روانشناسی سیاسی و رهبران سیاسیِ” روانی”

جمعه, 11ام تیر, 1395
اندازه قلم متن

masoodnoghrehkar

عده ای براین باورند که عده ای از رهبران سیاسی، به ویژه دیکتاتورها را مبتلایان به بیماری روانی و رفتاری خواندن گمراه کننده است. تلاش دیکتاتورها برای حفظ قدرت و گسترش آن نمی تواند توسط یک فرد مبتلا به بیماری روانی و رفتاری متحقق شود. “اخلاقیات مورد قبول” دیکتاتورها ویژگی رفتاری آنان را سبب می شود و شخصیت آنان را شکل می دهد، نه ویژگی های روانی و رفتاری ای که رّد و نشانه ازاختلال دارند.

یکی از عرصه های مورد بررسی و شناختِ روانشناسی سیاسی شناحت ویژگی های روانی و رفتاریِ سیاستمداران و بازیگران سیاسی ست. چرا یک فرد به دانش و حرفۀ اغواگر و فریبنده اما پُر دردِ سرِ سیاست روی می آورد؟ تاثیر شخصیت روانی و رفتاری فرد بر سیاست چیست؟ سیاست چه تاثیری بر ویژگی روانی و رفتاری فردی که به سیاست روی می آورد، خواهد داشت؟ این یادداشت دیباچه ای برای ورود به این بحث است.

*****

۱

از عرصه های مورد بررسی و شناختِ روانشناسی سیاسی، سنجش وشناحتِ ویژگی های روانی و رفتاریِ سیاستمداران و بازیگران سیاسی ست. این بررسی و شناخت به ویژه هنگامی که فرد تصمیم می گیرد حضوری فعال در سطوح رهبری سیاسیِ یک کشور یا یک حزب و سازمان سیاسی داشته باشد، اهمیتی حیاتی پیدا می کند. روانشناسی سیاسی در کنار رفتار شناسی سیاسی و جامعه شناسی سیاسی و علوم مرتبط ِ دیگر، اهمیتِ شناخت ویژگی های روانی و رفتاری بازیگران سیاسی، به ویژه شناخت و تشخیص رَد و نشانه (trait) اختلال های روانی و رفتاری را مورد تاکید قرارداده است، چرا که ویژگی ها روانی و رفتاری فرد درنوع و چگونگی تصمیم گیری های سیاسی تاثیرگذار هستند. انتظار و تصور این بوده است که سیاستمداران افرادی با آگاهی و ادراک صحیح از واقعیت و توانائی در شناختی عینی از آنچه در جامعه وجهان می گذرد، باشند. افرادی که با ذهنیتی سالم و انسانی و به دور از داوری های شتابزده و قالب سازی های متعدد و متنوع ذهنی (ایدئولوژیک و دینی) فکر و گفت و رفتار در راه بهروزی و سعادت انسان گذاشته اند. به تجربه اما دیده شده که در اکثر موارد چنین نبوده است و ارزیابی ها و تصورهای غیر واقعی و بیمارگونه در حوزه ها و ابعاد مختلف سبب سازِ تصمیم گیری های فاجعه بار از سوی سیاستمداران و بازیگران سیاسی شده است.

ravani siasi ahmadi nejad
تاریخ تجربه های تلخ فراوانی در سینه دارد. بسیاری از فجایع تاریخی عوامل مهم بروزشان رهبران سیاسی مبتلا به بیماری های روانی و رفتاری یا حاملِ نشانه ها و ویژگی های اختلال ها و نابسامانی های روانی و رفتاری بوده اند. اگرچه امروزه فرایندها و اهرم ها و سازو کارهای مختلف سیاسی، اجتماعی و ارتباطی میزان عروج مبتلایان به بیماری ها و اختلال های روانی و رفتاری را به سطح رهبری حکومت و قدرت سیاسی کاهش داده اند، اما آن را منتفی نکرده اند. دراین میانه پاره ای تجربه ها نشان داده اند که برخی از بیماری های روانی و یا نشانه های اختلال روانی در بین رهبران سیاسی با شخصیتی ناپایدار و نامتعادل، تاثیرات سوء برکُنش ها و واکنش ها، و تصمیم گیری سیاسی شان نداشته است.

درباره مفهوم سیاست – خُرد و کلان – نیز به وفور نوشته شده است، و در باب سیاست و روانشناسی، رابطه متقابل این دو بر یکدیگر و جایگاه روانشناسی سیاسی در میان علوم انسانی، اجتماعی و طبیعی نیز اهل فن و نظر نوشته و گفته اند. روانشناسی سیاسی را علمی میان رشته ای interdisciplinary دانسته اند که از پیوند روان شناسی نوین و علم سیاست پدید آمده است.

ravani siasi kim il jung
این یادداشت با اتکا به اشارات فوق، به ویژگی های روانی و رفتاری فرد یا افرادی اشاره دارد که بازیگران سیاسی اند وفعالیت های سیاسی اصلی ترین حوزۀ کار آنان است، افرادی که تلاش می کنند به هدایت و اداره جمع یا نهاد، خُردو کلان، دست یابند، و یا دست یافته اند. نام محمود احمدی نژاد، کیم جونگ اون و دونالد ترامپ کلید واژه های این یادداشت هستند.

۲
انسان در معنای ” انسان کامل” (human being perfect ) به ویژه با کاملیت یا کمال در شخصیتِ روانی و رفتاری، فقط بر قلم ها و زبان ها و خیال ها حیات داشته و دارد. این وادی از معدود عرصه هائی ست که “نسبی گرائی” به کار آید. ویژگی های روانی و رفتاری، و هر آنچه ارزش و هنجار و بهنجار تعریف و تعبیر شده اند چنان متفاوت، متنوع، متغیر و پیچیده اند که حتی پندار، چه رسد داوریِ اینکه کدام کردار بی ارزش و ناهنجار یا نابهنجار است، مبهم و ناروشن به نظر می رسند. مکتب ها و متدهای گوناگون روان شناسی و دانش روانپزشکی ، و دیگر رشته های پزشکی به بررسی و مطالعه و شناخت شخصیت و ویژگی های روانی و رفتاری انسان پرداخته اند تا بتوانند روان و رفتار غیرطبیعی و نامتعادل را از روان و رفتار طبیعی و “نورم” و متعادل تفکیک کرده و تشخیص دهند.

در حوزه روانشناسی، فلسفه و سیاست در میان “انسان”ِ فرویدی و بروئری و پاولوفی و آدلری و یونگی، و انسانِ دکارتی و شوپنهاوری و مارکسی و نیچه ای و پوپری و هایدگری و هوسرلی و دریدائی و فوکوئی و..، “انسان کامل” یا مطلوب و همه جانبه و متعادل و به هنجار و پایدار یافت نشده است، انسانی که در اکثر موارد و مباحث میان زبان بازی ها و مفهوم سازی های ” نمایشگرانه” گم و گور شده است، و تعریف از او درحد “تعریف” مانده است. سنجه ها و معیارها برای اینکه فردی را انسان سلامت یا “مطلوب” دانست یکسان نیست و میزان اعتباری و اعتمادیِ این معیارها سّیال است. برای نمونه “گوردون آلپورت” انسان کامل را انسان “بالغ یا پخته” و اریک فروم انسان “مولد و بارور” و کارل گوستاویونگ “انسان فردیت یافته” و … دانسته اند. در کنار آنچه که یافت نمی شود، یعنی “انسان کامل” به لحاظ شخصیتِ روانی و رفتاری، اکثرانسان ها به طور نسبی دارای تمایل ها و ویژگی های روانی و رفتاری بهنجار و پایدارهستند، برخی نشانه ها و ویژگی های اختلال های روانی و عصبی نشان داده اند، و برخی دیگر در چارچوب آنچه بیماری های شخصیتی، روانی و رفتاری یا روان نژندی و روان پریشی خوانده شده اند، قرار می گیرند.

ravani siasi donald trump

ادیان و مذاهب نیزبحث های خاص خود را از انسان کامل دارند. هر دین و مذهبی افراد معتقد به مبانی دینی و مذهبی خود را به کمال نزدیک می بیند. بهترین تعبیر از صدرالمتالهین است که موضوع و هدف از خلقت انسان را خلیفه الله شدن انسان می دانست، و انسان کامل را انسانی جانشین خدا که “آبادانی دو جهان را می خواهد، انسانی حقیقی که مظهر اسم اعظم است” . اکثر دینداران و دینکاران کار را ساده تر کرده اند و جماعتی از “انسان های کامل” و معصوم برای خود ردیف کرده اند. بسیاری از این انسان های کامل (مطلوب) که فراسوی بهنجار بودن جا زده شده اند مبتلا به بیماری روانی و رفتاری، به ویژه رّدها و نشانه های پارانویا و هذیان و توهم های شنوائی و بینائی، و یا اختلال های دیگر تشخیص داده شده اند، که در میان پیامبران و پیشیوایان دینی و دین کاران کم نبوده و نیستند. ادیان و مذاهب با ریختنِ رّدها و نشانه های اختلال های روانی و رفتاری در قالب های هاله های نور و وحّی و انسان های بالدار، تعابیر و تصاویری دیگرگونه از این رّدها و نشانه ها داده اند، و از همین رّدها و نشانه ها دیپلم های افتخار ساخته اند.

ravani siasi hitler trump
اینان “معصومین” شان را “کامل” و دیگر انسان ها را “معجونی از حیوانیت، شیطانیت، سبعیت و مَلکیت” می پندارند. که “از نیروی حیوانی انسان، شهوت و آز و حرص و فجور، از سبعیت وی، حسد و عداوت و دشمنی و کینه، از بعد شیطانی او مکر و حیله و خدعه و از بعد ملکی او، علم و پاکی و طهارت صادر می شود”. انسان اینان “از سه ظلمت اول جز به هدایت دین و عقل” نمی تواند رها شود و خود را آزاد سازد

۳
سیاست حرفه و دانشی اغواگر و فریبنده، و در عین حال سخت و فرساینده و خطرآفرین است، به ویژه در کشورهائی که در آن دیار آزادی و دموکراسی جائی ندارند. روانشناسی سیاسی نشان می دهد که چه کسانی به دنبال این حرفه و دانش پر دردِ سر می روند؟ این افراد چه ویژگی های شخصیتی، روانی و رفتاری دارند؟ انگیزه های شخصی آنان برای سیاسی شدن، کدامند. چگونه به سیاست روی آوردند؟

بحث و جَدَل در این باب که ویژگی های روانی و رفتاری آدمی ارثی ست یا اکتسابی بر پایه تفسیر و تعبیرهای موّرخانه و فیلسوفانه و پدیدارشناسانه، و یا جَدَلی که میان پسیکولوژیست ها و سوسیولوژیست ها به راه است، به نظر پایان ناپذیر می رسد. عده ای بر این تصور و باورند که غریزه به تسخیر اکتساب و محیط درآمده است و عده ای بر باوری بالعکس، اما اکثر دست اندرکاران این بحث و جَدَل، هر دوعامل را در شکل دهی ویژگی های روانی و رفتاری، نیازها ، تمایل ها، استعدادها و گرایش های انسان دخیل دانسته اند. اینکه “سرشت آدمی” آئینه وار است و یا سرشتی نیک و خوب، و یا حداقل خنثی، سخنان دلنشینی ست.

سیاستمداران و بازیگران سیاسی را می باید آدمیانی در چارچوب فوق دید که به دلائل ژنتیک و عوامل محیطی سیاست پیشه کرده اند. سیاست به عنوان عاملی محیطی(اجتماعی) به ویژه در جوامع غیردمکراتیک و فاقد اهرم های کنترل کننده دمکراتیک و مردمی، سبب تشدید نشانه های خود شیفتگی، قدرت طلبی، سلطه جوئی، خود محوری، خودحق پنداری، خشونت گرائی ، اضطراب و استرس…خواهد شد. (برای نمونه: موگابه، رئیس جمهور زیمبابوه در جوانی روحیه خوکامگی نداشت و او را “زاهد و با ادب” می دیدند. قدرت اما او را فاسد کرد.)

به اختصار و جمع و جور، ببینیم چه کسانی به سیاست و بازیگری در این عرصه روی می آورند:

۱- برخی از افراد را مشکلات، محدویت ها و محرومیت های احساسی و عاطفیِ دوران کودکی و نوجوانی به سوی سیاست سوق می دهد. (دو نظر در رابطه با زمان شکل گیری شخصیت انسان مطرح است: برخی ۴ تا ۵ سالگی، و دیگرانی ۱۲ تا ۱۳ سالگی دانسته اند.) این دست افراد در دوران جوانی و پس از آن، با احساس و اعمال قدرت، تلاش می کنند عواطف سرکوب شدۀ ناشی از مشکلات، محدودیت ها و محرومیت هائی را که متحمل شده اند، جبران کنند و با اتکا به قدرتِ سیاست احساس های سرکوب شده ترمیم و جبران کنند. این احساس و اعمال قدرت واکنشی جبرانی در برابر تحقیرها، تحمیق ها و ناکامی هاست. این گروه از افراد با احساس قدرتی که پدیده اغواگر و جذاب سیاست به آنها می دهد بر بی اعتمادی به خود، ترس از بی هویتی، احساس گناه و نا امنی غلبه می کنند. سیاست کردن به این نوع افراد هویت و شخصیت می دهد. ناهنجاری های روانی و رفتاری حاصل از مشکلات و محدودیت ها ومحرومیت های دوران کودکی و نوجوانی به ندرت بَدَل به شکوفائی اندیشگی و رفتار فرد در راستائی انسانی شده است. در اکثر موارد بر بستر عوارض ناشی از محرومیت ها و محدودیت ها اعمال قدرت و قدرت طلبی از راه ها و روش های ناسالم و غیر انسانی فاجعه آفریده است. رفتار سیاسی این دست از رهبران، در وجه غالب عینی کردن انگیزه ها و انگاشت های روانی و مشکلات شخصی ست که آنها را از دوران کودکی و نوجوانی به خود مشغول داشته است.(دوران کودکی و نوجوانی آدولف هیتلر در این باره نمونۀ قابل اتکائی ست)

۲-افراد خود شیفته با ایگوی قوی ( در معنای مَنّیت و از خود راضی بودن) در صد بالائی از علاقه مندان به سیاست را در بر می گیرند. رفتار این افراد بازتاب غلبه تمایل ها و انگاشت ها و نیازهای شبه غریزی و غریزی است. افرادی که تصورغیرواقعی ازخود و واقعیت را به جای واقعیت می نشانند. علاقه و تمایل به فرادستی ، قدرت طلبی و سلطه جوئی از ویژگی های این افراد است.

۳-شهرت طلبان مشتریان پروپا قرص ِسیاست اند. ( شهرت طلبی یک بیماری و یا اختلال روانی و رفتاری نیست، و درحدی که آسیب های فردی برای دیگران و زیان های اجتماعی نداشته باشد، امری طبیعی ست و انگیزه و محرک رقابت های سالم و انسانی می تواند قلمداد شود. تمایل و گرایش طبیعی و انسانیِ مورد توجه و محبت قرار گرفتن را می باید از خودبزرگ پنداری ها، خودشیفتگی ها ، نمایشگری ها و خودنمائی ها و جاه طلبی های بیمارگونه تفکیک کرد).

۴-کسانی که از اعتماد به نفس بالائی برخوردار هستند و نیازهای احساسی و عاطفی ، و سایر نیازهای شان ( نیازهای جسمانی یا فیزیولوژیک، ایمنی، نیاز به محبت و احساس وابستگی، نیاز به احترام و…) تامین شده اند نیز در زمرۀ علاقه مندان به سیاست اند. این افرادیقین دارند توانائی مواجه شدن با سختی ها و مخاطرات زندگی را دارا هستند. حس هویتی نیرومند، مستقل و قاطعیتی که به باور چنین فردی از عهده هر کاری برمی آید این افراد را به سیاست نزدیک می کند.

۵-برخی از افرادی که انساندوستی ومردم گرائی وهمدلی و محبت و کمک به انسان های دیگر و بهبود شرایط زندگی آنان، و نیز مبارزه با ستمگری و تبعیض ملکه فکرشان است به سیاست روی می آورند. افرادی که از ظرفیت بالای رشد ، خلاقیت، خودکفایی و استقلال و گرایش به سالم زیستن برخوردارند. تعالی انسان عالی ترین و جهان شمول ترین انگیزه این افراد است، و سیاست را مهمترین ابزارِ رسیدن به این تعالی می دانند. بلوغ، پختگی و سلامت، و برخورداری از حس های انسانی عاطفه و عشق و شرم از ویژگی این افراد هستند. توجه به مسائل بیرون از خویشتن، توجه به دیگران و جامعه و جهان و احساس انجام وظیفه و تعهد نسبت به انسان، نه فقط برای کسب شهرت و قدرت – که هر انسانی به طور طبیعی خواستار دستیابی به آن هاست – بلکه برای احساس رضایت و لذت و انجام وظیفه انجام می دهند. بدون تعصب و تظاهر و هیجان زدگی رفتار می کنند. در برابر آنچه نمی پسندند ویا مخالف آن هستند متعارف رفتارمی کنند و در شرایط بحرانی تصمیم های سنجیده و خردمندانه می گیرند.

۶-وراثت و ساختار ژنتیک و ویژگی های زیست شناسانه انسان می تواند سبب بروز تغییرات در کارکردهای فیزیولوژیک بدن انسان، رفتارهای فردی واجتماعی و سیاسی وی شود. درخانواده ها و خاندان های بسیاری تمایل و گرایش به قدرت طلبی، سلطه جوئی و فرادستی، و گرایش به فعالیت هائی که این تمایل و گرایش را متحقق کنند، غالب بوده اند. ( “زیست شناسی سیاسی” نیز نشانه های فیزیولوژیک مانند ضربان نبض، فشار خون و حرکات و سکنات بدن را عواملی در ارزیابی رفتارهای اجتماعی و سیاسی افراد قلمداد می کند.)

۴
برخی از رهبران سیاسی در جهان مبتلا به بیماری روانی و رفتاری، و برخی دارای نشانه های اختلال روانی و رفتاری بوده، و هستند. بسیاری ازاین دست رهبران فجایعی تاریخی را سبب شده اند. تاریخ ما رهبران سیاسی روانیِ فاجعه آفرین کم ندیده است، در میان پادشاهان و رهبران طراز اول حکومتی، در میان رهبران و کادرهای سیاسی احزاب و سازمان های سیاسی چپ و میانه و راست ، درمیان رهبران سیاسی – مذهبی بیمارروانی به وفور داشته و داریم. درمیان رهبران سیاسی وسیاستمداران روانی چهره ها و نام های موفق و سازنده نیزبوده اند. موفقیت های برخی از اینان در حوزه سیاست را عده ای تائید کننده این دیدگاه دانسته اند که گاه برخی از اختلال های روانی سبب و محّرک خلاقیت و در مقاطعی افزایش هوشمندی و نبوع و دقت و تامل در پهنۀ معینی از فعالیت فکری و رفتاری می شود. هرچند در وجه عالب خلاقیت، آفرینندگی و ابتکار در حوزه سیاست بیان سلامت روان و مربوط به درک و فهم، و نحوۀ واکنش به مسائل جامعه و جهان است.

عده ای براین باورند که عده ای از رهبران سیاسی، به ویژه دیکتاتورها را مبتلایان به بیماری روانی و رفتاری خواندن گمراه کننده است. تلاش دیکتاتورها برای حفظ قدرت و گسترش آن نمی تواند توسط یک فرد مبتلا به بیماری روانی و رفتاری متحقق شود.” اخلاقیات مورد قبول ” دیکتاتورها ویژگی رفتاری آنان را سبب می شود و شخصیت آنان را شکل می دهد، نه ویژگی های روانی و رفتاری ای که رّد و نشانه ازاختلال دارند . در این میانه نمونه ی دیکتاتورهائی که نشان داده اند توانائی برقراری ارتباط درست و منطقی با اطرافیان خود ندارند هم بسیارند.

شایع ترین بیماری یا اختلال روانی و رفتاری در میان سیاستمداران و بازیگران سیاسی “خودشیفتگی” یا “نارسیسیسم” است. خود شیفتگی نوعی اختلال و نابسامانی شخصیت است Disorder Personality) ) که علاقه و عشق افراطی به خود، خودپسندی و خودستائی، تکبر و خودبزرگ بینی وعوامفریبی، انتقاد ناپذیری از نشانه های این بیماری و اختلال هستند. خود شیفتگی در مواردی و در حد معینی طبیعی ست (به ویژه در کودکان – و حتی در بزرگسالان ) اما نوع بیماری زایش می تواند “خوش خیم” و یا “بدخیم” باشد.

در کنار عوامل فیزیکی (بدنی) و بهم ریختگی تعادل Biochemical بدن، که در بیماری های روانی می توانند از علل بیماری باشند، قدرت، پول، مورد ستایش و توجه قرار گرفتن، زیبایی و حس “خود ویژه” بودن در بروز و یا تشدید نشانه های این بیماری نقش ایفا می کنند. نوع بدخیم این بیماری از جمله بیماری های شایع در میان رهبران سیاسی و سیاستمداران است. درکنار خودشیفتگی بدخیم انواع دیگری ازاختلال های شخصیتی: شخصیت هیستریک ( نمایشگر)، وسواسی (مقعدی)، افسرده، پارانوئید، مرزی( بوردرلاین)، جامعه ستیز، آزارگر ( سادیستیک)، نشانه ها و رٍد های اسکیزوفرنیک و اسکیزوافکتیو (به ویژه نشانه خودبزرگ بینی)، و انواع دیگر بیماری های روانی ( و اعیتاد به مواد و داروهای مخدرو محّرک) دیده شده است.

به نام تعدای از رهبران، شخصیت ها وچهره های سیاسی که به روان نژندی و روان پریشی، و یا نشانه های اختلال های روانی، عصبی و رفتاری مبتلا بوده اند، اشاره می کنم :

در ایران از کمبوجیه، که از صرع گیجگاهی رنج می برد وعلائم پارانویا و توهم تا حد ارتکاب به جنایت از خود نشان داده بود، و داریوش و اردشیرسوم و شاپور دوم، و پادشاهان سلجوقی، صفویه ، قاجاریه و رهبران جمهوری اسلامی از نمونه ها هستند. در عرصه جهانی نیز اگر راه دور نرویم از اولیور کرامول تا هرمان گورینگ که اختلا ل شخصیتی آنتی سوشیال، خودشیفتگی،افسردگی و اعتیاد به مورفین داشت، تا اوا پرون، پرنسیس دیانا، ریچارد نیکسون، اسلوبودان میلوشویچ، هوگوچاوز، سیلویو برلوسکونی، بیل کلینتون( خود شیفتگی، به نقل از نیوزویک) و معمرقذافی و دونالد ترامپ، و ده ها نام دیگر در لیست جای گرفته اند. درمیان رهبران سیاسی روانی، زنان نیز حضورداشته اند. برای نمونه ازکاترین دومدیسی، ملکه و فرمانروای فرانسه می توان نام برد که در کناربروز نشانه های اختلال روانی و رفتاری، با براه انداختن ” حمام خون” و کشتار فجیع ” سن بارتلمی” تمایل و علاقه اش رابه خشونت و قتل نشان داد.

کافی ست در شبکه های اینترنتی، برای نمونه در” گوگل ” نام پادشاهان و امپراتورها ( و پیامبران و رهبران دینی) مبتلا به بیماری روانی و رفتاری را جستجوکنید تا ببینید چه لیست بالا بلندی برابرتان گشوده می شود.

اینان تَک نمونه های تازه تری از رهبران سیاسی مبتلا به بیماری روانی و رفتاری یا دارای نشانه های اختلال روانی هستند:

ناپلئون بناپارت: امپراطور فرانسه، ۱۸۰۴-۱۸۱۴، اختلال شخصیت خودشیفتگی، مگالومن

آبراهام لینکلن ، رئیس جمهور امریکا،۱۸۶۱-۱۸۶۵، افسردگی( ملانکولی)
پول پوت: دیکتاتورکامبوج: سایکوپات، اختلال شخصیت ( خودشیفتگی بدخیم ) مگالو مانیا( خودبزرگ پندار) و پارانویا

جان کرتین: چهاردهمین نخست وزیراسترالیا، ۴۵-۱۹۴۱، اختلال شخصیت دو قطبی
وینستون چرچیل: نخست وزیر انگلستان۱۹۴۰-۱۹۴۵, ۱۹۵۱- ۱۹۵۵، اختلال شخصیت دوقطبی

ژزف استالین: اختلال شخصیت خودشیفتگی بدخیم، پارانویا، مانیک- دپرسیو ( جنون شیدائی)

هاینریش هیملر: اختلال شخصیتی خودشیفتگی، اختلال شدید در وابستگی attachment
آدولف هیتلر: اختلال شخصیتی دوقطبی و معتاد به ترکیبات آمفتامین. (هیتلراز رهبرانی ست که روانشناختی او مورد توجه بسیاری روانشناسان بوده است. کارل گوستاویونگ، پس از دیدار با هیتلردر برلین در سال ۱۹۳۹، وجود رّد ها و نشانه های اختلال های روانی و رفتاری درهیتلررا مطرح کرد).

*****

برخی از منابع:

۱- Power and personality, Harold D.Lasswell. Norton & company (1976)
– Political Psychology, by David O.Sears, 2003, Oxford University2
۳-political Mind, George Lakoff, 2008, Viking Adult
۴- Personality Disorders in Social Work& Health Care, Gregory W. Lester, Cross Country University
۵- Emotional Intelligence, Daniel Goleman, 2012
۶-The Story of Angkor by Jame DiBiasio, Chapter 10; Au Revior Angkor
۷- http://disorderedworld.com/2013/11/14/pol-pot-and-the-khmer-rouge
۸- http://www.edwebproject.org/sideshow/khmeryears/fall.html The Fall of The Khmer Rouge
۹-The Fall of the Khmer Rouge Conspiracy’s Sociopathy by Alfred Lehmberg
۱۰-Overall source Parenti, M. (1999). History as mystery. San Francisco: City Lights Books
۱۱-Williams, Roy (2013). In God They Trust?, p. 100. Bible Society Australia, Canberra
۱۲-Ghaemi, Nassir (July 30, 2011). “Depression in Command”. The Wall Street Journal
۱۳-Allen Rachael. “Stalin and the Great Terror: Can Mental Illness Explain His violant…
۱۴-Irving, David (1989). Goring: A Biography. William Morrow & Co; 1st edition
۱۵-Matousek, Mark (2012). Ethical Wisdom: The Search for a Moral Life. Anchor.
۱۶-Longerich, Peter (2013). Heinrich Himmler. United States: Oxford University Press
۱۷-Victor, George (2007). Hitler: The Pathology of Evil. Potomac Books Inc
۱۶-Hershman DJ; Lieb J. (1994). A Brotherhood of Tyrants. Prometheus Books
۱۷-Redlich, Fritz (1998). Hitler: Diagnosis of a Destructive Prophet. Oxford University Press
۱۸-Waite, Robert G.L. (1993). The Psychopathic God: Adolph Hitler
۱۹- Langer, Walter C. “A Psychological Analysis of Adolph Hitler, His Life and Legend”.
۲۰-Ghaei, Nassir. “A First-Rate Madness: Uncovering the Links Between Leadership and Mental Illness” Penguin Books. 2011.21-Shenk, Joshua Wolf (October 1, 2005). “Lincoln’s Great Depression”.
۲۲- Falk, Avner (2007). Napoleon against Himself: A Psychobiography. Pitchstone Publishing

۱-روانشناسی سیاسی، دیوید پاتریک هوتون، ترجمه سعید عبدالملکی، نشردانژه
۲-مقدمه ای بر روانشناسی سیاسی، مارتا کاتم و….ترجمه کمال خرازی و…نشر دانشگاهی
۳-دوآن شولتس، روان شناسی کمال، ترجمه گیتی خوشدل،سال ،۱۳۶۶، تهران
۴-مقدمه ای بر روانشناسی سیاسی، علی فتحی آشتیانی، نشر بعثت، ۱۳۸۸
۵-مکتب ها و نظریه ها در روان شناسی شخصیت، سعید شاملو، نشررشد، ۱۳۹۰
۶-انگیزش و هیجان، رابرت فرانکن، مترجمان: حسن شمس، سوزان امامی و…
۷-انسان کامل از دیدگاه روان شناسی و صدر المتالهین، فصلنامه معرفت، شماره ۳۸ ،علی زینتی ۱۳۸۹
۸-روان شناسی سیاسی شخصیت محمد رضا پهلوی با تکیه بر نظریه کارن هورنای، سید مهدی طاهری ، تارنمای جستارهای سیاسی معاصر
۹-شخصیت خمینی: اقتدارطلبی و خودشیفتگی، گفت و گوی بابک مینا با رضا کاظم زاده، رادیو زمانه ، ۱۲ خرداد ۱۳۹۲
۱۰-آموزش دانش سیاسی، حسین بشیریه، نشر نگاه معاصر، ۱۳۸۰
۱۱-روانشناسی دیکتاتورها، سایت تحلیلی عصر ایران، از فارین پالیسی، ۲۷ مهر ماه ۱۳۹۱
۱۲-تاریخ کامل ایران، عبدالله رازی، چاپخانه اقبال، ۱۳۷۳
۱۳-منفورترین زن تاریخ، خواندنی های تاریخی، محمود مهرداد، اسفند ۱۳۶۲، سازمان انتشارات هفته

از: گویا

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

۲ نظر

  1. خسته نباشید جناب نقره کار.میخواستم بپرسم کتاب بچه های اعماق کاملا خاطرات خودتونه یا عناصر داستانی هم داخلش هست؟؟اگه این جا جواب رو نمیخوایید بدید.ممنون میشم به ایمیل من بفرستید miladrj95@gmail.com

  2. Some one tell me what is the affect of opium and Hashish on Ali Khamenei,we all know he is a freaking junkie,a pervert addicted.You just listen to his harsh voice,his dry and dead eyes and his stupid comments when he is high ,very often,all the time.