ایران وایر
«ایرانوایر» سال گذشته اولین جلد از کتاب «زنان تاثیرگذار ایران» را بهصورت دیجیتال منتشر کرد. نسخه چاپی این کتاب چند ماه پیش توسط انتشارات «ناکجا» منتشر شد. این کتاب روایت ۱۰۰ زنی است که بر پیرامون خود، جامعه، علم، هنر، سیاست، فرهنگ، ورزش، اقتصاد و تکنولوژی تاثیر گذاشته، از موانع نظام نابرابر جنسیتی نهراسیده و مسیری را برای رشد و دستیابی زنان ایران به حق برابر انسانی خویش هموار کردهاند. انتخابکنندگان این فهرست، مخاطبانی هستند که باور دارند از این زنان تاثیر گرفتهاند.
پس از انتشار نسخه دیجیتال کتاب زنان تاثیرگذار، از شما مخاطبان «ایرانوایر» خواستیم اگر نام زنی که به نظرتان تاثیرگذار بوده است را در این فهرست نمیبینید، نام و دلیل آن که او را تاثیرگذار میدانید، برای ما به ایمیل info@iranwire.com بفرستید.
در مدت چند ماه ایمیلهای زیادی از شما دریافت کردیم و نامهای زیادی بر پایه انتخابهای شما برای جلدهای بعدی کتاب جمعآوری شدند. منتخبان میتوانند در هر عرصهای، از فرهنگ، علم، آموزش، پژوهش و کنشگری گرفته تا هنر، ورزش، فعالیتهای خیریه، سیاست، تکنولوژی، کارآفرینی، نوآوری، اقتصاد و ادبیات گامهای موثری برداشته باشند.
اگر شما هم زنی تاثیرگذار میشناسید، در انتخابهای ما سهیم شوید. زندگینامه زنان تاثیرگذار پیشنهادی شما (پس از تایید توسط تیم «ایرانوایر») ابتدا در سایت منتشر میشود و در گام بعدی، به جلدهای بعدی کتاب زنان تاثیرگذار راه مییابد.
جلد اول کتاب زنان تاثیرگذار را، میتوانید از این لینک دانلود کنید.
***
شعلههای آتش یک دفعه بالا رفت و زبانه کشید و صدای فریاد زنی بلند شد، صدای فریادهای پیدرپی که «یک نفر خود را آتش زد.» آن زن بدون حجاب میان شعلههای آتش روی آسفالت سرد اوایل اسفند، مانند راهبی بودایی به مراقبه نشسته بود، زنی که فردا نامش در آگهیها نوشته شد: «هما دارابی.»
«هما دارابی» را تا قبل از ۲اسفند۱۳۷۲ بهجز بیماران و شاگردانش، گروههای ملیگرا نیز میشناختند. او نهفقط یکی از نخستین پزشکان زن متخصص اطفال، که از اولین روانشناسان کودک در ایران بود. اما آنچه او را معروف کرد، مرگ خودخواسته او بود که در میدان تجریش اتفاق افتاد. او شعلهای را افروخت که سالها بعد در ایران، بار دیگر به نام «مهسا (ژینا) امینی» برخاست و علیه حجاب اجباری زبانه کشید.
هما دارابی متولد ۲۶دی۱۳۱۸ در تهران بود. او تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه خود را در مدرسههای «ایراندخت» و «روشنک» گذراند و با معدل ممتاز از دبیرستان «بختیار» فارغالتحصیل و سپس وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد. در دانشگاه و حین تحصیل، با دکتر «منوچهر کیهانی»، همکلاسیاش آشنا شد و ازدواج کرد.
هما در سال ۴۴ بعد از پایان پزشکی عمومی، دو سال بهعنوان پزشک روستا به شمال رفت. بعد بههمراه همسرش به آمریکا رفت و در نیوجرسی، نیویورک و کالیفرنیا، مدرک پزشکی اطفال و روانشناسی کودک را گرفت و تا سال ۱۳۵۳ در آمریکا هم تحصیل و هم طبابت کرد. در بازگشت نیز او در دانشگاه تهران، شروع به تدریس کرد.
در این مدت، او همچنین صاحب دو دختر به اسم «آتوسا» و «سالومه» شد. اما در کنار این، او به فعالیتهای سیاسی هم میپرداخت.
هما دارابی از سال ۱۳۳۸، همزمان با ورود به دانشکده پزشکی، عضو جبهه ملی ایران و حزب ملت ایران شد. او از دوستان نزدیک «پروانه اسکندری (فروهر)» بود و همین دوستی نیز او را در پیوستن به جبهه ملی و حزب ملت ایران مصممتر میکرد. او همراه پروانه فروهر شاخه زنان جبهه ملی را تشکیل دادند و در میتینگ مشهور حزب توده در جلالیه شرکت کردند. او همچنین مقالاتی در روزنامههای آن زمان مینوشت. نوشتههای هما دارابی درباره جوانان و بهویژه دختران در مجله فردوسى نیز، «نمایانگر خط سیر فکر این دانشجو پرشور نسبت به جامعه و آینده بود» و در سراسر زندگى خود، «کمال خود را نه در مشاهده انفعالى و نگرش رخوت آلود بلکه در حرکت و جنبش مىیافت.»
در بازگشت به ایران، هما دارابی بههمراه همسرش بار دیگر در کنار پروانه فروهر قرار گرفت و همراه او در حزب ملت ایران فعال شد. آنها جزو تندروترین انقلابیهای زمانه خود بودند. در زمان انقلاب نیز او بههمراه دوستانش در جمع انقلابیها قرار گرفت و در همه اجتماعات شرکت کرد. برخی از منتقدان او میگویند رفتارهای رادیکالی که او و همفکرانش داشتند، باعث شد تا مسیر انقلاب به سمت دیگری برود، بهسمتی که بعدها بهاصطلاح معروف «انقلابیها انقلاب فرزندان خودش را میخورد»، او نیز قربانی همین موضوع شد.
او از کسانی بود که در کمترین زمان، متوجه حذف برخی از نیروهای انقلابی توسط گروه دیگری شد. اما به نظر میآمد که برای بسیاری کارها دیر شده است. او بههمراه زنان فعال دیگر در دیداری با «ابوالحسن بنیصدر»، رییسجمهور وقت، از ظلم مضاعف به زنان گفتند. اما برخلاف وعدهوعیدهایی که داده شد، سختگیری بر زنان افزایش یافت، بهشکلی که زنان خیلی زودتر از آنچه گمان میرفت با محدودیتهایی روبهرو شدند. از ورود زنان بیحجاب به برخی ادارات جلوگیری و پس از اندک زمانی، حجاب اسلامی اجباری شد.
هما دارابی البته در این دوران واحد روانشناسی و گفتار درمانی بیمارستان روانپزشکی را راهاندازی کرد و عضو گروه آموزشی تخصصی روانپزشکی وزارت بهداشت و مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه ملی شد.
اما اینها همه موقتی بود و او خیلی زود در برابر تندروهای انقلابی قرار گرفت. ابتدا او را از وزارت بهداری و سپس در سال ۱۳۶۹ از دانشگاه برکنار کردند. او پس از اخراج شدن مدتی در مطبش کار میکرد؛ اما کمی بعد از دانشگاه حکم تعطیلی مطب نیز به او ابلاغ شد.
هما که بهدلیل حجم این همه مشکل دچار افسردگی شده بود، بههمراه همسرش که پزشک متخصص خون بود، بهدنبال لغو محدودیتهایش رفت. اما بارها به او انگ عدم رعایت شئونات زده و او را از درس و کار محروم کردند؛ محرومیتی که او را از لحاظ روحی بههم ریخت و در نهایت نیز افسرده و خانهنشین کرد.
هما دارابی که بهعنوان یک کنشگر به انقلاب امید داشت، اکنون باورهایش را زیر چکمههای سرکوب یافته بود. او چندین بار اقدام به خودکشی کرد، اما نجات یافت. مهمترین موضوعی که او بدان اعتراض داشت، ماجرای تضییع حقوق زنان و حجاب اجباری بود. او طی سالهای بعد از انقلاب با همه مشکلات، هرسال به «احمدآباد مستوفی» میرفت و به مزار دکتر «محمد مصدق» سر میزد. همین نیز مشکلاتی را برایش فراهم کرده بود.
اما همه سختیها در نهایت هما دارابی را به جایی رساند که تصمیم بگیرد بهطرزی به زندگی خود پایان دهد که صدایش در همه جا بپیچد.
در ۲اسفند۱۳۷۲، درحالیکه ظرف بنزینی در دست داشت، به سمت میدان تجریش رفت. در ساعت ۲ بعدازظهر در زمانی که مردم داشتند خود را برای نوروز ۱۳۷۳ آماده میکردند، بیاعتنا به شلوغی خیابان رفت و ظرف بنزین را روی خودش ریخت و کبریت را کشید و در یک لحظه، تمام جثه ظریفش در میان آتش قرار گرفت. مردم دور او را گرفتند و آتش را خاموش کردند، اما هما دارابی یک روز بعد در بیمارستان براثر شدت سوختگی درگذشت.
برای مراسم او، حزب ملت ایران و اعضای جبهه ملی و همچنین خانوادهاش اعلامیههایی به روزنامهها دادند، اما روزنامه کیهان از چاپ آن سر باز زد و روزنامه اطلاعات در روزهای ۴ و ۵ اسفند آن را منتشر کرد.
پروانه فروهر در سخنرانی بزرگداشت هما دارابی پس از خودسوزی این زن معترض، با اشاره به اینکه سرانجام دوشنبه ۲اسفند۱۳۷۲ هما «با بالهاى آتشینش شعله میریزد به روى گرده طاعون و به روى جان خفاشان جمهوری اسلامی»، گفته بود: «دارابی در برابر زور تسلیم نشد، با ستم نساخت، آتشی که در درونش از آن همه بیداد شعلهور بود، آتشفشان و فروزان شد و شراره بر تن شب کشید.»
در آگهی ترحیم او نوشته شده بود: «آوخ آوای بلند و دشمنشکن دکتر هما دارابی رزمنده دیرپا که در هنگامهای سرنوشتساز جوانان را به ستیز با استبداد وابسته به استعمار فراخواند و زندان را به سخره گرفت. از دانشجویی تا استادی پوینده راستین راه استقلال و آزادی ایران بود خاموش شد».
او خود را آتش زد، اما از میان خاکستر آتشی که او در میدان تجریش برپا کرد، سالها بعد زنان در برابر حجاب اجباری و در سوگ دختر کردستان، مهسا(ژینا) امینی برخاستند و بار دیگر، نام هما دارابی را بر زبان راندند.