ایران وایر
بهدنبال انتخاب «پاپ لئون چهاردهم» و آغازبهکار او بهعنوان دویست و شصت و هفتمین رهبر کاتولیکهای جهان، بحثها حول این جامعه یک میلیارد و چهارصد میلیون نفری، بهویژه درباره وضعیت اعضای آن در ایران بالا گرفته است. آیا کلیسای کاتولیک در ایران هم پیروانی دارد؟ انتخاب پاپ جدید چه تاثیری بر زندگی آنها خواهد داشت؟ کلدانیها که هستند و چه ارتباطی با کلیسای کاتولیک دارند؟
«توما»، یک شهروند کلدانی کاتولیک است که در ایران به دنیا آمده، بزرگ شده و زندگی کرده است. این توصیف خود اوست در بیان هویتش. توما میگوید، زمانی که بچه بود، بیشتر اقوام و خویشانش در ایران و عراق زندگی میکردند، اما در دو دهه گذشته بهدلیل اوضاع آشفته سیاسی و امنیتی حاکم بر این کشورها، بسیاری از آنها نیز راه تبعید در پیش گرفته و روانه آمریکا یا استرالیا شدهاند.
کلدانیها که هستند؟
کلدانیها را میتوان یکی از پراکندهترین گروههای مردمی و مذهبی در جهان دانست. مردمی که زمانی بر بابل حکمرانی میکردند و امروز در کلیساهای کوچکی در تهران، دیترویت آمریکا، بغداد عراق، سیدنی استرالیا و محله «عهنکاوه» در اربیل، پایتخت اقلیم کردستان گرد هم میآیند تا به همان زبانی دعا بخوانند، که روزی عیسی مسیح صحبت میکرد.

منابع غیررسمی، جمعیت کلدانیان ایران را کمتر از چهارهزار نفر تخمین میزنند. جمعیتی که در سایه ساختار حقوقی، سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی روزبهروز بیشتر کاهش مییابد.
اگرچه قانون اساسی جمهوری اسلامی، کلدانیها را مانند دیگر مسیحیان از «اهل کتاب» بهشمار آورده و موجودیت آنها را بهرسمیت میشناسد، این مردم حتی در تعلق خاطر به دین و فرهنگ خود هم آزاد نیستند.

«سنت ژوزف»، کلیسای جامع کاتولیک کلدانی است که در تهران واقع شده و محل اصلی برگزاری مراسم و مناسبات آیینی آنها بهحساب میآید. این کلیسا برای توما یادآور خاطرات توامان شیرین و ترسناکی است.
علاوه بر این، کلدانیها کلیسای کوچک دیگری بهنام «حضرت مریم» در تهران دارند که برای توما کمتر یادآور فشارهای امنیتی است، زیرا آن را بیشتر با خاطرات دیدار با آشنایان و نزدیکان کلدانیاش بهیاد میآورد.
کلدانیها کلیساهای دیگری هم در سایر شهرهای ایران مانند قزوین، ارومیه، اهواز، کرمانشاه و سنندج دارند که معمولا بهروی غیرکلدانیها بسته هستند.

کلدانیان، سنت سریانی و آیین مسیحی
آیین مسیحی در همان سده اول پس از میلاد مسیح، در شهرهایی چون «اورفا» (اودسا) و «نصیبین» که جمعیت عمدتا سُریانی داشتند، بهسرعت رواج یافت. کلدانیان، از نخستین کسانی بودند که در شرق به مسیحیت گرویدند. «توما»، رسول شکاکی که ایمانش پس از لمس زخمهای مسیح خللناپذیر شده بود، راهی بینالنهرین، ایران و هند شده و در یکی از نخستین اقداماتش، شاگردش، «آدائی» را به اودسا فرستاد، تا عهد مسیح با پادشاه بیمار آنجا، «ابگر پنجم»، را بهجا آورد.
بر اساس روایات مسیحی، آدائی، بیماری لاعلاج ابگر را شفا داد. سپس به پاس این معجزه، حاکم و مردم اودسا به آیین مسیحی روی آوردند. بنابراین، برخلاف تصور رایج که روم را نخستین امپراتوری مسیحی میداند، در سنت سریانی این عنوان از آنِ اودساست. آدائی در اودسا ماند و کلیسایی تاسیس کرد که به هسته اولیه مسیحیت سریانی و بعدها آشوری و کلدانی بدل شد.
اما گذشته از این روایت اساطیری، زبان آرامی در آن زمان، زبان رایج بیشتر مردم و حکومتهای منطقه از بینالنهرین تا بخشهایی از حکومت اشکانی و امپراتوری روم بود. اینکه مسیح، توما، آدائی و دیگر پیامآوران مسیحی به زبان مردم سریانی، آشوری و کلدانی صحبت و موعظه میکردند، یکی از مهمترین دلایل تاریخی اقبال سریع و وسیع این مردم به آیین مسیحی بوده است.
از دل همین سنت آرامی، کتاب مقدس «پِشیطا» شکل گرفت و به مبنای ایمان به آیین مسیحی در کلیساهای شرق، از جمله کلیسای شرق آشور، کلیسای کلدانی و کلیساهای سریانی تبدیل شد. پشیطا در زبان سریانی بهمعنای «ساده» است. با اینکه زبان رسمی کتاب مقدس و کلیسا در غرب لاتین بود، این زبان در شرق آرامی باقی ماند. حتی قرنها بعد، که در نتیجه کشمکشها و انشقاقهای مذهبی، بخشی از اعضای کلیسای شرق، شامل کلدانیان، به کلیسای کاتولیک رم پیوستند، زبان، دعاها و سنتهایشان تغییر نکرد و همچنان آرامی باقی ماند.

اما این وفاداری تاریخی به زبان و آیین مسیح نیز از آنها در برابر کشتار گسترده و نسلکشی مسیحیان در سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸، در قلمرو امپراتوری عثمانی بهدست «ترکان جوان» و گروهی از قبایل مسلح کرد موسوم به «سواران حمیدیه»، محافظت نکرد. در جریان این نسلکشی که در زبان آرامی جدید با نام «سیفو» (Sayfo)، به معنی شمشیر، بهیاد آورده میشود، صدها هزار شهروند آشوری و کلدانی که بیش از نیمی از جمعیت آنها در آن زمان را تشکیل میداد، قتلعام شدند.
اگرچه سیفو بزرگترین جنایت معاصر علیه مسیحیان سریانی بوده، اما آخرین آنها نیست. این مردم که در صد سال گذشته بیش از پیش در این مناطق آواره و پراکنده شدهاند، در تمام این سالها همواره در معرض اشکال مختلف نفرت، تبعیض و خشونت قرار داشتهاند. با وجود تمامی این مشکلات، هنوز شمار قابل توجهی از شهروندان کلدانی بهصورت پراکنده در عراق، ایران، سوریه و ترکیه زندگی میکنند.
محدودیتها و محرومیتهای جامعه کلدانی در ایران
با وجود اینکه کلیسای کاتولیک هیچ محدودیتی برای گرویدن افراد از دینهای دیگر به این آیین قایل نیست، این امر در ایران نهتنها ممنوع بلکه ممکن است با مجازاتهای سنگینی همچون اعدام روبهرو شود. توما میگوید، شهروندان کلدانی، مانند دیگر مسیحیانی که در قلمرو جمهوری اسلامی زندگی میکنند، در صورتیکه با فردی غیر از جامعه خود ازدواج کنند، عضویت خود در کلیسا و جامعه کاتولیک کلدانی را از دست میدهند و از حق حضور در مراسم، گردهمآییها و بهصورت کلی در کلیسای خود محروم میشوند.
ترسناکتر آنکه، فرزندان احتمالی این شهروندان نیز بهصورت خودکار از این حق محروم خواهند شد، زیرا دین آنها پیش از اینکه بهدنیا بیایند، اسلام در نظر گرفته شده و گرویدن یک شهروند مسلمان به آیینهای دیگر از جمله مسیحی، ارتداد بهحساب میآید. به همین دلیل نهتنها رفتوآمد به کلیساهای کلدانی، بلکه زندگی شخصی شهروندان متعلق به این اقلیت دینی بهصورت مستمر از سوی نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی رصد و کنترل میشود.
بهگفته توما، یکی از بزرگترین چالشهای امروز کلدانیان در ایران این است که بیشتر اعضای این جامعه دیگر توانایی خواندن و نوشتن به خط آرامی را ندارند، همین امر موجب میشود که برخی برای شرکت در مراسم آیینی کلیسا ادعیه را از بر کنند. البته، در سالهای اخیر به همت اعضای جامعه آشوری و کلدانی، آموزش خواندن و نوشتن به زبان آرامی برای علاقمندانی فراهم شده که دسترسی به آموزش رسمی زبان خود نداشتهاند.
«نشست خبری رهبران ادیان توحیدی در واکنش به کشته شدن حسن نصرالله»، تبریک دهه فجر، تسلیت محرم، اعلام محکومیت اقدامات اسراییل در غزه و …. وبسایتها و خبرگزاریهای ایرانی پر است از گزارشهای کلیشهای که مواضع نمایندگان سیاسی و پیشوایان دینی اقلیتهای دینی در ایران را، نسبت به امور و وقایعی که هیچ ربطی به آنها ندارد، بازتاب میدهند.

این موضوع را با توما در میان گذاشتم و از او درباره پشتپرده این گزارشها و رویدادها پرسیدم. توما میگوید «این گزارشها و رویدادها شاید ظاهرا بیربط و خندهدار بهنظر برسند، اما برای من، بهعنوان عضو یکی از این اقلیتهای دینی که در ایران زندگی میکند، کاملا قابل درک است. آنطور که من میدانم، کسی این افراد را به زور وادار به این اظهارات نمیکند، اما پذیرش بدون چون و چرای مشارکت در این رویدادها، بخشی از انجام مسوولیت این افراد در توافقی نانوشته با حکومت برای حفاظت از جامعهشان است.»
توما ادامه میدهد: «ارتباط ناگزیر جامعه کلدانی با کلیسای کاتولیک واتیکان، باعث شده که نهادهای امنیتی با دقت و تمرکز بیشتری زندگی و باورهای افراد این جامعه را زیر نظر بگیرند. همین، اعضا و نمایندگان جامعه کلدانی را واداشته، حتی در مقایسه با دیگر اقلیتهای دینی، محتاطتر عمل کنند و در تقابل با خطوط قرمز و ارزشهای ایدئولوژیک حکومت قرار نگیرند.»
با وجود تمام این محدودیتها و ممنوعیتها، جامعه کلدانی در ایران، بهشکل پوشیده و ضمنی هم که شده در نگهداشت و بزرگداشت آیین و سنتهای خود میکوشد. توما میگوید، در سالهای گذشته بهدلیل فراگیر شدن امکان ارتباط و گردهمآییهای مجازی، آگاهی جامعه کلدانی نسبت به هویت و تاریخ خود رشد چشمگیری داشته است. بهطوریکه کودکان و نوجوانان کلدانی فارغ از اینکه در نظام آموزشی جمهوری اسلامی مجاز به تحصیل زبان مادری خود باشند یا نه، زبان آرامی را میآموزند و این تاثیر قابلتوجهی در حفظ هویت و موجودیت این جامعه در آینده خواهد داشت.
تاثیر انتخاب پاپ لئون چهاردهم بر زندگی کاتولیکهای کلدانی در ایران
کلیساهای کاتولیک کلدانی در ایران از نظر سلسلهمراتب کلیسایی زیر نظر پاتریارک کلیسای کاتولیک کلدانی هستند که مقر آن در بغداد قرار دارد. این پاتریارکنشین، که از آن با عنوان «پاتریارک بابِل» نیز یاد میشود، کلیساهای کلدانی در ایران، عراق، لبنان، ترکیه، سوریه و دیگر کشورها را در بر میگیرد.

در حال حاضر، کاردینال «لوئیس رافائل ساکو»، پاتریارک کلیسای کلدانی است. او در مجمع کاردینالهای اخیر، نامزد بغداد برای کسب مقام پاپ بود، که نهایتا به انتخاب پاپ لئون چهاردهم منتهی شد.
توما حضور کاردینال ساکو در میان نامزدهای مجمع کاردینالها برای مقام پاپ را مثبت ارزیابی میکند و میگوید: «انتخاب پاپ، بر زندگی تمام کالتولیکهای سراسر جهان تاثیر میگذارد. این تاثیر بهویژه برای کلدانیها در ایران و عراق که در معرض تبعیض و تهدیدهای شدیدتری هستند، بیشتر هم است.»
او همچنین به تغییرات و اصلاحاتی که در دوران پاپ فرانسیس در جامعه جهانی کاتولیک بهوجود آمد بسیار امیدوار است و معتقد است از آنجا که حدود هشتاد درصد کاردینالهای مجمع اخیر برای انتخاب پاپ در دوران پاپ فرانسیس به مقام کاردینالی رسیده و صلاحیت حضور در مجمع انتخاب پاپ جدید را پیدا کرده بودند، انتظار میرود که پاپ لئون چهاردهم هم در همان مسیر گام بردارد.
در حالی که کلیسای کاتولیک در سراسر جهان با شعار «درهای باز به روی همه» شناخته میشود، در ایران این رویکرد با چالشهای زیادی روبهروست. این محدودیتها بهویژه برای جامعه کلدانی، بسیار بغرنجتر از کاتولیکهای لاتین است. کلدانیها که دیگر کاملا با جامعه ایرانی درآمیختهاند و بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز از حقوقی برخوردار هستند، امروزه حتی برای حضور در کلیساهای خود هم با مشکلات جدی روبرو هستند.
کلیساهای ایران در دورههای مختلف تاریخی، نقشی مثبت در تعامل و مدارای میان باورمندان آیینهای مختلف ایفا کردهاند، اما امروزه، با سیاستهایی که نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی در قبال آنها در پیش گرفتهاند، بیشتر به محیطهای محصور برای مسیحیان با درهای بسته رو به دیگران تبدیل شدهاند.