دختران میرحسین موسوی و رهنورد در نامهای، از لحظات سخت و غریبانهای گفتهاند که در سالهای حصر پدر و مادرشان، بر آنان گذشت. ایامی که با اقتدا به حسین(ع) و نگاه عاشورایی برایشان قابل تحمل گشته است.
ثبت لحظاتی گذرا و کوتاه از تاریخ حصر بیش از دو هزار روزه پیامآور نگاه زینبی زهرا رهنورد و استقامت حسینی میرحسین موسوی است از زندان اختر امیدوارانه در راه آزادیخواهی، همراه و همدل با مردم.
نخست وزیر دوران دفاع مقدس و همسرش از بهمن ۸۹ در بیسابقهترین حصر خانگی تاریخ به سر میبرند. حصری که زهرا رهنورد آن را کمتر از ابوغریب نمیداند. ملاقاتهای کوتاه هفتگی با اعضای درجه یک خانواده، بدون هیچ تماس تلفنی آن هم در شرایطی که بارها در این ۶ سال چندین ماه بیخبری هم در کارنامه رافت اسلامی ثبت شده، سهم دیدار میرحسین و رهنورد با خانواده است. حصری که به تصریح مسئولان نظام به دستور شخص آیتالله خامنهای و بدون حتی تظاهر به تشریفات قانونی اجرا شده و ادامه پیدا کرده است.
به گزارش کلمه، متن نامه دختران میرحسین و رهنورد را با هم میخوانیم:
حسین (ع) سرمشق جاوانه آزادی خواهی است.
از دلتنگیها گذشته، این ۶ سال رفته را همواره عاشورایی نگاه کردیم. مگر نه اینکه هر زمینی کربلا و هر روزی عاشوراست؟ پس باشد که این دلتنگیهای ما به خاطر ایستادن بر سر اعتقاد پدر و مادر باشد در سرزمینی که بدون حضور آزادانه آنها پر از تنهایی است. سرزمین بلاست! سانت به سانت این شهر غربتستان است وقتی پدر و مادر را به اسیری بردهاند به حصری که انتهای آن نامعلوم است. باید عاشورایی نگاه کنیم.
۶ سالی که دیدارهای ما با عزیزان اسیرمان گاه خلاصه میشد به دیداری در بیمارستان و گاه با توهین و افترای زندانبان، و هر هفته تلخ و تلخ در روزهایی که نظارهگر رسانههایی پر از دروغپراکنی و نفرتورزی هستیم به محصورشدگانی که تنها جرمشان ایستادن پای حقوق حقه مردمانشان بود؛ که آنها هرگز به مردم پشت نکردند و تبری نجستند.
ناجوانمردانه تاختند وقتی که تمام تریبونها و رسانهها از آنها دریغ شده است و نامشروع و متجاوزانه در زندانی که شروع و ادامه آن مجرمانه بوده و هست و حبس در خانهای پر از سکوت و غربت و غروبهای طولانی و درهایی همه قفل شده، و زمانی که در تکرار بیانتهایش از دست رفته در زندانی که به گفته زهرا رهنورد کمتر از ابوغریب نیست: تمام راههای ارتباطی بسته است به این زندان و بیخبری مطلق حاکم است به آنچه که در حصر اختر میگذرد.
گاه ناظر بیتوجهی و بیمسئولیتی مسئولان حصر بودیم وقتی که علائم بیماریهایشان را که همه منشا و شروعش از حصر بود را نادیده میگرفتند.
سکوت و بیتوجهی و رفع مسئولیت دولتمردان علیرغم تعهدات و وظایفشان در مقابل حصر پرستم، وقتی که بارها و بارها آنها را مکتوب و شفاهی متوجه ابعاد آسیب زننده حصر کردیم. و گاه ناظر اینکه ملاقاتهای کوتاه ما را به بهانه سفرهای زیارتی و سیاحتی زندانبان، محدود و محدودتر میکردند…
شادی عید فطر و عید غدیر زندانبانان و سینهزدنشان در ظهر عاشورا وقتی که زندانیانشان عاشورایی در لحظات تنهاییشان برای امام حسین (ع) عزاداری میکردند… اجرش کجا میرود؟
هر روز و هر روز ناظر فتنهگر خواندن وفادارترین یاران انقلاب بودیم و حملههای پی در پی یکطرفه رسانهها و صاحبین و آمرین رسانهها و یا انتقال نقل قولهایی نادرست که هرگز گفته نشده است از جانب محصورین. از دهان عدهای زورمند به ظاهر دوستداران انقلاب، به بهای نعمتهای حقیر دنیوی و دو روز بیشتر بر مسندی نشستن…
باید عاشورایی نگاه کنیم، هر روزی روز عاشوراست و هر زمینی کربلا، حتی اگر قسمتی از پاستور باشد در یک خانه صد ساله در آستانه فرو ریختن از کهنگی، پشت دیوارهای بلند و گذران ۶ سال شبانه روز عاشورایی تنها و دور از فرزندان و خانواده و یاران و مردم که ثبت میشود در تاریخ این دیار، همانگونه که تاریخ جفایی را که به حسین(ع) و خانوادهاش رفت در تمامی لحظات و دلایل آن سفر حق طلبانه و دلایلش هرگز از یاد نبرد.
تمام این مصائب و رنجها را در راه آزادی خواهی تحمل کردند و ما نیز تحمل میکنیم و اقتدا میکنیم به حسین (ع).
این حسین (ع) است که سرمشق جاودانه آزادیخواهی است زیرا «حسین (ع) میدانست که ملات سنگهای کاخ قدرت، دروغ است و فریاد حقیقتخواهی است که به زوال آن میانجامد. حسین (ع) میدانست که در این راه چه رنجهای بزرگی در انتظار اوست: مفتیان مزدبگیر، او را به خروج از دین و ایجاد فتنه متهم خواهند کرد، خاندان پیامبر (ص) را در محاصرهٔ تنگناها و بیحرمتیهای پیاپی قرار خواهند داد، و او را بر سر دوراهی انتخاب میان زندگی ذلتبار یا ایستادگی برای حقخواهی قرار خواهند داد؛ و او ایستادن را برگزید.»*
کوکب زهرا نرگس موسوی خامنه
*بخشی از یادداشت میرحسین موسوی. محرم ۱۳۸۹
از: گویا