اغلب مرامنامههای رسانهای، توهین به دیگران را روا نمیدارند ولی در عمل مشاهده میشود که آنها تعیین میکنند هتک حرمت برای چه کسانی جایز و برای چه اشخاصی نارواست. آقای نوری زاده همه نسلان خود را احمق خطاب میکنند و ابایی هم از این کار ندارند. اما اگر کسی بخواهد به همین سیاق پاسخ بگوید ممکن است این یکی را در حیطه توهین تلقی کرده و از انعکاس آن خودداری نمایند اما من تلاش میکنم با ادب پاسخ ایشان را بدهم.
ایشان در ایندیپندنت فارسی مطلبی نوشته و گویا نیوز هم آن را انتشار داده، این گونه میفرمایند:
“چند ویدئو از روزهای پایانی شاه فقید را میبینم، پادشاهی روشن اندیش و آگاه که زیر ضربات قدر ناشناسیهای مستمر از پا درآمد. ملتی را که عاشقانه دوست داشت و راضی نشد برای بقای خودش آنان را به کشتن دهد”…
من فعلا وارد صحت و سقم مطالب آقای نوری زاده نمیشوم و فرمایشات خودشان را در اوایل سال ۵۸ که مصادف با سلطه ملاها بر کشور است در این باره نقل میکنم:
“شاه سابق نیز چندان تفاوتی با پاپادوک (رئیس جمهور وقت هائیتی) نداشت تنها روشهای آدمکشی و نحوه مردم فریبشان با هم متفاوت بود. پدر و پسر (رضا خان و محمدرضا شاه) چنان تسمه از گرده مردم ایران زمین کشیدن که دیرگاهی مردگان متحرک بودیم در جستجوی مبل و کمد، یخچال و فرش قسطی و آوردن ماشین و جنس قاچاق از فرانکفورد و مونیخ. اما چون ایرانی بودیم، چون اسلام آیین ما بود، یک روز صبح فریاد زدیم «نه» و بعد خون بود و آتش و جنون، پاپا محمدرضا… “[۱]
“اسلام انقلابی ما که رژیم دست نشانده ظالم و نوکر صفت پهلوی را نابود میکند، اسلامِ فرزندان ابن سعود و اولاد شیخهای میلیونر خلیج فارس نیست، آنها در روزگار شاه برای عیاشی به ایران میآمدند و در روزنامههایشان هر روز شرح کشّافی از پیشرفتهای ایران به رهبری جلالته الملک المعظم الشاهنشاه محمدرضا پهلوی آریامهر الاخ العزیز و الصدیق الحمیم… میدادند. “[۲]
باز هم در این انیدیپندنت فارسی مینویسند:
… “در روزهای اخیر همه گاه با مهندس رضا قطبی بودم، بزرگ مردی که جان و جهانش ایران بود و ما همه فرزندانش “.
ایشان پیشتر نیز فرمودهاند:
” وقتی رضایی[۳] مرد انقلاب است دیگر جایی برای آن مطربهای از همه چیز آزاد سرا پا آباد در متن انقلاب نیست. آنها که سالها تبلیغاتچی تمدن بزرگ و جشنهای سه هزار ساله و چهار هزار ساله و آبان و آذر و بهمن بودند، روز و شب در کنار قطبی و جعفریان و… به رقص و پایکوبی مشغول بودند و”… [۴]
تا اینجا من فقط فرمایشات متناقض ایشان را نقل کردم و قضاوت را به خوانندگان محترم میسپارم.
اینک نظرات من به اظهارات ایشان:
مبارزات آزادیخواهانه ایرانیان از چند سال پیش از انقلاب مشروطه شروع شده بود و مردم به دنبال عدالت خانه بودند و نهایتا منجر به انقلاب بزرگ مشروطه گردید و قانون اساسی مشروطه با همه نواقص اساسی که داشت در واقع تبلوری از تلاش برای کسب آزادی بود. مستندات موجود نشانگر این است که هر دو پادشاه پهلوی، قانون اساسی را زیر پا نهاده و با اختیار حکومت مستبدانه، اجازه به ثمر رسیدن آرمانهای انقلاب مشروطه را ندادند. برای احتراز از زیاده گویی و به منظور اثبات ادعای خود یکی از سخنرانیهای محمدرضا شاه در آمریکا را به شهادت میگیرم:
“اگر بیش از حد بر او فشار وارد کنند، یا بخواهند او صرفا به نقش نمادین سلطنت آنچنان که اقتضای قانون اساسی بود بسنده کند و از دخالت در امور سیاسی دست بکشد او از سلطنت کناره خواهد گرفت. “[۵]
پس هیچ انسان منصفی نمیتواند انکار کند که پهلویها آرمانهای مشروطه را لگدمال کردهاند و چه دلیلی بهتر از فرمایشات خود اعلیحضرت.
از همان آغاز پادشاهی پهلوی، آزادیخواهان نه مخالف سلطنت بودند و نه مخالف شخص هر دو پهلوی. بلکه با استبداد و دیکتاتوری مخالف بودند که هر دوی آنها این لباس را بر تن کرده بودند. رسیدیم به کودتای ۲۸ مرداد و ادامه آن، آزادیخواهان و فعالان سیاسی همچنان به دنبال کسب آزادی بودند تا این که شاه خود بزرگترین انقلابی سال ۱۳۵۷ گردیده و آرزوهایی را که مربوط به وادار کردن مردم ایران به تبعیت از اصول و احکام دین مبین اسلام باشد، [۶] به آخوندهای جنایتکار سپردند. آقای دکتر مصطفی رحیمی پیش از اینکه خمینی در خاک ایران پیاده شود نامه سر گشادهای با عنوان چرا با حکومت اسلامی مخالفم، آینده را به طور کامل به تصویر کشیدند. ولی آقای نوری زاده روزنامه نگار، ۷ ماه بعد در تاریخ چهارم تیر ماه ۱۳۵۸ در مجله امید ایران با ادبیات سوزناکی نوشتند: “آقا را برای ما باقی بگذارید” و با این که در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ خانم مهشید امیرشاهی در روزنامه آیندگان خطری را که متوجه کشور ایران بود گوشزد کرد ولی نوری زاده چهار ماه بعد یعنی در سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ یعنی حدود یکصد روز بعد با عنوان “چشم امید ما به شماست” برای خمینی نوشتند:
“رهبر بزرگوار من، روزی که شما را از شهر ما حرکت دادند پدرها و مادرها میگریستند و نسل تلخ کام ما با گریه پدر و ناله مادر همراه میشد که گفته بودند سپیده از این ملک رخت بست و نور و نوازش از دیارمان پرکشید. “[۷]
و باز هم در ۳۱ تیر ۱۳۵۸ شادروان احمد شاملو در شعری با عنوان “در این بن بست” میگوید:
کباب قناری
بر آتش سوسن و یاس
روزگار غریبی است نازنین
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.
ولی ایشان باز هم نوشتند:
” رهبر من امام، وقتی به تهران آمدید نسلی که شاهد گریه پدران به روز رحیل شما بود خونین و مشتاق به دیدارتان آمد. با شما جنگید، با شما پیروز شد، با شما در شادیِ شکستِ سلطنتِ ظلم سهیم شد و با شما به فردا اندیشید، شما آمدید که داد مظلوم را بگیرید، آمدید که حکومت ظلم برکشید و اساس عدل بنیادنهید”[۸]
آقای نوری زاده، همانگونه که شاهد هستید کسانی که مخالف استبداد و دیکتاتوری بودند هنوز هم با جبارترین و جنایتکارترین شکل آن در حال مبارزه هستند و تا حصول نتیجه ایده آل، نهضت ادامه خواهد داشت. از این رو فریب خورده کسانی بودند و هستند که با رویاهای دل انگیز، از حکومت اسلامی زندگی بهتری را انتظار داشتند. پس تعمیم حماقت در مورد همه هم نسلهای شما نادرست و توهین آشکار به آنان است و امیدوارم گوشزدهای مدبرانه آقای عنایت فانی در مصاحبه با شما که درتلویزیون بی بی سی و در سال ۲۰۱۱ انجام گرفت فراموشتان نشده باشد.
ش. بابکان
تهران – ۱۲ شهریور ۱۴۰۳
پانوشتها:
[۱]. علیرضا نوری زاده، مجله امید ایران، دوره جدید، شماره ۱۹، دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۵۸، نگاه سردبیر، ص۵.
[۲]. علیرضا نوری زاده، مجله امید ایران، دوره جدید، شماره ۱۸، دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۵۸، نگاه سردبیر، ص۵.
[۳]. پدرِ: احمد، رضا، مهدی و صدیقه رضایی که در زمان ونظام شاه به قتل رسیدند.
[۴]. علیرضا نوری زاده، مجله امید ایران، دوره جدید، شماره ۳، دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، نگاه سردبیر، ص۵.
[۵]. سخنرانی شاه در باشگاه ملی مطبوعات آمریکا ۱۴ آوریل ۱۹۶۲ برابر با ۲۵ فروردین ۱۳۴۱.
[۶]. سید محمدباقر نجفی، شاهنشاهی و دینداری، گروه تحقیق سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران، ۱۳۵۵، ص۲۲.
[۷]. علیرضا نوری زاده، مجله امید ایران، دوره جدید، شماره ۱۲، دوشنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۵۸، نگاه سردبیر، ص۵.
[۸]. همان منبع.
از: گویا