صدایِ زنان، مهران رفیعی

چهارشنبه, 10ام آبان, 1402
اندازه قلم متن

برای الهه محمدی و نیلوفر حامدی

شنیدی چه آمد سرِ آن دو زن
چو گفتند با ما ز مهسا سخن؟
جزای نوشتن درفش است و بند
نگیرد ستمگر ز تاریخ پند
چه گویم از این حاکمِ خوفناک؟
که دشمن شمارد هر انسانِ پاک
مپندار باشی ز شر در امان
سپاهی بتازد به پیر و جوان
ز شامی که مُلا به قدرت رسید
دگر چشمِ ما رنگِ شادی ندید
اگر کس نویسد ز طوسی خبر
که گیرد صغیرانِ قاری به بر
شود ناگهان آن خطا ناپدید
چو حاکم پسندد ندیمِ پلید
کمندِ دیانت چو گیرد قفا
ز بندش به سختی تو گردی رها
عیان است اینک به چشمِ جهان
که زندان نبندد دهانِ زنان
چو آید ز هر سو صدایِ خروش
مبادا نشینم چو شمعی خموش
ز خشمی که باشد ز اندازه بیش
ستمگر بسوزد ز سودای خویش
کُند این شبِ تیره جانا گذر
به دیدارِ مهسا بیاید سَحَر

مهران رفیعی


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.