چرخه‌ی ویران‌گر توسعه‌نایافته‌گی

پنجشنبه, 6ام اردیبهشت, 1403
اندازه قلم متن

باید میان حکومت (polity)، سیاست‌ (policy) و سیاست (Politics) فاصله گذاشت. حکومت ساختار سیاسی و اندام‌ها‌ی آن است، سیاست در معنای پالسی و سیاست‌گذاری (Policy making) به خط‌کشی‌ها، سازوکارها، داوری‌ها و امکان‌ها و ناامکان‌هایی اشاره دارد که توضیح می‌دهد چه‌گونه‌ این ساختارها، اندام‌ها کار می‌کند؛ و سیاست در معنا‌ی پالتیکس بخشی از سپهر همه‌گانی (Public sphere) است.
هرگاه ما از سیاست در معنا‌ی ویژه (politics) گفت‌وگو می‌کنیم، به ویژه در سپهر همه‌گانی و ملی، از پیش‌گذاشتن، آفرینش و گرفتن تصمیم‌هایی گفت‌وگو می‌کنیم (policy) که به‌قاعده باید بسیار هوش‌مندانه و تا پایان منطقی خود برنامه‌ریزی شده باشد؛ یا باید بشود. تصمیم‌ها و خط‌و‌ربط‌هایی که در به‌ترین باید به‌ همه‌گان برسد. (هرم‌ها‌ی قدرت و داوری)
آن‌چه در این میان و میدان سیاست چندان اهمیت ندارد، درست یا نادرست بودن این برنامه‌ها و آماج است. چه، در بنیادها متری برای متر زدن این دست ادعاها‌ی خام وجود ندارد. همه چیز در نهایت به کاسه‌ی سر ما و پسند ما می‌رسد. و درست همین شوند است که سیاست را برای کسانی که حرفه‌ای آن را پی‌نمی‌گیرند، دریافت‌ناشدنی و حتا رماننده و‌‌کثیف می‌کند. در سیاست همیشه آن که سیاست‌گذاری یا سیاست‌ورزی می‌کند اهمیت دارد؛ نه درست و نادرست بودن سیاست‌ها. (پیش‌آورد منفعت‌طلبی را در روان‌شناسی آدمی فراموش نکنید.) چه، درست و نادرست بسیار سیال و رنگارنگ است و با تغییر فاصله‌ها، سیاست‌گذارها و سیاست‌ورزها دگرگون می‌شود. دریافت ژرف دانش‌ها‌ی سیاسی (Political science) شاید در این‌جا به کار بیاید و‌ از نگرانی‌ها و گم‌راهی‌ها بکاهد. (۱)

کسانی که در پهنه‌ی سیاست (Political domain) گرفتار درست و نادرست هستند، هنوز دچار سنت هستند و در دام دریافت سنتی از سیاست. تاریخ (دست کم در غرب) به ما آموخته است که درست و نادرست امری فرهنگی است و به گستره‌ی فرهنگ می‌رسد. داوها، ادعاها و دعواها بر سر درست و نادرست در گستره‌ی فرهنگ که گستره‌ی آزادی است، در پهنه‌ها‌ی گوناگون و در ریختی بی‌پایان ادامه دارد؛ و‌ تنها آن‌گاه که این کش‌مکش‌ها به جنگ و جدال می‌رسد، باره‌ی سیاست می‌شود.
سیاست در این معنا پهنه‌ی پهنه‌ها است. یعنی بر پهنه‌ها‌ی دیگر چیره می‌شود. چنین دریافتی از سیاست است که قانون، قانون‌گرایی، حکومت قانون، و سازوکارهایی همانند قرارداد اجتماعی، قانون اساسی، تفکیک، تمایز و جدایش قدرت‌ها و نهادها‌ی حکومتی و در پایان دمکراسی را برای جامعه‌ها (و حکومت‌ها که هسته‌ی سخت جامعه‌ها) ناگزیر می‌کند.

در این چشم‌انداز در سیاست درست و نادرست به حق مشارکت در تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها بازمی‌گردد. درست و نادرست در پایان چیزی بیش از حق خطا کردن؛ و حق آزمون و خطا‌ی همه‌گانی نیست. (۲)
اما چنین دریافتی از سیاست (که قدرت و سامانیدن آن را نشانه رفته است.) پاشنه‌ی آشیل سیاست نیست، چشم اسفندیار کسی است که سیاست را هنوز به تمامی و در بنیادها درک نمی‌کند؛ و نمی‌بیند. کسانی که در جایی گرفتار سیاست‌ها‌ی زهرآگین هستند و از کم‌بودها و نبودها رنج می‌برند. کسانی که آماده‌اند خوراک دموگاگ‌ها و چرندباف‌ها بشوند. چرندباف‌ها و دموگاگ‌ها به‌طور چیره یا سیاست را نمی‌شناسند یا اگر می‌شناسند روی کسانی سرمایه گذاری می‌کنند که سیاست را نمی‌شناسند!

با این سرنویس سیاست و داوری‌ها‌ی تاریخی در باره‌ی سیاست و سیاست‌مدارها را نباید در پالسی‌ها و پی‌آمدها‌ی آن‌ها فشرد و کاوید! یا حتا سیاست را نباید به همانندیدن دو دوره فروکاست. سیاست را باید در کسانی و سازوکارهایی که داوری و سیاست‌گذاری یا سیاست‌ورزی می‌کنند، پی‌گرفت. سیاست را باید با امکان مشارکت و رقابت و هم‌آوردی در تصمیم‌سازی‌ها و برای تصمیم‌گیری‌ها متر زد.
حکم‌‌‌‌‌رانی خوب (که ام‌روز به مدد گفتمان توسعه‌ی پایدار سر زبان‌ها افتاده است) در به‌ترین و پویاترین حالت توزیع قدرت و داوری است. حکم‌‌رانی خوب همان دمکراسی است؛ چه، با توزیع قدرت و داوری است که امکانی پذیرفتنی‌تر (شما بخوانید درست و راست) برای تصمیم‌ها، رفتارها و ساختارها فراهم می‌آید. وقتی ما در فرایند تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها هستیم، همه چیز خوب است. هرگاه دمکراسی و تعادلات آن خوب کار می‌کند، «یعنی من هم هستم» و همه چیز خوب است. یعنی هم‌ ساختارها (حکومت‌ها)، هم رفتارها (دولت‌ها و سیاست‌ها) و هم هرم‌های قدرت و داوری خوب، پذیرفتنی و راست و درست خواهد است.
درست و نادرست در پایان به بود یا نبود ما در میدان سیاست‌ورزی‌ها یا سیاست‌گذاری‌ها فروکاهیده خواهد شد. اما انسان و شهربندی که قربانی سیاست‌ها‌ی زهرآگین (Toxic politics) بوده است و از کم‌بود و نبود منابع (Scarcity) رنج کشیده است، حکم‌‌رانی خوب را نمی‌فهمد و نمی‌جوید! او رهایی از فشار کم‌بودها و نبودها را می‌جوید. این شهربندان له‌شده به جا‌ی جست‌وجو‌ی سهم خود از قدرت، آزادی و داوری، و‌ درگرگونیدن مناسبات جاری و روان، مثلن به شکلی که در تاریخ ما به فراوانی دیده می‌شود (در پیش یک‌ دیگری بزرگ) دادخواهی می‌کنند و در نهایت در پی تاسیس عدالت‌خانه هستند؛ و چنین است که در مدار توسعه‌نایافته‌گی همه چیز برای سیاست‌ندارها‌ی دموگاگ و نادان فراهم است. آن‌ها هم به طور حرفه‌ای ادا‌ی یک دیگری بزرگ را در می‌آورند و هم امکانات دماغی و هیجانی آن را دارند که با هیجان و نادانی و ناتوانی فرد قربانی هم‌سویی نشان دهند و در فرآیند دادخواهی شریک شوند و قربانی را همانند شکاری تازه به جمع هوادران خود درآورند. توسعه‌نایافته‌گی یک چرخه‌ی ویران‌گر (Vicious cycle) و خودخور است. توسعه‌نایافته‌گی برآمد شهری (City) است که شهربندان آن زخم (Scar) سیاست‌ها‌ی زهرآگین را با خود می‌کشند؛ و خود را و دیگران را می‌خورند. توسعه‌نایافته‌گی غیبت ما در میدان سیاست و فرآیند‌ها‌ی پیچیده‌ی سامانیدن و تختیدن (تخت کردن) هرم‌ها‌ی قدرت و داوری است.
توسعه‌نایافته‌گی در پایان راه‌بندان جست‌وجو‌ی آزاد خوش‌بختی در یک‌جامعه است؛ راه‌بندانی که در جایی سیاست را از فرآیندها‌ی آزمون‌وخطا‌ی همه‌گانی بی‌بهره می‌کند و تصمیم‌سازی‌ها و تصمیم‌گیری‌ها را به دیگری بزرگ می‌سپارد. (۳)

اکبر کرمی

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس‌ها
۱) علوم و‌ دانش‌ها‌ی سیاسی به تاریخ، فلسفه و شناخت حکومت‌ها، سیاست‌ها، سیاست‌گذاری‌ها و شناخت پی‌آمدها‌ی آن‌ها می‌پردازد.
۲) آزمون و خطا‌ی همه‌گانی در هر جامعه (Society) ‌ای از دو راه نهادینه و استوار می‌شود. آزادیدن (آزاد کردن) گستره‌ی همه‌گانی و دمکراسی در پهنه‌ی سیاست.
با آزادی‌ی بی‌پایان وجدان و بیان در گستره‌ی فرهنگ و‌ نیز با آزادی بی‌پایان در انتخاب شدن و انتخاب‌ کردن در فرآیندها‌ی سیاسی فرآیندها‌ی آزمون‌و‌خطا ملی و همه‌گانی می‌شود.
۳) هسته‌ی سخت سنت «حق بودن» است؛ و عجیب نیست اگر از دل آن دیگری‌ها‌ی بزرگ و عصبیت قومی و جنگ‌ها‌ی بی‌پایان بیرون می‌زند. در نوینش است که چرخشی مدنی رخ می‌دهد؛ و به جا‌ی حق بودن، حق داشتن می‌نشیند. از حق داشتن است که آزادی، برابری، قانون، قرارداد اجتماعی، حقوق بشر، و دمکراسی زاده می‌شود.

از: گویا


به کانال تلگرام سایت ملیون ایران بپیوندید

هنوز نظری اضافه نشده است. شما اولین نظر را بدهید.