درنقد اظهارات خلاف واقع مهندس محمد توسلی در باره سیاست وعملکرد کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) / بخش اول
آقای مهندس محمد توسلی یکی از اعضاء رهبری «نهضت آزادی ایران» که در دوران جوانی یکی از بنیانگذاران و فعالین اولیه «انجمن های اسلامی در اروپا» بودند، طی نوشته ای با عنوان: «کنگره لوزان، شرح روند تقابل چپهای کنفدراسیونی با نیروهای ملی و مذهبی، نقدی بر روایت حمید شوکت.»(۱) به شرکت خود بعنوان نماینده «سازمان دانشجویان دانشگاه تهران» در دومین کنگره کنفدراسیون جهانی در شهر لوزان (سوئیس) اشاره می کند و با ارائه اطلاعاتی در باره چگونگی تشکیل انجمن های اسلامی دراروپا و آمریکا، و تبلیغات شعارگونه به نفع آن «انجمن» ـ انجمنی که نقشی چندان در افشاگری سیاست و عملکرد رژیم شاه در خارج از کشور نداشت ــ، به نقد سیاست و عملکرد کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) پرداخته است. آن نوشته در شماره ۳۴ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵ «ماهنامه اندیشه پویا» ـ در ایران، چاپ شده است و بعضی ازسایت های اینترنتی ازجمله «گویانیوز»، «ملی مذهبی» و «میزان خبر» به نقل از آن«ماهنامه»، آن نوشته را انتشار داده اند.
جالب اینکه سایت «میزان خبر»، سایت وابسته به نهضت آزادی ایران، آن نوشته را تحت عنوان «چپ و سانسور شریعتی» انتشار داده است!
آقای مهندس محمد توسلی در آن نوشته می نویسند:
«در این یادداشت مایلم گزارشی از جریان حضور خود در کنگره لوزان ارائه کنم و در پایان اشارهای تحلیلگونه به سیر تحولات فعالیت کنفدراسیون و زمینهها و دلایل انشعابها و توقف فعالیت آن در سال ۱۳۵۳ خواهم داشت. با توجه به گذشت بیش از نیم قرن از آن خاطرات، ضرورتاً از گزارشهای منتشر شده به ویژه از آخرین اثر به قلم آقای حمید شوکت که در سال ۱۳۹۱ با عنوان «کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحاد ملی) [ اشتباها ً بجای «اتحادیه ملی»، بغلط «اتحاد ملی» ذکر شد ه است ـ توضیح از منصور بیات زاده] توسط نشر نامک منتشر شده است استفاده کردهام و از ایشان به خاطر تهیه این اثر ارزشمند سپاسگزاری میکنم.».(۲)
و بدرستی درآن نوشته متذکرشده اند که:
«سرگذشت جنبش دانشجویی ایران در داخل و خارج از کشور بخش مهمی از تاریخ تحولات اجتماعی ایران را به خود اختصاص داده است، با توجه به پیوند نگاه اجتماعی و سیاسی نسل دانشجویان کشور در هر مقطع با واقعیتهای سیاسی ـ اجتماعی ایران و بالنده بودن آنها که همواره بازگو کننده واقعیات اجتماعی ایران بودهاند؛ بررسی سوابق تاریخی کنفدراسیون جهانی دانشجویان که در خارج از کشور تشکیل شده و در طول سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۵۳ فعالیت داشته است میتواند فرصتی برای انتقال تجربیات گذشته به نسل امروز و فردای جامعه ما باشد.».
ولی آنجناب در هنگام تحریرنوشته انتفادی و باصطلاح «تحلیل گونه» اش، باین موضوع اصلی و پایه ای کوچکترین توجهی نداشته که اگر بناباشد «تجربیات گذشته به نسل امروز و فردای جامعه» انتقال پیدا کند، حتما ً ضرورت دارد و لازم است تا رویدادها و اتفاقات گذشته را به آن صورتی که رخ داده اند، مورد بررسی و قضاوت قرار داد؛ یعنی ضرورت دارد و لازم است تا گفتار و نوشتار خود را برپایه ی اسناد و مدارک معتبر مربوط به موضوع بحث، تنظیم نمود و نه برپایه مواضع و نظرات سیاسی شخصی و خواست و اهداف گروهی! وحتما ً باید توجه داشت که بین امر تاریخنگاری که هدفش توضیح صحیح اتفاقات و رویدادهای مقطع تاریخی مورد بحث باید باشد، با امرپروپاگاند و تبلیغات سیاسی حزبی و گروهی، تفاوت زیادی وجود دارد! هرکس که به این تفاوت نخواهد توجه نماید، ناخواسته درجهت تحریف تاریخ عمل خواهد کرد!
قبل از وارد شدن به بحث و نقد محتوی نوشته آقای مهندس محمد توسلی، توضیح کوتاهی درباره مطالب مندرج در کتابی که آقای حمید شوکت درباره تاریخچه کنفدراسیون جهانی تحت عنوان: «تاریخ بیست ساله کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی)» تألیف کرده و چاپ اول آن در زمستان سال ۱۳۷۲ در شهرکلن (آلمان) در دو جلد توسط چاپخانه مرتضوی انجام گرفت را ضروری می بینم، آنهم بدین خاطر که آقای مهندس محمد توسلی نوشته ی انتقادی خود را بر محور مطالب مندرج در آن کتاب که در سال ۱۳۹۱ توسط نشر نامک در ایران تجدید چاپ شده، تحریر کرده است.
محتوی آن کتاب از دوبخش تشکیل شده است. که بطور مختصر توضیحاتی درباره محتوی هریک از آن بخشها می دهم، تا آنعده از خوانندگان این نوشته که آشنائی با محتوی آن کتاب ندارند، درجریان قرار گیرند که بحث درباره چه مسائلی دور میزند.
محتوی بخش اول آن کتاب، شامل مقدمه ای بقلم آقای پرفسور محسن مسرت ــ یکی از اعضای سابق کنفدراسیون جهانی ــ و همچنین توضیحات، تفسیر و «تحلیل» آقای حمید شوکت از مبارزات و فعالیتهای کنفدراسیون جهانی می باشد. برخی از مطالب آن تفسیر و تحلیل خالی از اشتباهات، کمبودها و نقائص نمی باشند. بطوریکه در بعضی موارد، مطالب مطرح شده درآن «تحلیل» در تناقض با «ماهیت دمکراتیک» تشکیلات کنفدراسیون جهانی… تحریر شده اند. و یا نویسنده کتاب (حمید شوکت) به مسانلی که هیچگونه ربطی به مبارزات و فعالیتهای کنفدراسیون جهانی نداشته، مانند «نامه ساختگی منتسب به آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی به دکترمصدق» ــ آنهم نامه ای که گویا یک روز قبل از کودتای ۲۸ مرداد نوشته شده است ــ ، به درج آن در آن کتاب پرداخته است. در این رابطه بعدا ً توضیح خواهم داد! و…
با توجه به اشتباهات، کمبودها و نقائصی که بنظر من در آن کتاب وجود دارد، ضرورت دارد همچنین بر این موضوع بسیار مهم تاکید داشت که محتوی اسناد و مدارک مندرج در آن کتاب، اطلاعات زیادی در باره مبارزات دانشجویان ایرانی در خارج از کشورو سمت و سوی آن مبارزات در اختیار خوانندگان قرار می دهد!
اما، جالب اینکه آقای پرفسور محسن مسرت، در مقدمه ای که برآن کتاب نوشته اند، بر آن «تحلیل» و نوشتار صحه گذاشته، و در آنباره نوشته اند:
«…تابحال کوششی که حاکی از بررسی انتقادی این جنبش باشد انتشار نیافته است. این کتاب گامی در جبران این کمبود و حفظ و انتقال تجربه ای تاریخی به نسل جوان جامعه ایران است. کوششی که حمید شوکت با پشتکار انجام آن را برعهده گرفت و با موفقیت به پایان برد.».
شایان ذکر است که آقای حمید شوکت در بخشی از همان نوشته که تحت عنوان «اشاره» تحریر کرده ، متذکر شده است که:
«پیشنهاد نوشتن این کتاب را محسن مسرت با من درمیان گذاشت. او همراه با احمد طاهری[یکی از اعضای سابق کنفدراسیون جهانی ـ توضیح از منصور بیات زاده] از آغاز در جریان چگونگی پیشرفت کار قرار داشت. آنهاطی چهار نشست، ضمن بحث و گفتگویی طولانی که با شرکت هرسه نفر انجام گرفت، نکات هرفصل را بررسی کرده و نظراتی را ارائه دادند. نظراتی که بدون تردید در رفع کمبودهای کتاب تأثیری قابل توجه داشت و بدون آن تصور ارائه این کتاب به شکل کنونی ممکن نبود…».
و در ادامه آن نوشتار همچنین متذکر شده است که «متن آماده چاپ» را برای مشورت و نظرخواهی با بعضی از دوستان ازجمله آقایان عباس میلانی (۳) و امیر پیشداد … ــ افرادی که بنظرمن (منصور بیات زاده) اصولا ً نظر مثبت با مواضع و فعالیت های کنفدراسیون جهانی نداشته اند ــ ، ارسال داشته و آنها« متن آماده چاپ را خوانده و به نکاتی اشاره کردند که در تصحیح نهائی در نظر گرفته شد.».
بخش دیگری از مطالب مندرج در کتاب مورد بحث، که بخش بسیار بزرگی از محتوی آن کتاب را شامل می شود، تجدید چاپ مصوبات کنگره های کنفدراسیون جهانی و بسیاری دیگر از اسناد و مدارک آن تشکیلات را دربر می گیرد؛از جمله: تجدید چاپ برخی از اعلامیه ها و بیانیه ها و مصاحبه های مطبوعاتی، و یا تجدید چاپ برخی از«اسناد ساواک » ــ اسنادی که طی اشغال «مرکز اروپائی ساواک» از سوی عده ای از اعضاء کنفدراسیون جهانی… بدست آمده بود و یا تجدید چاپ بعضی از گزارش فعالیتهای دفاعی کنفدراسیون از زندانیان سیاسی ــ صرفنظر از وابستگی تشکیلاتی و مسلکی آنها ـ و یا تجدید چاپ گزارش وکلای اعزامی به ایران بخاطر رسیدگی به وضع حاکم بر زندانها و زندانیان سیاسی دربند، و یا گزارش فعالیتهای کنفدراسیون جهانی در رابطه با تحریم جشنهای ۲۵۰۰ ساله و در آن رابطه روشنگری درباره سیاست ترور و خفقان حاکم بر وطنمان ایران، و یا تماس با سندیکاهای کارگری سوئیس و توضیح درباره وضع کارگران و مواضع ضد کارگری رژیم شاه و ترغیب آنان به اعتراض به حضور شاه دراجلاسیه پنجاه و هفتمین کنفرانس سازمان جهانی کار، موضوعی که سبب شد زمانیکه شاه قصد سخنرانی در تالار «کنفرانس» را داشت ، تعدادی از نمایندگان جلسه را ترک کنند، و یا چاپ بعضی از نامه های دریافتی و پاسخ دبیران کنفدراسیون به آن نامه ها،ازجمله نامه حجت الاسلام مصطفی موسوی خمینی و پاسخ خسروشاکری دبیر اسبق انتشارات کنفدراسیون جهانی به آن نامه …
مطالب مندرج در این بخش از کتاب، بهیچوجه به آقای حمید شوکت و احتمالا ً دوستان و مشاورین او ربطی نداشته و اگر انتقادی متوجه محتوی این بخش از کتاب(بخش اسناد و مدارک) باشد، نباید آنرا به اقای حمید شوکت و مشاورین او که در تنظیم آن اسناد برای چاپ در آن کتاب دخیل بوده اند، نسبت داد. موضوعی که متأسفانه آقای مهندس محمد توسلی در هنگام تحریر نوشته اش به آن تفکیک مطالب توجه نکرده و با تفسیر غلط از متن «گزارش کنگره لوزان» ، اتهامات بزرگی را متوجه «جریان چپ کنفدراسیون» نموده اند، آنهم تحت عنوان دفاع از زنده یاد دکتر علی شریعتی!
***
برای اینکه روشن شود که چرا من (منصور بیات زاده) بخشی از اظهارات آقای مهندس محمد توسلی در باره سیاست و عملکرد کنفدراسیون جهائی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) را «خلاف واقع» تلقی می کنم و بخشی از آن نوشته را، حتی تحریف بخشی از تاریخ مبارزات جنبش دانشجوئی در خارج از کشورمی دانم، توضیحاتی درباره محتوی بخشهائی از آن نوشته را لازم می دانم؛ آنهم بدین خاطر که «تجربیات گذشته به نسل امروز و فردای جامعه» که آقای مهندس محمد توسلی بدرستی بر آن تاکید داشته، بطور صحیح و بدون هیچگونه پیش داوری و تبلیغات گروهی و حزبی و یا «خصومت با دگراندیشان»، انتقال پیدا کند.
حتما ً آقای حمید شوکت اگر صلاح دانند، به اظهارات آقای مهندس محمد توسلی شخصا ً پاسخ خواهند داد.
۱ ـ « تقابل چپهای کنفدراسیونی با نیروهای ملی و مذهبی»، ادعائی بیجا و خلاف واقع!!
آقای مهندس محمد توسلی در تیتر نوشته خود، جمله « تقابل چپهای کنفدراسیونی با نیروهای ملی و مذهبی» را بکار برده اند.
در این رابطه لازم است توضیح داده شود، در زمانیکه کنفدراسیون جهانی تشکیل شد، اصولا ً نیروی سیاسی با عنوان و نام « ملی و مذهبی» در بین نیروهای سیاسی آن زمان وجود نداشت، که اصولا ً موضوعی بنام «تقابل چپ های کنفدراسیون» با آن «نیرو» مطرح باشد!
نیروی سیاسی با نام و عنوان «ملی مذهبی»، مدت زمانی پس از کناره گیری زنده یاد مهندس عزت الله سحابی از نهضت آزادی ایران، یعنی سالها بعد از پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و سرنگونی رژیم شاه آن تجمع شکل گرفت. که آن زمان مصادف است با دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی. در حالیکه در مقطع تاریخی شروع فعالیت کنفدراسیون جهانی …افراد طرفدار و منتسب به حزب ایران، حزب ملت ایران، حزب مردم ایران(سوسیالیست های خداپرست) و حتی طرفداران نهضت آزادی درخارج از کشور، همگی درافکار عمومی و درجمع فعالان سیاسی بعنوان نیروهای «مصدقی» و یا طرفداران «جبهه ملی» معروف بودند.
گویا آقای مهندس توسلی در هنگام تحریر این نوشته باصطلاح انتقادی، بخاطر نداشته اند، در مراسمی که در ۲۷ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ در رابطه با تأسیس «جمعیت نهضت آزادی ایران» درخانه حاج صادق فیروزآبادی برگذار می شود، شادروان مهندس مهدی بازرگان یکی از بنیانگذاران آن«جمعیت»، چهارچوب کلی آن تشکل جدید را چنین تفسیر می کند: «مسلمان ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی» (۴)، و برای آن تشکیلات با آن مشخصاتی که اشاره رفت، نام «جمعیت نهضت آزادی ایران» را انتخاب می کنند، که آن تشکیلات با آن «نام» در افکار عمومی معروف شد. و نه نیروی سیاسی بنام: «ملی و مذهبی»!
و خود جناب مهندس محمد توسلی بعنوان نماینده سازمان دانشجویان دانشگاه تهران ــ سازمانی که دانشجویان طرفدار جبهه ملی آنرا تشکیل داده بودند ــ در دومین کنگره کنفدراسیون جهانی در لوزان شرکت می کند و نه بعنوان نماینده «نیروی ملی و مذهبی» و یا «انجمن اسلامی دانشجویان»!
جالب اینکه درپیامی که ایشان بعنوان پیام سازمان دانشجویان دانشگاه تهران در کنگره لوزان قرائت می کنند، متن آن را، بنابراظهارات خود ایشان درنوشته ی مورد بحث، زنده یاد دکتر علی شریعتی درمحل کنگره در لوزان نوشته است، می خوانیم:
«ما در اینجا سوگند یاد میکنیم که به ملت خویش و به تاریخ خویش ثابت خواهیم کرد که در جهاد مقدس وی پیش از آنکه دانشجو باشیم سربازانی صمیمی و مصمم هستیم. ما در اینجا پیمان میبندیم و سوگند یاد میکنیم که داستان خونینی را که پرچمدار اسیر ما دکتر محمد مصدق در سرزمین ما آغاز کرده است به پایان خواهیم برد.»(۵)
می بینیم که در آن پیامی که نویسنده اش شادروان دکتر علی شریعتی بوده، صحبت از «پرچمدار اسیرما دکترمصدق» و ادامه راه آن «پرچمدار اسیر» در آن ذکر شده است!
جالب اینکه در پیامی که کنگره لوزان، به دکتر مصدق می دهد ــ پیامی که دکترعلی شریعتی که یکی از اعضای «کمیسیون پیامها و قطعنامه ها» ی آن کنگره بوده و مسئولیت نوشتن آنرا بعهده داشته است ــ ، می خوانیم:
«ما این پیام را با یک پیمان آغاز میکنیم:
پیمان سربازانی گمنام و مصمم با فرمانده دلیر خویش،
پیمان کسانی که امروز بکار گسستن زنجیر بر نشسته اند با قهرمان بزرگی که در زنجیر است.
پیمان نسلی که برای آزادی نبرد می کند با پرچمداری که این نبرد خدائی را در وطن اسیر ما آغاز کرده است.
ای زندانی بزرگ،
موجهایی که از عشق استقلال و رهائی در چهره این کنگره مییابیم مانده از کشمکش طوفانی است که تو برانگیختی و شعله هائی که امروز دلهای ما را در جهاد گرم میدارد زبانه های آتشی است که تو بر افروختی.
نسلی که امروز تصمیم گرفته است که کاخ ننگین ستم را در وطن خویش فروکوبد و خیمه تیره استعمار را فرود آورد، تاریخ خویش را بنام تو آغاز می کند.
در شب زمستان زده میهن ما آهنگ گرم و مقدس تو گرچه دیری است خاموش مانده است به رگهای مرده آزادگان خون گرم زندگی میبخشد و همچون سرودی جاویدان دنیای خواب رفته ما را به بیداری میخواند.
ما در این لحظه پیوند ابدی خویش را با تو تجدید میکنیم و یکبار دیگر اعلام می کنیم که براهی که رفته ای وفا داریم. نام تو محک آزادی و شرف ماست و شیرازه اتحاد و پیوند ما. ما بتو اعلام میکنیم که دوش بدوش یاران تو میجنگیم و از شکنجه و کشتار خصم نمی هراسیم.
ما بتو اعلام میکنیم که بنائی را که پی ریختی می سازیم، جهادی را که آغاز کردی بپایان می بریم و دیوارهای استبداد را که شکافتی فرو میریزیم.
ما بتو اعلام میکنیم که همگام با ملت خویش بپا خاسته ایم تا در راه تو در پی شرف و آزادی، ملت خویش را از چنگال دژخیمان استعمار و غلامان جان نثار رهائی بخشیم و زنجیر های گران را از پای تاریخ وطن خویش برداریم.
ما اطمینان داریم دستهای جوانی که امروز در دو دست پیر و توانای تو به پیمان جای میگیرند مسیر تاریخ وطن ما را عوض خواهند کرد.
درود گرم فرزندان وفادارت را بپذیر » (۶)
می بینیم، درمطالبی که از اسناد کنفدراسیون جهانی نقل شد، صحبت از مصدق و «راه مصدق» در میان بوده است. برای من روشن نیست که چرا و بچه دلیل آقای مهندس محمد توسلی در آن نوشته سعی کرده اند برای «مصدقی» ها که به آن نام و یا بنام طرفداران «جبهه ملی ایران» ــ تشکیلات سیاسی که به خانه سیاسی دکتر مصدق در نزد همگان در آن مقطع تاریخی معروف بودند،هویت جدیدی بنام «ملی و مذهبی» اختراع نمایند!! ـ بعدا ً درباره پیام تحریرشده در لوزان توضیحاتی خواهم داد ـ .
آقای مهندس محمد توسلی در بخش دیگری از نوشته خود می نویسند:
« سازمان کنفدراسیون به ویژه بعد از کنگره چهارم با حذف و کنارهگیری نیروهای ملی و مسلمان عملاً با قطع ارتباط با جنبش ملی و اسلامی ایران در اختیار جریان چپ مارکسیست انقلابی قرار گرفت بطوری که بعد از کنگره چهارم در سال ۱۳۴۳ که پیام کوتاهی برای آیتاله خمینی ارسال کرد تا کنگره سیزدهم یعنی بیش از هفت سال به رغم نقش ایشان و نیروهای اسلامی در تحولات داخلی و حتی خارج از کشور از صدور پیام کوتاه نیز به ایشان خودداری کرد (حمید شوکت، ص ۲۵۴)».(تاکید درهمه جا از منصور بیات زاده)
صرفنظر از اینکه برای خواننده آن نوشته روشن نیست که آیا تمام جملاتی که نقل شد، در صفحه ۲۵۴ کتاب مورد بحث درج شده اند و یا اینکه جناب مهندس محمد توسلی شماره آن صفحه کتاب را بدین خاطردر زیر آن جملات ذکر کرده اند تا برای اظهارات و احکام خود ساخته، «سندی» ارائه داده باشند. وَ اِلا، اگر چنین نیست، ایشان بعنوان یک فعال سیاسی، حتما ً میدانند که هرگاه نویسنده ای، مطلبی از نوشته ای و یا کتابی و یا سخنرانی …نقل می کند، با قرار دادن مطلب مورد نظردر گیومه (« » ، ” ” ) ، دقیقا ً مشخص می کند که منظورش کدام یک از جملات است. شیوه ی کاری که خود ایشان در همین نوشته ی مورد بحث، درباره نقل بعضی ازمطالب دقیقا ً بکار برده اند.
در زیر به توضیحاتی درباره بعضی از مطالب مندرج دربخشی از نوشته ایشان که دربالا نقل شد می پردازم. برای دقیق کردن بحث که روشن باشد که توضیحات من متوجه کدام بخش از اظهارات ایشان می باشد، با کشیدن خط در زیر بعضی از واژه ها و جملات، آن ها را مشخص کرده ام.:
الف ـ ارسال پیام به آیت الله خمینی در چهارمین کنگره کنفدراسیون در مقطع تاریخی انجام گرفت که آیت الله خمینی بخاطر مخالفت با «قانون کاپیتولاسیون» از سوی رژیم شاه بازداشت و بعدا ً به ترکیه تبعید شده بودند. در همین رابطه ضروریست یادآور شود، علاوه بر آن پیام، کنگره همچنین تصمیم می گیرد تا در رابطه با آنجناب تلگرافی با امضاء «رئیس کنگره»، به رئیس جمهور وقت دولت ترکیه «جناب آقای عصمت اینونو ـ آنکارا» ارسال دارد.
آقای مهندس محمد توسلی در نوشته باصطلاح «تحلیل گونه اش»، بدون اینکه توضیح دهد که آن پیام در چه رابطه ای ارسال شد، از «پیام کوتاه»، سخن گفته اند. بخاطر اینکه خوانندگان علاقمند با محتوی آن پیام و و دلایلی که سبب ارسال چنان پیامی شد، آشنا شوند و شخصا ً ملاحظه کنند، که متن آن«پیام» باصطلاح «کوتاه»، بیش از یک صفحه دینا ۴ را بخود اختصاص داده است. کپی آن پیام و همچنین متن تلگراف به رئیس جمهور ترکیه را در شبکه اینترنتی قرار دادم. (۷)
ب ـ تمام اعضاء سازمان می بایستی دراول شروع هر ترم تحصیلی دانشگاه محل اقامت خود در سازمانها و انجمن های وابسته به کنفدراسیون جهانی، عضویت خود را با پرداخت حق عضویت، تجدید می کردند تا از حقوق و مزایای عضویت، ازجمله حق رأی برخوردارشوند. در هر ترم تحصیلی بعضی از اعضاء بعللی، ثبت نام نمی کردند و از آن طریق دیگر عضو کنفدراسیون جهانی محسوب نمی شدند. طرفداران نهضت آزادی جزو آنعده از اعضاء بودند که تجدید ثبت نام نکردند، و از آن طریق به ادامه عضویت خود در کنفدراسیون جهانی پایان دادند.
فرمولبندی که آقای مهندس محمد توسلی بنام «حذف… نیروهای ملی و مسلمان» از تشکیلات کنفدراسیون در نوشته خود بکار برده اند، کاملا ًاشتباه است. در واقع چنان گفتاری، تحریف واقعیات است. بکار بردن واژه «کناره گیری» ، یعنی تجدید ثبت نام نکردن در سازمانها و انجمن های شهری عضو کنفدراسیون، بیانگر واقعیت تاریخی آن موضوع در آن زمان می باشد.
پ ــ وانگهی جناب مهندس محمد توسلی، کناره گیری تعدادی از طرفداران نهضت آزادی از صفوف تشکیلات کنفدراسیون جهائی را، بغلط بعنوان «کناره گیری نیروهای ملی و اسلامی» از آن سازمان توصیف کرده اند!
با توجه به این واقعیت که در آن مقطع تاریخی، طرفداران نهضت آزادی بخش بسیار بسیار کوچکی از «نیروهای ملی و در واقع مصدقی» در کنفدراسیون جهانی را شامل می شدند. در حالیکه بخش بسیار بزرگی از طرفداران جبهه ملی، یعنی «مصدقیها»، یکی از نیروهای اصلی کنفدراسیون جهانی محسوب می شدند.
وانگهی این ادعای غلطی است که چنین جلوه داده شود که تمام مسلمانان ایرانی درخارج از کشور که در فعالیتهای سیاسی بنحوی شرکت می کردند، در آنزمان از طرفداران سازمان «نهضت آزادی ایران» بودند!
ــ ضروریست همچنین یادآور شود که کنفدراسیون جهانی بهیچوجه یک تشکیلات ضد مذهبی نبود ــ.
ت ـ همچنین ایشان کناره گیری اعضا و هواداران نهضت آزادی از تشکیلات کنفدراسیون جهانی را بغلط به حساب «قطع ارتباط با جنبش ملی و اسلامی ایران» محسوب کرده اند. بدون اینکه توضیح دهند که منظورشان از « جنبش ملی و اسلامی ایران» در مقطع تاریخی کناره گیری طرفداران نهضت آزادی از کنفدراسیون جهانی، یعنی ازسال ۱۳۴۴ ببعد چه بوده است؟
مگر در زمانیکه طرفداران نهضت آزادی صفوف کنفدراسیون را ترک کردند(سال۱۳۴۴) وانجمن اسلامی را تشکیل دادند،اصولا ً «جنبشی» بنام «جنبش ملی و اسلامی ایران» وجود داشت؟!
البته لازم است متذکر شد، در زمانیکه مبارزات قانونی درچارچوب قانون اساسی درسالهای اول دهه ۴۰ مجددا ً با مشکلات روبروشد، چونکه رژیم شاه کوچکترین اظهار نظر نیروهای طرفدار حاکمیت قانون که خواستار اجرای قانون اساسی مشروطیت بودند را تحمل نمی کرد، عده ای از جوانان که مخالف چنان وضعیت سیاسی حاکم بروطنمان ایران بودند، که حتی برخی از آنان از طرفداران جبهه ملی و یا نهضت آزادی نیز بودند، به مبارزات مسلحانه روی آوردند. در بین آن گروه ها، نیروهائی همچون سازمان مجاهدین خلق و حزب ملل اسلامی وجود داشتند. برای من روشن نیست که آیا آقای مهندس محمد توسلی مبارزات آن نیروها را، به حساب «جنبش ملی و اسلامی ایران» محسوب کرده اند؟! که اگر چنین باشد، اسناد و مدارک کنفدراسیون بهترین گواه بر این امر می باشد که در دفاع از حقوق دمکراتیک آن نیروها همچون دیگر مبارزین غیر مذهبی، بدون توجه به شیوه مبارزه و وابستگی ایدئولوژی آن ها در دستور فعالیتهای کنفدراسیون جهانی قرار داشته است!
اما، بخاطر جلوگیری از هرگونه سوء تفاهم و بدفهمی، لازمست یادآور شود که «جنبش ملی و اسلامی ایران» در اعتراض به نوشته ای تحت عنوان « ایران و استعمار سرخ و سیاه» با امضاء احمد رشیدی مطلق که بنا بر فرمان شاه در تاریخ ۱۷ دیماه ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات انتشار پیدا کرد، شروع شد. (۸) در اعتراض به محتوی آن نوشته دو روز بعد یعنی در ۱۹ دیماه عده ای از روحانیون و طلاب در قم دست به اعتراض می زنند که آن تظاهرات از سوی ساواک و دیگر نیروهای باصطلاح امنیتی شدیدا ً سرکوب می شود و تعدادی از طلاب و تظاهرکنندگان به سختی مجروح ، بازداشت و حتی عده ای به قتل می رسند. در قم بخاطر اعتراض به آن جنایات، یادبود چهلمین روز درگذشت شهدا برگذار میشود. بعد از آن در تبریر تظاهرات برگذار می شود که آن تظاهرات نیز سرکوب می شود…؛ یعنی ۱۶ سال بعد از اینکه طرفداران «نهضت آزادی ایران» از تشکیلات کنفدراسیون جهانی کناره گرفته بودند، «جنبش ملی و اسلامی ایران» شگل می گیرد!
بنظر من (منصور بیات زاده)، آقای مهندس محمد توسلی با طرح چنان اظهارات خلاف واقع سعی نموده تا بر کم کاری همنظرانش در «انجمن های اسلامی در اروپا و آمریکا» در امر مبارزه با رژیم سرکوبگر شاه در آن مقطع تاریخی مورد بحث سرپوش بگذارد. بدون اینکه به این موضوع توجه داشته باشند که با منفی جلوه دادن فعالیت های سیاسی کنفدراسیون جهانی، نتوان کارنامه ی مثبت سیاسی در مبارزه با رژیم شاه برای «انجمن اسلامی …» ترسیم نمود!!
۲ ـ «ماهیت دمکراتیک» و «روابط دمکراتیک» دواصل محوری کنفدراسیون جهانی بود!
برای بهتر مفهوم شدن بحث، به توضیحاتی در باره موضوع اصلی اختلاف بین طرفداران نهضت آزادی و فعالین کنفدراسیون جهانی از جمله طرفدارن جبهه ملی که همچنین در بین نیروهای سیاسی به «مصدقی» معروف بودند، می پردازم. چونکه آن اختلاف نظر سبب کناره گیری داوطلبانه و نه «حذف» طرفداران و منسوبین به نهضت آزادی از صفوف کنفدراسیون جهانی شد.
کنفدراسیون جهانی تشکیلاتی با «ماهیت دمکراتیک» بود، یعنی آن تشکیلات وابستگی به هیچیک از ایدئولوژی های موجود نداشت. بخاطر همین «ماهیت دمکراتیک» بود که، هر محصل، دانشجو و پژوهشگرایرانی مخالف استبداد و استعمار و طرفدار آزادی و استقلال، صرفنظر از وابستگی گروهی و مسلکی، قومی و مذهبی و احیائا ً طرفداری اش از یکی از ایدئولوژی های موجود، می توانست بصورت فردی عضوکنفدراسیون جهانی شود.
لازم است یاد آور شود که در کنار آن «ماهیت دمکراتیک»، همچنین «روابط دمکراتیک» بر کنفدراسیون حاکم بود؛ چنان روابطی نه تنها این امکان را به تمام اعضای آن تشکیلات می دیداد تا در انجمن ها و سازمانهای محلی درباره مسائل مربوط به برنامه و خط مشی و سیاست حاکم بر کنفدراسیون جهانی اظهار نظر کنند و در آن رابطه به بحث و تبادل نظر بپردازند؛ بلکه اعضای سازمان با انتخاب نمایندگان سازمان های شهری برای شرکت در کنگره های «فدراسیون» کشور محل اقامت خود و همچنین «کنفدراسیون جهانی»، می توانستند در تعیین سیاست کلی آن تشکیلات و انتخاب هیئت دبیران جدید شرکت داشته باشند.
همانطور که قبلا ً اشاره رفت، بهیچوجه «حذف» طرفداران «نهضت آزادی…» که بصورت فردی، همچون طرفداران احزاب و سازمانهای دیگر از جمله «احزاب و سازمانهای چپ و مارکسیست»، بعضویت کنفدراسیون در آمده بودند ، ازتشکیلات کنفدراسیون مطرح نبود. در حالیکه، در آنزمان بعضی از افراد طرفدار نهضت آزادی، چون به این واقعیت پی برده بودند که برایشان این امکان دست نخواهد داد تا تشکیلات کنفدراسیون جهانی که تشکیلاتی با «ماهیت دمکراتیک» بود را به یک «تشکیلات با ایدئولوژی اسلامی» تبدیل کنند. وانگهی درتشکیلات کنفدراسیون جهانی که افراد با نطرات گوناگون حضور داشتند که درباره تمام مسائل سیاسی و اجتماعی مابین آنها بحث و گفتگو درمیگرفت که در بسیاری از موارد، آن بحث ها، حتی به «جدل سیاسی» نیز تبدیل می شد، امکان عضو گیری برای گروه سیاسی «اسلامی» شان آنچنان که خواستار بودند، مشکل می بود.
در رابطه با آن ترکیب سیاسی حاکم بر کنفدراسیون وهدف و خواست طرفداران نهضت آزادی، طرفداران نهضت آزادی، از تشکیلات کنفدراسیون جهانی کناره گرفتند و «انجمن اسلامی» مورد نظر خود را تشکیل دادند!
ضروریست یاد آورشود که منظور من از اشاره به گوشه هائی از تاریخچه مبارزات کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، بهیچوجه بدین خاطر نیست که چنین جلوه دهم که به فعالیت ها و مبارزات کنفدراسیون جهانی نمی تواند هیچگونه ایراد و انتقادی وارد باشد و فعالیتها و عملکردهای آن سازمان، کمبودها ، اشکالات ، نقائص و اشتباهاتی با خود بهمراه نداشته است. هر کس چنین ادعائی را بنماید، شخصأ ثابت می کند که کوچکترین اطلاعی از چگونگی روند مبارزات سیاسی ـ اجتماعی ندارد. تاریخچه تمام مبارزات سیاسی و اجتماعی در جهان بیانگر این واقعیت هستند که هر فردی، هر گروهی و سازمانی و حزبی که در مبارزات سیاسی ـ اجتماعی شرکت می نماید، حتما ً در طول مبارزات و فعالیت های خود دچار اشتباه و خطا نیز می شود.
همچنین ضروریست یادآور شود که اشتباهات و برخوردهای غیر دمکراتیک بعضی از اعضاء با یکدیگر و یا تصمیم غلط اعضای یکی از تشکلات را، نباید به حساب سیاست کلی تشکیلات کنفدراسیون جهانی گذاشت. روشن است که اشاره به چنان برخوردهای غلطی، اگر هدفش خدشه دار کردن مبارزات درخشان کنفدراسیون جهانی علیه رژیم شاه نباشد، می تواند مثبت و آموزنده هم باشد!
آقای ابوتراب ابوترابی یکی از فعالان کنفدراسیون جهانی در آمریکاــ جناح مصدقیها (جبهه ملی)، که یک دوره هم دبیر فرهنگی فدراسیون آمریکا بود ــ در نوشته ای تحت عنوان:
«علل و زمینه انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و عملکرد سازمانهای سیاسی ایران ــ بخش دوم»، در رابطه با برخوردهای غیردمکراتیک بعضی از اعضای کنفدراسیون با دگراندیشان می نویسد:
«…در رابطه با فعالیتهای دانشجویان ایرانی درخارج از کشور ضروری میبینم متذکر شوم که در آنزمان همچنین تشکلهای دانشجوئی بنام انجمن های اسلامی تشکیل شدند که برعکس کنفدراسیون جهانی کمتر در فعالیتها و مبارزات علیه رژیم شاه خود را مشغول میکردند. اعضای آن انجمن ها برپایه مواضع سیاسی که داشتند خود را از مریدان آیت الله خمینی میدانستند. افراد سرشناس آن انجمن ها در آن زمان افرادی همچون صادق قطب زاده، دکترابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی صدر، صادق طباطبائی… بودند. در همین رابطه لازم میبینم متذکر شوم که برخورد غلط و حتی چپ روی برخی از ما کنفدراسیونیها درآمریکا، سبب شد تا افرادی همچون دکتر مصطفی چمران که از طرفدارن دکترمصدق بود و به اعتقادات مذهبی خود نیزشدیدأ پایبند، صفوف ما را ترک کند.
ذکر نام دکتر مصطفی چمران را در این رابطه لازم دیدم، آنهم بدین خاطر، زمانیکه انجمن های اسلامی تشکیل شدند و اعضای آن انجمن ها بیشتر وقت خود را صرف مراسم مذهبی و تبلیغ ایدئولوژی اسلامی مابین دانشجویان مسلمان از کشورهای مختلف جهان میکردند، دکتر مصطفی چمران اگر چه با بعضی از اعضای آن انجمن ها آشنا ئی دیرینه داشت و با آنها در ارتباط بود، همچنین در کنار ما در کنفدراسیون جهانی به مبارزات خود علیه رژیم شاه ادامه میداد. اعمال غلط و چپ روی بعضی از ما سبب شد تا او از جمع ما فاصله گیرد.».(۹)
۳ ـ آقای مهندس توسلی سعی کرده درنوشته مورد بحث، برنقش «مصدقیها»، یعنی طرفداران جبهه ملی ایران در مبارزات کنفدراسیون جهانی پرده استتار بکشند!!!
آقای مهندس محمد توسلی در همین نوشته مورد بحث سعی کرده است طرفداران جبهه ملی و در واقع مصدقیها را با واژه «ملی و اسلامی» جایگزین کنند، در واقع دست به تحریف تاریخ زده اند. در آن نوشته می خوانیم:
«در این کنگره دو طیف ملی و اسلامی و چپ مارکسیست در مقابل هم صف آرایی کرده بودند. محور شاخص طیف ملی و اسلامی دکتر علی شریعتی از فدراسیون فرانسه و محور شاخص طیف چپ مارکسیست پرویز نیکخواه از فدراسیون انگلیس بود. در همان فضای گفتوگوی پرتنش که در جریان مذاکرات وجود داشت بنده از رئیس جلسه، وقت صحبت خواستم و در صحبت کوتاهی با این مضمون: که ما دانشجویان اگر نتوانیم حول محورهای مشترک اتحاد و همکاری داشته باشیم از توده مردم چه انتظاری میتوانیم داشته باشیم! سپس از اعضای کنگره خواهش کردم بایستیم و با هم شعار دانشجویان دانشگاه تهران «اتحاد، مبارزه، پیروزی» را با صدای بلند سه بار تکرار کنیم (حمید شوکت، ص ۴۷۸). این توضیحات و پیوند با شعار دانشجویان دانشگاه تهران زمینه همکاری بیشتری را در فضای این کنگره، و دوام فعالیت کنفدراسیون را برای حداقل دو سال بعد فراهم ساخت و بر این اساس کنگره لوزان را کنگره وحدت نامگذاری کردند.»
در صفحه ۴۷۸ آن کتاب مطلبی که بیانگر «دوطیف ملی و اسلامی و چپ مارکسیست در مقابل هم صف آرایی کرده بودند» اصولا ً وجود ندارد. درواقع آن «فرمولبندی» از احکام صادره آقای مهندس محمد توسلی درباره ترکیب اعضای کنفدراسیون جهانی می باشد؛ که درتضاد با واقعیت حاکم در آن مقطع تاریخی مورد بحث قراردارد.
این واقعیتی است که دکترعلی شریعتی در آن زمان بنام یک فعال سیاسی «مصدقی» شناخته شده بود. ـ در اینباره بعدا ً توضیح خواهم داد.
آقای مهندس محمد توسلی با توجه به مطالب مندرج در گزارش کنگره لوزان، بدرستی مطرح کرده اند که ایشان پیام آور شعار« اتحاد، مبارزه، پیروزی» در آن کنگره بودند و بر وحدت طیف های مختلف سیاسی ازجمله با طرفداران «چپ مارکسیست» ــ طرفداران حزب توده ــ ، تاکید داشته اند. اما، بطورآگاهانه در همان نوشته مورد بحث، نیروهای طرفدار جبهه ملی، یعنی«طیف مصدقی» که یکطرف دیگر آن «وحدت» بودند را، بنام «طیف ملی و اسلامی» نام گذاری کرده اند؛ تا بخیال خود بتوانند بعدا ً چنین نتیجه گیری کنند که با کناره گیری طرفداران نهضت آزادی از کنفدراسیون جهانی، و انشعاب در حزب توده، کنفدراسیون «در اختیار جریان چپ مارکسیست انقلابی قرار گرفت»!
زمانیکه طرفداران «نهضت آزادی ایران» از صفوف کنفدراسیون جهانی فاصله گرفتند، در وحله اول بدنبال شکل دادن تشکیلات سیاسی که دربرگیرنده «امت اسلامی» باشد،رفتند. یعنی تشکیلاتی سیاسی که اعضایش را مسلمین همنظر وابسته به کشور های مختلف اسلامی تشکیل می داد و در آنزمان، موضوعی بنام مبارزه با رژیم محمدرضاشاهی و افشای سیاست و عملکرد آن رژیم در دستور کارشان نبود!
من بخشی از گفت و گوئی که آقایان هژیر پلاسچی و شایا شهوق، با آقای دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل «نهضت آزادی ایران» در سال ۱۳۸۵ داشته و متن آن گفتگو در آنزمان در نشریه «نامه» در ایران، تحت عنوان : «کنفدراسیون و دانشجویان مسلمان» درج شده است را نقل می کنم؛ چونکه اظهارات آقای دکتر ابراهیم یزدی تا حدودی روشن می کند که چرا آن جمع (طرفداران نهضت آزادی) صفوف خود را از تشکیلات کنفدراسیون جدا کردند و بعد از جدائی، چگونه اهدافی را در دستور فعالیت های خود قرار دادند.
در متن آن «گفت و گو» می خوانیم:
«…درست است که کنفدراسیون، به عنوان یک نهاد دانشجویی، حزب سیاسی با مرامنامه و ایدئولوژیک نبود، اما اکثریت قریب به اتفاق کادرهای فعال آن، بهخصوص آنها که عضو احزاب و گروههای سیاسی بودند، وابسته به یک جریان فکری-ایدئولوژیک بودند که بههرحال در سطح فکر و اندیشه با هم تجانس نداشتند. همهی این فعالان عموماً و اکثراً در برابر اندیشههای اسلامی موضع داشتند. بخش دیگر ماجرا این بود که با افزایش تعداد دانشجویان در آمریکا، تعداد دانشجویانی که گرایشات اسلامی هم داشتند افزایش پیدا میکرد و فعالیتهای کنفدراسیون پاسخگوی نیازهای اینها نبود. نیاز بود که مسایل فکری اساسی برای این دانشجویان تفهیم شود. بحث کدام دین و کدام اسلام لازم بود. مارکسیستها اگر چه همین مشکل را داشتند، منتها مشکلات آنها بهمراتب از ما کمتر بود؛ زیرا یک جنبش جهانی مارکسیستی وجود داشت و این جنبش جهانی طیف وسیعی از افکار و اندیشهها را نمایندگی میکرد. هر یک از جریانهای مارکسیستی، نشریات جهانی مورد علاقهی خودشان را بهوفور در دسترس داشتند. اما برای دانشجویان مسلمان چنین نبود و ما بایستی مستقل از جریان دانشجویی کنفدراسیون یک ظرفی درست میکردیم و تبیین میکردیم که وقتی ما میگوییم اسلام یعنی کدام اسلام. این کدام اسلام برای ما خیلی مهم بود. برای ما مسلمانها یک جنبش جهانی دینی وجود نداشت که ما از آن بهرهمند شویم. جنبشهای اسلامی غیرایرانی از جهاتی از ما عقبتر بودند و افکارشان هنوز در حد عُلَمای عربستان سعودی بود که برای ما قابل قبول نبود، حتی جنبش اسلامی درون ایران که پس از تأسیس نهضت آزادی و ۱۵ خرداد، و بهدنبال آن آغاز بهکار سازمان مجاهدین خلق اولیه، گسترش بیسابقهای پیدا کرده بود، نمیتوانست به تمامی نیازهای فکری و ذهنی جوانان مسلمان پاسخگو باشد؛ بنابراین ما خودمان را مجبوردیدیم که دانشجویان مسلمان را برای کار فرهنگی و ایدئولوژیک سازماندهی کنیم و این رسالت نمیتوانست در سازمانی مانند کنفدراسیون محقق شود. اصولاً کار کنفدراسیون هم این نبود؛ چون کنفدراسیون یک سازمان غیرایدئولوژیک بود. بنابراین ما مجبور بودیم انجمن اسلامی را مستقل از کنفدراسیون تأسیسکنیم. همزمان با فعالیتهایی که در جبههی ملی و سازمان دانشجویی داشتم به همراه دانشجویان مسلمان غیرایرانی، انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا و کانادا، که همهی دانشجویان مسلمان را در برمیگرفت بهوجود آوردیم اما بعد از مدتی گروه فارسیزبان را در داخل این سازمانِ مادر ایجادکردیم، چون دیدیم شرایط مبارزهی اسلامی در ایران اصلاً قابل مقایسه با کشورهای اسلامی دیگر نیست. جنبش اسلامی در ایران در مواردی بهمراتب از دیدگاههای برخی از این جریانها مترقیتر بود و بههمیندلیل ما زیر این چتر بزرگ یک جریان کوچکتر ایجادکردیم. ما نمیتوانستیم در داخل کنفدراسیون به این افراد آموزش بدهیم اما در انجمنهای اسلامی توانستیم کتابهای طالقانی، بازرگان و مطهری را که چاپ آنها در ایران ممنوع شده بود، تکثیرکنیم و این کاری بود که نمیشد از کنفدراسیون انتظار داشت. این درست است که نمایندگان کنفدراسیون هم به دیدار آقای خمینی در نجف رفتند و با ایشان ارتباط برقرارکردند، اما در مأموریت خود موفق نبودند…» (۱۰) (تاکید در همه جا از منصور بیات زاده).
ادامه دارد
سه شنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۵ – ۵ ژوییه ۲۰۱۶
پانویس:
۱ ـ کنگره لوزان، شرح روند تقابل چپهای کنفدراسیونی با نیروهای ملی و مذهبی، نقدی بر روایت حمید شوکت ـ مهندس محمد توسلی ـ به نقل از سایت خبرنامه گویانیوز
news.gooya.com/politics/archives/2016/05/212430.php
ـــ همچنین آن نوشته در سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیستهای طرفدار راه مصدق.
www.ois-iran.com/2016/tir-1395/ois-iran-7427-mohandes_mohammad_tawasoli_kongerehe_lusan.htm
۲ ـ چپ و سانسور شریعتی ـ مهندس محمد توسلی ــ گزارش مهندس محمد توسلی از حضور در کنگره لوزان، شرح روند تقابل چپ های کنفدراسیونی با نیروهای ملی و مذهبی، نقدی بر روایت حمید شوکت وآموزههای سرنوشت کنفدراسیون جهانی دانشجویان ـ به نقل از سایت میزان خبر
۳ ـ توضیحاتی درباره نظرات دکترعباس میلانی درباره کنفدراسیون جهانی:
الف ــ اسرار فعالیتهای ضد ایرانی درخارج از کشور
www.tnpn.de/ois/ois-iran-212-a.htm
ب ــ آقای دکتر عباس میلانی در پانویس نوشته ای تحت عنوان «پاسخی به منتقدان»، همچنین به مطالبی که «ساواک»
بنام او درباره کنفدراسیون جهانی منتشر کرده بود، اظهار نظر کرده است. او در آن نوشته می نویسد:
«…زمانی که در زندان شاه بودم مقالاتی علیه کنفدراسیون در کیهان توسط ساواک منتشر شد. در آن نقل قولهایی از من بود. آن قولها را ساواک زیر نام دکتر ملک زاده میلانی منتشر میکرد. این مدعی میگوید از ان زمان به بعد برای فراراز مسئولیت نوشتههایم ازنام ملکزاده میلانی استفاده نمیکنم بیش از ۱۵ سال پیش خاطراتی به انگلیسی منتشر کردم که از قضا پرفروش هم بود و نقدهای فراوانی بر آن نوشته شد. به دیگر سخن، فقط انگلیسی زبانها نبودند که از وجود آن خبردار شوند. نیم نگاهی به آن کتاب برای یافتن جواب این اتهامات براستی شگفت آور کفایت میکرد. در تهران متولد شدم. دائیام در قزوین زندگی میکرد. در زندان هرگز نه مقالهای علیه کنفدراسیون نوشتهام نه در برنامه تلویزیونی حاضر شدهام. اگر حاضر به این کار میشدم، یک سال در زندان نمیماندم. ساواک بخشهایی از اوراق بازجویی مرا در نگارش مقالهای علیه کنفدراسیون استفاده کرد. مسئولیت مقالهها به عهده ساواک است، همانها بودند که از دکتر ملکزاده میلانی استفاده کردند (عباس ملکزاده میلانی نام کامل سجلدی من است )با این حال به حقانیت آن نقل قولهای برگرفته از اوراق بازجویی ام، همان زمان و هم امروز اعتقاد دارم. در کتاب خاطراتم هم ایراداتی به همین مضمون از کنفدراسیون مطرح کرده بودم. در اوراق بازجویی صرفا ً گفته بودم که کنفدراسیون نه یک سازمان دانشجویی که جبههای از گروههای مخالف شاه بود. گفته بودم که روابط حسنه شاه با چین مائو ما را که مائوئیسم بودیم دچار معضلات فراوان کرده بود. گفته بودم دبیران کنفدراسیون را نه انتخابات آزاد که بده بستانهای رهبران گروههای سیاسی تشکیل میداد. کماکان هم گمان دارم که این نظرات انتقادی درستاند.».(تاکید از منصور بیات زاده)
به نقل از سایت ایران امروز
http://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/14077/
ـ نهضت آزادی ایران اعلام موجودیت کرد ـ به نقل از سایت تاریخ ایران
http://tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/173/
۵ ـ متن کامل پیام «کمیته سازمان دانشجویان ایران به دومین کنگره کنفدراسیون محصلین و دانشجویان دانشگاههای ایران»
به نقل از گزارش کنگره دوم کنفدراسیون در لوزان ـ سوئیس/۱۰ تا ۱۵ دی ۱۳۴۱/ ۳۱ دسامبر ۱۹۶۲ تا ۵ ژانویه ۱۹۶۳.
www.ois-iran.com/2016/tir-1395/ois-iran-7425-payame_daneshjuyane_daneshgahe_tehran_be_CISNU.pdf
۶ ـ پیام کنگره لوزان به دکترمصدق، به نقل از گزارش کنگره دوم در لوزان ـ سوئیس ـ برگرفته از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.ois-iran.com/ois-iran-1049-payame_confedration_be_dr_mossadegh.htm
۷ ـ پیام چهارمین کنگره کنفدراسیون جهانی به آیت الله خمینی و متن تلگراف رئیس کنگره لوزان به رئیس جمهور دولت ترکیه «جناب آقای عصمت اینونو ـ آنکارا»
www.ois-iran.com/2016/tir-1395/ois-iran-7426-payame_CISNU_be_ayatollah_Khomeni.pdf
۸ ـ ایران و استعمار سرخ و سیاه ـ احمد رشیدی مطلق ـ به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
http://www.ois-iran.com/ois-iran-4165-ahmad_rashidi_motlagh-iran-esteamare_sorkh_wa_siyah.htm
۹ ـ ابوترابی، ابوتراب ـ علل و زمینه انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷وعملکرد سازمانهای سیاسی ایران ـ بخش دوم ـ به نقل ازسایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
۱۰ ـ مصاحبه با دکتر یزدی درباره کناره گیری طرفداران نهضت آزادی از کنفدراسیون جهانی؛
«کنفدراسیون و دانشجویان مسلمان» ـ به نقل از سایت سازمان سوسیالیستهای ایران ـ سوسیالیست های طرفدار راه مصدق
www.tvpn.de/sa/sa-ois-iran-2436.htm