۱۳۹۱/۰۱/۲۴
«یوشکا فیشر» یکی از رهبران با سابقه حزب سبزهای آلمان که در سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۵ وزیر امور خارجه و معاون صدراعظم این کشور بود در مقاله ای که روزنامه انگلیسی زبان «پراگ پست» آن را منتشر کرده است می نویسد: «مذاکرات با ایران وارد یک مرحله جدید و حساس می شود».
به گفته آقای فیشر، دور جدید مذاکرات هسته ای ایران با نمایندگان کشورهای عضو دائم شورای امنیت به علاوه آلمان بسیار تعیین کننده خواهد بود. گفت و گوهای هسته ای با ایران حدود ۱۰ سال است که ادامه دارد و در دوره هایی متوقف شده است، بنابراین به دشواری می توان گفت که در این دور به موفقیت خواهد رسید یا نه. اما شرایط هیچ گاه تا این حد جدی نبوده و نتایج این مذاکرات می تواند در تضمین صلح نقش تعیین کننده ای داشته باشد.
پس از سفر اخیر بنیامین نتانیاهو به واشنگتن و دیدار رجب طیب اردوغان با سران حکومت در تهران، شرایط مبهم ماه های گذشته تا حدی روشن تر شده است. به نظر می رسد که باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، مهلت مشخصی برای تداوم دیپلماسی تعیین کرده که به زمان شروع فعالیت های نظامی هسته ای در ایران بستگی خواهد داشت و به رهبر اسرائیل تضمین داده است که اگر مذاکرات با ایران به شکست بیانجامد آمریکا آماده اقدام نظامی است.
علاوه بر این دولت آمریکا همراه با متحدان اروپایی و سایر هم پیمانان خود با در نظر گرفتن خطرهای ناشی از اقدام نظامی از ماه ها پیش برای تحت فشار قرار دادن ایران تحریم های شدید و «هوشمندانه ای» را علیه این کشور و به خصوص در مورد صادرات نفت که منبع اصلی درآمد ایران است به اجرا گذاشته است. جمهوری اسلامی ایران اکنون از انجام هر گونه معامله ای از طریق سیستم و شبکه متعارف بانکی در سطح بین المللی محروم شده است.
حکومت ایران به شدت به درآمد حاصل از فروش نفت خود محتاج است و بدون برخورداری از خدمات شبکه بانکی بین المللی معاملات خارجی آن کشور تقریبا فلج خواهد شد. معاملات پایاپای و یا دریافت پول نقد نمی تواند پاسخگوی معاملات مربوط به صادرات نفت ایران باشد و به همین خاطر بنیان های اقتصاد این کشور به شدت به لرزه افتاده است.
به نظر می رسد که دولت آمریکا از راه های بسیار موثر و معتبری حساسیت شرایط و نیات و برنامه های خود را به رهبران ایران انتقال داده است. بنابراین اگر این دور از مذاکرات نیز به شکست بیانجامد به احتمال فراوان یک فاجعه بزرگ به وقوع خواهد پیوست.
یوشکا فیشر، وزیر امور خارجه پیشین آلمان
یوشکا فیشر در ادامه تحلیل خود می افزاید: به نظر می رسد که دولت آمریکا از راه های بسیار موثر و معتبری حساسیت شرایط و نیات و برنامه های خود را به رهبران ایران انتقال داده است. بنابراین اگر این دور از مذاکرات نیز به شکست بیانجامد به احتمال فراوان یک فاجعه بزرگ به وقوع خواهد پیوست.
نکته مثبت این است که ظاهرا همه طرف های ذینفع در این گفت و گوها از این وضعیت به خوبی خبر دارند که قاعدتا باید به تمرکزجدی تر روی مذاکره و تلاش برای یافتن یک نوع مصالحه بیانجامد. در عین حال به زودی مشخص خواهد شد که آیا ایران واقعا در این دوره قصد گفت و گو و مصالحه دارد یا نه. چون معیارها و شروط موفقیت برای این مذاکرات به صراحت تعیین و اعلام شده اند.
مضمون و چارچوب های یک چنین توافقی تقریبا روشن است. از یک سو حق ایران برای تداوم غنی سازی با غلظت پایین پذیرفته خواهد شد به شرط آنکه بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی بتوانند نظارت دقیق و همه جانبه تری بر این فعالیت ها داشته باشند. از سوی دیگر اورانیوم های غنی شده ایران برای انجام غنی سازی بیشتر باید به خارج انتقال یابند و ایران ثابت کند که این مواد برای آزمایش ها و یا برنامه های مربوط به سلاح هسته ای به کار گرفته نمی شوند. در عین حال ایران باید امکان بازرسی از تمام تاسیساتی را که قبلا بازرسان آژانس اجازه بازرسی از آنها را نداشته اند فراهم کند.
یوشکا فیشر در ادامه مطلب خود در هفته نامه «پراگ پست» خاطر نشان می کند که حصول به توافقی در این زمینه مسلما رفتار و سیاست های جمهوری اسلامی در داخل آن کشور و یا رفتار و بلندپروازی های ایران را در سطح منطقه شامل نخواهد شد که موجب نگرانی شدید اسرائیل، کشورهای حاشیه خلیج فارس و به خصوص دولت عربستان سعودی است.
اما با توجه به اینکه در حال حاضر هیچ کشور و قدرتی حاضر نیست به خاطر تغییر رژیم در ایران به جنگ برود و با توجه به تجربه شکست خورده عراق، هیچکس نباید به خاطر آمال و آرزوهای دست نیافتنی مثل تغییر رژیم، مذاکرات جدید در مورد بحران هسته ای ایران را کم اهمیت تلقی کند.
این موضوع در مورد روش برخورد ایران نیز صدق می کند. برخی از رهبران ارشد حکومت ایران هنوز هم بر این باور هستند که گویا می توان آمریکا را از منطقه خاورمیانه بیرون کرد و شرایط فعلی را می توان به شکلی تغییر داد که در نتیجه آن ایران به قدرت برتر در منطقه تبدیل شود. یک چنین توهمی در میان مقامات ایرانی درست همچون آرزوی تغییر رژیم در ذهن برخی از دولتمردان غربی، نه از طریق مذاکره برای حل بحران هسته ای بلکه فقط در قالب افزایش تنش های منطقه ای و احتمال بروز جنگی قابل تعقیب است که به بی ثباتی در کل منطقه خاورمیانه خواهد انجامید.
البته عوامل مهم دیگری در تعیین نتایج این دور از مذاکرات هسته ای با ایران تاثیر گذار خواهند بود. یکی از این عوامل سیاست داخلی و تداوم جنگ قدرت در درون رژیم است. جنگ قدرتی که تا حد زیادی در به شکست انجامیدن مذاکرات هسته ای سال ۲۰۰۹ موثر بود. در آن دوره نه محافظه کاران پیرو آیت الله خامنه ای و نه معدود اصلاح طلبان حاشیه حکومت هیچیک حاضر نبودند موفقیت محمود احمدی نژاد در به نتیجه رساندن این مذاکرات را بپذیرند. فقط می توان امیدوار بود که این بار با توجه به جدیت و اهمیت مذاکرات فعلی، جنگ قدرت در درون حکومت ایران دوباره مشکل آفرین نشود.
عامل دیگری که باید در نظر گرفت تحولات اخیر در سوریه است. سوریه تنها متحد نزدیک و قدیمی حکومت ایران در کل منطقه است . اگر رژیم بشار اسد سرنگون و یا متحول شد ایران تنها متحد خود را از دست داده و تقریبا با یک جبهه واحد از کشورهای عربی روبرو خواهد شد. یک چنین جبهه ای از سوی ترکیه ، آمریکا و حتی به شکل غیرمستقیم از سوی اسرائیل مورد حمایت قرار خواهد گرفت.
در چنین شرایطی تداوم نفوذ ایران در لبنان با مشکلات جدی روبرو خواهد شد و در عراق نیز حتی با وجود کنترل بخش عمده ارگانهای حکوتی توسط شیعیان ، نفوذ ایران تضعیف خواهد شد. به طور خلاصه باید گفت که تلاش های یک دهه اخیر حکومت ایران برای کسب نوعی برتری در سطح منطقه به شکست خواهد انجامید.
یوشکا فیشر خاطر نشان می کند که با در نظر گرفتن پیچیدگی های عوامل خارجی این نکته بسیار مهم است که باید از دخالت دادن موضوعات حساس و پیچیده منطقه ای در مذاکرات هسته ای با ایران که هدف دیگری دارد، به شدت پرهیز کرد.
اگر بتوان در این دور از مذاکرات هسته ای به نوعی از توافق رسید و خطر وقوع جنگ بر سر برنامه های هسته ای ایران را منتفی کرد، در آینده فرصت های دیگری فراهم خواهد شد که مسائلی مثل آینده سوریه و یا نگرانی های موجود در حاشیه خلیج فارس را می توان در آنجا به مذاکره گذاشت.
از عهد باستان و زمانی که «اسکندر کبیر» آن طور که در اساطیر نقل می شود با یک ضربه شمشیر گره گوردیان را گشود مردم به یک چنین روشی عادت کرده و بسیاری فکر می کنند که تنها راه حل بحران های پیچیده یک حمله نظامی است. ولی معمولا به کارگیری قدرت نظامی بحران و مشکلات جدیدی را به همراه می آورد.
در مورد عراق، راهکار جورج دبلیو بوش، دیک چینی و رونالد رامسفلد نشان داد که حمله نظامی نه تنها از منظر اخلاقی و انسانی بلکه حتی از لحاظ سیاست های عملگرایانه نیز نادرست است.
در برخی از مواقع استفاده از نیروی نظامی اجتناب ناپذیراست ولی هیچگاه نباید اقدام نظامی را به عنوان جایگزینی برای دیپلماسی برگزید. مسلما در مورد گره کور بحران هسته ای نیز این اصل صادق است اکنون هر دو طرف در برابر یک تصمیم بزرگ قرار دارند: دیپلماسی و یا جنگ.