نگارنده همراه بسیاری از میهن دوستان و همفکران به امید اصلاح امور مملکتمان با نگرش مثبت و در نبود افراد اصلح (پای بندی واقعی با مفهوم کلان به منافع ملی، دور ازمصلحت جویی و بکار گرفتن مسایل ایدیولوژی و نگرشهای مذهبی، که جایگاه ارزنده خود را بایستی حفظ کند و آنرا با حکومت، دولت ومملکت داری نیالاید و….) به اقای روحانی رای دادیم….
ایشان روز گذشته در دیداری گفتهاند (نقل به مضمون) آیا باید سخن راست و درست را از دیگران شنید و باور کرد و اطلاعات و محصولات انان را بهتر، سالمتر و معتبرتر دانست و به تحلیلها و اخبار آنان اعتماد کرد و…..
در این رابطه باید گفت:
از زمانیکه در اوایل انقلاب در سازمان بهزیستی و سالها بعد در شورای امنیت ملی (نمیدانم چرا ملی را اینجا محترم داشتهاند؟!) و دوران تحصیل در انگلستان همراه دیگر عزیزان… تا قبول مسئولیت خطیر ریاست جمهوری که تصور میرفت آنرا از کارپردازی به سمت وظایفی که در عمق سوگند ریاست جمهوری انهم در مقابل کتاب اسمانی کاملا روشن است… هدایت، و در آن مسیر بکوشید و ملت را پیوسته درجریان مشکلات قرار دهید و…
شما همواره در این کسوت هم چون دیگر خودیهای در صحنه، به رتق و فتق امور آنچنانکه…. از شما و دیگر عوامل… خواسته و میطلبند پرداختهاید…. همه وهمه درایجاد شرایطی که به آن اشارهای جالب داشتید، نقش افرین بودهاید.
که: فا عتبرو یا اولی الابصار…
دلایلی مختصر و با اشاره عینی:
انکار وجود مجرم سیاسی – عدم پی گیری و تصو یب حقوق شهروندی – افزایش قیمت قوت اصلی (نان) جامعه معادل ۲ برابر – توجه نکردن به ارزش و اهمیت بخش خصوصی و واگذار ننمودن زمینه فعالیت مناسب به این بخش کار افر ین – ناتوانی در کنترل کیفیت تولیدات صنعتی – جلو گیری نکردن ازتو سعه بیرویه آموزش در رشتههای ما زاد بر نیاز -ادامه بیکاری جوانان -تبعیت مطلق از دارندگان قدرت – اخذ نکردن ما لیات از مودیان واقعی و ناتوانی درکنترل تشکیلاتی که معاف از انجام این وظیفه میبا شند – آزاد گذاردن زمینه برای ممانعتها و مخالفتهای غیر اصو لی- ناتوانی در جذب گردشگر و فراهم سازی امکانات و شرایط منا سب برای این صنعت-الویت ندادن به حل مشکل ترا فیک وابعاد فا جعه امیز آن – بیتوجهی به ساخت وساز شهری و ناتوانی در کنترل بهینه آن – مبارزه نکردن اصولی با اعتیاد و ارایه ندادن برنامههای مر بوط به این فا جعه – ناتوانی در جلوگیری ازتوسعه اختلا فات و فساد بین حا شیه نشینها – بیشتر شدن اخذ زیر میزی در زمینههای مختلف – اشا عه دروغ، واسطهگری، دلا لی وتو سعه کارهای انگلی -آموزش ندادن و یا فرعی شمردن اگاه ساختن جامعه به حقوق اجتما عی و توسعه جهل و نادانی – وارد نشدن به حیطه اختیارات نامحدود افراد غیر پا سخگو – ادامه کار و حضور غیر مفید تعدادی از دارندگان پستهای حساس حتی در حد وزیر – عدم امکان فعالیت احزاب و جمعیتهای دلسوز و میهن دوست – همراهی با آنانکه دل در گرو مام میهن نداشته و ندارند – عدم فعا لیت مناسب برای فراهم سازی زمینه داوطلبی متخصصین برای ورود به مجلس و….
با این ترتیب آیا ادامه این شرایط که مشتی از خروار است و آنهارا انجام شده یا در دست اقدام عنوان میکنید….. آیا خلاف حقیقت نمیباشد و بر آمده از خود کرده که: داد و فریاد برآریم که مسلمانی نیست.
به راستی چه برنا مه کارسازی میتوانید.. اگر نگویید نمیگذارند یا نمیشود!… در باقی مانده ۴ساله اول خود ارایه دهید تا بقول خودتان مسلمانی را باز گردانید.
و به دور از شعار و عوام گرایی رو سفید از این کوره در آیید، که خیر دنیا و آخرتتان بر اساس سخنان و شاید باورهایتان، به دلیل دهها سال تکرار، به آن وا بسته است.
امید اینکه این گفتار بر آمده از دل بر دل نشیند و بدون هرگو نه بازخواستی، از نگه دارنده آیینه در پیش رخ، دست بکاری زنید که غصه سراید….
که خود صدها با رگفته و شنیدهاید که: الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم
سنگ قبر آرزو؟! (ارتباط این کلام منظوم با مطلب فوق را خودتان کشف بفرمایید!)
«آسمان چشم او / آیینهٔ کیست / آنکه چون آیینه با من روبرو بود
درد و نفرین / درد و نفرین بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود
آآآآه ه ه
گریه مکن که سرنوشت / گر مر از تو جدا کرد / عاقبت دلهای ما / با غم هم آشنا کرد
چهرهاش آیینهٔ کیست / او که با من روبرو بود / درد و نفرین بر سفر باد / این گناه از دست او بود
ای شکسته خاطر من / روزگارت شادمان باد /ای درخت پر گل من / نو بهارت ارغوان داد
ای دلت خورشید خندان / سینهٔ تاریک من / سنگ قبر آرزو بود
آنچه کردی با دل من / قصهٔ سنگ و صبور بود
من گلی پژمرده بودم / گر تو را صد رنگ و بو بود
ای شکسته خاطر من / روزگارت شادمان باد /ای درخت پر گل من / نو بهارت ارغوان داد» واقعا رابطهای داشت؟