نگاهی به وعده‌های انتخاباتی پزشکیان درباره‌ی «فیلترینگ» و «گشت ارشاد»/ هرمز شریفیان

شنبه, 3ام شهریور, 1403
اندازه قلم متن

ماهنامه خط صلح – سیاست دنیاهای متفاوتی دارد، یکی از آن‌ها دنیای «وعده‌ها» است. امروزه سیاست‌مداران در تمام اَشکال حکومت‌ها –از دمکراتیک گرفته تا نیمه‌دمکراتیک و حتی استبدادی—، ناچارند به مردم وعده بدهند و مردم نیز معمولاً چاره‌ای جز این ندارند که بر اساس وعده‌هایی که از نامزدها می‌شنوند، «انتخاب» کنند. پس از انتخاب اگر به وعده‌های خود عمل کنند دارای «اعتبار» می‌شوند که این خود، «سرمایه‌ای‌ اجتماعی» برای آینده‌ و جریان یا حزب برآمده از آن‌ها می‌شود. اما اگر به وعده‌های خود عمل نکنند حاصلی جز «بی‌اعتباری» و ازدست‌دادن «پایگاه رأی» برایشان نخواهد داشت. آن‌جاست که دیگر سرمایه‌ای ندارند و این به ازبین‌رفتن پشتوانه‌ی مردمی‌ آن‌ها منجر می‌شود و اگر حاکم یا حکومتی این سرمایه و پشتوانه را نداشته باشد، بی‌تردید محکوم‌ به فنا است.

«مسعود پزشکیان» رئیس‌جمهور تازه به مسند نشسته‌ی جمهوری اسلامی، با حمایت تمام‌قد «جریان اصلاحات» و پرچم‌دار آن یعنی «سیدمحمد خاتمی»، وارد کارزار انتخابات شد. پزشکیان که در دولت دوم اصلاحات وزیر بهداشت بود، از اعتباری نسبی در میان اصلاح‌طلبان و حتی برخی از اصول‌گرایان برخوردار است. در واقع تنها حمایت اصلاح‌طلبان نبود که پزشکیان را «مستأجر پاستور» کرد، بلکه بخش تقریباً بزرگی از اصول‌گرایان میانه‌رو نیز از او حمایت کردند؛ جریانی که طی سال‌های اخیر نزدیکی مشهودی با طیف میانه‌روی اصلاح‌طلبان پیدا کرده‌ است.

از طرفی بخش بزرگی از ملت معترض ایران برای به قدرت نرسیدن «جلیلیست‌ها» و جناح تندروی «پایداری» از پزشکیان حمایت کردند، درحالی‌که هیچ دلِ ‌خوشی از اصلاح‌طلبان نداشته و ندارند و شعار اولشان هم‌چنان: «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا دیگه تمومه ماجرا» است. در واقع بخشی از این معترضان از بزرگ‌ترین بخش جامعه‌ی ایران یعنی «تحریم‌کنندگان انتخابات» جدا شدند و بر اساس همان الگوی نخ‌نمای «انتخاب بین بد و بدتر» از ترس انتخاب «سعید جلیلی» و هواداران افراطی او، برخلاف میل باطنی‌شان پای صندوق‌ها رفتند و به پزشکیان رأی دادند. با وجود تمام اصرارهایی که پزشکیان بر «وعده ندادن» به هوادارانش داشت اما، باز دو بازوی انتخاباتی او –یعنی «محمدجوادها: ظریف و آذری‌جهرمی»— وعده‌هایی به مردم دادند که بسیاری بر اساس این وعده‌ها، مجاب به شرکت در انتخابات و برگزیدن پزشکیان شدند.

با تمام این اوصاف، شمار واجدان شرایط رأی‌دادن بر اساس آمارهای نهادهای درون نظام جمهوری اسلامی –که بسیاری از مردم آن‌ها را باور ندارند— باز هم به ۵۰ درصد نرسید و حاکمیت، این واقعیت تلخ را پذیرفت که اکثریت ملت دل‌ خوشی از آن ندارند و به‌اجبار پای صندوق‌ها آمدند.

گذشته از وضعیت اقتصادی ورشکسته و بسیار ضعیف کشور که تأثیر مستقیم بر معیشت مردم گذاشته و دامنه‌ی فقر را بسیار گسترش داده و بخش بزرگی از طبقه‌ی متوسط ایران را به طبقه‌ی فقیر تبدیل کرده، مطالبات اساسی و بسیار مهم دیگری نیز در لیست بلندبالای خواسته‌های به‌حق ملت ایران وجود دارد که یکی از آن‌ها «برداشتن فیلترینگ» و دیگری «جمع‌کردن گشت ارشاد» است.

به‌عنوان یک روزنامه‌نگار که در ایران زندگی می‌کند روایت تصویری از وضعیت بسیار رقت‌انگیز معیشت مردم، کاری بسیار سخت و رنج‌آور است، زیرا تشریح وضع معیشتی هم‌وطنانی که برخی تا کمر در سطل‌های زباله فرو می‌روند تا لقمه نانی بیابند یا عزیزانی که مجبور به کارتن‌خوابی، گورخوابی، اتوبوس‌خوابی و غیره هستند آن‌قدر درد دارد که بهتر است عکس‌ها، بیانگر این فقر عذاب‌آور باشند؛ قلم از روایت این وضعیت آزاردهنده عاجز است.

طبیعی است آنان که به پزشکیان رأی دادند و حتی تحریم‌کنندگان انتخابات انتظار ندارند که او چنین فقر ترسناک و ریشه‌داری را یک‌شبه ریشه‌کن کند، زیرا بذر نامبارک این شجره‌ی نا‌طیبه در دورانی بسیار دورتر از به ریاست رسیدن پزشکیان پاشیده شده است. اما این انتظار بی‌جا نیست که مبارزه با عفریت فقر به‌سرعت آغاز شود و کیست که نداند برای تغییر بنیادین اقتصاد کشور و شکوفا کردن آن، باید در سیاست خارجی تغییر رویه‌های بنیادین انجام داد.

اما آن‌چه می‌تواند پایه‌های ریاست پزشکیان و محبوبیت مردمی او را صدچندان محکم کند، طوری که در دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری‌اش بخش بزرگی از تحریم‌کنندگان نیز به او بپیوندند، عمل‌کردن به وعده‌ها و تحقق‌بخشیدن به مطالبات ملتی است که برای تغییرات اساسی و بهبود وضعیت سخت زندگی‌شان به او و کابینه‌اش دل‌بسته‌اند.

برای مثال پس از جنبش فراگیر «زن زندگی آزادی» که بعد از کشته‌شدن «مهسا امینی» به دست مأموران گشت ارشاد شکل گرفت و سراسر کشور را درنوردید و جامعه را با یک بحران فزاینده روبه‌رو کرد، موجی از مقاومت ملت به‌ویژه زنان در برابر حجاب اجباری و خشونت بی‌حدوحصر گشت ارشاد شکل گرفت. خشونتی که حتی برخی از بخش‌های تندروی جریان اصول‌گرا نیز آن را تأیید نکردند و راه‌حل این مشکل فرهنگی را خشونت شدید و افسارگسیخته ندانستند. همین موضوع به یکی از مطالبات مدنی به‌حق جامعه تبدیل شد، برچیده‌شدن گشت‌های ارشاد که صحنه‌های برخورد مأموران آن با زنان و دختران ایرانی دنیا را شگفت‌زده کرده و گاه آن‌چنان دردآور است که هیچ مقامی حاضر نشده مسئولیت عملکرد خشن این یگان‌های خودسر را بپذیرد و رفتار خشونت‌بار و خارج از چهارچوب‌ انسانی آنان را تأیید کند.

یکی از اعتراض‌های پزشکیان در سخنرانی‌ها و مناظره‌های انتخاباتی به‌طور دقیق به‌ خشونتی است که مأموران گشت ارشاد نسبت به زنان و دختران اعمال می‌کنند، زیرا شدت این برخوردها به حدی است که حتی بخش زیادی از زنان محجبه‌ی ایرانی که به پوشش چادر اعتقاد دارند به این نحوه برخوردها به‌شدت اعتراض کردند.

یکی دیگر از مطالبات به‌حق ملت ایران «رفع فیلترینگ» است؛ انسدادی که بر روی اقتصاد بسیاری از خانواده‌ها تأثیر مخربی گذاشته است تا آن‌جا که اغلب کسب‌وکارهای اینترنتی که به‌ویژه از طریق شبکه‌ی اجتماعی اینستاگرام اندکی رونق یافته بود رو به نابودی گذاشت و باعث بیکاری بسیاری از جوانان و خانواده‌هایی شد که از این راه به کسب‌وکارهای مشروع و منطقی خود مشغول بودند.

همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، مخالفان و موافقان پزشکیان از او توقع معجزه ندارند و باور دارند که ترمیم خرابی‌هایی که از اسلافش برای او به ارث گذاشته شده کار یک روز و دو روز نیست و ملت ایران نیز می‌فهمند و از موانع پرشماری که بر سر راه او وجود دارد، آگاهند.

اما انتصاب‌های عجیب و شگفت‌آور پزشکیان در کابینه در همان گام نخست باعث سرخوردگی و ناامیدی بسیاری از حامیانش شد، چه رسد به مخالفانش! درست است که قضاوت در حال حاضر ممکن است زودهنگام باشد و باید صبر کرد، اما پزشکیان نباید انتظار صبر ایوب از ملت ایران داشته باشد؛ ملتی که به‌ویژه طی دو دهه‌ی گذشته با سخت‌ترین مشکلات مالی، شغلی و معیشتی دست‌وپنجه نرم کرده‌اند و کاسه‌ی صبرشان لبریز شده است؛ ملتی آگاه از داشته‌ها، ثروت‌ها، سرمایه‌ها و ظرفیت‌ها که باور دارد با مدیریتی کارآمد باید خیلی بهتر از این‌ها زندگی کند. به لطف پیشرفت در عصر ارتباطات، ملت ایران می‌بیند که امروز کشورها و ملت‌هایی که شاید نیمی از ثروت و ظرفیت ایران و ایرانیان را ندارند از رفاهی چشمگیر برخوردارند و معنای «زندگی‌کردن» و نه «زنده‌بودن» را درک می‌کنند. ملتی که باور دارند با این ثروت و سرمایه‌ها نباید محتاج نان شب‌شان باشند و هر روز و هر ساعت با فقر و نداری دست‌وپنجه نرم کنند و افسوس زندگی نسبتاً مرفه همسایه‌های خود را بخورند. ملتی که دریافته‌اند باتوجه‌به داشته‌هایشان سزاوار زندگی بهتر و آینده‌ای بسیار درخشان‌تر برای خود و فرزندانشان هستند و فرصت‌هایی به این خوبی که تنها و تنها به دلیل نا‌کارآمدی مسئولان و سیاست‌های نادرست آنان، در حال ازدست‌رفتن و نابودشدن هستند. ملت ایران امروز به‌درستی دریافته‌اند که «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» و بر همین اساس مطالبات به‌حق دارند و برای همین با جدیت می‌خواهند که ثروت و سرمایه‌هایشان صرف خودشان و این مرز و بوم شود.

مسعود پزشکیان فرصت زیادی ندارد، زیرا در چشم برهم‌زدنی دوره‌ی نخست چهارساله‌ی ریاست او بر قوه‌ی مجریه به پایان می‌رسد. او اگر بتواند در این فرصت کوتاه، کف مطالبات به‌حق ملت را محقق کند و به‌واسطه‌ی عملکردش چشم‌اندازی روشن برای آن‌ها ترسیم کند بدون شک ملت نیز با او همراهی و همکاری خواهند کرد. اما اگر مانند بسیاری از مسئولان در سمت درست نایستد و جانب این ملت زجرکشیده را نگیرد و چشم بر مطالبات به‌حق آنان ببندد و برخلاف توصیه‌های «مولای متقیان» عمل کند و از نهج‌البلاغه فقط خواندنش را بلد باشد، نباید هیچ‌گونه حسابی بر روی مردم باز کند و متوقع باشد که ملت هم‌چنان از او حمایت کنند. آن‌هم ملتی که کاسه‌ی صبرشان کاملاً لبریز شده و اگر به آن‌ توجه نشود، سرریز خواهد کرد و پیامد‌های این سرریز که در کوته‌زمانی به سیلی خروشان مبدل می‌شود، پیش از همه متوجه شخص پزشکیان و حامیان او خواهد بود.


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

برچسب‌ها:

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.