مجتبی نجفی
به عنوان کسی که در این انتخابات گزینه « نه» را در هر دو مرحله انتخاب کرد، نمیتوانم رضایتم را از این نتیجه اعلام نکنم. بر خلاف برخی تحلیلهای شتابزده، پیروز واقعی این انتخابات شهروندان ناراضی بودند. آنها با یک نه بزرگ شصت درصدی صدای خود را در مقام یک هویت سیاسی حول محور کلمه «نه» رساندند. در دور دوم هم با حداقل مشارکت یعنی با ده درصد از آرای اضافه شده ناراضیان، جلیلی و جبهه پایداری را از این رقابت حذف کردند. «نه» در «نه» یک پیروزی نمادین است برای شهروندان تحقیر شده.
من این پیروزی را از منظر برد مسعود پزشکیان تحلیل نمیکنم. مسأله اصلی شکست جلیلی و پایداری بود. از پزشکیان انتظاری ندارم چرا که دولت در دستان بیت رهبری است و او در مقام رییس جمهور باید پاسخگو باشد اما کسی که نقش و اندازه قوه مجریه را در ساختار جمهوری اسلامی، بزرگ ارزیابی کند از دنیای سیاست ایران پرت است چرا که ما نه در سال هفتاد و شش نه در سال هشتاد و چهار که در زمانه ای جدید هستیم در قلب دولت بیت رهبری. نظامی امنیتی ها سکاندار اصلی اند و پزشکیان را به آسانی میتوانند کنترل کنند. اما قدرت سرکوب با سیطره پایداری و جلیلی بر قوه اجراییه چندبرابر میشد.
جلیلی و پایداری، بسیار خطرناک اند. آنها نیروی جوان و تازه نفس و تشکیلاتی دارند و مجهز به حمایت بخشی از نهادهای امنیتی با دیدگاههای آخرالزمانی اند و میتوانستند وضعیت را پیچیده تر کنند. اجازه بدهید به عنوان کسی که این مدل یعنی نه بزرگ در مقام عدم شرکت در هر دو مرحله و حذف جلیلی را توامان میخواست، خوشحالی خود را ابراز کنم. به عبارتی هم خدا و هم خرما نصیبم شد.
به دولت پزشکیان دل نبندید. امیدوارم در عمل به تعهداتش موفق باشد اما من دیگر نه در سال هفتاد و شش نه نودو دو و نود و شش که در سال چهارصد و چهار خود را متعلق به جنبش مدنی بزرگی میدانم که فرقی ندارد کدام دولت سرکار باشد بلکه حقوق شهروندی خود را در برابر ساختار قدرت خواستار است. معتقدم این جنبش مدنی، در تورم کمتر، تنش بین المللی کم تر، پویاتر و منسجم تر و نه توده ای که سازمان یافته تر میشود. از این منظر من نتیجه این انتخابات را بر خلاف تحلیل عده ای به سود جنبش #زن_زندگی_آزادی میدانم. برای همین از ابتدا تاکید کردم شهروندانی را که با هدف تخفیف رنج و کاهش فشار در انتخابات شرکت میکنند درک کنید. ما تحقیرشدگان و زخم خورده ها در یک کشتی ایم، چه آنها که عدم شرکت و چه آنها که شرکت را انتخاب کردند. حساب این « ما» از کیف کشها و لشکر به صف شده برای پست و مقام جداست. از شهروندان عادی میگویم که بوی گند حکومت دینی خفه شان کرده.
ایران در معرض ابربحرانهای ملی است، دولت پزشکیان که سهل است هیچ دولتی حتی با حمایت قاطع اکثریت نمیتواند به حل این مسایل در این ساختار سیاسی اقدام کند چون ساختار بیمار است، در نتیجه کانون امید، جنبش های مدنی است، در خیابان،دانشگاه، کارخانه، مدرسه، هر جا که نشانی از شهروند معترض باشد. نقطه امید نه در پاستور، که در دستهای همبسته ناراضیان است. ناراضیان یک جبهه وسیع هستند، در نقطه نقطه این خاک با خط «تحقیر» به هم وصل میشوند.
ابربحرانهای ملی ما تا زمانی که قدرت جنبشهای مدنی بر قدرت حکومت تحمیل نشود حل نخواهند شد چرا که جمهوری اسلامی نظامی است به غایت تخریبگر. حتی نه دیکتاتوری از جنس آمرانه و پیشبرنده یک توسعه کج و کعله که درون ساختارش بلبشویی است. نبرد مافیا جریان دارد و این ساختار را تنها فشار اجتماعی و قدرت جنبشهای مدنی میتواند مهار کند. پس به این انتخابات اینگونه نگاه کنیم: دو نه گفته شد، یک نه سراسری در دور نخست و یک نه جزیی در دور دوم. به دولت مستقر، امید نبندیم هر چند که هم بیت رهبری و هم قوه اجراییه موظف به پاسخگویی اند و از همه مهم تر به تقویت ایده « مقاومت مدنی» تمرکز شود. ناجی خود ما هستیم نه پزشکیان نه فرد دیگری. آینده از آن دستهای همبسته است. ایران سکولار، مدنی ، متحد و متکثر رویایی برانگیزاننده است که قدرتش توان استحاله یا فروپاشاندن هر نظامی از روابط را دارد که ایرانی را به مثابه « شهروند» نادیده میانگارد. ایران از آن شهروندان است نه حاکمان.