در یک سال گذشته، در فقدان اشخاص یا نهادهایی که بتوانند رهبریِ اعتراضات را برعهده گیرند و مسیرِ آن را هدایت کنند، معترضان کوشیدهاند تا با تشکیل گروههای کوچکِ مقاومتِ محلی در گوشه و کنارِ ایران اعتراضات را سازماندهی کنند.
به علت فعالیت زیرزمینیِ این گروهها و خطرات امنیتیِ رویاروی آنها، نه میتوان مطالعهای جامع دربارهی کمیت و کیفیت فعالیتهایشان انجام داد و نه میتوان همان اندک اطلاعات معتبرِ موجود را بیکموکاست منتشر کرد. با وجود این، نگارش هر مطلبی دربارهی این گروههای مقاومت، تقویت بارقهی امیدی است که بهرغم سرکوبِ خشونتبار حکومت و هراس از بازداشت و شکنجه و اعدام و تجاوز، خاموش نشده است.
به گفتهی یکی از فعالان مدنی در داخل ایران، این گروههای مقاومت «وجود دارند و این واقعیتی انکارناپذیر است. اما باید این را هم بدانیم که این گروهها چه وزنی دارند و چه انتظاری میتوان از آنها داشت.»
از میانهی دههی ۱۳۸۰ بسیاری از گروههای مدنی بدون ثبت در نهادهای رسمی و حکومتی آغاز به کار کردند. اما این گروههای مقاومت، نه در شکل و نه در محتوای فعالیتهایشان، به نهادهای مردمیِ پیشین شبیه نیستند و شاید تنها وجه تشابهشان داوطلبانهبودن عضویت در آنها و فعالیت بدون مجوز باشد.
گروههای مردمیِ پیشین بهصورت علنی و عمومی فعالیت میکردند. آنها اغلب با فعالیت مدنی و ترویجی بهدنبال ایجاد تغییراتی در حوزه یا موضوع مشخصی بودند و همچنان به تأثیرگذاری بر سیاستهای خُرد حکومت و ایجاد تغییرات امیدوار بودند. اما گروههای مقاومتی که در یک سال اخیر پدید آمدهاند، با پیروی از مشی مخفیانه و زیرزمینی، بهدنبال تغییرات کلان در ساختار سیاسی کشورند و بهصراحت میگویند که به ایجاد تغییر در نظام جمهوری اسلامی امیدوار نیستند و نوعی دگرگونیِ اساسی را چارهی کار میدانند.
برخی از این گروهها خواهان سازماندهیِ اعتراضات خیابانی، زندهنگهداشتن فضای مقاومت در شهرها و روستاها و برنامهریزی برای اعتراضات آتی هستند، و برخی دیگر (که البته پرتعداد نیستند) در نگاهی کلانتر و با تشکیل هستههای مطالعاتی بهدنبال برنامهریزی برای آینده و گزینههای جایگزین جمهوری اسلامی هستند.
این گروهها به هیچیک از احزاب و شخصیتهای سیاسی متصل نیستند و با نهادهای مدنیِ شناختهشدهای که بهصورت علنی فعالیت میکنند ارتباط ارگانیک ندارند. بسیاری از آنها در قالب شبکههایی نامرئی و نامنسجم با یکدیگر ارتباط دارند و از یکدیگر حمایت میکنند.
بسیاری از این گروهها از نخستین روزها و هفتههای پس از کشته شدن ژینا–مهسا امینی شروع به کار کردند. برخی از آنها همچون گذشته فعالاند و برای آینده برنامهریزی میکنند، برخی دیگر نتوانستند به برنامهها و اهدافی که پیشبینی کرده بودند پایبند بمانند و با فروکش کردن اعتراضات خیابانی دچار رکود شدند، و برخی دیگر نیز افتانوخیزان جلو میروند و ممکن است در موج بعدیِ خیزش دوباره فعال شوند.
خیابان، بستر اصلی تشکیل گروههای مقاومت محلی
اکثر گروههای مقاومت محلی، در هنگام اوج تظاهرات خیابانی در پاییز سال گذشته شکل گرفتهاند ــ بسیاری از این جوانان در خیابان یکدیگر را یافتند و کوشیدند تا برای سازماندهیِ تظاهرات بعدی و حمایت از یکدیگر، با هم هماهنگ شوند.
در همان زمان، وقتی گروههایی با عنوان «جوانان محلات…» در شبکههای اجتماعی شروع به کار کردند و فراخوان دادند، برخی (از جمله رسانههای نزدیک به حکومت) آنها را به گروههای سیاسی خاصی منسوب کردند و برخی دیگر واقعی بودن چنین گروههایی را زیر سؤال بردند. مقامات و نهادهای قضائی و امنیتی نیز با انتشار اخباری دربارهی بازداشت اعضا و «لیدرها»ی این گروهها کوشیدند تا به این گمانهزنیها دامن بزنند. فارغ از صحت و سقم این گمانهزنیها، «جوانان محلات» تنها بخش کوچکی از گروههای مردمیای هستند که در یک سال گذشته در شهرها و روستاهای مختلف شکل گرفتهاند. برخی از این گروهها خود را «کمیتهی انقلابی» یا «کمیتهی قیام» مینامند، برخی نام کشتهشدگان در اعتراضات پیشین را برای خود برگزیدهاند و برخی دیگر صرفاً خود را «جوانان» یا «زنانِ» شهرشان میدانند.
بهرغم مخفیانه بودن فعالیت این گروههای زیرزمینی، مطالب منتشرشده از سوی آنها و ارتباطاتشان با دیگر گروههای مدنی و سیاسی میتواند معیاری برای شناخت نوع و میزان فعالیت آنها باشد.
هرچند این گروههای زیرزمینی هنوز توجه جدیِ رسانههای اصلی را به خود جلب نکردهاند اما یکی از راههای آشنایی با آنها عبارت است از گفتوگو با فعالان مدنی و سیاسیِ شناختهشدهای که با این گروهها ارتباط مستقیم دارند یا از فعالیتهایشان بهخوبی آگاهاند.
یکی از فعالان حقوق زنان در ایران، که به دلایل امنیتی مایل به ذکر نامش نیست، به «آسو» میگوید: «بخشی از اینها بهنظرم غیرواقعی هستند اما بخشی دیگر واقعاً فعالیت میکنند. بهنظر میرسد که بخشی از اینها بچهمحلهایی هستند که یک صفحهی اینستاگرام درست کردهاند و با یکدیگر کارها را هماهنگ میکنند. اینها همان آدمهایی هستند که در ایران زندگی میکنند و واقعاً به خیابان میروند و اینطور نیست که فقط در فضای مجازی فعال باشند.»
گروههایی که امروز حول تماشای فیلم، ایجاد صندوق، یا ورزش جمعی شکل بگیرند ممکن است در هنگام اعتراضات خیابانی ویژگیهای سیاسی پیدا کنند. در این صورت، گروههای آمادهای وجود خواهند داشت که خیلی سریعتر میتوانیم مسیر را با آنها طی کنیم و به سمت تحولی انقلابی پیش برویم.»
دیاکو علوی، فعال مدنی اهل سقز که بهتازگی ایران را ترک کرده، یکی از کسانی است که از نزدیک در جریان فعالیت برخی از گروههای مقاومت در کردستان بوده است. به گفتهی او، «در روزهای اوج اعتراضات، در برخی شهرها حلقههای میدانی بیشتر متشکل از افراد عمدتاً جوانی بود که تازه به میدان آمده بودند و این اعتراضات یکی از اولین تجربههایشان در خیابان بود. کار اصلی آنها برنامهریزی برای سازماندهی اعتراضات بود. مثلاً میگفتند بهتر است که فردا از بوق برای گیج کردن نیروهای امنیتی استفاده شود، یا در چه کوچههایی میتوان پنهان شد و دوربینهای قادر به شناسایی معترضان در چه محلهایی نصب شدهاند.»
دیاکو علوی میگوید که در بسیاری از شهرها فعالان باتجربه در اعتراضهای خیابانی حاضر بودند و در شعلهور شدن آتش اعتراضات نقش داشتند اما این کمیتهها و هستههای محلی بودند که چراغ اعتراضات را برای چند ماه روشن نگه داشتند.
گروههای مقاومت محلی چه کسانی هستند و چه میکنند؟
برخی از این گروهها فقط متشکل از همین جوانانی هستند که در خیابان یکدیگر را پیدا کردهاند، جوانانی که بیشترشان سابقهی کار تشکیلاتیِ چندانی ندارند اما از تجربهی فعالان مدنی و سیاسی استفاده میکردند. فعالان قدیمی و شناختهشده، اغلب به دلایل امنیتی، به این حلقههای تازهتأسیس نمیپیوستند اما دورادور در کنارشان بودند و از آنها حمایت میکردند. هدف از اتخاذ این تاکتیک نه تنها حفظ امنیت فعالان شناختهشده بلکه حفظ امنیت جوانان نیز بود. جوانان خیلی زودتر دستگیر میشدند اما چون ارتباطات تشکیلاتیِ عمیق و اطلاعات مخفی و خاصی نداشتند، بسیاری از آنها خیلی زود آزاد میشدند.
برخی دیگر از این گروههای مقاومت که شاید کمتر در خیابان فعال باشند، متشکل از افرادی هستند که پیش از این در گروههای علنی و شناختهشدهی سیاسی و مدنی فعالیت کردهاند، فعالانی عمدتاً مطالبهمحور که هدفشان ایجاد تغییر در بخشی از جامعه یا ترویج دیدگاه سیاسی یا اجتماعیِ خاصی بوده است. حالا اما میگویند که این خواستهها بدون ایجاد تغییری ساختاری و اساسی محقق نمیشود، و بنابراین «اصل نظام» را هدف قرار دادهاند. برخی دیگر هم افرادی هستند که از دیماه ۱۳۹۶ بهتدریج برای اعتراض به خیابان آمدهاند و پس از اعتراضات شهریور ۱۴۰۱ سازماندهی در قالب گروههای زیرزمینی و مخفیِ محلی را آغاز کردهاند.
امید شمس، حقوقدان و روزنامهنگاری که با فعالیت برخی از این گروههای زیرزمینی آشنایی دارد، در گفتوگو با «آسو» از شبکهای مثال میزند که توانستهاند گروههایی را در بیش از ۳۰ شهر ایران ایجاد کنند. او با اشاره به اینکه چندصد نفر در سراسر ایران با این شبکه همکاری میکنند، میگوید: «در بین جوانانی که در اینگونه کمیتهها فعال هستند، از هر طیفی دیده میشود و حتی بعضی فرزندان نیروهای حکومتی، مثل اعضای سپاه یا بنیاد شهید، هم به این کمیتههای انقلابی پیوستهاند.»
به گفتهی او، «برخی از این گروهها دلمشغول ایدئولوژی سیاسیِ مشخصی نیستند و نگاه عمومیِ میانهرویی دارند و بین طیف سوسیالدموکرات تا لیبرالدموکرات در نوساناند. حتی گروهی را میشناسم که بعضی از آنها جمهوریخواهاند و برخی پادشاهیخواه. اما با هم رفیق هستند و کنار هم کار میکنند و چیزی که الان مدنظرشان است، مقاومت دربرابر شرایط موجود است. اینها البته از آن گروههایی هستند که کارِ محتوایی نمیکنند و فقط روی کارهای خیابانی و شعارنویسی و امثال این کارها متمرکزند.»
فعالان این گروههای مقاومت میگویند بهدنبال متشکل کردن گروههای اجتماعیِ گوناگونی هستند که در اعتراضات سالهای اخیر به صورت پراکنده مشارکت کردهاند: «این مسیری است که باید گام به گام طی شود و نمیتوان آن را یکشبه پیمود. شاید بتوان زنان خانهدار را حول خواستههای خود، که خودشان هم طرح میکنند، سازماندهی کرد. برای مثال، شاید بتوان با این زنان یک صندوق یا تعاونی ایجاد کرد، اما این کار دشوار و زمانبر است؛ شاید بتوان تیمهایی ورزشی بر اساس الگوی رفتار شورایی و تصمیمگیریِ جمعی تشکیل داد؛ شاید بتوان با دانشجویان برای فعالیتهای هدفمندی مثل تماشای فیلم یا مطالعهی کتاب برنامهریزی کرد. منظورم این است که ضرورتاً قرار نیست بحثها صریحاً سیاسی باشد. اما گروههایی که امروز حول تماشای فیلم، ایجاد صندوق، یا ورزش جمعی شکل بگیرند ممکن است در هنگام اعتراضات خیابانی ویژگیهای سیاسی پیدا کنند. در این صورت، گروههای آمادهای وجود خواهند داشت که خیلی سریعتر میتوانیم مسیر را با آنها طی کنیم و به سمت تحولی انقلابی پیش برویم.» اینها پیشنهادات یک عضو «کمیتهی انقلابی گیلان» است که در خرداد ۱۴۰۲ در نشستی مجازی با حضور شش «کمیتهی انقلابی» و به میزبانی «کالکتیو منجنیق» مطرح شده است.
آرایش جدید جنبش زنان، همسویی با حرکت به سمت تغییرات کلان
برخی از این گروهها بهطور مشخص «کمیتهی زنان» دارند، در برخی دیگر تعداد اعضای زن و مرد برابر است و برخی نیز بهطور خاص توسط زنان تشکیل شدهاند. اما به علت فعالیت مخفیانهی این گروهها هنوز نمیدانیم که این شکل جدید از فعالیت چه ارتباطی با «جنبش زنان» (گروهها و افراد شناختهشدهای که در دهههای گذشته برای برابری و حقخواهی مبارزه کردهاند) دارد.
گفتوگو با فعالان حقوق زنان حاکی از آن است که در یک سال گذشته زنان، و بهویژه دختران جوانی که پیش از آن در جنبش زنان فعال نبودهاند، در شهرهای مختلف خود را تحت عنوان گروههای مطالعات فمینیستی یا گروههای آموزشی سازماندهی کردهاند. کیمیا، که با بسیاری از فعالان حقوق زنان در ایران ارتباط دارد و با نام مستعار با «آسو» گفتوگو کرده، میگوید: «تعداد این گروهها هنوز خیلی زیاد نیست اما خودِ من یک هستهی مطالعات فمینیستی را در تهران میشناسم که پس از کشته شدن ژینا تشکیل شده است. یک گروه دیگر از زنان هم هستند که پس از موج مسمومیتها در مدارس ایجاد شده و با مادران دانشآموزان کار میکند. یک گروه دیگر هم شامل تعدادی از زنان جوان است که در یکی از شهرهای کوچک ایران برای دختران برنامههای سلامت و حقوق جنسی برگزار میکنند.»
به گفتهی کیمیا این گروهها در کردستان هم بسیار فعالاند: «پس از شروع اعتراضات شهریورماه، بسیاری از فمینیستهای شناختهشدهی کردستان دیگر نمیتوانستند به شکل سابق فعالیت کنند و زیر ضربههای امنیتی بودند، اما زنان جوانتر به میدان آمدند و خیلی هم خوب کار را پیش میبرند و مواظب حفظ امنیتِ خودشان هم هستند.»
برخی از این گروهها بهطور مشخص «کمیتهی زنان» دارند، در برخی دیگر تعداد اعضای زن و مرد برابر است و برخی نیز بهطور خاص توسط زنان تشکیل شدهاند.
او حضور پررنگ دختران دبیرستانی را یکی از ویژگیهای شاخص کردستان میداند: «اکثر این دخترها در همان اعتراضات خیابانی، و بهخصوص پس از حملات شیمیایی به مدارس، کارِ سازماندهیشده را آغاز کردند و خبر دارم که دستکم چهار-پنج گروه در یک سال گذشته شکل گرفته که علاوه بر ایجاد هستههای مطالعات فمینیستی، برای کارهای خیابانی هم برنامهریزی میکنند.»
او با اشاره به اینکه در سیستان و بلوچستان و آذربایجان غربی نیز چنین گروههایی از زنان جوان تشکیل شده، میگوید در جاهایی مثل شهرهای کوچک بلوچنشین کارِ زنها سختتر است اما آنها هم با کمک زنانِ باتجربهتر در حال ایجاد گروههای جدید هستند.
هرچند فعالیتِ این گروههای تازهتأسیس را میتوان بهنوعی در امتداد تلاشهای قبلیِ جنبش زنان و جامعهی مدنی دانست، اما اعضای بسیاری از آنها زنان جوانی هستند که یکدیگر را در خیابان پیدا کردهاند و علاوه بر برنامههای مطالعاتی و آموزشی، گوشهی چشمی هم به خیابان دارند.
برخی گروههای قدیمیتری که پیش از خیزش «زن، زندگی، آزادی» فعال بودهاند تغییر شکل دادهاند اما از بین نرفتهاند. آرزو، نام مستعار یک فعال حقوق زنان در تهران، به «آسو» میگوید: «ما قبل از شروع اعتراضاتِ اخیر، در شبکههای اجتماعی گروههایی از فعالان حقوق زنان داشتیم که دهها نفر عضو داشتند و با هم تقسیم کار میکردیم و برنامهها را جلو میبردیم. اما بعد از شدت گرفتن بازداشتها، برای حفظ امنیت افراد، این گروههای ارتباطی را بستیم. با این حال، بسیاری از همین آدمها همچنان به شیوههای دیگری با هم ارتباط دارند.»
علاوه بر این گروهها که ظاهراً بسیاری از آنها همچنان با شیوههای شناختهشدهی جنبش زنان به پیش میروند، گروههای دیگری نیز بر اساس ساختار گروههای مقاومت زیرزمینی سازماندهی شدهاند. برای مثال میتوان به «کمیتهی غیبی نسوان» اشاره کرد که در اردیبهشت ۱۴۰۲، با تأکید بر «ضرورت تشکیل هستههای فمینیستی» و حرکت به سمت «تشکیل سازمان سیاسی زنان» اعلام موجودیت کرد. کمیتهی غیبی نسوان عقیده دارد که مرحلهی جدیدی از فعالیتهای جنبش زنان آغاز شده است و جنبش زنان برای «فراروی از مرحلهی مطالبهگری» باید در پیوند با دیگر جنبشهای اجتماعی بهعنوان «یکی از اجزای بنیادین نیروی سازماندهندهی انقلاب» فعالیت کند.
این کمیته که فراخوانِ خود را از طریق نشریهی الکترونیک «فلاخن» و در شبکههای اجتماعی «کالکتیو منجنیق» منتشر کرده، در شبکههای اجتماعیِ اینترنتی فعال نیست، اما در چند ماه گذشته دو هستهی «اخگران» و «هلید» را تشکیل داده و علاوه بر انتشار ویژهنامهای دربارهی کنترل بارداری، در خیابانهای شهر تهران نیز پوسترهایی را پخش کرده است.
تشکیل شبکهای نامرئی از گروههای زیرزمینی
نگاهی به فعالیت گروههای مقاومت مردمی که در یک سال اخیر بر اساس مشی زیرزمینی شکل گرفتهاند، نشان میدهد که شیوهی ارتباط میان این گروهها متفاوت از گذشته است. این گروههای مردمی با یکدیگر تماس دارند اما به هم متصل نیستند. در نتیجه، بازداشت اعضای یک گروه لزوماً به دیگر گروهها ضربه نمیزند زیرا این گروهها با یکدیگر ارتباط سازمانی ندارند و اعضایشان هم لزوماً یکدیگر را نمیشناسند.
این همان مدلی است که اکنون در دانشگاهها نیز به گونهای دیگر دنبال میشود. علی افشاری، از فعالان سابق دانشجویی، در مقالهای در رادیو فردا مینویسد که فعالان دانشجویی مدل مؤثر و جدیدی از رهبری را در قالب جمعی به نمایش گذاشتهاند که به سردرگمیِ دستگاه امنیتیِ جمهوری اسلامی انجامیده است: «در الگوی فعالیت جنبش دانشجویی در مقطع فعلی ساختار سلسلهمراتبی و عمودی وجود ندارد بلکه به صورت شبکهای با تحرک عاملها، به صورت واحدهای پویا و خودسازماندهنده عمل میکند. راز تداوم و ماناییِ فعالیتها و وابسته نبودن به اشخاص خاص یا لیدرها در همین نوع فعالیت است که به صورت یک سیستم اجتماعیِ پیچیده عمل میکند. این سیستم در تطابق و اندرکنش فعال با محیط در کوتاهمدت از یک نظم شکننده برخوردار بوده و در درازمدت در چارچوب مدل آشوب فعالیتش را سامان میدهد. این نقاط اتصال در عین حال بهگونهای هستند که قطع هر یک از آنها لزوماً به ازهمگسستگیِ شبکه منجر نمیشود. از زاویهی دیگر، روش سازماندهیِ آنها مشابه نرمافراز بلاکچین است که یکپارچگی مجموعه بدون کنترلکنندهی مرکزی و وجود ساختارِ متمرکز حفظ شده و اطلاعات و فرامین به صورت یکسان در اختیار همهی اعضای شبکه قرار میگیرد.»
با این حال، برخی از گروههایی که از لحاظ نظری یا شیوهی کار با یکدیگر همسوترند برنامههای مشترکی را دنبال کردهاند. توزیع تراکتهای «تداومِ ایستادگی علیه حجاب اجباری» در خیابانهای مریوان، رشت، لاهیجان و تهران، انتشار بیانیهی مشترک کمیتههای «قیام البرز»، «قیام گیلان» و «قیام تهران» دربارهی اعتصابات عمومی و حمایت از مردم کردستان و بلوچستان، و صدور بیانیهی مشترکی از سوی تشکل «دانشآموزان انقلابی بوشهر» و تشکل «دانشآموزان انقلابی تهران» در محکومیت تداوم حملهی شیمیایی به مدارس، نمونههایی از این اقدامات هماهنگ به شمار میروند.
مشی محلهمحور، استراتژی گروههای مقاومت برای سازماندهی غیرمتمرکز
بسیاری از این گروهها «مشی محلهمحور» را در پیش گرفتهاند. آنها با هدف قرار دادن محله یا شهرِ خود، بیانیهها و تراکتهایی کاغذی را برای سازماندهی اعتراضات، ارائهی آلترناتیو و بیان مطالبات بین مردم پخش میکنند و میکوشند تا این ارتباطات مداوم و با ویژگیهای جمعیتی و فرهنگیِ آن محل سازگار باشد.
به گفتهی امید شمس، اکنون بخش بزرگی از سازماندهیِ اعتراضات از طریق پخش بیانیهها و تراکتهای کاغذی در شهرها انجام میشود و بر خلاف تصور رایج، بارِ اصلیِ سازماندهی و اعلان فراخوانها بر دوش شبکههای اجتماعیِ مجازی نیست.
بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی شرایط فعلی را «تنفس در میانهی دو خیزش» توصیف میکنند.
بسیاری از این گروههای مقاومت علاوه بر انتشار اخبار و سازماندهیِ اعتراضات در شهر و محلهی خود، برای سوق دادن جامعه به سوی تغییر ساختاری و اساسی نیز برنامهریزی میکنند، برنامههایی که ممکن است در نگاه اول کوچک و کمثمر بهنظر برسند. این تکانهها اما پرتعداد، مستمر و متناسب با زبان و نیازهای محلیِ هر شهر و روستا و محله است، و همین امر میتواند قدرت تأثیرگذاری آنها را، بهویژه در گروههای هدفی که دسترسی یا تأثیرپذیریِ کمتری از رسانهها و گروههای جریان اصلی دارند، افزایش دهد. سه پادکست یازدهدقیقهای کارگروه زنان کمیتهی «مبارزان خیابان»، یکی از همین تکانههاست. آنها در این پادکستها به سراغ زنانی رفتهاند که بعید است نظراتشان توسط رسانههای جریان اصلی و حتی رسانههای آلترناتیو و کوچک مطرح شود. از این زنان پرسیدهاند که چرا زنانِ خانهدار کمتر در اعتراضات خیابانی حضور داشتهاند؟ و از آنها خواستهاند که بگویند «زن» برایشان چه معنایی دارد؟ پرسشهایی ساده که تلاش برای پاسخ دادن به آنها میتواند به برنامهریزی برای آینده کمک کند.
تراکتهایی که گروه «ارغوانها»، متشکل از «جمعی از فعالان زنان گیلان»، خانهبهخانه به دست مردم میرسانند یکی دیگر از همین تکانههاست. این گروه به کمک این تراکتها روایتهای مادران دادخواهی را که فرزندانشان توسط حکومت کشته شدهاند در شهرهای رشت و انزلی به دست مردم رساندهاند. این روایتهای کوتاه از یک سو روایت رنج و مقاومت و امید است و از سوی دیگر نشان میدهد که جانباختگان و خانوادههایشان فراموش نخواهند شد و تنها نخواهند ماند.
نمونهی دیگر، متنی است که «جوانان انقلابی روستای پشاباد» دربارهی وظایف «کمیتههای انقلابی محلات» نوشتهاند، تلاشی کوچک اما مهم با هدف سازماندهیِ بلندمدت و متشکلِ اعتراضات.
گروههایی واقعی اما نوپا و بیتجربه
گروههای مقاومت محلی «واقعی» هستند و وجود دارند. اما میزان انتظارات از آنها باید متناسب با وزن و توانشان باشد. برخی از این گروهها هنوز بیشتر بهصورت «محفل» هستند و نمیتوان آنها را تشکل منسجمی دانست که کارِ جمعی انجام میدهد. با وجود این، همین محافل و جمعهای کوچک در صورت تداوم میتوانند نخستین گامها را برای ارائهی شکل جدیدی از فعالیت در فضای مدنی و سیاسیِ ایران بردارند.
امید شمس تأثیر واقعیِ این گروههای زیرزمینی بر تغییر شرایط را اندک میداند اما معتقد است که این گروهها از جمله نیروهایی هستند که خسته نشدهاند و میخواهند به صورت متشکل و بلندمدت فعالیت کنند، و همین ویژگی میتواند در آینده آنها را به یکی از نیروهای سهیم در تغییر تبدیل کند.
بسیاری از فعالان این گروهها با آگاهی از همین امر به مسیر ادامه میدهند. یکی از اعضای «کمیتهی جوانان انقلابی سرخ مهاباد»، در نشست مجازی «کالکتیو منجنیق» میگوید: «مهمترین وظیفهای که فعلاً پیش روی ماست این است که بتوانیم تا حد امکان محرک تشکیل کمیتهها، تشکلها و هستههای مخفی و پرورش کادر انقلابی باشیم. نقش اصلیِ ما در هنگام توازن قوا و در شرایط اعتلای انقلاب تجلی پیدا میکند. در آن زمان کمی میدان برای ما بازتر میشود و میتوانیم حرف بزنیم، صدا بلند کنیم و مردم را دور خودمان جمع کنیم.»
بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی شرایط فعلی را «تنفس در میانهی دو خیزش» توصیف میکنند. دیاکو علوی، که همچنان با برخی از این گروههای مقاومت در ارتباط است، میگوید که «مردم در حال آماده کردن خودشان برای دور دومِ خیزش هستند. در مدتی که تظاهرات خیابانی فروکش کرده است، بسیاری از شبکهها و حلقههای شکلگرفته در خیابان با قوت سرگرم برنامهریزی و فعالیت بودهاند و فروکش کردن اعتراضات خیابانی به آنها فرصت داده است تا خود را بازسازی کنند.»
البته همانطور که بسیاری از فعالیتهای معطوف به تقویت بنیانهای نظری و برنامهریزی برای ایرانی آزاد و دموکرات نشان میدهد، همهچیز به خیابان محدود نمیشود. مرامنامهای که «اتحاد جوانان محلات ایران» در هفت اصل برای اعلام «باورها و عقاید»شان در مورد «حقوق بنیادی، حکومت و مردم، اقتصاد، سلامت و بهداشت، فرهنگ و آموزش، نیروهای مسلح، و محیط زیست» منتشر کرده، یکی از نمونههای تلاش برای ارائهی چشماندازی از آینده است.
الهام، یکی از فعالان مدنی داخل ایران که با نام مستعار با «آسو» مصاحبه کرده، معتقد است که حتی گروههایی هم که در خیابان تشکیل شدهاند باید در هنگام فروکش کردن اعتراضات خیابانی چشم به آینده داشته باشند: «اگر این گروهها بتوانند افق دیدِ خود را گسترش دهند و دریابند که قرار نیست جمهوری اسلامی با یک دور اعتراضات خیابانی سرنگون شود، حالا که خیابان ساکت است به برنامهریزی برای سازماندهیِ فعالیتهای آینده، تقویت بنیانهای نظری و طراحیِ آلترناتیو روی میآورند. اما اگر با این امید به خیابان آمده باشند که ضربهی آخر را بزنند دچار سرخوردگی میشوند و کارشان ادامه پیدا نمیکند.»
از: خبرنامه آسو