن محل را ترک کرد، او در اتومبیل را گشود و پهلوی من در صندلی عقب نشست. من پتو را کنار کشیدم تا جای بیشتری برای او باشد. روشنی  به اندازه ای  بود که بتوانیم یکدیگر را ببینیم. شناسائی شاه برای من چندان دشوار نبود و از اینکه او نیز مرا زود شناخت تعجب  نکردم. شاه پس از یک نگاه کوتاه، دستش را بطرف من دراز کرد و گفت: شب بخیر آقای روزولت. نمی توانم بگویم انتظار دیدارتان را داشتم ولی اکنون ملاقاتتان خوشحال کننده است.

   شب بخیراعلیحضرت مدت مدیدی از آخرین دیدارمان می گذرد، اینکه مرا شناختید موجب خوشحالی من است و پذیرش استوار نامه ام را  آسانتر می سازد.

    شاه خندید وگفت: این موضوع چندان مهم نیست. نام شما  و حضورتان برایم کافی است…»

    پس از انجام معارفه، کارگردان کودتا، چگونگی عبورش را از مرز ایران برای شاه شرح می دهد، سپس  نام و نشان دیگر جاسوسان را که با او همکاری دارند، بیان می کند و برای توجیه اهمیت مأموریت خود واینکه  فرستاه رئیس جمهوری آمریکا  و نخست وزیر انگلستان است می گوید:

« قراراست آیزنهاور این مطلب را طی نطقی  که بیست و چهار ساعت دیگر در سانفرانسیسکو ایراد می کند، با بیان جمله خاصی  تأئید نماید. تأیید چرچیل  نخست وزیر بریتانیا  نیز، از طریق اعلام برنامه رادیو « بی بی سی » لندن، صورت خواهد گرفت. بدین ترتیب که گوینده رادیو هنگام اعلام برنامه در نیمه شب، به جای اینکه طبق معمول بگوید:« اکنون نیمه شب است»  خواهد گفت:« اکنون –  پس از مکث کوتاهی – دقیقاً نیمه شب  است»!

   شاه با اطمینان از اینکه آمریکا و انگلستان پشت سر او  هستند به کرمیت روزولت می گوید: با شناسائی شما، نیازی  به اینگونه اشارات نیست و آمادگی خود را برای همکاری ابراز می کند و این تسلیم و رضایت موجب آرامش خاطر  روزولت می شود.

     « برخلاف آنچه خیال می کردم، هیچگونه هیجانی در اولین دیدارم با شاه احساس ننمودم. شاه آرام و سرحال بود و روش  دوستانه و واقع بینانه اش، آسوده خاطرم ساخته بود. موقعی  که اتومبیل نزدیک می شد، صدای  ضربات قلبم را می شنیدم ولی بعد آهنگ ضربان قلب و تنفسم طبیعی بود. گوئی  دارم با  دوستی  در باره معامله عادی و معمولی گفتگو می کنم، بی آنکه برای رسیدن به توافق در انتظار برخورد با مشکلی  باشم. احساس می کردم زمان بسرعت می گذرد. شاه نیز گوئی همین احساس را داشت. سپیده صبح ظاهر شده بود. بدین سان پس از بررسی  کوتاهی  در باره کلیات قرار شد شب بعد در همان ساعت و در همان محل  تجدید دیدار کنیم…

   شب بخیر، یا باید بگویم صبح بخیر،آقای روزولت. خوشحالم که یکبار دیگر ورود شما را به کشورم خوش آمد  بگویم.

  شب بخیر اعلیحضرت! من نیز از اینکه در اینجا  هستم بسیار مسرورم و اطمینان کامل دارم درانجام کاری که در پیش داریم موفق خواهیم شد.» (سرهنگ  غلامرضا نجاتی ، «جنبش ملی شن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ » ، شرکت سهامی انتشار ، چاپ هشتم، ۱۳۷۸ ، ص ۳۷۳ تا ۳۷۵  به نقل از کتاب ضد کودتا ، کرمیت روزولت ، ص ۱۵۴ تا ۱۵۷ )

    انشعاب در جبهه ملی  در زمستان ۱۳۳۲  تحقق پیدا کرد و اکثر این انشعابگران از تهران  بخاطر ادامه برنامه و اهداف جبهه ملی ایران   به رهبری دکتر مصدق  انتخاب شده بودند . « حاصل این انشعاب آن بود  که مکی  کاملاً به افول رفت. هیچ یک از آنها  که به او رأی داده بودند حالا  که از مصدق بریده بود از او حمایت و دنباله روی نمی کردند.»  ( ناسیونالیسم درایران نوشته ریچارد کاتم ، ترجمه  احمد  تدین ، انتشارات کویر، چاپ سوم، ۱۳۸۳ ، ص ۳۵۱ ) 

     فرض براین بود که با انشعاب کاشانی از مصدق، هریک از این دو رهبر بخشی از عامه مردم را با خود ببرد. اما با این انشعاب پایه گسترده  حمایت از کاشانی خراب شد. در مجلس شورای ملی تنها دو نفر از نمایندگان مذهبی  در کنار کاشانی ماندند و بقیه از جمله پر نفوذ ترین ها  مصدق را ترک نکردند. ضربه  بدتر  برای کاشانی هنگامی  بود که  اکثریت رهبران  صنفی بازار که گرایش مذهبی داشتند مصدق را بر کاشانی ترجیح دادند. ( همانجا – ۳۵۳ )

     بنابراین، کاشانی، مکی و بقائی …. با دربار و بیگانگان بر  ضد  حکومت  ملی دکتر مصدق همسو و همدست گشتند بدیگر بیان، آنها «  نه تنها پایگاه حمایتی  خود را از دست دادند بلکه درنظر بسیاری از هواداران پیشین خود  به صورت دشمن خارجی در آمدند. »  ( همانجا ۳۵۳ )

    و اما آیت الله  کاشانی صریحاً اعلامیه ای نوشت: « اعمال دکتر مصدق را « بی وجدانی و بی انصافی و بیخبری از خدا» و شیوه دکتر مصدق واعوان او را هو و جنجال وتهمت و افترا دانست» (  قلم و  سیاست  تألیف  محمد علی سفری ، جلد اول ، نشر نامک چاپ دوم ، ۱۳۷۹ ، ص ۸۱۴ )

   بدنبال آن، آیت الله  کاشانی اعلامیه شدید لحنی دیگری مبنی بر تحریم رفراندوم صادر کرد  و طی آن اعلام کرد:« شرکت در رفراندوم خانه  برانداز  که با نقشه اجانب طرح ریزی شده مبغوض حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه و حرام است و البته هیچ مسلمان وطن خواهی شرکت نخواهد کرد» ( همانجا ، ص ۸۱۴ )

   دکتر مصدق  با اعلام نتیجه رفراندم فورا مراتب  را برای  صدور فرمان جهت انتخابات دوره هیجدهم به شاه نوشت :

   «چون در نتیجه مراجعه به آراء عمومى در تاریخ ۱۲ و ۱۹مرداد ۱۳۳۲ملّت ایران به انحلال دوره ۱۷مجلس رأى داده است، از پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهى استدعا مى‏شود امر و مقرّر فرمایند فرمان انتخابات دوره ۱۸ صادر شود تا دولت مقدّمات انتخابات را فراهم نماید.»

…..« شاه از صدور  فرمان انتخابات سرباز زد.» ( همانجا ، ص  ۷ ۸۱ )، زیرا  او در این روز ها موافقت خود را با کودتا ونوکری و  سرسپردگیش به انگلیس و امریکا را اعلام کرده بود. از این رو منتظر  اجرای  عملیات براندازی« آژاکس»  و کودتا  بر ضد حکومت ملی  دکتر مصدق بود.

  بدین سان، ترساندن امریکا از خطر کمونیسم و محور فعالیتهای احزاب جانبدار نهضت ملی شدن حزب توده از سوئی و رفتار این حزب بمثابه ﺁلت فعل سیاست روسیه از سوی دیگر، موجب شد که این بار، حزب توده حربه امریکا و انگلیس برای کودتا بر ضد نهضت ملی ایران بگردد . اما ﺁیا امریکا و انگلیس، پیشاپیش، از«بی تفاوت » ماندن شوروی و ﺁلت فعلش، حزب توده، اطمینان یافته بودند؟ اشاره ها در سندهای منقول گویای اطمینان خاطر هست. افزون بر ﺁن، سندهای حاکی از گفتگو با روسیه « شوروی »  وجود دارند. از ﺁنجا که سندهای بعدی به کودتا مربوط می شوند، در توضیح رفتار حزب توده و « شوروی »، ﺁن سندها نیز نقل خواهند شد.

 

 منابع:

۱ – جمال صفری « مصدق و کاربرد« «اختیارات، رفراندوم و انحلال مجلس» درپیشبرد  اهداف نهضت ملی ایران» ، انتشارات مصدق – فاطمی – خرداد ۱۳۹۴ 

۲ – ابوالحسن بنی صدر –  جمال صفری «نهضت ملی ایران و دشمنانش  به روایت اسناد»، انتشارات : انقلاب اسلامی ، ۱۳۸۷،  صص ۳۸۸ – ۳۸۴ و صص ۴۲۴ – ۴۰۶

 

 

 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها: ,

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.