سایت ملیون ایران: زنان ایران بزرگترین گروه اجتماعی اند که حقوق آنان در نظام جمهوری اسلامی پایمال شده و زن ستیزی یکی از ویژگی های این نظام و حجاب اجباری نماد سرکوب زنان در ایران بوده است. در تمام ۳۵ سال گذشته زنان ایران علیه نقض حقوق خویش به مقاومت برخاسته و جهل حاکمان را به نمایش گذاشته اند. اقدام جدید زنان ایران در این راستا تحت عنوان “آزادی های یواشکی زنان در ایران” صورت میگیرد: زنان عکس های بدون حجاب خود را در فیس بوک و اینترنت انتشار میدهند. صفحه فیس بوکی تحت این عنوان اکنون بیش از ۹۰ هزار عضو دارد. سایت ملیون ایران مقاومت مدنی خلاقانه و کم نظیر زنان ایران را نشانه عزم راسخ آنان برای مقاومت در مقابل حکومت زور و ناقض حقوق انسانی میداند و هم صدا با تمامی آزادیخواهان ایران اعلام میدارد که آزادی ملت ایران از آزادی زنان آن جدا نیست.
زنان در فیس بوک به همین نام نظرات خود را می نویسند.
بعضی از این نظرات در زیر آمده است
۱ – آزادی یواشکی را برای اولین بار در ۸۸ تجربه کردم
این عکس مال سال ۸۸ ئه، وقتی هنوز دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی بودم ولی کارت دانشجویی ام به خاطر داشتن دستبند سبز دست حراست بود.
با دوستام رفتیم پارک کنار دانشگاه (پارک دهکده المپیک) و برای انتقام موهامونو به دست باد سپردیم. روی چمن ها دراز کشیدیم و اون لحظه برامون مهم نبود اگه بازم کسی از حراست سر برسه و اصلا از دانشگاه اخراج بشیم… انقدر حس این رهایی برامون بزرگ بود که از هیچی نمی ترسیدیم.
اون روز اولین باری بود که “آزادی یواشکی” رو تجربه کردم. اولش غیر عادیه، ترسناکه… اما بعد قبح قضیه ریخته می شه.
دیگه توی اتوبوس های خط مطهری، روزهای داغ تابستون روسری ام رو بر می داشتم، همینطور توی مترو قسمت خانم ها. در شجاعانه ترین اقدامم هم مسیر میدان انقلاب تا خیابون ابوریجان رو بدون روسری رفتم. تابستون گذشته، یک روز معمولی که خیابون انقلاب پر از آدم های جور و واجوره. مردها سعی می کردن خیلی عادی رفتار کنن و فقط یک نگاه کوتاه متعجب می انداختن و حتما وقتی دور می شدم بر می گشتن و دوباره از پشت سر نگاه می کردن. اما توی نگاه اکثر زن ها چیزی جز ستایش و امید نبود. حتی دو تا خانم تقریبا میانسال بهم لبخند زدند و گفتن آفرین… و البته یک آقا هم خیلی محترمانه گفت خانم روسریتون افتاده و منم گفتم عمدا انداختمش!
فکر می کنم این حجاب رو خود ما زن ها اجباری اش کردیم و خودمون اگر بخوایم هیچ کسی نمی تونه مجبورمون کنه چی بپوشیم و چطور رفتار کنیم… این ترس سی ساله رو باید برای همیشه کنار بذاریم و منتظر حرکت بزرگی نمونیم. تغییر رو از خودمون شروع کنیم..
۲ -آزادی یواشکی در خرم آباد لرستان
باسلام، این جملات واقعی است؛
…من این عکس را در سرزمینی گرفته ام که حتی پوشش جلوی برادران و پسران جوان هم که از محارم باشند الزامیست
از سرزمینی سخن می گویم که دختر ۱۲ ساله ی اول راهنمایی را به خاطر رنگ زرد کفشش از مدرسه بیرون کردند تا برود و با مادرش برگردد که چرا حجاب را رعایت نکرده است
از جایی که زدن عینک آفتابی توجه همه را جلب می کند! و کوچک و بزرگ تورا نگاه می کنند و زنان مسن تر آه و ناله می کنند و با کراهت برخورد می کنند
از سرزمینی که نمی توانیم حتی در بعضی محافل نام آقایی را بدون پسوند آقا صدا کنیم یا حداقل با پیشوند “جان” صدا بزنیم چون ممکن است اطرافیان فکر بد کنند
از سرزمینی که هم اکنون ( نه چند سال پیش!) دختر ۱۴-۱۵ ساله با تصمیم پدر به عقد کسی در می آید و اصولا چیزی از مفهوم ازدواج و حتی مسایل جنسی نمی داند
در قلب من زن ایرانی، یک ترس نهفته ای خوابیده
که حرف نزنیم
بلند نشویم
صدا نکنیم
نخندیم
پشت سرمان را نگاه نکنیم
۳ – من آزادم
من زن زاده کشوری هستم که در قعر جدول حقوق بشر قرار داد
من زاده وطنی هستم که مذهب و سنت و رژیم اسلامی از زیبایی اخته اش کرده است
من آزادی های به دست آورده ام را می بینم
من از احساس تعلق خودم به خودم
از حقوق شهروندی
از حقوق بشر
از آزادی اختیار لذت می برم.
مرجان نقیه بنویس مأمان آییل و آوین !
۴ – ……..حتی محقق نباشیم
آنهایی که اظهار می کنند که آیا درد ما فقط پوشش است و دردهای دیگر نداریم؟ عرض می کنم به نظر من حجاب عاملی ست برای کنترل و سلطه، چراکه وقتی اذهان مردم درگیر بیش از حد با پوشش، شکم سیرکردن، افزایش بچه، گرانی ها و…. شود و درصد بالایی از وقت و انرژی مردم و به خصوص نسل جوان را بگیرد خب دیگر توانی برای کارهای دیگر نیست
یعنی این عوامل ما را در یک سطح و سطوح فکری قفل می کند
۵ – آزادی پوشش، اولین آزادی است
که آزادی های دیگری در برخود دارد
ما آزادی بیان، اندیشه، عقیده و آزادی تحقیق می خواهیم
من به عنوان یک دانشجو حق ندارم استاد جامعه شناسی خود را سر بعضی موضوع ها به چالش بکشم
نگاه تحقیق گونه آزاد نیست
در این جامعه همه چی زوریست
ما نه بی حجابی زوری میخواهیم، نه حجاب زوری
هرکس حق انتخاب داشته باشد. خرم آباد لرستان
۶ – آزادی یواشکی در کاخ گلستان تهران
متاسفانه همین عکس هم کلی یواشکی دور از چشم نگهبانها ۳ سال پیش گرفتم در حیاط کاخ گلستان و اون روز افسوس خوردم که چقدر دیوارهای رنگی هست که نمیشه درست باهاشون عکس گرفت.
۷ – زمستان ٩١ بود
من سرمست از برف اسفند در حیاط دانشگاه میدویدم ، مقنعه ام را در آوردم و باز دویدم با دلهره ای از ترس حراست دانشگاه و دوستان مذهبیم که مرا آن لحظه به یقین گناهکار میشمردند
حجاب هیچ گاه برای من مصونیت نبود…
گناه نیست
برف لای موهایم گناه نیست
دویدنم
خندیدنم
گناه نیست
گناه همان اجازه تحقیری است که خود به دیگران میدهیم!
۸ – لذت رانندگی کردن بدون روسری مسیر کرج به تهران
کافیه موقع رانندگی روسری از سرم بیفته . خیلی وقتها متوجه نمیشم , بعد که دستی به سرم میزنم و میبینم سرم نیست , خنده توام با ذوق و بچگانه ای می کنم. وقتایی که شیشه ماشین رو دادم پایین و روسری از سرم میفته , عجله ای تو دوباره سر کردنش ندارم و بالعکس از اینکه موهام هم مثل صورتم داره حس تازگی میکنه لذت میبرم . چه خوب میشه بشه همیشه انقدر راحت و آزاد بود ….. مجبور نباشی موقع رانندگی حواست هم به روسریت باشه هم به ۴جهت رانندگیت …. با خیال راحت شیشه رو تا آخر بدی پایین و موهات رو باد ببره ….. اونقدر این حس رو تجربه کنیکه این ” حق طبیعی تو ” برات عادی و طبیعی بشه …. به این میگن زندگی