ده خطای تصحیح ناشده‌ی جریان چپ در ایران

جمعه, 2ام خرداد, 1393
اندازه قلم متن

Majid-Mohammadiفریبرز رئیس دانا یکی از نمایندگان شناخته شده‌ی جریان چپ و سوسیالیست در ایران است. او فردی مبارز و آشکارگوست و برای طرح دیدگاه‌هایش نیز هزینه پرداخته است. اما او همانند دیگر چهره‌های جریان سوسیالیست در ایران دیدگاه‌ها و روش‌هایی را بر دوش می کشد که اصولا خطا و عملا پر هزینه بوده‌اند. برای این که ببینید این جریان چقدر در سه دهه‌ی گذشته تحول یافته و از اشتباهات تاریخی خود درس گرفته توجه به سخنان وی درس آموز است. ذیلا به ده روش و دیدگاه که در میان چپگرایان ایرانی (از جمله رئیس دانا) به شدت رایج است و آنها را مضر و خطا می دانم اشاره می کنم:

برچسب زنی و ناسزاگویی به لیبرالیسم

متاسفانه سنت برچسب زنی و ناسزاگویی از میان جریان چپ مارکسیستی و مذهبی رخت بر نبسته است. رئیس دانا به عنوان یکی از نمایندگان این جریانه همانند دیگر جریان‌های اسلامگرا و مارکسیستی در اواخر دهه‌ی پنجاه از کلمه‌ی “لیبرال” به عنوان ناسزا استفاده می کند: “مرتضوی فرمانده عملکردهای لیبرالی بوده است.” (مصاحبه با شرق پارسی، ۱۵ آوریل ۲۰۱۴؛ همه‌ی نقل قول‌های از رئیس دانا در این نوشته از همین مصاحبه اخذ شده‌اند) معرفی سعید مرتضوی به عنوان فرمانده‌ی عملکردهای لیبرالی نه تنها توهین به لیبرال‌ها در همه‌ی دنیاست بلکه جفا به لیبرالیسم است. سعید مرتضوی تنها یک بازجوی جنایتکار، عامل بیت در دستگاه قضا و همدست دیگر جنایتکاران تاریخ معاصر است و گذاشتن نام لیبرال بر عملکرد وی فقط نوع مواجهه‌ی غیر منصفانه و غیر انسانی جریان چپ ضد سرمایه داری و ضد آزادی را با جریان مقابل خود نشان می دهد.

امروز حتی جریان اسلامگرای حاکم از “لیبرال” به عنوان یک ناسزا کمتر استفاده می کند اما رئیس دانا در ادبیات سال‌های دهه‌ی پنجاه و شصت زمین گیر شده است. رئیس دانا احمدی نژاد را نیز در قالب جریان لیبرال می گذارد. احمدی نژاد نماینده‌ی هیچ جریان فکری‌ای نبود غیر از اسلامگرایی فاشیستی و اسلامگرایی موعودگرا. خود او نیز تنها یکی از وفاداران بی سروپای ولی فقیه بود که بعدا عنوان رئیس جمهور برایش توهم ایجاد کرد و شورای نگهبان و دستگاه قضا توهمات وی را رفع کردند و قوه‌ی قضاییه بقیه‌ی توهمات وی را در آینده حل خواهد کرد.

مبالغه و اغراق در مورد سرمایه داری و ایالات متحده

 رئیس دانا می گوید “جورج بوش به تنهایی یک میلیون و هفتصد هزار نفر را در عراق کشت.” منبع او تحقیقات کدام سازمان معتبر بین المللی است؟ بیشترین عددی را که یک سازمان بین المللی در مورد کشته‌های عراق عرضه کرد در حدود ۷۰۰ هزار نفر بود که البته نمی توان همه‌ی آنها را به کشته‌های عراقی‌ها به دست امریکاییها نسبت داد. اگر شیعه و سنی در عراق پس از رفتن صدام حسین کمر به قتل یکدیگر بستند چرا باید اینها را به حساب نیروهای امریکایی گذاشت؟

کودکانی که پس از جنگ در عراق تلف شدند در بمباران هوایی کشته نشدند بلکه مرگ آنها در اثر مشکلات بهداشتی بود که جنگ میان شیعه و سنی و مدیریت ناکارآمد گروه‌های عراقی عامل آن بود و نه حضور امریکاییان در عراق. رقم ۵۰۰ هزار کشته‌ی کودک هم که وی می گوید ارقام برخی سازمان‌های بین المللی در دوران تحریم‌های عراق است و نه کشته‌های کودک دوران جنگ که ایشان این دو را با هم خلط کرده‌اند.  اگر صدام در برنامه‌ی نفت در برابر غذا درآمد نفت عراق را با فساد به جیب خویش و خاندانش می ریخت و کودکان عراقی از گرسنگی و فقدان بهداشت تلف می شدند چرا باید این را به حساب ایالات متحده گذاشت؟ آیا اصولا رخداد دل ناچسبی در عالم رخ می دهد که به ایالات متحده ربطی نداشته باشد؟ این نگرش و نظریه‌ی توطئه‌ی از دیدگاه خام اندیشانه‌ی همه توانی ایالات متحده ناشی می شود.

فرافکنی

گذشته از آن، ناسزاگویی به روسای جمهور امریکا و سیاست‌ خارجی این کشور چه دردی از جامعه‌ی ایران دوا می کند؟ مگر مقامات جمهوری اسلامی ادعا نمی کنند که کشورشان مستقل است؟ آقای رئیس دانا و همفکرانشان ایران را کشور مستقلی می دانند یا تحت سلطه‌ی ایالات متحده که مشکلات کشور را به ایالات متحده نسبت می دهند؟

غش کردن به سمت روسیه و متحدانش

رئیس دانا در مورد سوریه می گوید” “دخالت‌های بشردوستانه برای چیست؟ آمادگی ناتو برای حمله به سوریه برای چه بود؟ این عادلانه است که لیبرال‌های طرفدار آمریکا از آن جانورهای وحشی القاعده‌ای که قلب آدم را جلوی دوربین می‌خورند، طرفداری کنند؟ بنام عدالت چنین می‌کنند. برای اینکه می‌گویند او ظالم است.”  اگر ناتو آماده‌ی حمله بود و در نهایت حمله نکرد دو سال است نیروهای جمهوری اسلامی و حزب الله در این کشور مداخله کرده‌اند و رژیم بشار تحت حمایت کامل پوتین است.

چرا ایشان به مداخله‌ی جمهوری اسلامی در سوریه اشاره‌ای نمی کنند؟ آیا وجود سوریه و جمهوری اسلامی در جبهه‌ی ضد امپریالیستی مداخله‌ی جمهوری اسلامی در سوریه را مشروع می سازد؟ چرا ایشان نامی از اشغال خاک اوکراین توسط روسیه نمی برد؟ کدام لیبرالی از اسلامگرای جنایتکار عضو القاعده در سوریه حمایت کرده است؟ مگر ایشان طرفداران ایالات متحده را به حمایت از دخالت در سوریه متهم نمی کنند. طرفداران مداخله‌ی نظامی در سوریه اتفاقا می خواستند و می خواهند از همین جنایات پیش گیری شود. چرا ایشان و همفکرانشان از بیش از صدهزار سوری که به دست رژیم بشار کشته شده‌اند سخنی نمی گویند و صرفا به امریکاییان در این مورد حمله می کنند؟

لیبرال و نو لیبرال خواندن اموری را که دوست ندارند

رئیس دانا حسن روحانی را نولیبرال می خواند. او همانند دیگر چپ‌ها هر چه را که دوست نمی دارد یک عنوان لیبرال یا نو لیبرال بدان می دهد. کدام سیاست روحانی نو لیبرال بوده است: دادن یارانه به همه‌ی جمعیت کشور در سال اول و بعد دادن آن به ۹۵ درصد آن، توزیع کالای مجانی به برخی اقشار، تداوم سرازیر کردن منابع کشور به امپراطوری سپاه و رهبر، عدم اخذ مالیات از قدرتمندان و نهادهای تحت نظر رهبر، یا دادن بخش قابل توجهی از بودجه‌ی کشور به نهادهای دینی؟ کدام نو لیبرال یکی از این سیاست‌ها را تایید می کند؟

 رئیس دانا سیاست های دولت احمدی نژاد را نیز در سمت سیاست‌های اقتصادی لیبرال قرار می دهد: “[دولت احمدی نژاد] راست‌ترین دولتی است که از زمان مادها آمده است. و الآن حسن روحانی می‌خواهد از او جلو بزند. زمان احمدی‌نژاد اتحادیه‌های کارگری بیشترین ضربه را خوردند. زمان احمدی‌نژاد بیشترین میزان واردات آزاد صورت گرفت. زمان احمدی‌نژاد تمام سندیکاها تعطیل شدند. زمان احمدی‌نژاد نظارت‌ها برداشته شد. زمان احمدی‌نژاد بیشترین میزان خصوصی‌سازی انجام شد. زمان احمدی‌نژاد صندوق بین‌المللی پول به احمدی‌نژاد بخاطر اینکه خصوصی‌سازی کرد، تبریک گفت.”

همه‌ی این کارها در دوران رفسنجانی و خاتمی نیز صورت گرفت و هیچ یک از این سیاست‌ها ربطی به لیبرالیسم اقتصادی ندارد. اتحادیه های کارگری را نظام‌های دیکتاتوری سرکوب می کنند و نه سرمایه داری. در نظام‌های سرمایه داری نظارت حذف نمی شود. آنچه در ایران انجام شد خصوصی سازی نبود.همچنین  تایید یک سیاست مقطعی از سوی صندوق بین المللی پول نیز به معنای لیبرالی بودن دولتی که آن سیاست را اتخاذ کرده نیست.

همه را با یک چوب راندن

رئیس دانا با بی انصافی و چشم بستن بر واقعیت‌ها احمدی نژاد و خاتمی و رفسنجانی را یکی می گیرد: “احمدی‌نژاد به دلیل نارضایتی مردم از خاتمی به قدرت رسید. برای اینکه خاتمی به همه چیز رسید، جز فقر مردم. جز به خواسته‌های پایینی‌ها. خاتمی عنصری وابسته به نظام عملکرد هاشمی رفسنجانی است. اینها سیاست تعدیل ساختاری را آوردند. اینها فقر و مصیبت و بیکاری را به این جامعه تحمیل کردند. هنوز هم دارند زنده‌اش می‌کنند. خیال می‌کنید دولت روحانی چه کسی را به قدرت آورده؟ مگر نعمت‌زاده و ترکان در دولت احمدی‌نژاد کار نمی‌کردند؟ مگر نهاوندیان در دستگاه احمدی‌نژاد رییس اتاق بازرگانی نبود؟ همه با همند.” اقتصاد دان و سیاستمداری که تفاوت این دولت‌ها را (علی رغم باور همه‌ی آنها به مبانی جمهوری اسلامی) نبیند اصولا نگاه تجربی به عالم واقع ندارد، به مشاهدات و واقعیت‌ها بی توجه است و تصمیماتش را از پیش گرفته است.

به همین دلیل است که وی ساده انگارانه تنها همزمانی قتل‌های زنجیره‌ای با دوران خاتمی را به معنای مشارکت این دولت در این قتل‌ها می گیرد و به پیچیدگی های سیاست در ایران توجهی نمی کند: “از احمدی‌نژاد تا هاشمی رفسنجانی و خاتمی، چه کسانی عدالت را به خطر انداختند؟ زمان چه کسی قتل‌های زنجیره‌ای اتفاق افتاد؟” یا “زمان آقای خاتمی که از آزادی می‌گفت، قتل‌های زنجیره‌ای به اوج رسید.” ایشان چه نقشی برای خاتمی در این قتل ها قائل هستند؟ آیا ایشان نمی دانند که دری نجف آبادی وزیر خامنه‌ای بود و نه خاتمی؟ آیا ایشان شکاف خامنه‌ای و روسای جمهور در ایران را درک می کند؟

عدم درک فرایندها و روندهای تبعیض آمیز

جریان چپ تبعیض‌ها و نابرابری‌های اقتصادی را می بیند اما از درک علل و روش‌های حل آن عاجز است. به همین دلیل می گوید: “به چه دلیل روحانی او [نهاوندیان] را رییس دفتر خودش می‌کند؟ به چه جهت اطلاعات محرمانه کشور را به او می‌سپارد؟ مگر یک نفر از اتحادیه کارگری را آورد آبدارچی خودش بکند؟ ولی اسناد محرمانه دولتی را در اختیار رییس اتاق بازرگانی قرار می‌دهند که فردا تصمیم بگیریم لاستیک وارد بکنیم یا نکنیم. نرخ ارز بالا برود یا نرود. برنج وارد بشود یا نشود. این اطلاعات را می‌برید اتاق بازرگانی به سرمایه‌داران که قسم برای سود خورده‌اند می‌دهید؟”

مشکل سودخواهی نیست. بدون سودخواهی اصولا تجارت و کسب و کار منتفی می شود. مشکل ایران نظام متمرکز، بسته و غیر شفاف رانتی و عدم فرصت‌های برابر است. اگر جمعی کارگر را هم در این مقامات قرار دهید و آنها بدون شفافیت با اتکا به قدرت قوای قاهره به توزیع امتیازات و درآمدهای نفتی به دوستان و خویشان خود مشغول شوند باز آش همان است و کاسه همان.

احساسات ضد امریکایی

 سم مهلکی که چپ‌ها به ایران ارمغان آوردند احساسات ضد امریکایی بود و بعدا اسلامگرایان همین شیشه‌ی سم را از دست آنها گرفتند و تا امروز در دست دارند. رئیس دانا بدون هیچ گونه توضیح و تبیینی فلاکت امروز جامعه‌ی ایران را به ایالات متحده نسبت می دهد بدون این که سهم ایرانیان را در این موضوع ادا کند: “امروز بر سر موضوع آمریکا همه با هم یکصدا شده‌اند و فراموش کرده‌اند که آمریکا با ما چه کرده. یک شبه تحریم‌های آمریکا که پدر مردم فقیر را درآورده، فراموش کردند.” امریکا با ایران چه کرده است؟ امریکا با ژاپن و آلمان و کره‌ی جنوبی بعد از جنگ چه کرد؟ چرا ایرانیان چپ دستاوردهای ایالات متحده برای تمدن امروز بشری- دستاوردهای فنی و علمی و هنری آن به کنار-  مثل حذف فاشیسم و کمونیسم را نمی بینند؟ چرا از نیروی ایالات متحده و آزادی خواهی مردمان این کشور برای مبارزه با اسلامگرایی استفاده نکنیم؟ از مبارزه با امریکا چه حاصلی برای مردم ایران به دست آمده است؟

ایشان چرا نمی گوید چپ‌ها و اسلامگرایان با ایران چه کرده‌اند؟ آیا برای محدود کردن برنامه‌ی اتمی جمهوری اسلامی راهی معقول تر از تحریم‌ها وجود داشت و دارد؟ آیا ایشان بر این باور است که برنامه‌ی اتمی جمهوری اسلامی برای تولید برق در کشور بوده است و دول غربی باید به جمهوری اسلامی در این برنامه یاری می رسانده‌اند؟ آقای رئیس دانا و همفکرانشان در مورد تروریسم و آتش افروزی‌های جمهوری اسلامی در منطقه و دنیا چه فکر می کنند؟

پوپولیسم

رئیس دانا با اصل سیاست‌های پوپولیستی مشکل ندارد بلکه با نحوه‌ی اجرای آنها مشکل دارد. او در مورد مسکن مهر می گوید: “اگر ۵۰ درصد این چهار میلیونی که قولش را داده بودند، با قیمت‌های ارزان ساخته شده بود، بد بود؟” جالب است که یک اقتصاد دان متوجه نیست که چاپ این همه پول برای ساختن مسکن مهر در جامعه ای که تولید صنعتی تقریبا تعطیل است (در کنار یارانه‌های نقدی و توزیع پول نقد در سفرهای استانی) به تورم حدود ۵۰ درصد در سال منجر شده است.

مساوی گرفتن نظام رانتی با سرمایه داری

رئیس دانا و همفکرانش به دلیل فهم نادرستی که از سرمایه داری و نظام بازار آزاد دارند سرمایه داری را با محفلگرایی و الیگارشی یکی می گیرند. رئیس دانا هنوز متوجه نشده است که جمهوری اسلامی اقتصاد سرمایه داری ندارد. اقتصاد جمهوری اسلامی اقتصاد نفتی رانتی است که خودی‌ها یا کاست حکومتی (روحانیون، سپاهیان وفادار و مدیران دست بوس) از آن برخوردار می شوند. تکه‌ی اول این سخن وی- آن هم تا حدی- درست است اما نتیجه گیری‌اش کاملا خطاست: “هفتاد درصد نقدینگی کشور دست ۵ درصد جامعه است. کدام نهادها به بانک‌ها بدهکارند؟ عملکرد، عملکردی سودآورانه و سرمایه‌داری است.”

کاست حکومتی در ایران کار خلاقه و تولیدی انجام نمی دهد که سود آوری داشته باشد. کاست حکومتی جمهوری اسلامی منابع را از سرچشمه بر می دارد و اندکی از آن را نیز دولت توزیع می کند که در نهایت چیزی نصیب ۷۰ درصد جامعه نمی شود و ۱۵ میلیون هم کاملا بی بهره می مانند و زیر خط فقر مطلق زندگی می کنند. مشکل اقتصاد ایران سرمایه دارانه بودن آن یا سودخواهی کار آفرینان و سرمایه داران نیست؛ رانتی و مشتری پرور بودن و انحصارات آن است. اقتصاد ژاپن و کره‌ی جنوبی و ایالات متحده و اروپا و استرالیا سرمایه داری است اما اکثریت مردمان این کشورها در فلاکت زندگی نمی کنند. چرا رئیس دانا و همفکرانش به مردم آدرس غلط می دهند؟

از: بامداد خبر


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.