روسیاهان تاریخ
رحیم قمیشی
کودکی سوری که در بمباران هواپیماهای روسیه، اکثر خانوادهاش را از دست داده و خودش هم بهشدت مجروح شده بود به پرستاران میگفت:
من که بمیرم میروم و به خدا از همۀ آنها که ما را دیدند، و سکوت کردند، شکایت میکنم!
نمیدانم رفت و شکایت کرد یا نه، ولی گاهی فکر میکنم شاید بسیاری از بدبختیهای ما بهخاطر شکایت همان دختر بچه باشد.
پول بمبارانهای مناطق مسکونی سوریه را که داد؟ روسیه ولخرجی کرد و آمد برای کمک به بشار اسد؟ بدون دریافت هزینهاش؟
حتما در آینده اسناد افشا خواهند شد و معلوم میشود چقدر از پول ما برای بدبختی مردم معترض سوریه هزینه گردیده، و ما چقدر بابت کشتهشدنهای انسانهایی بیگناه، چه در داخل و چه در خارج بدهکاریم.
برای اهدافی جاهطلبانه…
از وقتی که برایم پرونده قضایی تشکیل شده خیلی از دوستان دلسوزم نصیحتم میکنند، ببین چقدر اندیشمند، ببین چقدر سیاستمدار، ببین چقدر انسانهای فرهیخته، چقدر نویسنده، چقدر دلسوز، ترجیح دادهاند در این شرایط سکوت کنند. یعنی همه آنها نمیفهمند انتخابات به تمسخر کشیده شده، عدالت به فراموشی رفته، نمیبینند دین، دکانی شده، نمیبینند دزدی عادی شده، یعنی نمیبینند اختلاسها را، نمیبینند ظلمها را، آلودگی هوا را، ناکارآمدیها را…
میگویند ببین! صدا باید اثرگذار باشد، برای همین اکثر آنها ساکتند.
من نمیدانم آنها به آن دختر سوری چه جوابی دارند بدهند، اما من جوابی ندارم.
به آن دختر بچههایی که سر چهارراهها شیشه پاک میکنند، چه میخواهند پاسخ بدهند، اما من نمیدانم.
امروز یکی از مقامات سازمان محیط زیست نظام اعلام کرد بیست و شش هزار نفر بهخاطر آلودگی هوا در کشور طی یک سال گذشته جان دادهاند، یعنی به اندازه کل کشتههای فلسطین و اکراین، که تمام دنیا دارند برایشان میگریند!
آن آدمها که قلم به دست دارند و ترجیح میدهند هیچ نگویند فردا به کودکان آنها چه پاسخی دارند بدهند!؟
من که پاسخی ندارم.
دزدی در تجارت چای یک دزدی ساده و معمول بود، بدشانسی آورد و افشا شد، سهم کسی را نپرداخته بوده، پتروشیمیها، ذوبآهنها، پالایشگاهها، واسطههای فروش نفت خام، آنها چقدر میدزدند؟ خدا میداند.
قراردادهای میلیارد دلاری قرارگاه خاتم، که بدون مناقصه برگزار میشوند سودش به کجا واریز میشود؟
چه کسی گفته بخشهای اقتصادی سپاه فعال باشند و البته پولشان را به سپاه قدس برای عملیات برون مرزی بدهند؟
من فردا از تمام کسانی که ساکتند، به همراه آن دختر بچهها و پسر بچهها شکایت خواهم کرد.
ما این همه شهید دادیم تا در برابر ظلم و دزدی و کشتار و چشم کور کردن و زندان کردن بیگناهان و اختلاسهای سازمانیافته و سوءمدیریت و اختلاف طبقاتی و مرگ میر ناشی از فقر و مبتذل کردن انتخابات و خندیدن به وضع مردم، سکوت کنیم؟!
تا کجا آقایان اندیشمندی که قرار است الگوی ما باشند قرار است سکوت کنند؟
تا آنجا که مردم به خوردن هم مشغول شوند؟
تا آنجا که فقط پولدارها امکان درمان داشته باشند؟
من از دزدها و ظالمان شکایت مهمی ندارم، آنها کارشان همین است، اما چطور میتوانم از آنها که میتوانند با صدای خود، اندکی از آلام مردم بکاهند، و برای راحتی خود، با مصلحتهای ساختگی سکوت میکنند، بگذرم؟
لطفا کسی نگوید نگاه کنید چقدر استاد و حجهالاسلام و مرجع و مبارز دیروز و نویسنده و خوشنام و نامدار، سکوت کردهاند، با آنکه میدانند ظلم جریان دارد!
همۀ آنها اشتباه میکنند!
همهشان باید فردا در دادگاه وجدانشان، در دادگاه کودکان مظلوم امروز، در دادگاه آنها که بعلت آلودگی و فقر و خودروهای بیکیفیت و تورم و بیدارویی جان میدهند پاسخگو باشند.
آنها باید بدانند با ابزار جدید ارتباطات، دیگر سکوت هیچ توجیهی ندارد!
مگر زندانها چقدر جا دارند؟
مگر نظام جرأت دارد اعتراض عمومی استادها و اندیشمندان را بیجواب بگذارد.
مگر نه وقتی صداها یکی شوند، کوهها را میتوانند جابجا کنند.
آن دختر بچه سوریهای درست میگفت…
کافیست چند دختر بیخانمان شده
چند خانواده آبرومند فقیر شده
از نهان دل آه بکشند…
همه ما
باید منتظر باشیم
در تاریخ روسیاه شویم!
از: گویا