ایران وایر
شاید نتوان تاریخ دقیقی برای حضور نوازندهها در کافهها مشخص کرد، اما براساس شواهد میدانی، تقریبا از نیمه دوم دهه نود خورشیدی و همزمان با رشد کافهنشینی در تهران و کرج، شاهد حضور نوازندهها و خوانندهها در کافهها هستیم، هرچند در بسیاری از مواقع با عدم تساهل از سوی حاکمیت، اجراها و کنسرتهای این نوازندهها و گروهها تعطیل شده است. با چند نوازنده که در کافههای تهران و کرج به صورت تماموقت یا پارهوقت مشغول به کار هستند، گفتوگو کردهایم و از مصایب و مواهب حرفهشان پرسیدهایم.
چندسالی است که کافهها با اجرای زنده موسیقی رونق بیشتری گرفتهاند و حالوهوای دیگری به شهرهای ایران بهویژه کلانشهرهای تهران و کرج دادهاند. «حامی» از نوازندههایی است که ده سالی میشود بهصورت روزانه در کافههای تهران با گروهش درام، تمپو، دف و تنبک میزند.
این نوازنده سیوپنج ساله در گفتوگو با «ایرانوایر» میگوید: «مثل هر کار دیگری، ابتدا به صورت جدی به آن نگاه نمیکردیم. ابتدا به صورت تفننی، روزهای تعطیل در کافهها مینواختیم، اما به مرور، بهویژه از نیمه دوم دهه نود، بهصورت جدی آن را ادامه دادیم و حالا دیگر کار هر روزمان شده و استقبال مردم هم زیاد شده است.»
به زعم حامی، این شغل ثابت، در بسیاری از مواقع با بیثباتی همراه است. زیرا هر اتفاقی میتواند آن را به خطر بیاندازد. او میگوید: «شما هرگز بهصورت رسمی پذیرفته نشدهاید، چون برای اجرایتان مجوز نمیگیرید، و همین موجب میشود که همیشه لبه تیغ حرکت کنید. بااینحال، فضای کافه، بهدلیل شباهتش با تالار موسیقی، برای ما جذاب است، هرچند مخاطبان کمتری داریم. در کافه، گاهی برای کسانی که برای خوردن و نوشیدن آمدهاند مینوازیم، گاهی هم بهصورت یک کنسرت، که از قبل بلیت میفروشیم. منتها در اینجا فرقش این است که شما دیگر نیازی به مجوز ندارید. و این امکانی است که شما در کافه دارید. در خیابان هم دارید، اما در خیابان نمیتوانید بلیتفروشی کنید. شما در کافه یا سالنهای خصوصی و زیرزمینی میتوانید کنسرت بگذارید و بلیت بفروشید. این از جذابیتِ نوازندگان و گروههای غیررسمی در کافهها است، هرچند با خطر.»
حامی اجرا در کافه را برخلاف نظر برخی که ممکن است این شغل را برای هنرمند «کسرِ شان» بدانند، معتقد است که اجرا در کافه یا خیابان، هیچ فرقی با اجرا در تالارهای رسمیِ مجوزدار ندارد، چرا که همه اینها به زعمِ او، «صحنه» هستند و مخاطب هم مردم از طبقات و نسلهای مختلف. از این زاویه است که او میگوید: «مهم نوع موسیقی و اجرای شما است که باید حرفهای باشد. حتما که قرار نیست شما برای اجرایتان، مجوز بگیرید. الان شما همه کنسرتهایی را که با مجوز روی صحنه است ببینید، همه موسیقی پاپ، که در بیشتر مواقع هم مبتذل است تا حرفهای. ما برای اجراهایمان در کافه ارزش زیادی قایل هستیم. اول اینکه بیشتر کارهایی که اجرا میکنیم، ساخته خودمان است. دوم اینکه، ما موسیقی راک و جاز و سبکهای مدرن کار میکنیم، که کمتر مورد تایید نهادهای رسمی است. با اینکه الان نگاهها به این نوع سبکها بهتر شده، اما هنوز برخی تنگنظریها سر جایش است. هنوز موسیقی بدون مجوز، یکجورهایی جرم است، هرچند جرمی نانوشته، چون هر لحظه ممکن است در حین اجرا در کافه، بیایند و اجرای شما را قطع کنند. یا اگر اجرای زیرزمینی باشد که شدت عمل بیشتر است و گاهی با خشونت همراه میشود. در این ده سال، چندباری با ما برخورد شد و از اجرای ما ممانعت کردند و از ما تعهد گرفتند. در یکی از آخرین اجراهایمان، پس از چند شب کنسرت زیرزمینی، ریختند و همهچیز را جمع کردند. اما خب، کار دیگری نمیتوانیم بکنیم، این کار، نهتنها حرفه ما، که زندگی ماست، عشق و لذت زندهبودن ماست، پس ادامه میدهیم…»
کافه فضایی است که برای نوازندهها امنیت بیشتری نسبت به خیابان دارد، از اینرو برخی از نوازندهها اجرا در کافه را نسبت به خیابان ترجیح میدهند. این امر برای سپهر صدق میکند. سپهر در گروهی که حضور دارد، پیانو مینوازد و در سبک فیوژن کار میکند. آنها موسیقی بیکلام که بسیاری از آنها ساخته خودشان است، در کافههای کرج اجرا میکنند. او در این زمینه به ایرانوایر میگوید: «پس از تجربه شغلهای مختلف، سرانجام تصمیم گرفتم کار دلم را پیش بگیرم. وقتی دیگر شغل درآمدزایی نبود که بتوان با آن یک زندگی حداقلی داشت، از سوی دیگر راهی هم برای ورود به دنیای حرفهای موسیقی برای امثال ما نبود، تصمیم گرفتم ساز و میکروفونم را بردارم و کار دلم را انجام بدهم، بدون اینکه بخواهم برای یک اجرای رسمی، یک ماه دنبال مجوز بدوم، که آیا بدهند، آیا ندهند. حالا هر روز در کافه با گروههای مختلف، ساز میزنم. تجربه این چند سال به من نشان داد، که اجرای زنده در کافه با همه درآمد کماش، بهویژه در ابربحرانهایی که هر روز هم شدیدتر میشود، با این حال، ارزشش را دارد، وقتی نمیخواهی در مسیر رانت و پارتی و مافیای حکومتی باشی.»
برای سپهر که از اقلیتهای مذهبی است، اجرا همیشه با چالش همراه بوده، بهویژه در اجراهای زیرزمینی. او با اشاره به اینکه برای گروههایی که در کافه اجرا دارند، کنسرت هم جای خود را دارد، چه در کافه، چه در سالنهای خصوصی و زیرزمینی، میگوید: ««من خودم را یک موزیسین معمولی میدانم و دلم میخواهد کاری را که بلدم و دوست دارم، اجرا کنم. بنابراین دوست ندارم برای کارهایم، از کسی اجازه بگیرم. من این پروسه مجوزگرفتن را در شانِ هنرمند نمیدانم. آخر چرا باید از کسی که سواد موسیقی ندارد، اجازه بگیرم که چه چیزی اجرا کنم یا نکنم؟ من که تا امروز، هرچی اجرای زنده در کافه یا سالنهای خصوصی و زیرزمینی داشتم، بدون مجوز رسمی بوده است. چه آنجایی که در کافه برای مردم اجرا کردیم، چه آنجا که بلیتفروشی کردیم، بله، خطر هست، اما شاید این خطر، ارزش کارمان را هم برای خودمان، هم مخاطبانمان دوچندان کرده است.»
سپهر هم به مانند حامی بر اجرا یک موسیقی جدی در کافه تاکید دارد. او تاکید میکند که گوش موسیقایی مردم، موسیقی خوب میخواهد، از این رو در طول این سالها، او و گروه موسیقیاش، همیشه هنرشان را دنبال کردهاند. هرچند در این مسیر، نگاه ایدئولوژیک حاکمیت بوده است که مانع اجراهای آنها شده است.
او از این زاویه میگوید: «هدف ما اجرای یک موسیقی خوب است برای مردمی که میخواهند موسیقی خوب بشنوند. اما همیشه این هدف، با ترس و نگرانی و دلهره همراه بوده است، چه برای ما اجراکنندگان، چه برای مردمی که میخواهند موسیقی بشنوند. خب اینها موجب میشود تا حدودی اجراها با کمی استرس همراه باشد. واقعا عجیب است در کشوری که مردمش در بعدازظهر یکی از روزهای هفته، ناگهان از خانه بیرون میزنند و بعد تصمیم میگیرند که کجا برویم؟ و بعد کافه را انتخاب میکنند تا در کنار نوشیدن یک چای یا قهوه یا… یک موسیقی زنده بشنوند و لذت ببرند، اما ناگهان این لذتِ شنیدن موسیقی و نوشیدن قهوه، به یک کابوس تبدیل شود. بله، ممکن است گاهی قید کارتان را بزنید، اما فکر میکنم همه ما داریم مبارزه میکنیم، چه آنهایی که خطر میکنند و به کنسرت ما میآیند و چه مایی که خطر میکنیم و کنسرت غیررسمی برگزار میکنیم. زمان نشان داده که در این بازی، موسیقی برنده نهایی است.»
«ابراهیم» پنجشش سالی است که علاوه بر خیابان، در کافه هم ساز میزند. او گیتار در سبک جیپسی و فلامنکو مینوازد. او شرایط کار را برای نوازندگان خیابان و کافه سخت میداند و با اشاره به تورم و گرانی و اعتراضات مردمی در طول سالهای ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۱، به ایرانوایر میگوید: «کار در چنین وضعیتی هر روز سختتر میشود و گاهی حتی ناممکن، اما شخصا باور دارم که باید ادامه داد. فکر میکنم هر شغلی خطرات خودش را دارد. وقتی من این شغل را انتخاب کردم، میدانستم در چه راهی پا میگذارم، بنابراین در طول این سالها، از همین طریق کار و زندگی کردم. کارم این است، چرا باید با چهار تا تهدید جا بزنم؟ من کارم را دوست دارم، چون موسیقی تمام زندگی من است. به نظرم باید با همین درک از کارت، ادامه بدهی تا بتوانی کمکم مخاطبانت را پیدا کنی. بهویژه که شبکههای مجازی هم میتواند به امثال ما کمک کند برای دیدهشدن و گسترش کارمان: علاوه بر کافه، شما میتوانی در تالارها، مجالس خصوصی بهویژه مراسم اعیاد و جشن و نواختن برای کودکان در مهد کودکها و پارکها هم درآمدزایی کنی. بنابراین، سختی کار همیشه بوده و هست، اما لذت وافری هم در این کار هست که آن سختی را قابل تحمل میکند.»
در میان اجراهای مردانه کافهها، جای خالی زنان بیش از پیش احساس میشود. مسالهای که همه نوازنندگان به آن اشاره میکنند، هرچند گاهی نوازندههای زن در برخی کافهها مشاهده میشود، اما کافهداران بهدلیل خطرات برخورد، در بیشتر مواقع از حضور نوازندههای زن خودداری میکنند.
ابراهیم در این زمینه میگوید: «دنیای رسمی موسیقی ایرانی، تقریبا مردانه است، هرچند گاهی برخی نوازندگان زن را روی صحنه میبینم، که آن هم بیشتر در تهران است تا شهرستانها. خوانندگان زن که متاسفانه در فضای رسمی نداریم، اما در فضای غیررسمی مثل خیابان یا کافه هم کمتر کسی ریسک میکند. در طول این سالها چندین بار با زنان اجرا داشتم، و فکر میکنم بهترین و موفقترین اجرایمان هم بود. این را میتوانی از عکسالعمل مردم هم ببینی. بعد از اجرای پرستو احمدی در کنسرت فرضی کاروانسرا، این جسارت و جرات در گروهها و کافهدارها هم بیشتر شده است، البته نه برای خوانندگی، ولی برای نوازندگی میتوان جستهگریخته دید که نوازندگان زن، حضور دارند. بهویژه در کنسرتهای زیرزمینی.»
علاوه بر حامی، سپهر و ابراهیم که در گروههای موسیقی در کافههای تهران و کرج اجرا میکنند، نوازندههایی هم هستند که بهصورت پارهوقت اجرا میکنند. مثل دانیال که در کنار کارهای دیگرش، دوست دارد گاهی در اجرای زنده، برای مردم در کافه گیتار بزند. این امر برای افشین هم صدق میکند. او نوازنده پیانو است و روزهای تعطیل در کافه، موسیقی کلاسیک اجرا میکند. ایرج هم یکی دیگر از نوازندههایی است که بخشی از روزهای هفته را با سازدهنیاش در کافهها مینوازد. همه اینها تصویری کوچک اما بزرگ از حضور نوازندهها و گروههای موسیقی است که در کافههای کرج و تهران مشغول بهکار هستند و برخی از آنها، گاهی در کافهها یا در سالنهای خصوصی و زیرزمینی کنسرت میگذارند و به مبارزهشان برای بهرسمیتشناختن شغلشان ادامه میدهند.


