نامه ای منتشر نشده از منصور آروند، زندانی سیاسی اعدام شده

شنبه, 12ام تیر, 1395
اندازه قلم متن

mansour-arvand-300x191

منصور آروند شهروند کرد اهل مهاباد در سال ۹۰ بازداشت و به اتهام محاربه از طریق همکاری با گروهی مخالف نظام به اعدام محکوم شد، حکم اعدام وی در خردادماه سال ۹۴ در زندان ارومیه اجرا شد. از او نامه منتشر نشده ای خطاب به رهبر ایران در اختیار هرانا قرار گرفته که خود منصور آروند هدف از نگارش آن را “بیان کمبودها، ظلم‌ها و اجحاف‌ها”ی دستگاه های قضایی و امنیتی عنوان می کند. این نامه مفصل به بهانه اولین سالگرد اعدام این زندانی سیاسی منتشر می شود.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، منصور آروند، ۳۸ ساله و متاهل در تاریخ ۲۴ خرداد سال ۱۳۸۹ توسط ماموران امنیتی شهر مهاباد دستگیر شد و به بازداشتگاه اداره اطلاعات مهاباد منتقل شد. او در شعبه یک دادگاه انقلاب مهاباد به ریاست قاضی جوادی کیا به اتهام همکاری با یکی از احزاب اپوزیسیون کردستان، تبلیغ علیه نظام و محاربه به اعدام محکوم شد. حکم اعدام این زندانی کرد به او در تاریخ ۲۳ شهریور ماه ۱۳۹۱ در زندان ابلاغ شد و دادگاه تجدید نظر نیز این حکم را تایید کرد و در نهایت حکم به دایره اجرای احکام فرستاده شد. حکم اعدام این زندانی سیاسی در ۲۴ خردادماه سال ۹۴ در محوطه زندان مرکزی ارومیه اجرا شد.

این زندانی سیاسی در اواخر سال ۹۳ نامه‌ای به رهبر ایران نوشت و در آن از ظلم و تبعیض‌های مقامات امنیتی-قضایی نسبت به زندانیان اقلیت های قومی-مذهبی پرده برداشت. او در این نامه خواهان رسیدگی به تخلفات و قانون شکنی‌های عوامل مربوطه شد. همزمان با سالگرد اعدام این زندانی نسخه منتشر نشده این نامه با هدف یادآوری وی، روایت مشاهدات و مطالباتش بصورت اختصاصی توسط هرانا منتشر می شود که میتوانید در ادامه مطالعه نمایید:

رهبر معظم ایران اسلامی؛

احتراماً بدین‌وسیله مستحضر شوید این‌جانب «منصور آروند» فرزند رحمان که اینک به اتهام سیاسی یا به قول حکومت اسلامی ایران اقدام علیه امنیت ملی در زندان مرکزی ارومیه مدت چهار سال است که تحمل حبس می‌نمایم که در این مدت به علت اتهام و محکومیت حاصله از طرف ریاست شعبه یک دادگاه انقلاب استان و در نهایت با تائید دیوان عالی کشور به اعدام محکوم گردیده‌ام که در مدت‌زمان طی شده رنج و عذاب زیادی را تحمل کرده و علاوه بر عذاب‌های جسمانی و درونی با نامُرادی‌های زیادی در این راستا مواجه گردیده و فشارهای وارده را مضاعف نموده است.

از ظلم و ستم و اجحاف مسئولین گرفته تا بی‌حرمتی‌ها، آزار و اذیت‌ یک قشر خاص که تعصبات مذهبی نیز مزید علت است. زیرا این‌جانب کرد بوده و از نظر مذهبی نیز جزو اهل تسنن منطقه می‌باشم و بیش از نیمی از زندانیان این زندان از اکراد منطقه بوده که با همان گرایشات مذهبی (اهل تسنن با فقه شافعی) که این امر باعث به وجود آمدن اختلافات مذهبی گشته و دشمنی‌های پیدا و پنهان ‌بین ما و برادران اهل تشیع را به همراه داشته است که در رفتار مسئولین نیز این امر به‌ وضوح قابل ‌مشاهده می‌باشد. در رفتار روزمره به کرات شاهد بی‌حرمتی‌های افرادی هستیم  که در مقابل آن همه اهانت‌ها و توهین‌ها و بی‌احترامی‌ها یارای هیچ‌گونه اعتراضی نیست و به هر دری می‌زنیم آش همان و کاسه همان. حتی در این راستا شکایت‌ها خویش را به مسئولین عالی قضایی استان ارسال نموده ولی بازهم با گشایشی مواجه نشدیم و همچنان با دربسته مواجهیم. زیرا اکثریت مسئولین مربوطه نیز دارای همان گرایش‌ها مذهبی و عرق ملی بوده (شیعه بودن) و عملاً سعی و تلاش مناسب جهت از بین بردن و یا حداقل کمرنگ کردن اختلافات موجود کمترین جدیتی از خود نشان نداده‌اند. حال در پی تکرار بی‌عدالتی‌های فراوان و غیرقانونی قضات و کارکنان دادگستری و دادسرای عمومی انقلاب استان آذرباییجان غربی که با توجه به دایره عملکرد و مشاهده بی‌قانونی‌های خارج از عرف و توهین‌ها و تحقیرها در انزار عمومی و صدور حکم‌های سنگین و عدم رسیدگی مناسب به اعتراضات ارسالی از طرف زندانیان، این فکر را در بین ما به وجود آورده که استان آذربایجان غربی از حاکمیت و حکومت جمهوری اسلامی ایران استقلال‌ یافته و ایالتی مجزا و مستقل با قانون و قوانین خاص خود اداره می‌شود. در غیر این صورت چرا ظلم‌ها و ستم‌ها، اهانت‌ها و بی‌احترامی‌ها پس از گذشت تقریباً ۳۶ سال از استقرار جمهوری اسلامی کماکان ادامه دارد. چرا به زجه ها و ناله‌های زندانیان و مادران سینه سوخته توجهی نمی کنند و جواب اعتراضات و شکایت ارسالی به مسئولین استانی و حتی کشوری را دریافت نمی‌کنند؟ چرا هیچ‌یک از مسئولین مربوطه  پس از دریافت شکایات هیچ‌گونه اقدامی در راستای صحت و سقم یا کذب یا دروغ بودن ادعاهای مطرح‌شده صورت ندادند؟ بااین‌حال دیدن و لمس کردن این‌گونه برخوردهای تبعیض‌آمیز همراه با توهین و تحقیر بیش‌ازپیش من را افسرده و غمگین نموده است که همین امر سبب شده  خاطرات تلخ و شیرین سالیان دور از برابر چشمانم بگذرد و در ابتدا بنا بر شیوه و طریقی که همواره  در این سالیان دور و دراز سپری‌شده و در پی آمده قصد پایان این ظلم و ستم و بی‌عدالتی را نداشتم. زیرا از عواقب آن بسیار ترسان بودم اما به چند دلیل پس از مشورت با تنی چند از دوستان خوب و ظلم دیده‌ام سکوت را بیش از این جایز ندانسته و تصمیم گرفتم تنها با مطرح نمودن پاره‌ای (البته ذره‌ای از محدودیت‌ها، ظلم‌ها و اجحاف‌ها آن هم به‌صورت سئوال از شما رهبر معظم درپی جواب قانع‌کننده باشم  و به‌ قدر لزوم حقایق برای شما و دیگر مسئولان روشن‌تر شود. هرچند خاموش بودن و مهر سکوت بر لب داشتن در عرفان ما  به‌درستی، جزو فضایل اخلاقی محسوب می‌شود اما نمی‌شود از آن  برداشت بی توقع بودن  و فرو رفتن به درون خود را داشت و هرگز نمایان گر و نشانه ساکت بودن در برابر ظلم و ستم، دروغ و فریب  نیست  و سکوت در برابر این‌همه توهین‌ها  و بی‌اخلاقی‌ها، خیانت به انسانیت انسان به شمار می‌رود که این سبب می‌شود که ما بدانیم تا چه اندازه‌ای دارای انسانیت هستیم و چطور می‌توانیم این خصیصه را در عادتها حفظ  کنیم زیرا  این‌ها جزئی از حقایق و فضایل اخلاقی قلمداد می‌شود و به حقیقت همه به‌خوبی میدانیم که خوابیده را می‌توان بیدار کرد اما خواب‌زده‌ها را نه و بیدار کردنشان با خود خواب‌زده‌ است و آن ره بسیار دشوار و سختی دارد.

رهبر معظم!

من نوشتن و فرستادن این نامه را به وسیله ای برای بیان کمبودها، ظلم‌ها، اجحاف‌ها و خاصا آگاهی شما از صدور حکم‌های ناعادلانه و غیرمنصفانه توسط  قضاتی که اکثراً به علم خویش استناد و یا به اعتراف‌هایی بسنده می‌نمایند که این اعترافات به‌زور و در زیر شکنجه‌های سخت و شدید و طاقت فرسای ادارات آگاهی با کلیه شعبات آن و نیز وزارت اطلاعات با تمام ادارات زیرمجموعه آن و با تهدیدهای نامتعارف از این متهم‌ها گرفته ‌شده است معطوف می‌دارم. امیدوارم تا با اتخاذ دستورات مفید و مقتضی و تحقیق و بررسی گسترده  زمینه آزادی و برائت تعداد زیادی از زندانیان را فراهم و مأمورین متخلف از نیروهای نظامی و امنیتی به سزای عمل خلاف قانون خود برسند (این‌جانب در سالیان متمادی که در زندان بودم اشخاص زیادی را دیدم که شکنجه‌شده و اعترافات غیرواقع را از آنان گرفته‌اند و یا اینکه عده‌ای براساس بنیه ضعیف جسمانی خود، جان خود را ازدست‌داده‌اند اما  تاکنون هیچ مأمور متخلفی در این زمینه به دست قانون سپرده نشده تا به عمل خلاف قانون آن‌ها رسیدگی شود) و اینجا یک پرسش:

آیا زندان و اعمال قانون مجازات اسلامی و قانون آیین دادرسی کیفری فقط مختص اشخاص عادی و بدون حامی و پشتیبان می‌باشد؟ یا نه آیا کلیه شهروندان چه آقازاده ها و چه مأمورین امنیتی هم مشمول این قوانین هستند؟

اما هرچند من تابه‌حال شاهد محکومیت یک نیروی متخلف امنیتی (سربازان گمنام امام زمان) نبوده‌ام و نخواهم بود و شاید آنان (نیروهای امنیتی) به علت پاسداری و حمایت از نظام و استفاده از قوه قهریه و آزار و اذیت آزادی‌خواهان و زندانیان سیاسی از حمایت حکومت و حاکمیت برخوردار و دارای مصونیت قضایی می‌باشند. مطمئنا رسیدگی به تخلفات صورت گرفته باعث تسلی روح بازماندگان و شادی روح از دست رفتگان خواهد شد و بدین‌وسیله دل‌های سوخته ما و مادرانی که فرزندان خویش را از دست دادند آرام می‌گیرد. مادرانی که تابه‌حال  نه جسد فرزند خود را تحویل گرفته‌اند و نه گوری که روی آن اشک خون بگریند و به آنان نشان داده نشده است. آیا این است نظام اسلامی که از آن دم می‌زنید؟ هرچند ذکر این مطالب خالی از مصائب و آزار و اذیت نخواهد بود و امکان دارد مشکلاتی برای خودم و خانواده‌ام به همراه داشته باشد اما من  فکر می‌کنم کتمان کردن و لاپوشانی نمودن این بی‌قانونی و رفتارهای نامناسب و خلاف شرع و بدون شئونات اسلامی وانسانی و خارج از عرف جامعه‌ی ما آن‌هم در طولانی‌مدت باعث جری تر شدن این دستگاه‌ها و مأمورین آن‌ها شده (که ۱۰۰% شده) و به‌راحتی و با استفاده از ترس و دلهره‌ای که در بین مردم ایجاد کردند بر جنایت خویش سرپوش گذاشته و با گزارش‌های خلاف واقع  به مسئولین مافوق خود  به‌راحتی آنان را هم در جنایت خویش شریک می‌سازند و ساخته‌اند و کماکان نیز به رویه خویش ادامه می‌دهند. اما برای جلوگیری از اعدام‌ها، پرونده‌سازی‌ها و توطئه‌چینی‌ها نیازمند دستورات عاجل جناب‌عالی بوده و برای بهبود عملکرد دستگاه‌های فوق ذکر (وزارت اطلاعات و اداره‌های تابع آن، نیروی انتظامی و خصوصاً اداره‌های آگاهی، حفاظت سپاه پاسداران و نیروی انتظامی، دستگاه غذایی و از همه مهم‌تر شناسایی قضاتی که استقلال رأی نداشته و تحت تأثیر نفوذ دستگاه‌های امنیتی بوده و می‌باشند).

برای میل به این منظور در اختیار داشتن و به دست آوردن اطلاعات و گزارش‌ها درست و موثق و درعین‌حال سنجیدن و ارزیابی کردن اصولی گزارش‌ها دریافتی و ارسالی از ادارات و ارگان های تحت امر حکومت اسلامی  بهتر می‌توان عملکرد دستگاه‌ها را رصد و مدیریت کرد. اما مثل‌اینکه مسئولین اجرایی استان‌ها و حتی در سطح بالاتر مسئولین رده‌ بالای حکومتی برای حفظ موقعیت و منافع خود از ارائه گزارش‌ها و آمارهای دقیق و موثق خودداری و در عوض برای ارتقا به پست‌های مدیریتی بالاتر، گزارش‌های ارسالی را مملو از چاپلوسی، تملق و مداخله به مسئولین خود ارائه می‌دهند. اینجاست که  بازهم با سؤال و پرسشی مواجهیم که چرا پس گذشت تقریبا ۳۶ سال از تشکیل جمهوری اسلامی تغییر محسوسی در مدیریت زندان‌ها، بازداشت‌های ادارات فوق صورت نگرفته و کیفیت فیزیکی این مکان ها دست‌خوش هیچ‌گونه تغیری نشده است؟  آیا ارزش فرزندان این آب‌وخاک از اعضای حزب‌الله لبنان و سایر گروههای تحت حمایت جمهوری اسلامی کمتر است که به آن توجهی نمی‌شود؟ یکی از دوستانم جمله زیبایی را برای من نقل نمود که عبارت است از “وقتی یکی از زندانیان سیاسی و آزادی‌خواه در دوران محمدرضا شاه می‌خواست به محل تبعید خود منتقل شود هنگام خداحافظی به یکی از دوستان زندانی‌اش می‌گوید ما در آینده وقتی حکومت اسلامی را بنیاد نهادیم اشک از چشم هیچ مادری جاری نخواهد شد.” من نمی‌دانم آیا این شخص بزرگوار هنوز در قید حیات هستند یا نه. ولی به نظرم جمله خوبی را گفتند زیرا حکومتی که این آزادی‌خواهان به نام حکومت اسلامی بنیان نهادند به‌جای اشک، خون از چشم مادران جاری کرده است. حتماً باور ندارید. پس بهتر است روزی به یکی از این قبرستان‌ها مراجعه کنید و به زجه های مادرانی گوش کنید که فرزندانشان تنها به دلیل ابراز اعتقادات خلاف حکومت ولایت‌فقیه به چوبه دار سپرده‌ شده‌اند و نگاهی بیاندازید و کمی در مورد کارهای گذشته‌ی این نظام تعامل و تفکر بنمایید و به یادآورید که از اوایل انقلاب تاکنون (۱۳۹۳) چند نفر بدون محاکمه و یا با صدور حکم‌های غیرقانونی و بدون تشریفات رسمی واداری و در همان سلول خود به اعدام محکوم و حکم آنان اجرا گردیده است و بازهم به یاد بیاوریم و این عمل را با دوران محمدرضا شاه پهلوی. کدام‌یک ظالم‌تر و کدام‌یک بی‌رحم‌تر و کدام‌یک برای بقای خود جرائم بیشتری را مرتکب شده است؟

برای جواب دادن به این پرسش‌ها  باید وجدان بیدار داشته باشیم و… و آیا به یاد میاوریم که شما هم در مقطعی از زمان آزادی‌خواه بودید و دم از انقلابی بودن می‌زدید و به همین جرم هم به تبعید فرستاده شدید ولی حالا با فتوای جناب‌عالی آزادی‌خواهان را این سازمان ها به تبعید می‌فرستند و آب هم از آب تکان نمی‌خورد. ما می دانیم که آزادی‌خواهان قدیم و تبعیدی‌های آن دوران اینک سیاست‌مدار شده و بانام اسلام، حقوق ملی ما را پای‌مال می‌کنند و برای حفظ مقام و منصب خویش همان سبک گذشتگان خویش را سرلوحه خود قرار داده‌اند و آیا وقت آن نرسیده است اعمال چندین ساله این حکومت را در کف ترازو گذاشته و خوب و بد آن را بسنجید. مطمینا همه ما به‌خوبی به این نکته واقفیم که حکومت‌هایی که در دوران حکومت حاکمیت خویش دست به کشتار و زندانی کردن آزادی‌خواهان می‌زنند، دوام نخواهند داشت. پس این‌همه جنایت چرا؟ پس این‌همه ناحقی چرا؟ پس خیانت به مردم چرا؟ و آیا سفاکی های مأمورین ساواک را به یاد می‌آوریم که با فرزندان مبارز هم‌‌میهنمان چگونه برخورد می‌کردند؟ پس چرا حالا جلوی مأمورین ادارات قید شده در این نامه را  نمی‌گیرند؟ چرا آزادی‌خواهان و مبارزان قدیم که گاهن خاطرات دوران زندانی بودن خود را با آب‌وتاب نقل می‌کنندنیم‌نگاهی به رفتارهای نیروهای امنیتی حکومت اسلامی نمی‌اندازند. پس آیت‌الله ها چرا بیانیه صادر نمی‌کنند؟ کجا رفته‌اند این سینه سوخته‌های حقیقت؟ جای دارد در اینجا به بیت شعری اشاره نمایم که شاعر به زیبایی به درستکار بودن آزادی‌خواه‌هان و مبارزان اشاره ‌کرده است و می‌گوید: “وای برشهری که در آن مردان درست از حکومت غیر حبس و کشتن و تبعید نیست”.

در سال ۱۳۹۳ که بعضی از زندانیان زندان ارومیه برای اعمال یکی از ماده‌های قانون آیین دادرسی کیفری مبنی بر تفکیک جرائم از همدیگر و اعطای مرخصی به این زندانیان و جلوگیری از تبعیضات موجود  دست به اعتصاب غذا زدند که حرکت آنان به نوعِ خود بی‌نظیر بود. این در حالی است که مسئولین قوه قضاییه بارها و طی بخشنامه‌های متعددی به این اصل اشاره نمودند و نه‌تنها قوانین موضوع کشوری بلکه برخی قوانین بین‌المللی نیز به این نکته اشاره و امکانات ویژه‌ای را برای زندانیان سیاسی مدنظر قرار داده است. پس چرا این قوانین به‌خوبی اجرا نمی‌گردد؟ علاوه بر موارد فوق ما در زندان با موارد دیگر نیز روبرو هستیم که قانون صراحتا آن‌ها را منع ولی بازهم این قوانین توسط قضات و مأمورین امنیتی و انتظامی رعایت نمی‌گردد و همچنان متهمین و مظلومین  در سلول های این ادارات به شدت شکنجه و اعترافات آنان در پرونده ثبت و مبنای صدور رأی قرار می‌گیرد و تاکنون هزاران نفر بدین طریق محکوم و به چوبه دار سپرده شدند. چرا و به چه دلیل به این قانون‌شکنی‌ها توجه نمی‌شود و مورد رسیدگی قرار نمی‌گیرد. آیا واقعاً یک جوان یا یک شخص عادی هم قوانین موضوع کشوری را نقض نماید، مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد یا نه؟ در عرض یک ماه پرونده‌ی ایشان تشکیل و تکمیل و دادگاهی شده و رأی صادر می‌گردد و به مرحله اجرا گذاشته می‌شود آیا تاکنون چنین مواردی را ندیده‌اید و نشنیده‌اید؟ پس سکوت چرا؟ چرا زندانیان عقیدتی و غیرعقیدتی در این زندان به مدت ربع قرن (۲۵ سال) در زندان نگه‌داشته شده‌اند؟ آیا این با آموزه‌های دینی و قرانی به‌خصوص شریعتی دین اسلام هم ‌هم‌خوانی دارد؟ نه! نه‌تنها هم‌خوانی ندارد بلکه برای چنین حکومتی که ادعای حقوق بشر اسلامی را دارد، توجیه‌پذیر نیست و نمی‌توان برای آن دلیل به‌جز یک دیدگاه سیاسی و نژادپرستانه.

من ادعایِ بالا را مطرح نمودم و نوشته‌ام زندانیانی داریم که تقریباً ۲۵ سال است به دلایل عقیدتی و غیر عقیدتی در این زندان (ارومیه) تحمل حبس می‌نمایند و برای اثبات این ادعا به اسامی آنان اشاره می‌کنم و تحقیق و بررسی را به دستگاه‌های ذی صلاح می‌سپارم: ۱- عثمان مصطفی پور فرزند حسین به جرم عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران به مدت تقریباً ۲۵ سال آن‌هم بدون  مرخصی ۲- سعید آرمت به جرم قتل تقریباً ۲۷ سال ۳- عثمان صحرایی به جرم قتل ۲۷ سال ۴- جعفر اسماعیلی به جرم قتل تقریباً ۲۷ سال ۵– علی مصطفی‌زاده تفریبا ۲۵ سال به جرم سرقت مسلحانه. این‌ها اشخاصی هستند که نیازمند توجه ویژه می‌باشندهرچند در این زندان‌ها و سایر زندان‌های ایران زندانیانی داریم که بیش از ۱۵ سال تحمل حبس می‌کنند ولی تاکنون  به علت همان دیدگاه‌ها گشایشی در کارشان صورت نگرفته است.

از زمانی که آقای احمد شهید به‌عنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران معرفی ‌شده‌اند، گزارش‌های زیادی را تهیه و در تمامی گزارش‌ها سالانه خود ایران را به نقض حقوق بشر محکوم که این محکومیت‌ها نیز در نشست‌های شورای حقوق بشر سازمان ملل به‌اتفاق آرا تصویب شده است. آیا این قطع‌نامه‌ها مایه شرم ساری نیست؟  حتماً در جواب این گزارش‌ها ایران سایر کشورها را به نقض حقوق بشر محکوم و منابع مورد استفاده شده توسط آقای احمد شهید را زیر سؤال برده و آنها را کذب و دروغ می‌داند و این در حالی است که مقامات و مسئولین جمهوری اسلامی  به‌جای اینکه خودش مستندات ادعاهای مطرح‌شده را مردود اعلام دارند،  به چند مصاحبه مقرضانه اکتفا و با القابی نه‌چندان شایسته گزارش‌های تهیه‌شده توسط آقای احمد شهید را تماما دروغ می‌دانند و تاکنون درراه اثبات ادعاهای خود کوچک‌ترین قدمی برنداشته اند. ولی در عوض آقای احمد شهید با مصاحبه با فعالان سیاسی و پناهنده‌هایی که به کشورهای اروپایی مهاجرت نموده‌اند و استفاده از تاثیر و نفوذ افراد منطقه ای و سازمان‌ها و تشکیلات سیاسی و جریانات فعال خارج از مرزهای کشور توانسته‌اند اهداف خود را که همانا مدنظر قرار دادن عدم پایبندی ایران به رعایت حقوق بشر نائل آیند و این است پیروزی نه ادعاهای بی‌پایه و اساس مقامات جمهوری اسلامی. حال اگر مقامات جمهوری اسلامی کلیه قطعنامه‌های تصویب شده از سوی شورای حقوق بشر سازمان ملل را به دلیل استفاده آقای احمد شهید از منابع به اصطلاح غیر موثق را مردود می‌دارند هرا نا چرا به آقای احمد شهید اجازه بازدید و بازرسی از زندان‌ها را نمی‌دهند تا ایشان گزارش‌ها خود را تهیه و ادعاهای مطرح‌شده از سوی احزاب و جریانات سیاسی و اپوزسیون فعال خارج کشور را باطل و غیرواقع اعلام نمایند. همان‌طور که قبلاً اشاره کردم من یک زندانی هستم و اینک در زندان ارومیه بیش از چند سال هست تحمل حبس می‌نمایم و در این مدت به حدی با کارهای غیرقانونی زندان آشنا شده که تمام زوایای آن را می‌شناسم و با تمامی کارشکنی‌ها و بی‌قانونی‌ها و تبعیض‌ها و پارتی‌بازی‌ها از نزدیک برخورد و پوست‌واستخوان آن‌ها را لمس و درد و عذاب آن را چشیده‌ام. از کسانی که در دفتر کار گرم‌ونرم  خود نشسته‌اند و تاکنون بازدید چنددقیقه‌ای از زندانش نداشته‌اند و از نزدیک با زندانی‌ها هم‌کلام نشده و در صورت نیاز با بازدید اجباری فقط به‌ظاهر نمای داخلی اکتفا و گزارش‌ها خود را بر همین اساس تهیه و تنظیم می‌نمایند. نمی‌توانند ادعای اسلامی بودن برخوردها را داشته باشند و با چند مصاحبه مطبوعاتی و رسانه‌ای افکار عمومی و جامعه را به سخره بگیرند. اینان صلاحیت ابراز عقیده در مورد حقوق بشر آن‌هم از نوع اسلامی بودنش را ندارند و به‌جای پرداختن و به رخ کشیدن قانون و قوانین شریعت اسلامی بهتر است برای حفظ آبرو و فرهنگ غنی ایرانی هرازگاه به سنگ‌نوشته . منشور کوروش کبیر نگاهی بیندازند  و بدانند این مرد بزرگ در دوران جهل و نادانی که بیش از نیمی از مردمان کره خاکی در تاریکی و نادانی به سر میبردند چگونه و با چه ظرافتی به رعایت حقوق بشر پرداخته‌اند  و با چه فکر و اندیشه بالایی به این موضوع نگاه و دارای چه روح بزرگ و باعظمتی بوده که در آن اصل و دوران چنین نکاتی را حتی بر روی سنگ حک نموده که با این کار انسانیت خویش را در هیبت یک فرمان سیاسی بنام و برای آزادی بشر به احترام اعتقادات، باورها و رسم و رسوم ملت‌ها از هر قوم و نژاد و دسته با هر نوع دین مذهب و آیین به زیبایی هر چه تمام‌تر بیان و به نمایش گذاشته‌اند، توجه نماید. و درراه نیل این هدف در رعایت حقوق بشر اقدامات عملی را به سرانجام رسانده و دست از شعار دادن بردارند.

رهبر معظم،

درنهایت از حسن نظر و توجه  وحوصله‌ای که معید صبوری جناب‌عالی نسبت به مطالب و نکات دردآور و نه‌چندان خوشایند این نامه شده  تشکر و قدردانی می‌نمایم واز دید بلندنظرانه شما که خود زمانی به‌عنوان زندانی سیاسی و آزادی‌خواه از سوی رژیم پهلوی تبعید شدید به‌خوبی آگاهیم و نیز میدانیم قانون و قوانین کشوری و وظایف دینی این حق ما را به رسمیت می‌شناسد و در راستای احقاق حقوق خود و دیگران از امکانات و ظرفیت های موجود قانونی و مدنی استفاده و تلاش‌های مضاعفی به عمل‌آوریم تا وضعیت انسانی‌تری که با آموزه‌ها و شعارهای دینی و شرعی (مذهبی) همخوانی داشته باشد برای خود دیگران فراهم آوریم  زیرا ما هم بسان تمام هم‌میهنان عزیز در این سرزمین زاده شده و وارث اجدادمان هستیم و آنان به ما نصیحت کرده‌اند که همیشه مدافع حق‌وحقوق خود و دیگر بینوایان و ستم دیدگان در مقابل ستم‌کاران و جباران روزگار باشیم و همیشه یادآور این مهم که وظایف قشر روحانیت رهایی فقرا از چنگال اغنیا و به عبارت بهتر وظایف قشر  روحانیت رهایی اسرا از چنگال ستمکاران است، باشیم.

اما متأسفانه در طی این  سی‌وچند سال علاوه بر مسئولین رده پایینی، مسئولین رده‌بالا هم خوابشان برده و جنگ‌های خویش را به تاریخ سپرده و به کاخ‌نشین تبدیل و کوخ نشینان را به‌کلی فراموش کرده‌اند. آیا آموزه‌ها و شعارهایی که اوایل انقلاب سر می‌دادید مختص همان دوران بوده و اینک کارایی لازم را ندارند؟ آیا باز برای فریب مردم همان آموزه‌های دینی متوسل نمی‌شدید؟ برای توجیه آن‌ها چه؟

امید است برای بهبود وضعیت فعلی موارد زیر از مسئولین ذی صلاح موکدا مدنظر قرار گیرند:

۱- فراهم نمودن امکانات رفاهی مدنظر قانون برای زندانیان سیاسی بدون تبعیضات نژادی، قومی و مذهبی

۲- تلاش برای کاهش رفتارهای متعصبانه و جلوگیری از اهانت‌های ملی

۳- احترام به کرامت انسانی با مدنظر قرار دادن آیه‌های قران کریم

۴- جلوگیری از نفوذ نیروهای وزارت اطلاعات سپاه پاسداران، حفاظت نیروهای انتظامی در پرونده‌هایی که ازنظر قضایی کلیه مراحل تحقیقات و بازپرسی به اتمام رسیده و رأی لازم توسط قضات صادر گردیده است

۵- رسیدگی به نحوه اجرای عوف های اهدایی از سوی مقام معظم رهبری و ریاست قوه قضاییه و جلوگیری از اعمال نفوذ در بعضی از پرونده‌ها

۶- تحقیقات کامل قضایی روی پرونده‌هایی که حکم آنان فقط به استناد علم قاضی صادر ‌شده است

۷- نظارت کامل در نحوه اجرا دستورات قضایی در مورد اشخاصی که نیازمند مداوای فوری پزشکی می‌باشند

۸- برخور با مأمورینی که آن‌هادرصددکارشکنی و سنگ‌اندازی و سوءاستفاده از اختیارات خود بوده و به وجود آوردن مانع برای تسهیلات قانونی به زندانیان نقش به سزایی دارند مانند:

الف- عدم انتقال درخواست‌های زندانیان برای مراجع قضایی در اسرع وقت

ب- عدم درخواست عفو موردی و عفو مشروط برای متهمان واجد شرایط

پ- جلوگیری از برخوردهای توهین‌آمیز بعضی از مأمورین با زندانیان

ث- استفاده از کارهای قانونی و اقدام عملی در راستای سیاست قوه قضاییه مبنی بر حبس زدایی، تفکیک جرائم براساس ماده ۲۱۷ قانون آیین دادرسی

ج- اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی در حق پرونده‌هایی که موارد ذکرشده ذیل ماده فوق می‌باشند

ک- در صورت صدور دستورات قضایی بیماران در اسرع وقت به مراکز درمانی اعزام شوند

گ- برگزاری نشست‌های  شورای طبقه بندی درراستای سیاست قوه قضاییه مبنی بر حبس زدایی و کاهش آمار زندان‌ها

و- برای جلوگیری از فشارهای روحی و روانی، مهیا نمودن محیط و امکانات ورزشی و در اختیار گذاشتن امکانات لازم و متناسب با رشته‌های انتخابی (فوتبال، تنیس روی میز، والیبال و بدن‌سازی)

ط- مهیا نمودن زمینه فعالیت‌های فرهنگی و برگزاری مسابقات مقاله‌نویسی و شعر نویسی، کتاب‌خوانی، نوشتن رمان کوتاه، خاطرات وغیره یا انتقال و جابه‌جایی مأمورینی که در آزار و اذیت زندانیان دستی داشته و به‌اصطلاح به گاو پیشانی‌سفیدمعروف‌اند (در زندان ارومیه این اشخاص از طرف زندانیان معرفی شدند: ۱- میرحمید سید علوی مدیر داخلی ۲- مهرعلی فرهنگ مسئول اندرزگاه ۳- آرش عنصری افسرنگهبان ۴- اسرافیل خلیلی واحد فرهنگی، ایشان شخصی بسیار متعصب و به یکی از زندانیان گفته بود اینجا منطقه آذربایجان است ما به شما خیلی لطف می‌کنیم که اجازه می‌دهیم با زبان کردی حرف می‌زنید ۵- حیدر پسندیده ۶- قلی زاده ۷- حاجی محمدی ۸- خرم مسلک ۹- مختاری ریس زندان -۱۰ قره باقی افسرنگهبان).

و در پایان از آقایان علی افشار، رضا افشار، بهروز آلخانی، سیروان نجاوی، حبیب‌الله گلپری، که نظرات و عقاید و افکار خوش را بدون کوچک‌ترین اغماضی بیان نمودند، تشکر و قدردانی می‌نمایم و درود می‌فرستم بر آنان که با تقدیم خون گرامی خویش مایه سرافرازی ملت و مردم خود بودند و عنوان پرچم‌داران آزادی‌خواهی، سربلندانه مُردند. امید است پرچم آزادی‌خواهی با نیروی عشق، فداکاری و شجاعت برای برپاداشتن عدالت و آزادی همچنان در کوهستان‌های استان کردستان استوار و بدین‌وسیله  صدای حق‌طلبانه خویش را به گوش جهانیان رسانده و سکوتی که در گورستان‌های بی‌نام‌ و نشان ایرانیان حکم‌فرما است، شکسته شود.

منصور آروند

زندان ارومیه

be kanal site Melliun Iran bepeyvandid


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.