یک روزنامه در واکنش به اطلاعیه وزارت علوم و بهداشت که اخراج استادان معترض در ۳۴ ماه اخیر را تکذیب کردند، لیستی از اساتید اخراجی تهیه کرده است.
آنچه در ادامه میاید، بازخوانی ماموریت هوشمندانه دولت سیزدهم در فاصله پاییز ۱۴۰۰ تاکنون است.
اولین قرعه حذف در دولت سیزدهم، به نام استادان دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه صنعتی شریف افتاد. کمتر از یک ماه بعد از آغاز فعالیت دولت سیزدهم و نیمه شهریور ۱۴۰۰، حکم اخراج محمد فاضلی، استاد جامعهشناسی دانشگاه شهید بهشتی امضا شد، اما خبر حذف این استاد دانشگاه از تدریس، ۵ ماه بعد به گوش دانشجویان و دانشگاهیان رسید. بهمن ۱۴۰۰ به دنبال افشای اخراج فاضلی از تدریس و موج گسترده اعتراضاتی که در واکنش به حذف این استاد ایجاد شد، دانشگاه شهید بهشتی اعلام کرد: «بر اساس آییننامههای جذب و ضوابط جاری تمدید قرارداد اعضای هیات علمی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور، عضو هیات علمی پیمانی موظف است در یک بازه زمانی مشخص، شرایط تمدید فعالیت خود را از منظر عمومی، آموزشی و پژوهشی فراهم کند. در صورتی که عضو، در پایان دوره پیمانی، امتیازات قانونی ادامه خدمت را کسب ننماید، قرارداد همکاری او با دانشگاه تمدید نخواهد شد. موضوع قرارداد پیمانی دکتر محمد فاضلی پس از طی مراحل اداری در جلسه هیات اجرایی جذب دانشگاه مورخ ۱۵ شهریور ۱۴۰۰ مطرح شد و به علت عدم انجام تکالیف مقرر در مواد ۲۱، ۲۲ و ۱۱۴ آییننامه استخدامی اعضای هیات علمی، پرونده وی مورد تایید هیات قرار نگرفت.»
آرش اباذری، استاد فلسفه علم در دانشگاه صنعتی شریف، دومین قربانی پروژه خالصسازی دانشگاهها بود؛ زمستان ۱۴۰۰ بعد از افشای خبر اخراج این فیلسوف و فارغالتحصیل دانشگاه جانز هاپکینز، علاوه بر شماری از دانشجویان، انجمن علمی فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف و انجمن علمی فلسفه دانشگاه تهران هم اعتراض خود به حذف این چهره علمی را اعلام کردند و خواستار قطع دخالت نهادهای سیاسی و جلوگیری از اعمال غرضورزیهای سیاسی در نحوه حضور استادان دانشگاه شدند. به دنبال این اعتراضات، روابط عمومی دانشگاه صنعتی شریف با صدور بیانیهای اعلام کرد: «نامبرده از حدود سه سال پیش در تدریس برخی از دروس با گروه فلسفه علم این دانشگاه همکاری داشته و اخیرا متقاضی استخدام به عنوان عضو هیات علمی این دانشگاه بودهاند. فرآیند استخدام ایشان، بر اساس روند قانونی وزارت علوم، منجر به نتیجه مثبت نگردید. با بازنگری مجدد نیز تغییری در نتیجه حاصل نشد. نامبرده تاکنون رابطه استخدامی با این دانشگاه نداشته و شایعه اخراج ایشان از دانشگاه صنعتی شریف قویا تکذیب میشود.»
جامعه دانشگاهی کشور نمیدانست که اخراج این دو استاد، مقدمهای از کتاب مفصل خالصسازی دانشگاههاست؛ کتابی که از پاییز ۱۴۰۱ با یک قرائت رسمی گشوده شد و هنوز هم به فصل پایان نرسیده است.
شهریور ۱۴۰۲ سخنگوی وزارت علوم در واکنش به اخراج ۵۸ استاد دانشگاه اعلام کرد: «از این ۵۸ نفر ۳ نفر مربوط به دانشگاههای علوم پزشکی و ۱۷ نفر مربوط به دانشگاه آزاد هستند که ارتباطی به وزارت علوم ندارند، از ۳۸ نفر باقیمانده ۳ نفر به سن بازنشستگی رسیدهاند و این بازنشستگیها هیچ ربطی به اخراج و اغتشاشات ندارد. ۳ نفر پرونده قضایی خارج از وزارت علوم دارند و طبق قانون از ما خواسته شد این افراد تعلیق شوند. ۵ نفر یا با استعفای شخصی کنار رفتهاند یا جابهجا شدهاند. یک نفر بدون اجازه دانشگاه از کشور خارج شده، ۷ نفر قرارداد حقالتدریس داشتند و دانشگاه صلاح بر این دانسته که افراد دیگری جایگزین آنها شوند.۳ نفر در هیأت انتظامی اعضای هیأت علمی به دلایل مختلف پرونده دارند، ۷ نفر ارتباطشان توسط هیأت اجرایی جذب دانشگاه قطع شده است. ۷ نفر در اغتشاشات اخیر کنشگری مجرمانه داشتند و به مدت یک تا دو نیمسال تحصیلی معلق شدند، ۲ نفر توسط مراجع ذیصلاح رد صلاحیت شدند و دانشگاه با آنها قطع همکاری کرده است.»
شهریور ۱۴۰۲ و در حالی که وزارت علوم، اخراج استادان منتقد و تصفیه دانشگاهها از حضور استادان غیر همسو با دولت سیزدهم را انکار میکرد، مرکز اطلاعرسانی وزارت کشور با صدور اطلاعیهای اعلام کرد: «آنچه وزارت علوم در برابر معدود اساتیدی که دچار رکود علمی بوده، اما نقش مهمی در نمایشهای رسانهای داشتهاند، صورت داده کاملا بر مبنای موازین قانونی و اداری و البته وظیفه انقلابی این وزارتخانه برای پویایی علمی و فرهنگی دانشگاهها بوده است که جای تقدیر دارد. از جامعه دانشگاهیان و نخبگان علمی کشور نیز انتظار میرود همچون همیشه، با قدرت اراده در مسیر تولید علم و ارتقای فرهنگ بکوشند و در این مسیر به تبلیغات سیاسی و جناحی وقعی ننهند.»
در فاصله مرداد تا بهمن ۱۴۰۲، مهدی خویی (استاد دانشگاه علامه طباطبایی) احمد شکرچی (استاد دانشگاه شهید بهشتی) مصطفی آذرخشی (استاد دانشگاه شهید بهشتی) محسن خلیلی (استاد دانشگاه فردوسی مشهد) شهرام عباسی (استاد دانشگاه فردوسی مشهد) علیرضا آزاد (استاد دانشگاه فردوسی مشهد) مهشید گوهری کاخکی (استاد دانشگاه فردوسی مشهد) مهدی کلاهی (استاد دانشگاه فردوسی مشهد) حسن باقری نیا (استاد دانشگاه حکیم سبزواری) از دانشگاه اخراج شدند. دلیل اخراج این استادان، حمایت از دانشجویان در اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ بود.
دی ۱۴۰۲، علی شریفی زارچی؛ استاد اخراجی دانشگاه صنعتی شریف، تصویر ایمیل ارسالی دانشگاه برای تعدادی از دانشجویانش را منتشر کرد. مسوولان دانشگاه در این ایمیل برای دانشجویان این استاد اخراجی نوشته بودند: «متاسفانه به نظر میرسد نهادهای بیرون دانشگاه اجازه نمیدهند که دانشکده بتواند از خدمات دکتر شریفی بهرهمند شود. پیشنهاد میکنم استاد دیگری پیدا کنید (لااقل به عنوان استاد راهنمای همکار)، چون دانشکده مجبور است اسم ایشان را از استاد راهنمای شما حذف کند.»
دی ۱۴۰۲، علی ربیعی، سخنگوی دولت دوازدهم در جلسه نشست رییسجمهور با سران احزاب و فعالان سیاسی، مساله اخراج استادان را مطرح کرد. به دنبال طرح این مساله، دفتر ریاستجمهوری از ربیعی خواست که نام استادان اخراجی برای نهاد ریاستجمهوری ارسال شود. ربیعی، در جواب این درخواست، نامهای برای رییس قوه مجریه نوشت که نام ۱۵۸ استاد اخراجی و ۶۰ استاد وادار به بازنشستگی اجباری به آن ضمیمه شده بود. در بخشی از متن این نامه آمده بود: «پیرو تماس دفتر جنابعالی، به پیوست لیست اولیه اسامی اساتیدی که به انحای مختلف از خدمت در دانشگاه محروم شدهاند جهت استحضار ایفاد میگردد، این محرومیتها در قالبهای گوناگون از جمله عدم تبدیل وضعیت، عدم تمدید قرارداد، اخراج مستقیم، بازنشستگی اجباری (با استفاده از تبصره دراختیار وزیر) عدم ارتقا (بهرغم داشتن صلاحیت) و… صورت پذیرفته است. اعمال این موارد نه به عنوان قاعده کلی، بلکه صرفا درخصوص اساتیدی اعمال شده است که صرفا از موضع علمی و تخصصی، انتقادهای دلسوزانهای مطرح میکردند؛ بنابراین تعداد زیادی اخراج، تعدادی بازنشسته اجباری، برخی ممنوعالتدریس، برخی عدم تبدیل وضعیت و برخی نیز که سالیان دراز استاد مدعو بودهاند، دیگر دعوت به تدریس نشدهاند.»
اسفند پارسال، بعد از آنکه رییس دانشگاه تهران، اخراج استادان معترض از این دانشگاه را انکار کرد، ابراهیم بایسلامی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران و یکی از استادان اخراجی این دانشگاه به خبرآنلاین گفت: «من در بهمن ۱۴۰۱ بعد از ۱۴ سال عضویت در هیات علمی با ابلاغ نامه قطع ارتباط استخدامی از دانشگاه تهران اخراج شدم. آبان ۱۴۰۱ ما به هیات رییسه دانشگاه فراخوانده شدیم که چرا نامه اعتراضی در دفاع از حقوق دانشجویان را امضا کردهایم؟ ما ۵۷ نفر بودیم و من در جلسه هیات رییسه دانشگاه تهران، آزار و زندانی شدن برخی از دانشجویان و مطالبه حقوق آنها را با ذکر نام دانشجویان یادآوری و درخواست کردم رییس دانشگاه و معاون دانشجویی از دانشجویان دفاع کنند به جای اینکه به مقامات امنیتی علیه دانشجویان گزارش بدهند و خواهان جلوگیری از ورود نیروهای نظامی و امنیتی به محیط آموزشی دانشگاه شدم. در دو سال اخیر (۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲) فعالترین استادان که دارای اندیشه و علم در خصوص پیشرفت و تغییر جامعه بودهاند، به دلایل سیاسی اخراج شدهاند، این افراد یا سخنرانی کردهاند یا بیانیه امضا کردهاند یا در جلسهای اظهارنظر سیاسی و فرهنگی مغایر و مخالف جناح حاکم داشتهاند. با رویکرد نهادهای امنیتی کنونی، استادانی که درباره مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه نظر دارند و همسو با سلیقه مقامات نیستند، افراد خطرناکی محسوب میشوند.» (رییس دانشگاه تهران در واکنش به حرفهای بای سلامی مدعی شد که «دلیل قطع ارتباط استخدامی با ابراهیم بایسلامی، ضعف پرونده علمی این استاد دانشگاه بوده است.»)
پروفسور آذین موحد، عضو هیات علمی و استاد دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران و از استادان اخراج شده این دانشگاه در گفتگوهایی که مرداد و اسفند پارسال با خبرآنلاین داشت، گفت: «بعد از اتفاقات شهریور ۱۴۰۱ در پرونده سازیهای نادرستی که علیه دانشجویان در کمیته انضباطی تشکیل داده بودند، نه تنها همراه آنان در هنگام تفهیم اتهام پشت در دبیرخانه کمیته انضباطی نشستم، بلکه برای پیشگیری از صدور احکام نادرست علیه آنها با همراهی برخی همکارانم به دفتر رییس حراست مراجعه کردم و حقوق دانشجویان را بازگو کردم و در روز رسیدگی به پروندههایشان به کمیته انضباطی مراجعه کردم تا در ارتباط با وقایع پیش آمده مشاهدات خود را از حقیقت بگویم و به افشاگری علیه نیروهای حراست بپردازم. به دنبال این اتفاقات، از آذر ۱۴۰۱ حقوقم را قطع کردند، خرداد ۱۴۰۲ مرا به کمیته تخلفات انتظامی اساتید دعوت کردند و در کمیسیون تخلفات انتظامی نکاتی مبنی بر حمایت من از دانشجویان در اعتراضات ۱۴۰۱ مطرح کردند. مرداد ۱۴۰۲ گفتند از تدریس تعلیق شدهام. نامم از سامانه ثبتنام حذف و کلاسهایم به اساتید دیگر واگذار شد و برایم حکم انفصال موقت از خدمت صادر کردند و بنده کماکان ممنوع الکارم و در انفصال موقت به سر میبرم و تا زمانی که حکم نهایی برایم صادر نشود، وضعیت تدریس و بازگشتم به کار مشخص نخواهد بود.»
فروردین امسال، رضا ملکزاده، استاد تمام دانشگاه علوم پزشکی تهران از اخراج یا بازنشستگی اجباری ۴۰ استاد این دانشگاه خبر داد در حالی که خودش هم وادار به بازنشستگی پیش از موعد شده بود. به دنبال انتشار این خبر، رییس دانشگاه علوم پزشکی تهران واقعیت «اخراج» را تکذیب کرد و در واکنش به حرفهای رضا ملکزاده و در توجیه اخراج به شیوه «بازنشستگی اجباری» گفت: «در دو سال و نیم گذشته استاد اخراجی در دانشگاه علوم پزشکی تهران نداشتهایم. آقای دکتر ملکزاده بالای ۷۰ سال سن دارند و بالای ۴۰ سال است که در دانشگاه علوم پزشکی تهران استاد هستند. اساسا وقتی بالای ۴۰ سال از حضور یک استاد در دانشگاه میگذرد، ماندن آن استاد در دانشگاه نیاز به مجوز دارد. بهرغم اینکه شخصا به عنوان رییس دانشگاه حق بازنشستگی ایشان را داشتم موضوع را به هیات امنای دانشگاه ارجاع دادم تا خدای نکرده مساله تضاد منافع مطرح نشود. نهایتا هیات امنا به این نتیجه رسیدند که ملکزاده در دو سال اخیر فعالیت بایستهای نداشته و رای به بازنشستگی ایشان دادند. وقتی استادی بازنشسته میشود، جا برای جذب اساتید جوانتر باز میشود و ما از ردیف استخدام آنها برای جذب و استخدام اساتید جوانتر استفاده میکنیم. کار ما قانونی بوده است. در بازنشستگی استادی که قبلا خیلی فعال بوده، اما چند سالی است که دیگر کار نمیکند و به بخش خصوصی رفته یا اقداماتی مغایر با اصول دانشگاه یا تضعیف روند اجرایی انجام میدهد، ملاحظاتی مدنظر قرار میگیرد. (بازنشستگی اجباری رضا ملکزاده، با دستور رییس قوه مجریه لغو شد و این استاد دوباره به کلاس درس دانشگاه بازگشت.)
اردیبهشت ۱۴۰۳، کارن ابرینیا؛ دبیر کانون صنفی استادان دانشگاه در گفتگو با خبرآنلاین و در توضیح واقعیت اخراج استادان دانشگاهها گفت: «سال ۱۴۰۲ برای اساتید انواع و اقسام محدودیتها و محرومیتها ایجاد شد. این محدودیتها شامل استادانی شد که در واکنش به حوادث سال ۱۴۰۱ بیانیه امضا کردند یا اعلام موضع کردند، مثلا با تبدیل وضعیت آنها از حالت پیمانی به رسمی آزمایشی و بعد وضعیت رسمی موافقت نکردند یا مراحل تغییر وضعیت آنها را متوقف کردند یا برای ترفیع سالانه استادان مشکل ایجاد کردند یا ارتقای برخی استادان از دانشیاری به استادی را متوقف کردند. برخی استادان اخراج شدند و برخی دیگر هم اخراج نشدند، اما حقوق آنها قطع شد. برخی دانشگاهها به استادان گفتند کسانی که درباره حوادث سال ۱۴۰۱ بیانیهای امضا کردهاند اگر میخواهند بهکارشان ادامه بدهند باید توبهنامه امضا کنند و اظهار پشیمانی کنند. انواع محدودیتها شامل حدود ۲۰۰ استاد دانشگاه شده و نزدیک به ۲۵ استاد از دانشگاه اخراج شدند. اختیارات وزارت علوم کاهش پیدا کرده طوری که به نظر میرسد این وزارت کشور است که به دانشگاه دستور میدهد. همین محدودیتهای ایجاد شده و مسائل امنیتی که بر دانشگاهها حاکم شده از طرف وزارت کشور و شورای امنیت کشور است.»
۲۱ خرداد ۱۴۰۳، بعد از پخش میزگرد فرهنگی مسعود پزشکیان در تلویزیون و بعد از آنکه استاد محمد فاضلی – مشاور مسعود پزشکیان و از استادان اخراجی دانشگاه شهید بهشتی در دولت سیزدهم – این میزگرد تلویزیونی را در واکنش به اظهارات کارشناس حاضر در این برنامه ترک کرد، رهام افغانی خراسکانی که او هم از استادان اخراجی همین دانشگاه در دولت سیزدهم است، در صفحه شبکه اجتماعی خود نوشت: «من دکتر فاضلی را درک میکنم؛ باورتان بشود یا نه، موقع صحبت از اخراج اساتید از دانشگاه در ابتدای میزگرد، گلوله گلوله اشک از چشمان من جاری بود. شما نمیدانید با روان ما چه کردند.»
تازهترین احکام اخراج صادر شد
دو استاد دیگر به فهرست طویل استادان اخراجی دانشگاهها اضافه شدهاند. هفته اول تیر امسال، رسول رسولیپور، استاد فلسفه دین دانشگاه خوارزمی که حدود ۵ سال تا بازنشستگی فرصت داشته و سیدحسین سراجزاده، استاد جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی، وادار به کنارهگیری از تدریس شدهاند. استاد سراجزاده که در زمان دریافت حکم بازنشستگی اجباری، حدود دو سال تا بازنشستگی قانونی مهلت داشته، چند روز قبل در صفحه اجتماعی خود نوشته: «یکشنبه ۱۰ تیرماه در حالی که با شماری از همکاران گروه جامعه شناسی دانشگاه خوارزمی مشغول برگزاری مصاحبه داوطلبان دکترای جامعهشناسی بودیم، تلفنم زنگ خورد؛ خانمی خود را از امور اداری دانشگاه معرفی کردند و خواستند برای به جریان افتادن کارهای بازنشستگی همین امروز یک شماره حساب بانک صادرات و اطلاعات و مدارکی دیگر ارسال کنم. گفتم مگر من بازنشسته شدهام؟! من که قانونا تا دو سال دیگر میتوانم کار کنم؟ هنوز حکم بازنشستگی را هم ندیدهام؛ گروه و شاید دانشکده هم در جریان نیستند. علت بازنشستگی زود هنگام بدون درخواست خودم و گروه چه بوده؟ اگر هم به هر دلیلی تصمیم گرفتهاند یک عضو هیات علمی را بازنشسته (بخوانید اخراج) کنند، آیا نباید از قبل رسما به او و به گروه آموزشی اطلاع بدهند؟»
حکم بازنشستگی اجباری این استاد دانشگاه ۶ تیر امسال و بدون هیچ اعلام و اطلاعرسانی قبلی صادر شده در حالی که سراجزاده در ادامه این متن مینویسد: «تا جایی که میدانم روال و قاعده این است که حکم بازنشستگی اعضای هیات علمی را پایان هر ترم، و در ترم دوم، شهریور ماه میزنند که بعد از یک سال کار از مرخصی سالانه مرداد ماه استفاده کرده باشند و همچنین از قبل به فردی که قرار است بازنشسته شود رسما خبر میدهند تا بتواند برای کار و زندگیاش برنامهریزی کند. اما انگار در این مورد خاص مسوولان دانشگاه شتابزدگی زدگی خاصی دارند. آیا این شتابزدگی برای اجرای حکم، با برگزاری انتخابات رابطهای دارد یا یک اقتران اتفاقی است؟ این داستان برای آقای دکتر رسول رسولیپور، عضو هیات علمی گروه فلسفه دانشگاه خوارزمی هم دقیقا به همین ترتیب رخ داده است. رسولیپور فردی است که به شهادت قاطبه همکاران از فضل و کمال علمی و اخلاقی والایی برخوردار است، چند دوره با رای اعضای هیات علمی رییس دانشکده ادبیات بوده، در سطح ملی و بین المللی در رشته خودش (فلسفه دین) شناخته شده است، برای تدریس در سایر دانشگاهها از جمله دانشگاه تهران از او دعوت میشود، دانشجویان از عملکرد آموزشی او فوقالعاده راضی هستند و خلاصه اگر در دانشگاهی معیارهای علمی و اخلاق حرفهای حاکم باشد، وجودش برای رشته خودش و دانشگاه باعث افتخار و آبروست؛ ولی چه میشود کرد که این همه برای مدیران دانشگاه کافی نیست و ایشان را هم زودهنگام بازنشسته کردهاند.»
طبق شنیدههای «اعتماد» سراجزاده از امضاکنندگان بیانیههای حمایت از دانشجویان معترض در پاییز ۱۴۰۱ و دکتر رسولیپور، از منتقدان سیاستهای آموزشی و یک استاد مستقل بوده و طبق همین شنیدهها، حسین مفتخری؛ جانباز جنگ و استاد تمام رشته تاریخ دانشگاه خوارزمی هم که طبق آییننامه تدریس اعضای هیات علمی، حدود ۶ سال تا زمان بازنشستگی مهلت داشته، پارسال و به دلیل امضای بیانیههای حمایت از دانشجویان معترض، وادار به بازنشستگی اجباری شده است.