بیش از یک ماه از پخش برنامه «عشق ابدی» میگذرد. یک و نیم میلیون دنبالکننده در شبکه اجتماعی اینستاگرام و ۳۳۶ هزار آبونه در یوتیوب، با برنامههایی که بازدیدهای هر قسمت از آن، از مرز دو میلیون نیز میگذرد. نخستین قسمت این برنامه، هفت میلیون بازدید را هم رد کرده است. بحث درباره این برنامه، حالا به یکی از مباحث روزمره یا معیاری برای موضعگیریهای فردی هم تبدیل شده است؛ برخی مخالف این برنامه هستند و آن را جدای از جامعه ایران تعریف میکنند، برخی معتقدند که یک سرگرمی است و گروهی هم به تحلیل این برنامه مشغول میشوند.در این میان «پرستو صالحی»، بازیگر که اجرای عشق ابدی را برعهده دارد، جمعه ۱۶خرداد۱۴۰۴، مهمان برنامه «چندشنبه با سینا ولیالله» بود؛ برنامهای که فقط با سلبریتیها گفتوگو میکند. در این برنامه، «سینا ولیالله»، «موفقیت» پرستو صالحی را به خاطر بازدید بالا در همین برنامه، به او تبریک گفت.
در گزارشی که میخوانید، با «رابعه موحد»، روانشناس ساکن ایران گفتوگو کردهایم تا زوایای مختلف اقبال از این برنامه را بررسی کنیم؛ اقبالی که برآمده از نخستین «رئالیتی شو» ایرانی است و برای نخستین بار، روابط میان نسل جوان را به عرصه عمومی کشانده است.
آیا این برنامه «موفق» است و «موفقیت» در انتظار شرکتکنندگان؟ این «دیده شدن» چقدر پایدار میتواند باشد؟ تبعات تبلیغ آن چیست؟ رابعه موحد تاکید میکند آنچه در این برنامه میبینیم، جزیی از یک نمایش بزرگ است که فقط رابطه زن و مرد مطرح است، بدون آنکه صمیمیت و احترام در آن آموزش داده شود، با تمرکز صرف بر «دیده شدن» در فضای مجازی.
***
«این یک مسابقه است!»؛ جملهای که بارها از زبان شرکتکنندگان عشق ابدی شنیده میشود. در مقابل، مجری برنامه، پرستو صالحی، هربار که جلوی دوربین ظاهر میشود، تاکید دارد که شرکتکنندگان برای پیدا کردن «عشق ابدی» یا «عشق واقعی» کنار هم جمع شدهاند. انسانِ در جستوجو عشق، حالا بایستی در محدوده زمانی مشخص، با منفعت مالی و معروفیت، در یک مسابقه با سناریوی از پیش نوشته شده، به یک دلبستگی با پسوند «ابدیت» یا «واقعیت» دست پیدا کند.
پیش از هرچیز لازم به یادآوری است که عشق ابدی نسخه بازسازی شده شوهایی مثل «جزیره عشق» در اروپا است که تهیهکننده برنامه ایرانی آن، همان تهیهکننده این برنامه برای کشور ترکیه و چند کشور عربی است. در رسانههای ترکی، تهیهکننده پلتفرم «GAİN» معرفی شده است. این پلتفرم ۳۰دسامبر۲۰۲۰ توسط یک مجری مشهور ترکیه به اسم «گوزده آکپینار» Gözde Akpınar، فعال اجتماعی تاسیس و به سرعت محبوب شد. در سال ۲۰۲۳، شرکت ساختوساز «Rams» این پلتفرم را خرید و در ۲۱فوریه۲۰۲۵، GAİN به شرکت Anahat Medya A.Ş با مالکیت «صلاحالدین آیدین» واگذار شد. در سهماهه نخست سال ۲۰۲۴، GAİN به طور متوسط هفتهای حدود ۳۷ هزار دلار از طریق اشتراکها درآمد داشته. در سهماهه سوم همان سال، این رقم به ۳۹ هزار دلار در هفته افزایش پیدا کرده است. در فوریه ۲۰۲۴، GAİN هزینه اشتراک ماهانه خود را را از ۹۹ لیر ترکیه، (تقریبا ۴.۷۵ دلار کانادا)، به ۱۴۹ لیر ترکیه (حدود ۷ دلار کانادا) افزایش داد. این افزایش قیمت، که در شش ماه گذشته به میزان ۴۵۰درصد بوده است، به منظور پوشش هزینههای تولید محتوا و رقابت با سایر پلتفرمهای دیجیتال. از سوی دیگر، کانال یوتیوب GAİN هم منبع درآمدی برای این پلتفرم است که درآمد سالانه آن نیز بین ۴۸ هزار و نهصد، تا ۷۸۲ هزار و هفتصد دلار تخمین زده شده است.
مکان تولید عشق ابدی که همان محل اجرای این شو برای ترکها و برخی کشورهای عربی است، یک ویلای لوکس در «بودروم»، مشرف به دریا با حداقل هشت اتاق خواب و حدود ۷۰۰مترمربع است که هفتهای یازده برای آن اجاره پرداخت میشود.
آزادی بدون آموزش
رابعه موحد نگاه متفاوتی دارد. او با تاکید بر قشری که در این سطح از توانایی مالی هستند که سفری بروند و همین مدل لباسها را که شرکتکنندگان در «عشق ابدی» میپوشند تهیه کنند، میگوید همین قشر و طبقه، سالها است که در داخل ایران به همین سبک زندگی میکنند. تنها تفاوت، در رسانهای شدن این سبک زندگی است که باعث اقبال از آن شده است.
از سوی دیگر، تشویق و هورا کشیدن برای این برنامه از نظر او به خاطر مقابلهای است که با جمهوری اسلامی میشود: «مثلی ترکی داریم که میگوید “کفن که مفت باشد باید مرد؟” در حالی که باید پرسید اگر هم برخلاف جمهوری اسلامی باشد، چه چیزی به ما اضافه میکند؟ شاید پرسش دقیقتر این است که چه دادهایم و چه گرفتهایم؟ این برنامه به ما چه میدهد؟»
این روانشناس، به سالها پیش برمیگردد، وقتی جامعه مدافع حقوق زنان و آزادیخواه برای شکستن حصارهای سنت و هنجارهای مذهبی تحمیلی از سوی جمهوری اسلامی، از آزادی در رابطه دفاع کرد: «سالها است که از رابطه آزاد و رابطه آزاد جنسی دفاع کردهایم. میگوییم بکارت اشتباه است و رابطه جنسی منتهی به ازدواج را رد میکنیم، اما گفتیم این آزادی باید بر پایههای دانش و آگاهی نسبت به مراقبت جنسی، جسمی و عاطفی، با تمرکز بر اصل احترام به تن و رابطه و امن بودن آن باشد. حاکمیت، راه آموزش را بست و ما بدون آنکه بستر آگاهی آماده باشد، از آزادی اینچنینی دفاع کردیم، چون فقط میخواستیم این حصار و مرزها را در هم شکنیم. مثل کاروانی شد که راه افتاد و فرزندان ما هم به دنبال آن حرکت کردند، بدون آنکه آذوقهای به همراه داشته باشند. ما دانش و آگاهی را دور زدیم. این شو، ادامه همان مسیر با همان روش است، اما با تبعات جدی سلامت جسمی و روانی.»
یکی از مهمترین تبعات فقدان آگاهی در این امر به باور رابعه موحد، مواجهه درصد بالای جامعه جوان ایران با محوریت زنان با ابتلا به ویروس «اچپیوی» است.
این روانشناس میگوید: «طبق آمار در ایران، تقریبا ۷۰ تا۸۰درصد نوجوانها، خصوصا دختران، به اچپیوی مبتلا هستند؛ چون آموزش ندیدند. ما قبل از آموزش، از لج جمهوری اسلامی، آزاد بودن آنها را خواستیم. در حالی که همراه با زیر سوال بردن حکومت، مسوولیت داشتیم که به بچهها بیاموزیم بله، بدن تو حق توست و این هم دانش تو. وظیفه ما بود که ابتدا سلامت جنسی حتی برای سکس گذرا را یاد میدادیم. وضعیت بسیار بدتر از آن چیزی است که در این شو به نمایش گذاشته شده است. حالا ما با نسل زنان جوان مواجه هستیم که با اچپیوی و خطر سرطان رحم به زندگی وارد میشوند.»
دیده شدن به هر قیمتی، حتی به ابتذال
«دیده شدن را همه دوست دارند. بخشی از انسان است؛ شبکههای مجازی اما آن را آسان کردهاند. مثل تبلیغ قرصهای لاغری. در حالی که مثل فوارهای است که بالا میرود و فرود میآید، اما تبعات آن باقی میماند.»
رابعه موجد، شعر «طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد» را زمزمه میکند و میگوید: «شبکههای اجتماعی و جذب فالوئر به قدری روی سطح فرهنگ و افکار مردم اثر کرده است که «دیدهشدن»، جزیی از این عارضه شده. دیده شدن به قدری حاکم شده که دوباره بگوییم اینکه تو در چه چیزی دیده شوی را از بین برده است. یعنی اگر تو با رفتار و جایگاه خوب دیده نمیشوی، با همین ابتذال دیده شو، بدون اینکه چیزی به جهان اضافه کنی.»
«تلاش» برای بهتر شدن برای افزودن به جهان، مسالهای است که به گفته کارشناسان از جمله رابعه موحد، با توهمی از «موفقیت» که شبکههای اجتماعی به کاربران میدهند، از بین رفته است: «فضای مجازی، راه سریع رسیدن به دیده شدن را با برنامههای اینچنینی میدهد. ما با دیده شدن علمی یا مسابقه المپیک مواجه نیستیم که بر توانمندیها و مهارتهایی تکیه کند که با تلاش به دست میآیند، بلکه طراحی شبکههای اجتماعی بهنوعی است که بدون هیچ زحمت فوری، با دنبالکننده و لایک و معروفیت ارضا میشوی. مثل خودارضایی است که بعد با ناتوانی مواجه میشوند.»
تبلیغ ضدارزشهای فرهنگی
به محتوای عشق ابدی برگردیم. مجری برنامه مدام به زنان شرکتکننده یادآور میشود که قرار نیست توسط مردان انتخاب شوند. بلکه حالا نوبت زنان است که مردان را انتخاب کنند. مسابقه هم میگذارند و مردان لباس از تن درمیآورند تا زنان با دست کشیدن به ماهیچههای مرد، تشخیص دهند شریکشان کدام است.
رابعه موحد میگوید: «این برنامه، نوعی از سبک زندگی را عادیسازی میکند که یک عده جوان مثل ببر گرسنه به هم چنگودندان نشان میدهند. مثل دعوای قدرت حیوانات برای جفتگیری؛ و این موقعیت را حالا به زنان دادهاند. مسابقهای است که رجزخوانی مطلق جنسی میکند تا چه کسی برنده شود. مثلا نقش جنگنده را به زنان دادهاند، اما علیه زنان است. حالا زنان با هم بر سر مردها بجنگند و پسرها بنشینند پوزخند بزنند. آیا ما این نوع انتخاب مردان را قبول داشتیم که حالا خود را جایگزین آنها کنیم؟»
در کنار چنین رویکردی، در صحبتهای ردوبدل شده میان شرکتکنندگان و حتی مجری برنامه، کلیشههای جنسیتزده بارها بازتولید و تبلیغ میشوند؛ زنانی که باید همیشه ناز کنند و مردانی که باید نازکش باشند؛ یا زنان همواره نیازمند توجه هستند. وقتی صحبت به برابری میان زن و مرد میرسد، حتی یکی از شرکتکنندگان هم توانایی پاسخگویی از روی آگاهی ندارد. نمایشی از آنچه رابعه موحد بر آن تاکید میکند؛ «کپیبرداری شکلی از آزادی بدون پایههایی از آگاهی.»
از سوی دیگر، در شوهای ترکی و عربی عشق ابدی، مجری برنامه خود را داخل روابط شرکتکنندگان نمیکند. دور میایستد تا بتواند جمع را مدیریت کند، اما آنچه در عشق ابدی ایرانی میبینیم، پرستو صالحی است که به تعبیر رابعه موحد «متلک میاندازد» و «لاس میزند»: «در حالی که متلک گفتن خودش یکی از عناصر بیفرهنگی است. اگر برنامهای ادعای فرهنگی بودن کند، بدون توجه به موضوع برنامه، به نظر میرسد که در این سناریو یک سطر توصیه به ادب هم نشده است؛ کلکل است. یک بیفرهنگی در طرز حرف زدن شرکتکنندگان حاکم است و معیار به سادگی خوشگلی یک طرف و ماهیچه داشتن طرف دیگر تقلیل داده شده و به ابتذال کشیده میشود.»
نسل زد و نگهبانان فرهنگ
وقتی صحبت از ادبیات عامه «نسل زد» میشود، استفاده از کلمات رکیک و فحاشی را نمیتوان از آن مجزا کرد. بسیاری معتقدند که در صورت همراه نشدن با چنین ادبیاتی که آن را در عشق ابدی هم شاهد هستیم، میتواند باعث شکاف نسلی شود. منظور اصطلاحهای برساخته نسلها نیست، بلکه بهشکل دقیق، بیادبی و بیفرهنگیهای رایج در کلام است.
رابعه موحد در مقابل این استدلال میگوید: «این رویکرد اشتباه است. اینکه با چشمبسته بگوییم هرچه نسل بعدی میکند بهتر است، اشتباه است. اگر نسلهایی در نبود آگاهی بزرگ میشوند، نبایستی ما با آنها همراه شویم، بلکه ما بایستی نگهبانان آن فرهنگ باشیم تا وقتی بعد از مواجهه با واقعیت، با سرگشتگی و سرگردانی به سوی ما بازگشتند، بتوانیم پذیرای آنها باشیم. در این کاسه فرهنگی که ما در دست گرفتهایم، سنت و مذهب نیست، بلکه احترام وجود دارد. یعنی مساله انسان.»
این روانشناس، از «ویلیام گلاسر»، روانشناس آمریکایی نقل قول میآورد و ادامه میدهد: «گلاسر میگوید که اگرچه انسان به کرات دیگر رفته است و در تکنولوژی بیداد میکند، اما در رابطه انسانی شکست خورده است؛ چون با همدیگر درست حرف نمیزنند. آنچه ما میبینیم، فروپاشی اجتماعی است. من مخالف این هستم که نسل جدید به درستی قدم برمیدارد. من از نسلی صحبت میکنم که با گل و ماریجوانا و فضای مجازی بزرگ میشود.»
موحد تاکید میکند که جامعه روانشناسها، عصبشناسها و کسانی که با انسان و مغز انسان کار میکنند، مساله انسان و سلامت انسان برایشان ارجحیت دارد: «بازگشت این نسل که اینچنین رشد میکند، به ما قطعی است. وقتی که خوشبختی را گم میکنند و در روابطشان به مشکل برمیخورند، به سراغ ما میآیند. این مسوولیت ما، والدین و رسانهها است که بهدنبال آنها نرویم، بلکه محل امنشان باقی بمانیم. دنیای شیرین همسالانشان این بچهها را با خود میبرد، اگر ما هم برویم، معیار گم میشود.»
توهم موفقیت
به ارضای فوری بدون زحمت که در این گفتوگو بدان اشاره شد برگردیم؛ «موفقیت»هایی که معیار آن لایک و دنبالکننده در شبکههای اجتماعی است. رابعه موحد به «ژاک لکان»، روانشناس اشاره میکند که گفته بود بدبختی بشر این است که ناخودآگاه زیادی میداند: «یعنی یک طرف مغز میداند که موفق نیست و موفقیت به این شهرت ناگهانی بدون زحمت برنمیگردد. این تضادی است بین خودآگاه و ناخودآگاه. اینکه انسان خود را مشغول میکند تا فراموش کند، در حالی که ما فقط یک عمر داریم. وقتی صرف این توهم از موفقیت میشود، طرف دیگر خالی میماند که افسردگی و اضطراب به همراه دارد.»
این روانشناس در ادامه از «اسلاوی ژیژک» فیلسوف مثال میآورد که راجع به دنیای امروز، از تظاهر و واقعیت حرف میزند و به جای کلمه «واقعیت»، «ژست» را به کار میبرد: «فضای مجازی رشدی واقعی را بهدنبال ندارد. رشد واقعی، براثر تلاش بخشی از شبکههای مغزی ما میشود. این لایکها و فالوئرها رشد ظاهری و هویتی شکننده و وابسته به دیگران میدهد. از یک طرف فرد باور میکند که بدون تلاش موفقیتی را بهدست آورده و از طرف دیگر حتی در خواب میداند که [این نوع موفقیت] از دست دادنی است.»
به گفته ژیژک، شما وقتی که به ژستی قانع شدهاید، دیگر آن چیز نخواهید شد: «یعنی ژست را میگیرد، ارضا میشود بعد دوباره ژستی دیگر. مثل ظاهر هنرمند با موی بلند و ریش بلند و یک جلیقه، اما نه هنرمند است و نه تولید هنر میکند؛ ژستش را گرفته است.»
رابعه موحد به تبعات شبکههای اجتماعی و تبلیغ برنامهای چون عشق ابدی برمیگردد: «مدام اصطلاح “بدو تا برسی” را به ذهن میآورد که “دویدن” هرگز اتفاق نمیافتاد، بلکه “رسیدن” است؛ یک بردهداری دقیق. ژست رسیدن به جای واقعیت است که بیماری و افسردگی برای هویت شکننده بهدنبال دارد.»
وقتی زمان میگذرد و حقیقت خود را مینمایاند: «زمان میگذرد و پوچی این خوشحالیها و موفقیتها مشخص میشود و همین نسل برآمده از توهم رسیدن بدون تلاش، با اضطراب و افسردگی و خودکشی به ما برمیگردد. این حال بد چنان فوران میکند که نه لایکها و نه دنبالکنندگان، حالشان را خوب نمیکند. شوری که در کشف نخستین ستاره است و دوپامینی که به مغز پمپاژ میشود، در کشف ستارههای بعدی نیست. همین لایکها دیگر هورمون شعفآوری به ما پمپاژ نمیکنند. ما با قحطی مواجه میشویم. مرتب میخواهیم دوز را بالا ببریم؛ ولی دیگر فایدهای ندارد. آنجا در دام افسردگی، اضطراب و خودکشی میافتیم. تشویق و تبلیغ این حال و هوا، جنایت است.»