عبدی مدیا – سال ۱۳۸۱ برای محسن نوربخش سال سختی بود. در این سال برای اینکه سیاستهای پولی به بار بنشیند، بانک مرکزی روشهای سختگیرانهای در پیش گرفته بود از جمله اینکه؛ بعد از دو دهه، یکسانسازی نرخ ارز اجرایی شده بود، تورم رو به کاهش بود و بانک مرکزی سعی داشت استقلال خود را حفظ کند.
احتمالاً یکی از مهمترین موضوعاتی که آن روزها ذهن محسن نوربخش را آزار میداد، اتهاماتی بود که در ماههای قبل از سوی برخی افراد علیه رئیسکل بانک مرکزی مطرح شده بود. نوربخش برای دوست قدیمیاش از تشدید فشارها به خودش و بانک مرکزی گفت و توضیح داد که چگونه کسانی کمر به پروندهسازی و تهدید او بستهاند. داستان روزی را گفت که معاون سابقش همراه با یکی از استادان همکارش در دانشگاه شهید بهشتی، مقابلش نشستند و او را استنطاق کردند.
این اواخر کار آقای رئیسکل و وزیر امور اقتصادی و دارایی هم بد جوری گره خورده بود و محسن نوربخش به شدت از سوی او زیر فشار قرار داشت. طهماسب مظاهری سرسختترین مخالف محسن نوربخش بود و اختلاف میان این دو به بالاترین حد خود رسیده بود. با این حال نوربخش مخالفان قدرتمندی هم در نهادهای قضایی داشت که پروندههای سنگینی برای او تشکیل داده بودند.
یکی از مقامات وقت نهاد قضایی که زمانی در وزارت اقتصاد معاون او بود، پرونده سنگینی علیهاش تشکیل داده بود و قصد داشت رئیس سابق خود را به دادگاه بکشاند. همزمان، گروههای فشار در برخی تشکلهای بخش خصوصی هم بهطور مداوم علیه سیاستهای او اظهارنظر میکردند و حتی اصلاحطلبان نیز در مجلس و دولت به جنگ با نوربخش برخاسته بودند. او یار و همراهی نداشت و به تنهایی در برابر فشارها ایستادگی میکرد.
تعبیر همسرش این است؛ «همه چیز را در خود میریخت». «آنچه آن روزها بیش از هر چیز نوربخش را رنج میداد دخالتهای وزیر وقت امور اقتصادی و دارایی در سیاستهای بانک مرکزی بود که متاسفانه قبل از آنکه در محافل کارشناسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد، در روزنامهها و مصاحبهها انعکاس مییافت.
وزیر وقت امور اقتصادی و دارایی پیگیر کاهش نرخ ارز و کاهش نرخ سود بانکی بود و نوربخش این دو موضوع را در شرایط آن زمان مغایر مصالح کشور و غیرعلمی میدانست.» محسن نوربخش در نوروز ۱۳۸۲ درگذشت.
از: گویا