آرش عزیزی: طیب حاج‌رضایی؛ حر خمینی یا لات قمه‌کش؟

پنجشنبه, 17ام خرداد, 1403
اندازه قلم متن

آرش عزیزی

خالکوبی تمثال رضاشاه بر بدن طیب
خالکوبی تمثال رضاشاه بر بدن طیب

در روایت تاریخی جمهوری اسلامی از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، نقش روحانیون پررنگ است. اما یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های آن روز، «طیب حاج‌رضایی» است؛ فروشنده میدان تره‌بار تهران که به دلیل عاملیتش در درگیری‌های مربوط به ۱۵ خرداد دستگیر و چند ماه بعد اعدام شد. 

طیب که بین برخی به «لوطی» معروف بود، پیش از ۱۵ خرداد در رویداد دیگری نقشی تاریخی بازی کرده بود؛ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که در آن در رکاب چهره‌هایی همچون «شعبان جعفری» موسوم به «شعبون بی‌مخ» به کار سرنگونی دولت دکتر «محمد مصدق» کمک کرده بود. 

تعجبی نبود که در جریان ۱۵ خرداد، او علیه «انقلاب سفید» شاه و برنامه‌های مترقی آن موضع بگیرد و کنار روحانیت بایستد، چرا که در جریان ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیز بسیاری روحانیون مثل «کاشانی» موضعی ضد مصدق داشتند و یا حداکثر اعلام بی‌طرفی کرده بودند. 

در سال‌های پس از کودتا اما طیب به اختلافاتی با شعبان رسیده بود که اوجش در ماجرای انتخاب رییس صنف قهوه‌چی‌ها بود. معروف است که چِک او را به اجرا گذاشته بودند و ۲۴ ساعت به زندان رفته بود و به همین علت بسیار از دربار دلخور بود و شاید می‌خواست در ماجراهای نیمه خرداد انتقام بگیرد. 

در درگیری‌های خرداد، او و عاملش چندین کلوب و بانک را آتش زدند و غارت کردند. آن‌ها در ضمن به اماکنی همچون کتاب‌خانه‌ها، روزنامه «اطلاعات»، کاخ دادگستری، کارخانه «پپسی‌کولا» و مرکز فرهنگی ایران و امریکا نیز یورش بردند و برخی زنان بی‌حجاب را مضروب کردند. 

او در دادگاه نظامی به ریاست سرتیپ «حسین زمانی» و دادستانی سرهنگ ستاد، «احمد دولو قاجار»، محاکمه و به اعدام محکوم شد. مقامات جمهوری اسلامی برایش مراسم بزرگداشت برگزار می‌کنند و او را در تشبیه با یکی از شخصیت‌های ماجرای «عاشورا»، «حُر انقلاب اسلامی» می‌خوانند. 

حکم در سحرگاه ۱۱ آبان ۱۳۴۲ در «میدان تیر» پادگان «حشمتیه» اجرا شد. معروف است که حوزه علمیه‌ قم و نجف ۴۸ ساعت به یادش تعطیل کردند. 

قمه‌کشِ فراموش‌ شده

این‌ که قمه‌کشی که شیره‌خانه هم داشته، قهرمانی برای جمهوری اسلامی باشد، شاید به مذاق برخی خوش نیاید اما حاج طیب همیشه جایگاه والایی برای حکومت داشته است. همسرو پسرانش در همان ابتدای انقلاب به دیدار «روح‌الله خمینی» رفتند و مورد تحسین رهبر جمهوری اسلامی قرار گرفتند. در سال‌های اخیر هم بیش از پیش به او توجه شده است. «انتشارات هادی» کتاب زندگی‌نامه او را تحت عنوان «طیب» منتشر کرده که به ۱۹ چاپ رسیده و محبوب بوده است.

یکی از پسرهایش، «بیژن»، سال گذشته با «ایرنا» مصاحبه کرد و از جزییات زندگی‌ او گفت. 

«بهروز افخمی»، کارگردان نزدیک به حکومت، چندی پیش فیلم «صبح اعدام» را در مورد ساعات آخر زندگی طیب ساخت. 

نقش او را در این فیلم، «مسعود شریف» بازی می‌کند و به گفته خودش، افخمی برای انتخاب او ملاحظات ویژه‌ای داشته است:‌ «ایشان اعتقاداتی دارند و برای این‌ که نقش طیب حاج رضایی را به من بدهند، استخاره کردند.»

با این وجود، طیب هنوز خوب شناخته نشده است. نشانی این عدم شناخت در گافی است که چند ماه پیش از سوی «علیرضا پناهیان»، واعظ نزدیک به حکومت رخ داد. این روحانی که از بنیان‌گذاران «قرارگاه عمار» است، در روایتی مدعی شد که خمینی در سال‌‌های پس از ۱۵ خرداد از همراهانش خواسته بود سراغ طیب بروند و از او بخواهند بزرگداشت این روز را برگزار کند و او هم موافقت کرده و از همراهانش خواسته بود با عَلَم و قمه دست به این کار بزنند.

پناهیان با لزوم الگو قرار دادن طیب گفته بود: «مسلمون جگردار می‌خوایم!»

این گفته به روشنی کذب بود، چرا که طیب چند ماه بعد از ۱۵ خرداد اعدام شده بود و طبعا نمی‌توانست سالگرد آن‌ را برگزار کند؛ نکته‌ای که ظاهرا برای پناهیان روشن نبوده است. همین باعث شد «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» با تصحیح پناهیان، اسنادی در مورد طیب منتشر کند. 

حاج طیب به روایت اسناد 

طیب متولد محله «صابون‌پزخانه» تهران بود. پدرش از روستاهای نزدیک قزوین به تهران آمده و به جمع‌آوری بوته خشک برای نانوایی‌ها مشغول بود. این تبار قزوینی باعث شده بود که هنوز هم در این استان مراسمی برای بزرگداشت او با حمایت استانداری انجام شود. 

طیب از کودکی به ورزش باستانی روی آورد و از همین راه بود که با شعبان جعفری هم آشنا شد. او مثل خیلی دیگر از چهره‌های این رشته، از اول شخصیت «لاتی» و «لوطی» داشت و بارها با قانون درگیر شده بود. در سال ۱۳۱۶ به دلیل زد و خورد با پاسبان‌های شهربانی، به دو سال زندان انفرادی محکوم شد.

در سال‌های بعدی بارها حکم‌های مشابهی گرفت و مدتی حتی به بندرعباس تبعید شد. در پی پایان سال‌های زندان و در دهه ۱۳۳۰ بود که میدان تره‌بار تهران رفت و آن‌جا به جایگاهی قابل توجه رسید. مثل خیلی لوطی‌های دیگر، او مذهبی بودن را حفظ کرده و برای روحانیون، به‌ویژه آن‌ها که سید بودند، ارزش خاصی قائل بود. 

معروف است که پس از صرف میزان زیادی مشروب، نماز می‌خواند. به گفته بیژن، همسرش به او می‌گفت: «نه به آن چیزی که خوردی و نه به الله‌اکبر گفتنت!» او هم در پاسخ می‌گفت: «زن! تو با رابطه من و خدا کاری نداشته باش.»

در زندان قصر که آخرین روزهای زندگی‌ خود را می‌گذراند، وصیت‌نامه‌اش را نوشت و مدعی شد که هیچ نماز و روزه عقب‌مانده‌ای ندارد و لازم نیست کسی در این زمینه برایش خیرات کند. بیشتر فرزندانش در ایران هستند، به جز دو نفر در امریکا که یکی استاد دانشگاه است و دیگری پزشک متخصص قلب. برادرزاده‌اش، «امیر حاج‌رضایی»، از مشهورترین مفسرین فوتبال است. 

در دوران زندان و محاکمه طیب، روزنامه‌های وقت جریان را از نزدیک پوشش می‌دادند؛ مثلا روزنامه اطلاعات در روز ۱۳ مرداد ۱۳۴۲ با تیتری بزرگ در صفحه اول از آغاز «محاکمه متهمین حادثه ۱۵ خرداد» خبر داد و عکس طیب به همراه نامش در صفحه اول نقش بست.

همین روزنامه در روز۱۵ مرداد تصویری از دادگاه منتشر و گفته‌های وکیل طیب را تیتر صفحه کرد که گفته بود: «موکل من نفعی در مخالفت با اصلاحات ارضی ندارد.» 

در ادامه از وکیل می‌شنویم که طیب دلیلی نداشته است در تظاهرات‌ها شرکت کند و او می‌افزاید: «در کیفرخواست گفته شد که طیب برای ایجاد بلوا پول گرفته است. باید به عرض برسانم که طیب بی‌نیازتر از آن است که برای بلوا از کسی پول بگیرد.»

اطلاعات در ۱۹ مرداد به دومین جلسه دادگاه پرداخت و این جمله دادستان را تیتر کرد: «خدمت به کشور وظیفه هر ایرانی است و در مقابل نباید انتظار پاداش داشت.» 

اشاره سرهنگ دولو قاجار مشخصا به طیب بود و این‌ که نباید به خاطر «خدماتی» که در ۲۸ مرداد به دربار کرده است، انتظار بخشش داشته باشد. دادستان در این دادگاه‌ که البته از موازین دادرسی منصفانه برخوردار نبود، افزود: «اتهامی سیاسی است که هدف متهم از ارتکاب آن سیاسی باشد، در حالی که دادرسان محترم به خوبی استحضار دارند که این متهمین منظورشان فقط قتل و غارت و تخریب و آتش‌سوزی بوده و با در نظر گرفتن بی‌سوادی بعضی از آن‌ها و حرفه و سوابق بعضی دیگر به خوبی آشکار است که نمی‌توانند دارای منظور سیاسی… باشند.» 

او در ضمن تاکید کرد که چون دادگاه نظامی است، نمی‌توان انتظار هیات منصفه داشت. 

در روز ۲۲ مرداد هم نام طیب در تیتر بزرگ صفحه اول اطلاعات به چشم می‌خورد: «دادستان گفت طیب وقتی دید خیانت او مکشوف شده است، ناگزیر اعتراف کرد.» 

اطلاعات در این گزارش مدعی شد که طیب یک میلیون ریال از دیگر چهره درگیر، حاج اسماعیل رضایی گرفته بود: «تا دسته‌هایی تشکیل و در شهر حرکت دهد تا هر چه سر راه خود ببینند، نابود کنند، بسوزانند و از بین ببرند و به مامورین مسلح دولتی حمله نمایند و اسلحه آن‌ها را بگیرند و مردم را به جنگ و قتل با یک‌دیگر تحریک نمایند.»

با این اوصاف، تعجبی نبود که طیب حکم اعدام بگیرد. او اما در بقیه دادگاه و تا زمان اعدام همچنان حضوری ثابت در رسانه‌ها داشت. روزنامه اطلاعات بارها در صفحه اول خود نام طیب را آورد؛ مثلا در ۲۳ مرداد که او در نهمین جلسه علنی دادگاه در پادگان «عشرت‌آباد» تقاضای برائت کرده بود. اطلاعات در روز ۳۰ مرداد در صفحه اول خود بار دیگر نام طیب را با حروف درشت چاپ کرد و از احتمال تقاضای تجدیدنظر برای او در مورد حکم اعدام گفت. 

در روز ۲۱ مهر شرح مفصلی از جلسات دادگاه ارایه شد که در آن فهرست خراب‌کاری‌ها آمده بود؛ از حمله به کتابخانه پارک تا آتش زدن ورزشگاه «پارک‌شهر» و از حمله به بانوان بدون حجاب و مجروح کردن آن‌ها تا خراب کردن و سوزاندن سینماها و تاسیسات عمومی و عام‌المنفعه.

در نهایت تجدیدنظر هم به جایی نرسید و روزنامه اطلاعات در روز ۲۲ مهرماه تیتر زد: «به موجب رای دادگاه تجدیدنظر نظامی، طیب دوباره محکوم به اعدام شد.» 

ماه بعد بود که موسم حکم فرا رسید و اعدام حاج طیب و حاج اسماعیل رضایی تیتر بزرگ صفحه اول روزنامه اطلاعات در روز ۱۱ شد که عکس‌هایی از این دو را که به آن‌ها چشم‌بند زده شده بود و در حال کشته شدن به شیوه تیرباران بودند، منتشر کرد. در واقع بیشتر صفحه اول روزنامه در این روز تاریخی متعلق به عکس‌های درشتی از این دو نفر بود. 

با این‌ که در روایات تاریخی بعدها گفته شد که طیب می‌خواسته است در راهروی مرقد «حضرت عبدالعظیم» دفن شود تا زوار از کنار او رد شوند اما به روایت اطلاعات، خواست او برای دفن در این مکان مقدس بیشتر به علت مادرش بوده است. 

روزنامه اطلاعات به نقل از او نوشته بود: «فقط میل دارم که مرا پهلوی قبر مادرم در حضرت عبدالعظیم دفن کنند و حتما جسد مرا به خانواده‌ام تحویل دهند.»

گزارش اطلاعات در ضمن به آخرین صحبت‌های طیب می‌پردازد؛ از خواست دادن جهیزیه به دخترش تا رسیدگی به بدهی‌های مختلفی که داشته است. 

روزنامه «کیهان» نیز عکس‌هایی از این اعدام منتشر کرد و گزارش‌های این روزنامه بود که الهام‌بخش فیلمی شد که افخمی بعدها ساخت. 

بدین‌سان زندگی مردی که تنها ۱۰ سال قبل به حفظ حکومت شاه در مقابل مصدق کمک کرده بود، این‌گونه پایانی تلخ یافت؛ پایانی که روزنامه‌های آن زمان در حالی که هنوز رعایت قواعد امروزی همه‌گیر نشده بود، ابایی از به تصویر کشیدنش به شیوه‌ای زمخت نداشتند.

از: ایران وایر 


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.