پاسخ به جناب فرامرز فروزنده

یکشنبه, 30ام خرداد, 1395
اندازه قلم متن

DSCN1127

جناب فروزنده که به یمن کوششها و دوندگیهای فراوان، برای آویختن به نام ونشان و خودنمایی دریچه ی جدیدی برای عرضه ی برنامه های پربار خود بنام نسیم شمال دست و پا کرده است. خدا میداند که به چه هدف و منظوری و یا تکلیف و دستوری. هرگاه که فرصت و یا بهانه ای بدست می اورد بساحت پاک و شریف دکتر محمد مصدق چهاراسبه می تازد تا اگر هم نه از درگاه حق بلکه از روزنه های دیگری دستخوش و پاداشی بدست آورد. این برنامه ساز روشنگر (به میخ و به نعل زن) که هم خود را جمهوریخواه و از شاگردان غلامحسین صدیقی (همان شخصیت بزرگواری که همواره مصدق را رهبر و پیشوا و خود را مرید او دانسته است) معرفی میکند و هم با هروسیله ای ازکاسه کوزه شکسته گرفته تا دلو پاره و سطل سوراخدار اب به اسیای استبداد میریزد.

ایشان در برنامه ی بیستم جون خود بمناسبت پانزدهم خرداد باز فیلش یاد هندستان کرد و در باب ستایش از خدمات شاهنشاه اریا مهر و طرح و تصویب لایحه ی انجمنها ی ایالتی و ولایتی در سال ۱۳۴۰ شمسی بوسیله ی هیات وزیران (نوکران دست نشانده ی شاه) از طرفی و کارشکنی ها و سنگ اندازیهای دکتر مصدق از طرف دیگر در تصویب ان مصوبه ای رهایی بخش! که نتیجه ی نامیمونش پیدایش انقلاب سال پنحاه وهفت بود!! داد سخن داد.

ایشان در مقدمه دور و دراز افاضات روشنگرانه ی خود! به سه دوره از سلطنت محمد رضاشاه اشاره فرمودند.

دوره ی اول – از دهه ی بیست تا سی یعنی تا اغاز حکومت دکتر مصدق که شاه میکوشد (یعنی باهزارترفند غیرقانونی مانند به قید کامل خود دراوردن ارتش و تغییر در اصول قانون اساسی و حذف حقوق ملت و…) حکومت (بخوانید دیکتاتوری) خود را تثبیت کند تا رجال استخواندار نتوانند زیر پایش را خالی کنند.

دوره ی دوم – بعد از بیست هشت مرداد سی و دو تا سال سی و هشت است که دوره ی سرکوب و اختناق و کاملا فضای یک دوره تسویه حسابهای سیاسی است!! (یعنی طلبکاری استبداد از آزادیخواهان مانند همان تسویه حسابها ی خونین محمد علیشاه پس از به توپ بستن مجلس و قلع و قمع کردن ازادیخواهان). و شگفتا که آقای فروزنده از دوره ی تقریبا دو ساله ی حکومت قانونی و ملی دکتر مصدق (شاید ازبیم انکه بوی گند کودتای ننگین دربار به هم دستی امریکا و انگلیس فضای استودیوی تلویزیون را پر نکند) سخنی بمیان نمی اورد.

دوره سوم – از سال ۳۸ به بعد است که فضا کم کم بازمیشود (ولی نمیگوید چه کسی فضا را بسته بود). اوج این دوره زمانیست که دکتر امینی به نخست وزیری میرسد و پس از امینی که علم نخست وزیر میشود در این زمان شاه با بررسیهایی که میکند تا توان خود و آمادگی جامعه را در پذیرش اصلاحات بیآزماید، لایحه ی تشکیل انجمن های ایالتی و ولایتی را ازتصویب هیات وزیران(بخوانید هیات چاکران) میرساند که چیز تازه ای نیست و تصویب ان به دوره ی اول مجلس برمیگردد (کدام دوره ی اول؟) که هیچوقت اجرا نشده بود. چرا که در آن نکاتی بود که مورد اعتراض روحانیون بود. تصویب این طرح مثل بمب در جامعه ی روحانیت اثر کرد و چاشنی این بمب را خمینی گذاشت زیرا سه چیز که بنظر من و شما ساده است در آن وجود داشت.

الف – به زنان حق رای داده شده بود.
ب – شرط مسلمان بودن در نمادها حذف شده بود.
ج-ادای سوگند نه بقران بلکه به کتابهای اسمانی بود.

اقای فروزنده سپس میفرماید: “خمینی و کاشانی و شریعتمداری در خانه ی ایت الله حایری جمع شدند تا اسلام را از انچه می خواهد مورد حمله ی شاه قرار گیرد نجات دهند. تا انکه بالاخره براثر اعتراضات انان شاه و دولت عقب نشینی میکنند”. گوینده ی محترم پس ازاین مقدمه ی طولانی به اصل مطلب که منظور نهایی اوست می پردازد و میگوید. دو هفته پیش از ماجرای این تصویبنامه که قاعدتا انتظار میرود با تصویب ان دکتر مصدق بین روحانیت مرتجع و بین این قانون انتخاب روشنی داشته باشد، اظهاراتی که دکتر مصدق میکند چنین است: “مشروطه باید از پایین ببالا. سرایت کند و اینکه تا انجمنهای شهری و ولایتی انتخاب نشوند مردم نمی توانند وکلای خوب انتخاب کنند، عذریست بد تر از گناه چونکه در مملکت مردم اول نماینذگان مجلس را انتخاب میکنند، چنانچه مجلس قانونی برای این انجمنها وضع نمود باین کار مبادرت میکنند تا نیم قرن بعد هم اگر مملکت دچار دیکتاتوری باشد اعضای انجمن نخواهند توانست به هویت اشخاص پی ببرند”.

ایت الله طالقانی و مهندس بازرگان و همفکرانشان در پنجم ابانماه سال چهل و یک تحت اعلامیه ایکه “دولت از هیاهوی انجمن ها ی ایالتی و ولایتی چه خیالی دارد؟” با الهام ازهمین گفته ی دکتر مصدق طرح لایحه ی انجمن ها را حرکتی برای سرگرم کردن مردم و فرار از انتخابات ازاد دانستند. خوب توجه کنید سران ظاهرا غیر مذهبی و ظاهرا ملی گرای ایران به هبری دکتر مصدق که طبیعی است خشمگین باشد از انکه در بیست هشت مرداد کنار گذاشته شده است ولی مصالح ملی را نباید از نگرش شخصی خودش به جریانات را ببیند این موضع را بطور رسمی میگیرد. اقای فروزنده سپس با بینش سیاسی بی مانندش نتیجه می گیرد که این موضع نابجای دکتر مصدق و پیروی جبهه ی ملی دوم و سایر روشنفکران از او باعث میشود که

اولا- جبهه ی ملی شقه و متلاشی شود!
ثانیا – بر اثر ان حادثه ی خانمان برانداز انقلاب سال پنجاه و هفت پیش اید!!

* اینک بیایید براین فرمایشات گهربار اقای فروزنده نظری بیفکنیم. شخص ایشان اولا مصوبه ی انجمن های ایالتی و ولایتی را از جمله قوانین ازادیبخش جامعه ی ایران به تدبیر شاه بحساب می اورد که باتصویب و اجرای ان مردم و بخصوص زنان ایران به ازادی و به تبع ان به سعادت و خوشبختی می رسیدند و حال انکه این قوانین بر کاغذ نوشته و انهم بفرمان دیکتا تور نیست که برای ملتی ازادی و خوشبختی می اورد. مثلا درایران مدتها پیش از امدن رضا شاه و هم در زما ن او و پسرش مملکت دارای قا نون اساسی مدونی بود که از روی قوانین اساسی کشورهای مترقی اروپا تهیه و در ان قانون اساسی به تفکیک قوای سه گانه و استقلال آنها و آزادی قلم و بیان و حرمت انسان ایرانی تاکید شده بود و لیکن با ورود رضا شاه و محمد رضاشاه به قدرت همه ی ان قوانین زیر چکمه ی استبداد مچاله وبه سبد زباله انداخته شد. در حکومت خودکامه ی ان دونفر هیچ نماینده ی مجلس و هیچ امیر و وزیر و رییس قوه ی قضایی و مجریه ای بدون اشاره و نظرشاه عزل و یا نصب نمی گردید و نیز هریک از این منتخبان فرمایشی چنانچه ازخود استقلال رایی نشان میداد که کوچکترین زاویه ای با منویات ذات ملوکانه داشت ازکار برکنار و چه بسا که دچار توبیخ و تنبیه میشد و این دیکتاتوری تا بدانجا پیش رفته بود که با تغییر دو اصل قانون اساسی، شاه میتوانست با یک فرمان مجلس شورای ملی و سنا را بطور جداگانه و یا تواما منحل کند و به ریش ملت و انتخابات و نمایندگانش بخندد و یا اگر بهر صورتی، کرور کرور ثروت مملکت حیف و میل ویا به سرقت میرفت و یا خرج عطینا میشد، هیچ عضوی از اعضای قوای سه گانه و یا فردی از افراد مملکت جرات بر اعتراض انرا نداشتند.

حال درچنین فضای اختناق و استبدادی ایا وضع هرگونه قانونی و از جمله قوانین مربوط به انجمنهای ایالتی و ولایتی اقدامات خنده اوری بر مبنای بازی دادن ملت نیست؟ و اگر در قوانین انجمنها، هدف، دادن حق رای به زنان است، در مملکتی که انتخاب مردانش دستوری و فرمایشی است ورود چند زن به همان روال چه دردی را از ملت دوا میکند؟ و بدین صورت ایا ان گفته ی بازرکان و یارانش که “هیاهوی تصویب لایحه ی انجمنها را حرکتی برای سرگرمی مردم میدانند” خلاف حقیقت است؟ ازطرف دیگر اگر انتخابات (و در حقیقت انتصابات) نمایندگان انجمنها برای شناخت وکلای صالح مجلس شورا انجام میشود، ایا این واقعه بمثابه شیپور را از سرگشادش باد کردن نیست؟ و در اینصوزت ایا این گفته ی دکتر مصدق که میگوید “این مجلس است که باید قانون ونحوه ی انتخابات اعضای انجمنها را تعیین کند نه وظیفه ی انجمن ها که وکلای مجلس راشناسایی ومعرفی نماید” . گفته ای منطقی و مطابق با حقیقت نیست؟ و ایا شاه و درباری که یک حکومت ملی و مردمی را با کودتایی بهمدستی امریکا و بخصوص انگلیس (دشمن دیرین ایران) ساقط و عزیزترین و صمیمی ترین اعضا وهواداران خدمتکار به ملت ومملکت را کشته ویا به زندان انداخته است با نوشتن قانون و ایجاد انجمن در پی ازادی و دموکراسی است؟ ایا ایران بعد از کودتای بیست و هشت مرداد از این انجمن ها و احزاب فرمایشی غیر از سر و صدای بیهوده و زیانهای مالی و اتلاف مال و نیرو بهره ای برده است؟ و ایا تشکیل احزاب فرمایشی حزب – ایران نوین – و حزب – مردم – و بالاتر از انها حزب یک شبه تولد یافته ی رستاخیز ملت ایران به فرمان متاع اعلیحضرت، چه نتیجه ای ببار اورد؟ تنها فایده ی درخشانش ارمغان این ازادی برای ملت بودکه شاهنشاه فرمودند “هر کس ازاد است که یا عضویت حزب را بپذیرد ویا ازکشوربیرون رود!!”.

ایا چنین استبدادی با نوشتن قانون هرچند مترقی برروی کاغذ قصد و اراده ی ایجاد ازادی در کشور را دارد؟ . این ادعا بمثابه انست که یک ظالم خودکامه مردم ازادی خواه را در زندانی مخوف محبوس کند و مورد انواع شکنجه های روحی و جسمی قرار دهد و لیکن بر در و د یوار زندان قوانین دنیا پسند مبنی برلزوم حرمت ازادی دگراندیشان و ازادی قلم و بیان و منع شکنجه و ازار جسمی و روحی بنویسد و هر هفته وماه وسال هم قوانین جدیدی (مانند قوانین انجمنها) بر دیوارها بیفزاید! که بگفته ی سعدی بزرگوار: “خانه ازپای بست ویرانست خواجه دربند نقش ایوانست”!!. و باز در اینجا ایا این فرموده ی دکترمصدق در باره ی انجمنهای ایلتی و ولایتی صادق نیست که “تا نیم قرن بعد هم اگرمملکت دچا ر حکومت دیکتاتوری باشد اعضا ی انجمن نخواهند توانست به هویت اشخاص پی ببرند”.

درخاتمه بجهت ان بحش از گفته ی اقای فروزنده که (دکتر مصدق بعلت کنار گذاشته شدن ازحکومت بجهت وقایع بیست هشت مرداد در مورد تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی خشمگین بوده و مصالح ملی را فدای نگرشهای شخصی کرده است) امیدوارم خداوند متعال و جامعه ی میهندوست ایران این جسارت بی باکانه و این تهمت وقیحانه را بر عزیزترین و فداکارترین شخصیت تاریخ معاصر ایران که در راه ازادی وترقی میهنش از هیچ فداکاری و کوششی فروگذار نکرد و همه ی امکانات مادی و معنوی و حتی جان وعمر پرثمر خود را مصروف به ان داشت ببخشاید و اقای فروزنده و امثال او را به انصاف و مروت رهنمون شود.

ح – وصال

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.