یادداشت وارده: خوزستان من آرام و بی صداست. بگذار بهتر بگویم خوزستان من بی صدا بود. جنگ شد؛ بی صدا دفاع کرد. و سکوت کرد یادش بخیر چه قولها که بعداز جنگ دادند و عمل نکردند. بازهم سکوت کردیم. خوزستان بعد از جنگ به حال خودش رها شد و بازهم سکوت کرد. کارونمان به خشکی گروید؛ با آرامش و متانت سکوت کردیم. بی اعتنا به اینکه کارونمان خشک شده شروع کردند به بردن آب کارون به سمت استان همسایه بازهم نجابت به خرج دادیم و سکوت کردیم.
هم استانی من، برادر من، خواهر من، همه اینها که گفتم گذشت و همه اینرا به پای نجابت تو و من گذاشتند. اما حالا نه تنها پای سلامتی ما، بلکه پای سلامتی فرزندان ما وسط است. سکوت را بشکنید و به میان صحنه بازگردید. ما نجیب هستیم؛ اما نمیگذاریم حقمان را بخورند. با آرامش و متانت حقمان را باز پس بگیریم. ریز گرد حق من و تو از این دنیا نیست. بیایید یکصدل فریاد بزنیم؛ شاید صدای ما به گوش کسانی که در آرامش زندگی میکنند، برسد و بدانند که درست است ما ساکت و آرام حقمان را میگیریم؛ حقی که برای هر شهروند یا بهتر بگویم هرکسی که در این جهان زندگی میکند، مسلم است. حق زندگی و نفس کشیدن! به امید روزی که من و همه برادران و خواهرانم بتوانیم نفس عمیق بکشیم. به امید روزی که هیچ مدرسه و اداره و نهادی به خاطر ریزگردهایی که از حد مجاز نگذشته تعطیل نشود.
خوزستان من سکوت بس است. اکنون غرش کن ای شیر بیشه ایران! قدرتت را نشان بده!
سعید عزیزی
عضو فراکسیون دانشجویی کانون آینده نگری