ساقی سمرقندی
کانال تلگرام بیا برویم بُخارا – مدتی ست ننوشته ام. و فکر می کردم کار درستی است. چرا بنویسم؟ از چه بنویسم وقتی هرجا انگشت می گذاری درد می کند؟ برای کی بنویسم وقتی همه بهتر می دانند مزه این روزگار چقدر تلخ است. اما نمی شود در مقابل فضاحت کشتن سکوت کرد و رسوایی قتل و آزادی قاتل را جار نزد. مرگ زنی جوان به نام آمنه یا جانه چوپانی به دست پدر و همدستی برادرشوهر به نام ناموس و با اقتدا به اعتقادات و باورها و رسم ها قلب را می فشرد و جان را تا کنده شدن از تن تحلیل می برد.
این احکام صدور قتل دیگر رسم و اعتقاد و مناسک نیستند سم مهلکند. نشانی از حیات ندارند، منبع تغذیه تباهی اند که نامشان می شود مرگ های ناگهانی. این فجایع مرگ نیستند و چهره معصوم مرگ با این اعمال کریه کثیف هم می شود. در ادامه قتل های سریالی و بیشتر خاموش زنان و دختران این سرزمین توسط پدران و برادران و شوهران«باغیرت» و تایید ضمنی مادران، دو هفته ای از خفه کردن و گردن شکستن زن جوان سلماسی می گذرد. البته مکانش فرقی ندارد، چند وقت پیش خوزستان بود و قبل از آن گیلان و پیشتر تهران و اصفهان و مشهد و تبریز و کرمانشاه و از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب. حتی از مرزها هم بیرون می زند و می شود افغانستان و پاکستان که زن در عِداد آدم جماعت نیست!
اینجا هم این آبله مسری است هرچند گاهی فقط بر صورت ساکنان و قابل دیدن ولی بیشتر زیر لباسی به نام «آبرو» و دفاع از حیثیت و محافظت از حریم مقدس خانواده و امنیت جامعه پنهانش می کنند. اگر ذره ای غبار تاریخ را کنار بزنیم دل زمین از غصه قتل زنان و دختران توسط خویش و بیگانه پرخون است. خون های تازه و خشک نشده، استخوان های شکسته و سرهای بریده و تن های مثله شده و جان هایی که هنوز راه می روند تا فرا رسیدن مرگ مقدر یا با شمشیر چنگیزی یا با چنگال تیز پدر و شوهر و برادر. منبع تغذیه این کشتار بی رحمانه در پیچ و خم های فرهنگی است که مروج هم دارند. جانه دو دختر دارد.
آنها چگونه بزرگ خواهند شد؟ بگویند مادرشان کجاست و چرا و چگونه مرده است؟ این پرده سیاه تا کی بر پنجره خاکستری ذهنشان آویخته است؟ نکند با مادرشان هم سرنوشت شوند. گویی تلاش های شوهر برای مهاجرت به ترکیه و فرار از مخمصه قتل جانه نتوانسته در مقابل سد سنگی سنت کاری از پیش ببرد و به قیمت گرفتن جان ارزان زن در خانواده تمام شده است. خانه و خانواده معدن رازهای سربه مهر بوده و هست و در همین زمانه ای که ما زندگی می کنیم ناامن ترین جا برای زنان و دختران خانواده است و در ایران هم هر چهار روز یک زن توسط یکی از اعضای خانواده کشته می شود.
حلقه مفقوده مهارکننده کشتار زنان و دختران اشتغال و استقلال مالی زنان و آموزش همگانی حقوق انسان و در رأس همه حفظ جان و حق زیستن است. از طرفی قوانین سفت و سخت بازدارنده ای هم وجود ندارد تا وقتی مردی جان زنی را می گیرد واهمه مجازات او را از این عمل بازدارد، بخصوص پدران که درصورت کشتن فرزندان مواخذه هم نمی شوند.
وقتی رسانه ها و مدارس در مقابل چنین فجایعی ساکت اند و جنایت را جار نمی زنند وظیفه ماست که در مقابل پدر و برادر و شوهر از مادر و خواهر و دختر دفاع کنیم حتی درحد تقبیح. بی تفاوتی به کشتن آدمها ما را هم شریک جرم می کند چه در غزه و چه در خانه.
از: گویا