انتخابات فرمایشی، روزنهگشایی فرمایشی ۴۵ سال توزیع سرکوب، سانسور و سرب در میان ناخودیها و گسترش گشادهدستانه ی امتیاز و ممتازیت در میان خودیها، سرانجام بخش بزرگ و چیرهای از ملت را کنار هم قرار داد و تحریم فرآیندها ی انتخابات فرمایشی و فرسایشی را امری ناگزیر کرد. در شرایطی که همه ی روزنهها برای سیاستورزی بسته بود، و هیچ معنایی برای مشارکت در انتخابات، حتا در حد انتخاباتها ی مدیریتشده ی پیشین جمهوری اسلامی هم دیگر نبود، مردمان ایران از یک انتخابات مرده، معنایی برای ایستادهگی در برابر زندانبان اعظم آفریدند! و گلی به علی خامنهای و متوهمها ی روزنهگشا زدند. نه تنها تحریم انتخابات بسیار همهگیر و رسواکننده بود؛ که حتا کسانی که به هر شوندی در انتخابات شرکت کردند، علی خامنهای و مدعیان روزنهگشایی را (که در خدمت خودکامهگان و کامبخشی به خودکامه کمر دوتا کردهاند) ناامید گذاشتند.
علی خامنهای و نمایش انتخاباتی او را با آرا باطله مسخره کردند؛ و با نه گفتن به کسانی همانند صادق لاریجانی که برکشیده ی علی خامنهای در عالیترین نهاد کشوری بود؛ و توهم روزنهگشایی را با نه گفتن به محمدرضا باهنر و محمدباقر نوبخت. پدیدهها ی این انتخابات محدود به جنبش تحریم و ابتکار شرکتکنندهگان نماند. محمد خاتمی هم سرانجام در کنار مردم ایستاد و به علی خامنهای و تنگنظریها ی بیپایان او نه گفت. با این همه ایستادهگی در برابر زندانبان اعظم و تنزدن از یک انتخابات فرمایشی و رسوا یک چیز است، و تبدیل این جنبش و انرژی به یک نهاد و اهرم سیاسی یک چیز دیگر. چهگونه میتوان این انرژی را به پهنه ی تعادلات سیاسی تعیینکننده کشاند؟ و بازی را برای گذار دمکراتیک و زدن گل پیروزی به استبداد برد؟
نقش نیروها ی جایگزین چیست؟ چهگونه میتوان تغییر توازن در پهنه ی نرم قدرت را به تغییر توازن در پهنه ی سخت قدرت هم کشاند؟ و علی خامنهای و ولیعهد او را ناکام گذاشت؟ این همه و بیشتر را با حمید آصفی عزیز روزنامهنگار و سیاستمدار جمهوریخواه، ساکن در ایران و خواهان رعایت مناسبات دمکراتیک و استانداردها ی حقوق بشر در میان گذاشتهام و پاسخها ی او را پالیدهام.