حمایت از صلح و دمکراسی به سود مردم ایران و منطقه و جهان است!

جمعه, 29ام دی, 1402
اندازه قلم متن

نوشته زیر متن کتبی سخنان نگارنده در میزگرد فورم جایزه صلح نوبل در ۱۱ دسامبر ۲۰۲۳ درپاسخ به پرسش‌های مجری است که به همراه شیرین عبادی و نازنین بنیادی در اسلو برگزار شد. در این میزگرد تنها یک پرسش توسط گرداننده میزگرد آریک آشیم درباره پیامد جنگ غزه و تاثیر آن بر تحولات در ایران مطرح شد که پاسخ به آن در نوشته زیر آمده است. یک ماه پس از آن، با خطر گسترش جنگ در منطقه بیش از هر زمانی اکتوالیته آن نظرات به قوت خود باقی است.

آریک آشیم: آیا هیچ امیدی و جود دارد که فشارهای سیاسی به تغییر رفتار رهبران سیاسی ایران منجر شود:

مهرداد درویش پور: نخست ضمن سپاس از دعوت تان، تبریک می گویم نه فقط به نرگس محمدی، به خانواده ایشان، به همه ملت ایران و تمام طرفداران صلح و آزادی در ایران و جهان بابت این انتخاب که یکی از جدی ترین، برجسته ترین و بهترین انتخابی بود که کمیته صلح نوبل می توانست انجام دهد. این انتخاب نشان دهنده آن است که کمیته صلح نوبل صدای مردم ایران را شنیده و فهمیده است که این جایزه نه فقط به یک فرد بلکه یک جایزه جمعی است به اراده یک ملت دربرابر استبداد که اراده آن به تغییر تا برچیدن آن نظام از این کشور تغییر نخواهد کرد.

نکته ای که مایلم به آن اشاره کنم اهمیت این جایزه است که نشان داد راه سومی نیز برای تغییر در ایران وجود دارد. ما لازم نیست به اصلاح کشور از درون آن حکومت امید ببندیم که چنین رخ نداد و نخواهد داد؛ ما لازم نیست که به حمله نظامی توسط قدرت های خارجی تکیه کنیم؛ بلکه حمایت از مبارزات مردم ایران می تواند و به تغییر منجر خواهد شد که این جایزه نمادی از حمایت از مبارزات مردم ایران است.

منطقه خاورمیانه و از جمله ایران، منطقه ای است که مبارزه در آن برای دمکراسی و آزادی سابقه بیش از صد سال دارد. اما دیده ایم که بسیاری از این مبارزات به نتیجه نرسیده و یا به جنگ داخلی یا تجدید تولید استبداد منجر شده است. در ایران نیز به رغم جنبش های پیاپی و انقلاب پس از انقلاب هیچ یک به دمکراسی منجر نشد. امروز نیز این خطر وجود دارد که مبارزه برای تغییر در ایران اگر با تکیه بر فرهنگ و ارزش های دمکراتیک صورت نگیرد، بازهم به تجدید تولید استبداد منجر شود. اما به گمانم چهل و چهار سال تجربه حکومت اسلامی در میان بخشی مهمی از مردم ایران فرهنگ دیگری را آفریده است: نه به اقتدار موروثی، نه به اقتدار دینی و نه به اقتدار ایدئولوژیک، بلکه آزادی و دمکراسی در آن سرزمین! این امید وجود دارد و فکر می کنم جامعه ایران دیر یا زود به آن دست خواهد یافت. جمهوری اسلامی ایران پرانتزی در تاریخ ملت و سرزمین بزرگ ایران است که بسته خواهد شد.

اریک آشیم: شما در بررسی چشم آنداز آینده نه از واژه انقلاب بلکه از واژه رفولوسیون استفاده می کنید که آمیخته ای از اصلاحات و انقلاب است؟

مهرداد درویش پور: مایلم نخست نکته ای را که خانم عبادی نیز بدرستی در مورد آپارتاید جنسیتی اشاره کرده اند مورد تاکید قرار دهم. نظام جمهوری اسلامی تنها برپایه جدایی جنسیتی استوار نیست، بلکه برآپارتاید جنسیتی استوار است. این به این معنا است که حکومت آگاهانه و سیستماتیک از سیاست، ساختار، ایدئولوژی و هرکس و هرچیزی سود می جوید تا به صورت سیستماتیک زنان را از داشتن موقعیت اجتماعی در جامعه طرد کرده و به حاشیه براند. هم از این رو مسئله در ایران تنها به جدایی جنسیتی خلاصه نشده بلکه آپارتاید جنسیتی موضوع بررسی است.

اما برگردیم به پرسش شما. وقتی از مفهوم رفولوسیون استفاده می کنیم بیشتر انقلاب اصلاح طلبانه یا اصلاحات انقلابی یا تحولات ساختاری مد نظر است که آمیخته ای از هر دو است. در استفاده از این مفهوم می خواهیم بر چند نکته تاکید کنیم. نخست، می خواهیم تاکید کنیم که ما در پی یک انقلاب کلاسیک قهری یا استفاده از خشونت نیستیم. چون در هیچ کجای جهان خشونت به دمکراسی نیانجامیده است. درعین حال می خواهیم تاکید کنیم که این حکومت اصلاح پذیر نیست. این حکومت از نوع دمکراسی های غربی نیست که بتوان تغییرات در آن را با اصلاحات مبارزه دنبال کرد. بنابراین در مورد برچیدن این نظام یکسره باید پافشاری کرد. در مورد شکل برچیدن این نظام تاکید بر یک انقلاب مسالمت آمیز باید داشت. هم به قصد هزینه مشارکت مردم را کاهش دادن، هم به قصد آن که شیرازه جامعه و کشور در هم نپاشد، و هم از آن رو که خشونت می تواند به تجدید خشونت منجر شود. اما خانم عبادی نکته ای گفتند که توجه به آن بسیار مهم است. بین خشونت دفاعی و خشونت پرخاشگر باید تفاوت قائل شد. خشونت پرخاگشر ویرانساز است. نابود کننده و تعرضی است. همچون اقدامی که حکومت علیه مردم به قصد سرکوب و محو زندگی انجام می دهد. خشونت دفاعی اما خشونتی است به قصد حفظ بقا که حتی حیوانات نیز انجام میدهند. بنابراین حتی اگر مردم در مبارزه خود به خشونت متوسل بشوند، این خشونت دفاعی است که می بایست از خشونت پرخاشگر حکومت تفکیک شود. اما تاکید می کنم راه “رفولوسیون” یا انقلاب مسالمت آمیز پیامی است به جامعه بین المللی، پیامی است به مردم ایران، پیامی است به خود حکومت که ما می خواهیم عبور و گذار از این حکومت با کمترین هزینه ممکن صورت بگیرد. این به سود کل ملت ایران است؛ به سود امنیت منطقه است؛ و به سود تسیهل راه دمکراسی در کشور است.

اریک آشیم: اما تحقق آن بسیار دشوار است؟

قطعا دشوار است. ما در منطقه ای بسر می بریم که خشونت حرف اول را می زند. چه به دلیل وجود گروه های افراطی بنیادگرا نظیر سلفیستی ها، القاعده، داعش، جمهوری اسلامی وغیره؛ چه به دلیل این که بسیاری از این کشورها با نظام های دیکتاتوری سر و کار دارند که مبارزه برای گذار به دمکراسی در آنها کار ساده ای نیست. این پروسه ای طولانی است و خوش بینی است اگر فکر کنیم این مبارزه یک روزه به دمکراسی منجر می شود. همان طور که مرجان ساتراپی به درستی گفت بدون فرهنگ دمکراسی تحقق دمکراسی بسیار دشوار خواهد بود. ما باید تعامل در جامعه اپوزیسیون ایران ایجاد کنیم و فرهنگ دمکراسی را درونی کنیم. این مبارزات و جنبش زن زندگی آزادی نشان داد با شعار زندگی در برابر مرگ پرستی حرف حسابش چیست. با شعار آزادی در برابر استبداد نشان داد حرفش چیست. و با شعار زن در برابر ایدئولوژی زن ستیز و مردسالار حکومت اسلامی نشان داد در پی یک عقلانیت مراقبت گرا است. جنبشی که نه تنها الهام بخش مردم ایران و منطقه شده است، بلکه به جهان و حتی جنبش فمینیستی در غرب نشان داد که باید سرتعظیم فرود بیاورد در برابر زنان ایران که نخستین انقلاب فمینیستی در جهان را سازمان دادند. و این راه عبور به دمکراسی در ایران را نشان خواهد داد.

اریک آشیم: می خواستم در باره اوضاع ژئوپولتیک جهانی و جنگ غزه بپرسم که ایران نیز حمایت می کند. این تا چه حد وضعیت را در ماه های آخیر پس از جنگ غزه تغییر داده؟ شما آینده را برای ایران چگونه می بینید؟

مهرداد درویش پور: اول می خواهم درباره سخنان خانم عبادی کمنت کوتاهی بدهم. فکر می کنم اتحادی که خانم عبادی از آن سخن می گویند مهم و درست است. اما باید بین اتحاد سلبی و اتحاد ایجابی تفاوت قائل شد. اتحاد سلبی یعنی آنچه در دوره پهلوی نیز صورت گرفت. همه مخالفان پهلوی تنها به دلیل مخالفت شان با آن حکومت یک نوع همسویی نشان دادند که از درون آن جریان بنیادگرایی اسلامی سر بر آورد و قدرت را در دست گرفت که به فاجعه ای صد بار بدتر منجر شد. این یکی از درس های انقلاب گذشته است که به جای اندیشه سلبی باید ایجابی فکر کرد. همه ما در برچیدن این نظام اشتراک نظر داریم. اما آیا ما همه در مورد دمکراسی اشتراک نظر داریم؟ من مطمئن نیستم. حکومت جمهوری اسلامی را اگر بخواهیم در یک کلام تعریف کنیم، یک تئوکراسی و استبداد دینی است که ایدئولوژی تبعیض، شالوده هستی آن را تشکیل می دهد. تبعیض علیه زنان، تبعیض علیه گرایش های جنسی، تبعیض علیه گروه های اتنیکی تحت ستم و تبعیض های گوناگون دیگر. بنابراین اگر یک گرایش در جامعه اپوزیسیون همان زبان اقتدارگرا و ضد دمکراتیک را داشته باشد و فقط بخواهد تغییر از شاه به شیخ را اکنون با یک اقتدار دیگر تعویض کند، مطمئن نیستم چنین وحدتی به سادگی بدست آید و بسیار پیچیده تر است.

اما برگردیم به پرسش شما. جنگ غزه بهترین فرصت طلایی را برای جمهوری اسلامی ایران فراهم کرد که فوکوس (تمرکز) از ایران و جنبش زن زندگی آزادی برداشته شود و به معضل و تضادی دیگر در منطقه که ریشه های آن به چند دهه پیش مربوط است، منتقل شود. و جمهوری اسلامی ایران بتواند با استفاده از آن، خود را به گونه ای ریاکارانه دوست و مدعی مردم فلسطین جلوه دهد. بدین ترتیب بی آن که بخواهم وارد ارزیابی ریشه های این تنش بشوم ما با یک تضادی سر و کار داریم که آتش بس و صلح در غزه نه تنها به سود مردم اسرائیل و فلسطین است، به سود مردم منطقه است، به سود جهان است، به سود مردم ایران است و اجازه می دهد باردیگر تمرکز بین المللی و مردم ایران در مبارزه علیه جمهوری اسلامی که اصلی ترین مانع دمکراسی در منطقه است با قدرت هرچه بیشتری تداوم یابد!

به این میزگرد می توانید از طریق لینک زیر گوش دهید.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها:

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.