- اکثریت ملت به این نتیجه برسد که این حکومت توان، صلاحیت و مشروعیت اداره کشور را ندارد و ولی فقیه مانع اصلی هر نوع تحولی در ساختار حکومتی است
- بخشی از نهاد های قدرت حاکم به این نتیجه برسند که ادامه این وضع ممکن نیست و می باید تغییراتی جدی ایجاد شود ایجاد شود و مانع اصلی استبداد دینی و بی سرانجامی ولایت فقیه در راس حکومت است
- ما در سال های منتهی به دهه پنجاه شاهد این بودیم که حکومت برای برون رفت از بحران مشروعیت به جای باز کردن فضای سیاسی با تشکیل حزب رستاخیز تلاش نمود که فضای سیاسی را بیشتر ببندد که خطای بزرگی بود و منجر به شکستش شد و اکنون نیزحکومت و گروه بندی های درون و پیرامون باید بدانند ادامه بگیر و ببند و کشتار و سرکوب زمینه شکست خود را فراهم می کنند. گروه بندی های درون و بیرون حکومت که این مسئله را در می یابند باید بروشنی با این سیاست ها علنا مخالفت کنند.
- جمهوری اسلامی کماکان دچار چند دستگی است، اصول گرایان، اصلاح طلبان روزنه گشایان طرفدار بند و بست با خامنه ای، اصلاح طلبان میانه رو سازش کار و اصلاح طلبان تحول طلب چون تاجزاده، قدیانی، موسوی، رهنورد و کروبی در شرایط ویژه شاید به این یا آن طرف متمایل شوند. این گروه بندی ها باید بدانند که ولایت فقیه دیگر عمرش پایان یافته است و با تعین ولی فقیه جدید نیز مخالفت کنند.
- جامعه مدنی با همه سرکوب ها در میدان است و در شرایطی ویژه امکان شکل گیری کنگره همه اتحادیه های صنفی می رود و این جنبش به میزان کافی رهبران صنفی آزموده دارد و این مجموعه به عنوان بخشی از قدرت اجتماعی می توانند در آینده کشور نقش ایفا نمایند
- ارتش ایران غیر از این که نیروی وسیعی هستند بدلیل حضور سربازان و پرسنل نظامی می توانند جانب استبداد دینی حاکم یا مردم را بگیرند. نیروهای نظامی و خصوصا سپاه پاسداران بخشی از قدرت هستند. ارتش ایران شانس بیشتری برای جانب داری از مردم را دارد. نیروهای نظامی باید بدانند که سیستم ولایت فقیه کشور را دچار آسیب های جدی نموده و ادامه حکومت دینی برای تمامیت عرضی کشور خطر آفرین است
- بورژوازی ایران چه رانتی و چه مستقل نیروی قابل توجهی هستند و استبداد دینی حاکم در ادامه این روند و ادامه سیاست خارجی ضد ملی توان دفاع از منافع آن ها را ندارد. ادامه حمایت از نیروهای نیابتی می تواند همان بلایی که برسر ساتحاد شوروی با دخالتش در افغانستان آورد ایران را هم دچار شکست نماید
- جنبش زنان ایران دشمنی خاصی با حکومت دینی پیدا کرده که هر آن به عنوان یک قدرت اجتماعی به نفع تغییر می تواند وارد میدان شود و جوانان و دانشجویان هم دارای چنین پتانسیلی هستند
- در زمان شاه روحانیت و بازار به عنوان یک قدرت اجتماعی در مقابل حکومت بودند و از مشروعیت هم بر خوردار بودند. و در واقع در مقابل قدرت حکومت شاه یک قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی وجود داشت. اکنون ما شاهد وجود یک قدرت اجتماعی متحد نیستیم و در واقع برای ایجاد چنین قدرتی باید همه تلاش خود را بکار گیریم.نکته مرکزی این است که حکومت دینی و ولایت فقیه کشور ما را به فلاکت کشانده و باید برای آن چاره ای اندیشید. قدرت اجتماعی ما می تواند حول همین مسئله شکل بگیرد که همه آن ها که مخالف حکومت دینی و ولایت فقیه هستند متحد عمل کنند.
- ایران امروز، ایران سال ۵۷ نیست که با بیرون کشیدن شاه توسط آمریکا انقلابی انجام بگیرد. نیروهای بسیاری هستند که منافع فراوانی دارند و می توانند در توافق با دیگر نیروها اوضاع جدیدی را فراهم آورند. نیروهای نظامی ایران هم از درون یک جنگ ویرانگر بیرون آمده اند و کشورهای دیگر نه می توانند مداخله نظامی کنند و نه توان پیروزی در مقابل ایران را دارند و نه اوضاع جهانی این امکان را به آن ها می دهد. البته تنش زدایی و پایان دادن به حمایت از نیروهای محور مقاومت، موجب تقویت نیروهای دمکراتیک میشود.
- برای ایجاد تغیبر باید یار گیری های جدیدی صورت بگیرد و یک قدرت اجتمائی نیرومند شکل بگیرد که تغییرات امکان پذیر گردد. تا کنون هیچ نسخه آماده ای وجود ندارد و جنبش ضد استبداد دینی حاکم برای تبدیل شدن به یک قدرت اجتماعی به یک دنیا کار نیاز دارد.
مزدک لیماکشی
mazdaklimakeshi@ yahoo.se