نقد پیشنهاد مهدی نصیری

دوشنبه, 31ام اردیبهشت, 1403
اندازه قلم متن

بخش اول

ابتدا از سخن آقای نصیری در رد لزوم همبستگی بین نظام پادشاهی و دیکتاتوری شروع می‌کنم.
استدلال ایشان این است که چون برخی پادشاهی‌های مشروطه در اروپا دموکراتیک است و برخی جمهوری‌ها در کشورهای عقب مانده جمهوری است، پس لزوما
پادشاهی مشروطه به دیکتاتوری منجر نمی‌شود.
ایشان یک موضوع چند عاملی را بدون در نظر گرفتن دیگر شرایط با هم مقایسه می‌کند (قیاس مع الفارق)
برای درک موضوع در نظر بگیرید شما عنوان کنید که میزان بارندگی در یک محیط تاثیر مستقیمی بر حیات گیاهی در آنجا دارد و کسی استدلال شما را با این شیوه رد کند.
۱- در بیابان‌ها که کمترین بارش وجود دارد حیات نباتی مانند گون و کاکتوس… وجود دارد.
۲-در سواحل شنی نزدیک به دریاها حیات نباتی وجود ندارد.
۳-از این مقایسه نتیجه می‌گیریم که میزان بارندگی تاثیر خاصی بر حیات گیاهان ندارد.

در این استدلال فروکاستن تمامی عوامل به یک عامل بدون در نظر گرفتن تاثیر بقیه عوامل رخ داده. برای اثبات یک عامل باید همه عوامل در یک شرایط ثابت سنجیده شود نه در شرایط مختلف.
نظام دموکراتیک مشروطه اروپایی به خاطر صدها سال مبارزه سنگر به سنگر فرهنگی و سیاسی و محدود کردن پادشاه به یک نقش سمبولیک به دموکراسی تبدیل شده است، نه به خاطر وجود پادشاه.
و نظام‌های اسما جمهوری خاورمیانه به خاطر محدود نشدن ابزارهای قدرت و.. دموکراتیک نیستند (در نظر بگیرید که دیکتاتور می‌تواند برای نظامش هر اسمی انتخاب کند. آیا نظام دیکتاتوری سوریه که قدرت مطلقه مثل حکومت‌های پادشاهی از پدر به پسر منتقل می‌شود جمهوری است؟).
در همان اروپای دموکراتیک چندین بار در فرانسه بعد از استقرار جمهوری، به خاطر عدم تجربه دموکراسی و قوی بودن پس زمینه استبدادی نظام جمهوری سقوط کرد و دوباره نظام پادشاهی استبدادی بازگشت. اما به علت استقامت ملی، جمهوری خواهان نهایتا توانستند حکومت جمهوری دموکراتیک را مستقر سازند.
تجربه ایران که هفتاد سال ملت ایران، تلاش کردند قدرت استبدادی و مطلقه پادشاه را مهار کنند و نتوانستند تا سرانجام مجبور شدند آن را از بیخ و بن برکنند و با مردمی ترین انقلاب تاریخ به آن پایان دهند هیچ شباهتی به تجربه اروپا ندارد. به خاطر ضعف نهادهای مدنی و دموکراتیک در ایران، پادشاهی (به اصطلاح) مشروطه، به احتمال قریب به یقین به استبدادی به مراتب بدتر تبدیل خواهد شد.

بخش دوم

۳۰ تا ۵۰ درصد مردم ایران پادشاهی خواه هستند؟

آقای نصیری عنوان فرموده‌اند که قریب به نیمی از ملت ایران، طبق برآورد ایشان پادشاهی خواه هستند.
آقای نصیری
دقیقا این برآورد چگونه انجام شده است؟
اگر این برآورد از نظر سنجی کانال‌تان حاصل شده، باید بگویم به خاطر محتوای کانال‌تان در ستایش از کارهای شاهان پهلوی، حضور سلطنت طلبان در کانال شما خیلی بیشتر از سطح نرمال جامعه است.
ا‌گر بخاطر چند شعار در چند راهپیمایی که رضا شاه روحت شاد گفته‌اند و. ‌‌‌. ‌ باید گفت شعار در چند نقطه نشانگر نظر مردم همان شهر هم نیست چه رسد به ملت ایران (چون معلوم نیست چند نفر در اعتراضات شرکت کرده‌اند و چند نفر از معترضان این شعار را داده اند).
اگر چه هیچ پیمایشی تا کنون برای نظر ملت رخ نداده، اما راه هایی برای ابطال نظر آقای نصیری وجود دارد‌‌‌
۱- فراخوان‌ها: طبق اعلام ج. ا، میرحسین موسوی در سال ۸۸، ۳۴ درصد آرا را کسب کرده بود.
میرحسین با فراخوانی مردم، میلیون‌ها نفر را در خیابان‌ها در طی ۸ ماه توانست علیه ج. ا بسیج کند.
آقای رضا پهلوی و اطرافیانش تا کنون چند نفر را با فراخوان خود بسیج کرده‌اند (مستقل از دیگران)
از سال ۹۶ تا ۹۸ گروه فرشگرد تحت رهبری ایشان بارها برای طرح موسوم به (میدان میلیونی) فراخوان دادند، اما حتی ۵ نفر را (دقت کنید ۵ نفر) هم نتوانستند بسیج کنند. اگر این جمعیت عظیمی که آقای نصیری تصور می‌کنند حامی نظام پادشاهی هستند حقیقت داشته باشد آیا نباید به فرمان رضا پهلوی دست کم یک میلیون نفرشان به خیابان بیایند؟
۲- آقای رضا پهلوی در بحبوحه اعتراضات جنبش مهسا، خواستار اعطای وکالت از سوی مردم برای دنبال کردن اعتراضات در جوامع بین المللی و دیدار با دولتمردان غربی شد (چون دولتمردان غربی هم برای ایشان هیچ وزنی قائل نبودند) نتیجه ۳۰۰ هزار نفر به ایشان وکالت دادند. این در حالی است که هر شخص نیز می‌توانست بارها با عناوین مختلف به ایشان وکالت دهد. ۳۰۰ هزار نفر در مقابل ۶۰ میلیون انسان واجد رای یعنی وکالت نیم صدم درصد. این در حالی است که اصلاح طلبان بارها مردم را با مشارکت بالای ۲۰ میلیون به پای صندوق رای کشیده‌اند آن هم به صورت واقعی نه اینترنتی.
واقعیت این است که سلطنت طلبان قشری کم تعداد اما پر سر و صدا هستند.

بخش سوم

عدم روحیه مشارکت طلبی سلطنت طلبان و رضا پهلوی

پشت گفته‌های ظاهرا دموکراتیک رضا پهلوی و برخی اطرافیانش، چیزی جز یک نمایش توخالی نیست.
سلطنت طلبان بارها در راهپیمایی‌های خارج از کشور به دیگر نیروهای اپوزیسیون حمله کرده‌اند و آن‌ها را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند و گاهی حتی تعرض جنسی. همسر رضا پهلوی، یاسمین پهلوی، توئیت می‌زند (مرگ بر سه فاسد، ملا، چپی، مجاهد) ودر نهایت خود رضا پهلوی در نشست جرج تاون حضور داشت. در جایی که همه براندازان سرسخت بودند و فشارهای امنیتی ج. ا هم متوجه کسی نبود آن اتحاد پس از اندکی فروپاشید چرا؟ چگونه کسانی که حتی در خارج از کشور در یک جمع ۸ نفره نتوانستند همکاری کنند ممکن است با تاجزاده همکاری نمایند.
طبق اطلاعاتی که بعدا درز نمود دلیل شکست آن نشست، زیاده خواهی‌های آقای رضا پهلوی و تلاش مداوم برای برهم زدن ترکیب به نفع خود و دیکته نظراتش بود.

بخش چهارم

عدم وجاهت اخلاقی ائتلاف با سلطنت طلبان

سلطنت طلبان بارها به طور مستقیم و یا غیر مستقیم خواستار تشدید تحریم‌ها و یا حمله نظامی به ایران شده‌اند. برای اینان شکسته شدن کمر ملت زیر بار تحریم یا نابودی آن با حمله نظامی، مهم نیست بلکه مهم رسیدن به قدرت است. چگونه با چنین طیفی می‌توان ائتلاف کرد؟

بخش پنجم

فریب واژه پادشاهی مشروطه

کدام پادشاهی مشروطه؟
اگر منظورشان همان قانون مشروطیت است که نتیجه آن طی هفتاد سال دیکتاتوری شاهان مشخص است‌. اصولا وقتی ایشان برای خودش ولیعهد هم تعیین نموده است (دخترش را، خلاف همان قانون مشروطیت که پادشاه باید مرد باشد) از کدام قانون مشروطه دم می‌زنند؟
اگر پادشاهی سمبولیک است اساسا وقتی شخصی فاقد اختیارات است حضورش چه ارزشی دارد؟
چرا آقای رضا پهلوی در انتخابات ریاست جمهوری (در ایران آینده) شرکت نمی‌کند که هم قانونی و دموکراتیک است و هم دارای اختیارات لازم برای تغییرات و اداره کشور؟

بخش ششم

تاجزاده، بهترین شخص برای نمایندگی جمهوری‌خواهان

در بین اصلاح طلبان عبور کرده از نظام، تاجزاده یقینا برترین نیست، آقای تاجزاده، فقط پس از بیانیه ۱۵ بهمن میرحسین در عبور از نظام بود که از اصلاح طلب سفت وسخت به تحول طلب تبدیل شدو همچنین بخش اعظم اصلاح طلبان سابق نیز چنین هستند.
در داخل کشور یقینا میرحسین موسوی چه از لحاظ تجربه مدیریت، چه وزن سیاسی و چه از لحاظ استواری بر موضع با کسی قابل قیاس نیست اما آقای نصیری بهتر از هر کس می‌داند که میرحسین هرگز به درستی حاضر به ائتلاف با رضا پهلوی نیست، بنابراین تاجزاده را انتخاب نموده است (البته معلوم نیست که تاجزاده نیز حاضر به چنین کاری باشد)

بخش هفتم

مقدمه‌ای درست و نتیجه‌ای اشتباه

آقای نصیری به درستی می‌گویند ادامه ج. ا زیانبار و باعث تحمیل هزینه‌های سنگین به کشور است و باید برود و در ادامه ایشان به اتحاد اپوزیسون به عنوان راهکار می‌نگرد و از آن ائتلاف با سلطنت طلبان را نتیجه می‌گیرد.
واقعیت این است که اپوزیسون جمهوری اسلامی طیف گسترده‌ای هستند و سلطنت طلبان فقط بخشی از آن هستند و نه همه‌ی آن.
اپوزیسیون خارج از کشور تاکنون در اعتراضات نقش پشتیبانی و رسانه‌ای داشته و نه نقش میدانی و تعیین کننده.
دلیل ناتوانی برای عبور از ج. ا نه در عدم اتحاد با سلطنت طلبان است و نه حتی عدم اتحاد با کل اپوزیسون خارج از کشور‌
برای گذر از جمهوری اسلامی به چند عامل نیاز است که همه‌ی آن‌ها در داخل کشور است‌
۱- تعیین یک پیش نویس قانون اساسی دموکراتیک، سکولار که منافع همه‌ی ملت را شامل شود. این قانون نباید خیلی کلی باشد که جای تفاسیر مبهم داشته باشدیا خیلی طولانی و جزئی باشد که مردم حوصله خواندن نداشته باشند و در خواست از همه‌ی افراد تاثیر گذار برای ارائه‌ی بهبود و ارتقا آن (در حد ۱۰ تا ۲۰ اصل اساسی)
۲-اتحاد همه‌ی جمهوری خواهان خارج و داخل و تعیین یک مدیر برای هماهنگی در اعتراضات و اعتصابات
۳- ارائه یک برنامه جامع برای حل معضلات کشور و پرهیز از کلی گویی، (مردم ما یک بار از این سوراخ در انقلاب ۵۷ گزیده شده‌اند و تا وقتی یک برنامه جامع و آینده‌ای روشن را در عمل حس نکنند، اکثریت ملت وارد میدان نخواهند شد)
۴- اطمینان بخشی به تمام افراد داخل سیستم جمهوری اسلامی برای حفظ جان، مال و… بعد از گذر از نظام جمهوری اسلامی (مگر کسانی که دست‌شان به خون این ملت آلوده باشد یا در حیف و میل اموال مردم نقش داشته‌اند و یا در سرکوب و زندان و… موثر بوده‌اند که با آنان مطابق قانون برخورد خواهد شد).
۵-یک برنامه جامع برای چگونگی مبارزه بدون خشونت‌ بااستفاده از طرح‌های ابتکاری، که کمترین هزینه و بیشترین فایده را داشته باشد که بتوان اکثریت را با کمترین ریسک وارد میدان مبارزه نمود.

مراد حقیقی

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.