عقل نظری و عقل عملی

چهارشنبه, 12ام آذر, 1393
اندازه قلم متن

aghl2

آقای رضا علیجانی پس از برگشت از سفر خود به خارج مقاله‏ ای به عنوان “سه جریان رادیکال در خارج از کشور” در نشریه اینترنتی روزآنلاین انتشار داده ‏اند که در آن “شاخص رادیکال بودن اشاره به موضع سیاسی آن‏ها در رابطه با اوضاع و احوال ایران و حکومت جمهوری اسلامی و تا حدی به خط مشی سیاسی آن‏ها برای برون رفت ایران از بحران‏هایش در مسیر دست‏یابی به دمکراسی و آزادی و عدالت. . . . دارد. . . و معمولاً خود را در مواضع سیاسی در رابطه با کلیت حکومت و لزوم گذار به شکل دیگری از حکومت و یا در رابطه با قانون اساسی کشور و یا در تعریف و تنظیم نسبت با روند اصلاحات نشان می‏دهد”.

پس از توضیحات بیشتر در این زمینه به معرفی جریانات رادیکال سه‏ گانه می‏پردازد که دومین آن‏ها “برخی جریانات ملی است.(از جمله بعضی وابستگان جبهه ملی ایران) . . . که حکومت ایران را اصلاح ناپذیر می‏دانند و جریانات اصلاحی و اصلاح طلبانه را ناکام و بی نتیجه . . ..” و پس از توضیحات دیگری به آن‏جا می‏رسد که “هر چند دیدگاهشان در رابطه با تحلیل حکومت ایران تا حدی روشن است امّا . . . آن‏ها خط مشی و استراتژی مشخص و معین قابل عملی برای پیش برد تغییرات در ایران ندارند . . . آن‏ها در توضیح استراتژی خود مجدداً به تکرار شرح و توصیف واقعیت‏های ایران و حکومت آن (عقل نظری) و بیان اهداف و آرمان‏هایی که باید بدان رسید (باز، عقل نظری) می‏پردازند تا ارائه شیوه‏ های اقدام و راه‏کارهای عملی مشخص و معین (عقل عملی) برای رسیدن به آن اهداف و تغییر این واقعیات”.

نتیجه این که به همین مناسبت “آن‏ها نمی‏توانند موضع یکدست . . . در رابطه با روندهای اصلاحی (اصلاحات و اصلاح طلبان)در ایران بگیرند”.

در این نوشته نکات زیر قابل بحث است.

۱- آقای علیجانی وابستگان به جبهه ملی ایران را “که حکومت ایران را اصلاح ناپذیر می‏دانند و جریان اصلاحی و اصلاح طلبانه را ناکام و بی‏ نتیجه … ” به عنوان یک جریان سیاسی “رادیکال” معرفی می‏کند که بنا به توضیح ایشان در ابتدای مقاله “امروز گاه به معنا و با بار منفی “تندرو” به کار می‏رود” به این ترتیب همه آن‏چه در بالا در اشاره به “شاخص رادیکال بودن” نقل کردیم به گفته آقای علیجانی تندروی و دارای بار منفی است بدون آن‏که دلیل و توضیحی برای آن داده شده باشد.

می‏نویسد “این رویکرد– رادیکال- معمولاً خود را در مواضع سیاسی در رابطه با کلیت حکومت و لزوم گذار به شکل دیگری از حکومت و یا رابطه با قانون اساسی کشور و یا در تعریف وتنظیم نسبت با روند اصلاحات نشان می‏دهد”.

مواضع سیاسی جبهه ملی در رابطه با “کلیت حکومت” غیر دمکراتیک بودن آن حاکمیت استبدادی دینی به جای حاکمیت ملی، سیاست سرکوب و سلب حقوق و آزادی های مردم است تا حدی که کسانی ار داخل کلیت حکومت نیز به ابراز مخالفت با این سیاست‏ها پرداخته‏اند.

در لزوم گذار به شکل دیگری از حکومت چشم انداز جبهه ملی رسیدن به یک جمهوری آزاد، استقرار حاکمیت ملی با آرای آزاد مردم، جدایی دین و حکومت و برقراری دمکراسی و رعایت آزادی‏ها و حقوق بشر است.

در رابطه با قانون اساسی کشور، ساختار اصلی آن با استفاده ابزاری از دین اسباب تسلط حکومت ارتجاع و سرکوب بر جامعه است.

در تعریف و تنظیم نسبت با اصلاحات کمی پائین ‏تر به آن می‏پردازیم.

اکنون باید پرسید این مواضع جبهه ملی که مختصراً در بالا به آن‏ها اشاره شد چیزی جز بازتاب واقعیت است؟

کجای آن بار منفی تندروی دارد؟ آیا حکومت ایران در حال تغییرات اساسی به سوی حاکمیت ملی و دمکراتیک هم‏راه با باز شدن فضای سیاسی و ارائه برنامه باز بینی همه جانبه از قانون اساسی و غیره است که مواضع جبهه ملی را دور از واقعیت و دارای بار منفی تندرو می‏نمایاند؟ یا به راستی در برابر واقعیت جمهوری‏اسلامی این‏ها مواضعی است واقع‏بینانه و به این خاطر مواضعی است با کاربرد “مثبت” و اگر هنوز این مواضع را دارای بار منفی ارزیابی می‏کنید پس آن‏که دارای بار مثبت است اگر چه در مقاله تعیین نشده ولی مسلماً متفاوت از این مواضع و چه بسا – اگر چه عجیب می‏نماید – در نقطه مقابل آن باشد.

۲- اما در مورد جریانات اصلاحات ترجیح نویسنده به خوبی روشن است: همه به سوی اصلاحات! آن چه هنوز روشن نیست این که با مقدمه‏ ای که در باره تندروی و بار منفی آن آمده بود پس پیوستن به اصلاحات مستلزم از دست نهادن تندروی است؟ یعنی مخالفت با کل حکومت و سیاست‏های سرکوب، سلب حقوق و آزادی‏های مردم مطرح نیست؟

یعنی گذار به شکل دیگری از حکومت، فارغ از استبداد دینی و موظف به رعایت حقوق بشر از چشم انداز ما بیرون می‏ماند؟ یعنی چنگک‏ها و قلاب‏های قانون اساسی که آماده حلق‏آویز کردن هر فکر و اندیشه و برنامه و فیلم و موسیقی و هر خلاقیت آزاد منشانه است دکوراسیون‏هایی بیش نیستند؟ و و و و؟؟؟

پاسخ آقای علیجانی به پرسش‏های بالا به طرح فرمول “عقل نظری و عقل عملی” می‏رسد و می‏نویسد “آن‏ها خط مشی و استراتژی مشخص و معین قابل عملی برای پیش‏برد تغییرات در ایران ندارند . . . آن‏ها در توضیح استراتژی خود مجدداً به تکرار شرح و توصیف واقعیت‏های ایران و حکومت آن (عقل نظری) و بیان اهداف و آرمان‏هایی که باید بدان رسید “(باز، عقل نظری) می‏پردازند تا ارائه شیوه‏ های اقدام و راه‏کارهای عملی مشخص و معین (عقل عملی) برای رسیدن به آن اهداف و تغییر این واقعیات” به این ترتیب نوشته آقای علیجانی ابتدا از نظر استراتژی سیاسی با برچسب “تندروی” و “بار منفی آن” در‏گیری و رویارویی با کلیت حکومت و لزوم گذار به شکل دیگری از حکومت را و و و و به زیر سئوال می‏برد و سپس با لعاب “فلسفی” عقل نظری و عقل عملی، جلای ویژه‏ای به “روندهای اصلاحی” به عنوان دستامد پرفروز “عقل عملی” می‏دهد و در همان حال همه مواضع اصولی و اساسی در برابر هیولای جمهوری اسلامی را کهنه داستان‏هایی می‏پندارد تکراری و ملال‏آور از تراوشات گمراه کننده‏ی “عقل نظری”.

نگاه کنید به شکوه‏ های مکرر نویسنده:

“تکرار همان تحلیل‏های نظری در توصیف حکومت” . . . . “مجدداً تکرار شرح و توصیف واقعیت‏های ایران و حکومت آن (عقل نظری) “. . . .” بیان اهداف و آرمان‏هایی که باید بدان رسید (باز، عقل نظری)”.

این همه بی‏مهری با “عقل نظری” در رویارویی با رژیم جمهوری اسلامی پایه نظری لازم برای ماندن در جمهوری‏ اسلامی و‏ ترک رویارویی است. واصلاح طلبی حکومتی خواناترین چهره آنست که نه تنها در برابر نظام نمی‏ایستد بلکه آن‏چه می‏خواهد و می‏کند به منظور حفظ نظام و استوارتر شدن آنست در عین این‏که برخلاف جناح رقیب خود در حکومت توجهی به برخی مسائل و مشکلات “مردم مسلمان” نیز دارد.

نوشتیم اصلاح طلبی حکومتی، زیرا روندهای اصلاح طلبانه یک‏سان نیستند و از جریانات و عناصر معتقد به نظام تا آن‏ها که کم و بیش با اساس نظام مساله دارند در آن جا می‏گیرند. در این مجموعه هر چه از جریانات معتقد به نظام به آن‏سوی طیف جلو برویم “عقل نظری” مورد احترام و‏عنایت بیشتری قرار می‏گیرد و روند اصلاحی به‏یک جریان “تندرو” “با بار منفی!” نزدیک‏تر می‏شود.

امّا “عقل عملی” مورد نظر نویسنده مقاله که شامل “ارائه شیوه‏ های اقدام و راه‏کارهای عملی مشخص و معین برای رسیدن به آن اهداف و تغییر این واقعیات” می‏شود مسلماً دارای نقش ضروری در پیش برد مبارزه است فقط نباید در این میان آن اهداف و این واقعیات را به فراموشی سپرد.

جواد یوسفی

۱۰ آذر ۱۳۹۳


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

یک نظر

  1. این جمله را نمی فهمم: «پس از برگشت از سفر خود به خارج» برگشت به کجا؟. به ایران؟