براساس اطلاعات رسیده به «ایرانوایر»، «غفار اکبری»، شهروند تُرک ۴۸ ساله اهل روستای «یولقونلو» در نزدیکی ملکان که براثر شکنجههای زمان بازداشت در اداره آگاهی ملکان جانباخته، دوشنبه ۲۸آبان۱۴۰۳، شبهنگام و تحت تدابیر شدید امنیتی، ولی با حضور گسترده مردم ملکان به خاک سپرده شده است.
***
تصاویری که ایرانوایر از این شهروند جانباخته رویت کرده، نشان از شکنجه جسمی او در زمان بازداشت دارد.
«مهدی کوخیان»، فعال مدنی آذربایجانی در تبعید که خود نیز اهل ملکان است، میگوید که آقای اکبری با دستور بازپرس و دادستانی ملکان، «بازجویی فنی» شده و مامورانی که او را شکنجه کردهاند به او گفتهاند کاری میکنیم که کشتن «حسن نصرالله» را هم به گردن بگیری.
این شهروند و پدر چهار فرزند، ساعتها با لباس خیس و در سرمای آبان ماه ملکان به میله پرچم بسته شده بوده، برای ساعتها از پا آویزان شده و ناخنهایش را کشیده بودند و در نهایت علی رغم نیاز مبرم به رسیدگی پزشکی، برای روزها در یک اتاق در زندان مراغه محبوس بوده است.
از کشته شدن غفار اکبری، شهروند آذربایجانی چه میدانیم؟
اطلاعاتی که بهدست ایرانوایر رسیده، نشان میدهد که آقای اکبری روز سهشنبه ۸ابان۱۴۰۳، بههمراه دامادش (همسر دخترش)، برادر دامادش (برادر شوهر دخترش)، برادر همسر خودش و یک فرد دیگر که نسبت او با آقای اکبری برای ایرانوایر روشن نیست، در استان آذربایجان شرقی بازداشت میشود.
آقای اکبری و سایر افراد بازداشت شده، بهعنوان مظنون به قتل یکی از همروستاییهایشان به نام «ملکعلی بدخشان»، توسط نیروی انتظامی شهرستان ملکان بازداشت و به پلیس آگاهی این شهرستان منتقل میشوند. آقای بدخشان، حدود یک سال و نیم پیش در منزلش با تبر به قتل رسیده بود و در این مدت، تحقیقات پلیس برای یافتن قاتل یا قاتلان او به نتیجه نرسیده بود.
مهدی کوخیان که خود اهل ملکان است، به ایرانوایر میگوید که در پلیس آگاهی چون مدارکی دال بر دست داشتن این افراد در قتل نبوده، غفار اکبری و همراهانش بهشدت شکنجه میشوند. به گفته این فعال مدنی آذربایجانی، ماموران آگاهی این مرد ۴۸ ساله را ساعتها از پا آویزان میکنند. پساز آن برای حدود ۲۴ ساعت در حیاط ستاد فرماندهی نیروی انتظامی در ملکان با لباس خیس و در سرمای هوای ماه آبان منطقه، به میله پرچم بسته میشود و از دادن غذا و آب به او خودداری میکردند تا علیه خود اعتراف کند.
سرانجام او تحت فشار و شکنجه اعتراف میکند که در قتل نقش داشته است. در پی این امر، او را به نزد بازپرس شهرستان ملکان، فردی به نام «اکبر سلمانپور» و دادستان ملکان «مرتضی عالینسب» میبرند، ولی او در نزد بازپرس میگوید که زیر شکنجه اعتراف کرده و او نقشی در قتل نداشته است.
به گفته مهدی کوخیان، اینبار دادستان ملکان، دستور «بازجویی فنی» میدهد.
در ادبیات قضایی جمهوری اسلامی، بازجویی فنی، به بازجویی همراه با خشونت و بعضا شکنجه فیزیکی و روانی گفته میشود. در پی صدور دستور بازجویی فنی برای غفار اکبری، او بار دیگر و این بار بیشتر از قبل تحت شکنجه قرار میگیرد. به گفته آقای کوخیان، «ناخنهایش را میکشنند.»
سرانجام غفار اکبری اتهام قتل را میپذیرد. مهدی کوخیان با تاکید بر اینکه از کموکیف اعتراف او که تحت شکنجه گرفته شده، بیخبر است میگوید: «وقتی او را میفرستند زندان مراغه، حالش بد بوده و زندان تحویلش نمیگیرد. با فشار بازپرس زندان میپذیرد، ولی او را به اتاقی در بند ۲ زندان مراغه که خود من را هم برای آزارواذیت و شکنجه روانی آنجا فرستاده بودند، میفرستند.»
به گفته این زندانی سیاسی سابق، با وخیم شدن حال آقای اکبری، مسوول بهداری زندان مراغه میگوید که او باید به بیمارستان منتقل شود. این شهروند ۴۸ ساله تحتالحفظ به بیمارستان «سینا» در شهر مراغه اعزام میشود و پس از دو روز کما، روز شنبه۲۶آبان جان خود را از دست میدهد.
مشابه روایتی که به دست ایرانوایر رسیده را، وبسایت حقوقبشری «ههنگاو» نیز منتشر کرده است. منابع ههنگاو به این نهاد حقوقبشری گفتهاند که باوجود وخامت حال این شهروند، او از دسترسی به وکیل، خانواده و داروهایش محروم بوده و تا «آخرین دقایق»، از انتقال او به مراکز درمانی، جلوگیری شده است.
همچنین تصویری از نصب بنر تشکر از «عادل ولیزاده»، فرمانده انتظامی ملکان برای دستیگیر عاملان قتل در روستای یولقونلو در خیابانهای این شهر بهدست ایرانوایر رسیده است. به ایرانوایر گفته شده که این بنر مربوط به پیش از مرگ آقای اکبری است و پس از جان باختن او، بنرها از سطح شهر جمعآوری شدهاند؛ موضوع دیگری که میتواند دال بر مسوولیت پلیس آگاهی در کشته شدن این شهروند باشد.
اعتراض خانواده، فشار برای عدم اطلاعرسانی و دفن شبانه
تصاویری در اختیار ایرانوایر قرار گرفته که از تجمع اعتراضی خانواده آقای اکبری در مقابل دادسرای ملکان در روز یکشنبه۲۷آبان ماه حکایت دارد.
آقای کوخیان با تاکید بر اینکه خانواده آقای اکبری تحت فشار بوده و هستند که در مورد مرگ عزیزشان در بازداشت سکوت کنند، میگوید: «اعلامیه او ساعت ۱۶:۴۰ دقیقه دوشنبه بیرون آمد و در آن نوشتهاند که ساعت پنج بعدازظهر دفن میشود. یعنی ۲۰ دقیقه فرصت اطلاعرسانی دادهاند.»
همچنین تصاویر و ویدیوهایی در اختیار ایرانوایر قرار گرفته که از جو امنیتی در شهرستان ملکان خبر میدهد.
به گفته مهدی کوخیان، از افرادی که همزمان با آقای اکبری بازداشت شدهاند، خبری در دست نیست و مشخص نیست که آیا در سلامت هستند یا خیر. این فعال مدنی در تبعید به ایرانوایر میگوید که پیکر آقای اکبری حدود ساعت پنج عصر در روستای محل زندگی او و با حضور پرشمار مردم ملکان برگزار شده است. او که خود خبر جانباختن و خاکسپاری عجولانه این شهروند را در کانال تلگراماش منتشر کرده، میگوید: «در منطقه ما رسم نیست کسی را بعد از تاریکی هوا دفن کنند. محال است ۲۰ دقیقه بعد از اینکه اعلامیه را دادند بیرون تشییع جنازه انجام شود، چون فرصت کافی برای اطلاعرسانی به اقوام و اطرافیان نیست.»
اشاره آقای کوخیان به سنتی در میان تُرکهای ایران است که با استناد به روایت دفن شبانه، «فاطمه زهرا»، دختر پیامبر مسلمانان، دفن متوفی در ساعات تاریکی را قابل قبول نمیدانند. بااینحال، تصاویری که از مراسم خاکسپاری آقای اکبری در اختیار ایرانوایر قرار گرفته نشان از دفن او در ساعات پایانی روز و در گرگومیش غروب آفتاب روز دوشنبه دارد. موضوعی که با روایت مهدی کوخیان از دفن عجولانه این شهروند، همخوانی دارد.
روز یکشنبه۲۷آبان نیز منابع ههنگاو، از اعزام پیکر این شهروند جانباخته در بازداشت برای کالبدشکافی در پزشکی قانونی تبریز خبر داده بود.
شکنجه متهم و قصه پرتکرار مرگ در بازداشتگاه
این نخستین بار نیست که شهروندان بازداشتشده، ولو اتهام آنها غیرسیاسی و غیرامنیتی هم که باشد، براثر شکنجه نیروهای پلیس کشته میشوند.
کشته شدن «سید محمد موسوی»، جوان گیلکی که در مرداد۱۴۰۳ پس از بازداشت بهدست نیروهای یگانویژه نیروی انتظامی در لاهیجان، یکی از مواردی است که اطلاعرسانی شده است. همزمان با انتشار خبر جان باختن محمد موسوی در بازداشت نیروهای انتظامی ایران، خبر دیگری مبنیبر کشته شدن یک شهروند دیگر در گیلانغرب استان کرمانشاه منتشر شد.
دادستانی عمومی و انقلاب گیلانغرب روز ۱۵شهریور۱۴۰۳، در اطلاعیهای اعلام کرد: «متهم امروز حین انتقال برای بازجویی پلیس آگاهی بدحال شد و باوجود سرعتعمل ماموران و کمک عوامل اورژانس بیمارستانی، فوت کرد.»
البته، نام این شهروند که گفته شد متهم اصلی یک فقره قتل بوده و «هیچ علامتی از ضربه به بدن (او) وجود ندارد»، اعلام نشد. اما، مجلس اعلام کرد که برای بررسی علت فوت متهمان در بازداشت پلیس، یعنی محمد موسوی و او وارد عمل میشود.
«ولیالله بیاتی»، نماینده مجلس و سخنگو کمیسیون امور داخلی کشور و شوراها، همان زمان به رسانهها گفته بود «مرگ یک متهم در بازداشتگاهها اولین اتفاق نبوده و موارد متعددی در ماهها و سالهای گذشته رخ داده است.»
او همچنین گفته بود: «فراجا باید برای جلوگیری از تکرار اشتباهات فردی ماموران پلیس، با نیروهای خاطی خود قاطعانه برخورد کند.»
مطابق قوانین جمهوری اسلامی، مسوولیت جان شهروندانی که در بازداشت پلیس هستند با نهاد بازداشتکننده آنهاست. در قوانین ایران، اقرار متهم میتواند در دادگاه مبنای صدور حکم، حتی احکام سنگین و سالب حیاتی چون قصاص نفس یا اعدام باشد. حقوقدانان و فعالان حقوقبشر پیشاز این بارها نسبت به این بخش از قوانین ایران هشدار دادهاند و میگویند که با اینکه اخذ اقرار تحت شکنجه، اجبار و فشار غیرقانونی است، ماموران حکومت از این روشها برای به نتیجه رساندن پروندههای خود استفاده میکنند.