رزا ناظم، روزنامهنگار: سیدحسین فاطمی از معدود روزنامهنگارانی است که فعالیت در عرصه روزنامهنگاری را از دوره نوجوانی آغاز کرد. در همان ایام بهعلت مرگ مادر تحت سرپرستی برادر بزرگ خود، نصرالله سیفپور، قرار گرفت. برادرش روزنامهنگار بود و با تجربیاتی که از عضویت در روزنامههای «اصفهان» و «طوفان» به دست آورده بود، مجله ادبی «باختر» را که از سال ۱۳۱۲ ش. در اصفهان منتشر میشد، با همان عنوان، ولی به صورت هفتگی در آنجا منتشر کرد. «باختر» هفتگی نشریهای در چهار صفحه کوچک بود و مندرجات آن بیشتر آگهیهای ثبتی بود که ستون خبری و نوشتههای کوچک ادبی و خواندنی نیز داشت. خود نصرالله سیفپور روزنامهاش را همانطور که از نام آن برمیآید، «باختر» که طلوع خورشید اقبال و بزرگی ایران بود، نماینده نسل جوان میدانست و اولین مقاله خود را با عنوان «اصلاحات را از کجا باید شروع کرد؟» نوشته بود.
حسین کار خود را در «باختر» با نگارش مقالات آغاز کرد. او که تحصیلات دبیرستانی را میگذرانید، در تهیه و تنظیم مطالب روزنامه به برادرش کمک و بیشتر وقت خود را صرف تهیه مطالب و چاپ و توزیع آن میکرد و بهتدریج تجربیاتی کسب و در امور روزنامهنگاری سررشتهای پیدا کرد. حسین فاطمی درباره انگیزه خود در ادامه کار در مطبوعات به احمد ملکی اینگونه میگوید: «بهعلت آنکه مشمول نظام هستم و نمیتوانم در ادارات دولتی کاری قبول کنم، برای ادامه تحصیل به تهران آمده، شنیدم شما تازه به انتشار روزنامه ستاره دست زدهاید، از آنجا که همکاری با مطبوعات خود یکنوع مطالعه و تحصیل است، به این وسیله میخواهم رابطه خود را با ادبیات و فرهنگ و سیاست قطع نکنم».
احمد ملکی که او را جوانی با هوش و ذکاوت میبیند، با قدرت حافظهای فوقالعاده که غالب اشعار حافظ و سعدی و مولوی را از حفظ داشت، بدون معطلی او را پذیرفته و حسین با عنوان مدیر و سردبیر روزنامه و ماهی ۲۰۰ ریال حقوق در دفتر روزنامه اقامت کرد و این سمت در روزنامهای که جزء جراید معروف بهشمار میآمد، مسئولیت سنگینی بود. او ۱۲ ساعت در روز کار میکرد که در این مدت گاهی در پی کسب اخبار مجلس یا وزارتخانههای مختلف بود و بقیه اوقاتش را به نوشتن مقاله مشغول بود. او در این کار روزبهروز توانایی و لیاقت بیشتری از خود نشان داد و در مدت کوتاهی حقوق او به ۳۰۰ ریال در ماه رسید. از آنجا که وی استعدادی سرشار در نگارش و نبوغی فوقالعاده در روزنامهنگاری داشت، در تهران نیز مورد توجه پیشکسوتان این فن قرار گرفت. حسین که به اعتراف ارباب جراید و صاحبان قلم، ذوق و استعداد روزنامهنگاری را در خمیره خود داشت، با قلمی شیوا و روان مینوشت و غالبا مقالات خود را با آثار برخی از نویسندگان بزرگ همراه میکرد و در همان ایام، شیوه نگارش او مسئولان «اداره سانسور مطبوعات» را به شناسایی او ترغیب کرد و پس از آنکه او را احضار کردند و گفتوگویی با او انجام دادند، او را تحسین کرده و از احمد ملکی نیز خواستند که این نویسنده کمسنوسال، ولی بااستعداد را، هم تشویق کرده و هم تحت نظر داشته باشد.
درهمینراستا، حسین درگیر ماجرایی شد که هم سبب سوءظن شهربانی نسبت به او شد و هم در روح او تأثیری عمیق و کینهجویانه نهاد. در سال ۱۳۱۷ ش. حسین فاطمی در مقالهای ادبی با عنوان «ای کبوترها» نوشت: «کبوتر بدون اعتناء… صبح زود پرواز کرده در آسمان قهقه ذوق و نشاط برآورده، هرکجا دانهای دید فرود آمده به اندازه کافی سد جوع میکند». مأموران سانسور شهربانی این جمله را مبنیبر سوءقصد او دانسته و پس از احضار احمد ملکی و سپس حسین فاطمی به بازجویی و استنطاق آنان میپردازند. تا سرانجام قانع میشوند. این موضوع، تأثیری ناراحتکننده بر او گذاشت و هم سبب سوءظن شهربانی نسبت به او شد. در سال ۱۳۱۸ش، به تقاضا و اصرار برادرش نصرالله سیفپور که به سمت شهردار شیراز منصوب شده بود، به اصفهان بازگشت تا بهطور مستقل روزنامه «باختر» را در غیبت برادرش اداره کند. اگرچه، او جوانی کمسنوسال بود و این کار مسئولیتی سنگین مینمود؛ ولی با تجربیات سودمندی که در این راه اندوخته و مهارتهایی که کسب کرده بود، این کار را آغاز کرد.
او در ایام فعالیت مطبوعاتیاش در اصفهان، مقالهای در روزنامه «باختر» نوشت و در آن مقاله به مجلس و عملکرد نمایندگان مجلس، حمله تندی کرد. او نمایندگان مجلس را عروسکهای خیمهشببازی خواند که سبب بازداشت و زندانیشدن فاطمی در اصفهان شد؛ ولی چون بازداشت او همزمان با اشغال ایران از سوی متفقین و فرار رضاشاه از ایران بود، درهای زندان باز شد و همه زندانیان سیاسی ازجمله سیدحسین فاطمی، آزاد شدند. در شهریور سال ۱۳۲۰ش، با اشغال ایران از سوی نیروهای متفقین و با کناررفتن فرمانروایی خودکامه رضاشاه از صحنه سیاسی ایران، زمینه برای دستیابی به آزادیهای بیشتر هموار شد. روزنامههای گوناگون با عناوین مختلف چاپ و منتشر شد. یکی از چهرههای مطبوعاتی سیاسی این دوران حسین فاطمی بود؛ روند فعالیتهای سیاسی و مطبوعاتی او در این سالها، نشان از فعالیتهای جدی و پیگیر او دارد و روزنامه «باختر» میدانی بود تا در آن به شرایط نابسامان و بحرانزده کشور و حضور نیروهای بیگانه، فقر و تنگدستی مردم در آن روزها بپردازد. حسین فاطمی در روزنامه «باختر» که در مدیریت او نیز بود، «مقالهای تند علیه قرارداد پیمان سهجانبه منتشر کرد که در آن فروغی را عامل خارجی و دشمن ملت ایران خواند». این مقاله، فروغیِ خونسرد و هیأت دولتش را متوحش کرد و به شهربانی اصفهان دستور توقیف «باختر» و مدیر آن، حسین فاطمی، را داد. در پی آن، دوستان حسین، مردم را تشویق به اعتصاب عمومی کرده و احتمال بستهشدن بازار و بیثباتی در شهر به وجود آمد. از این مقاله بهعنوان اعلامیه ضد دولت نیز تعبیر شده است. با توجه به سندی با عنوان بیوگرافی حسین فاطمیکه در تاریخ ۱۸ شهریورماه ۱۳۳۰ ش و ظاهرا از سوی مراجع وابسته به دربار پهلوی تهیه شده، او را از مخالفان سرسخت پهلوی اول معرفی میکند که پس از شهریور ۱۳۲۰ ش پایینآوردن مجسمه رضاشاه را در میدان شهر اصفهان تقاضا میکند و با شیوه برخورد دولت فروغی در ایام اشغال ایران از سوی متفقین مخالفت کرده و تلگرافهایی را در بیان مخالفت به تهران مخابره میکند و این موضوع به همراه مقالات تندش منجر به دستگیری و بازداشت او از سوی دولت فروغی میشود.
تحصیلات در فرانسه
سیدحسین فاطمی، در مهرماه ۱۳۲۴ ش در زمان دولت محسن صدر (صدرالاشراف)، با عنوان وابسته مطبوعاتی همراه با هیأت نمایندگی ایران برای شرکت در بیستوهفتمین دوره اجلاسیه کنفرانس بینالمللی کار به فرانسه رفت و پس از پایان کنفرانس تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل در پاریس اقامت کند؛ بنابراین، در مدرسه مطالعات اجتماعی پاریس ثبتنام کرده و در یکی از محلههای دانشجویی و ارزان پاریس به نام «کارتیه لاتین» ساکن شد و مانند بسیاری از دانشجویان ایرانی مقیم پاریس، او نیز برای تأمین هزینه زندگی و تحصیلات با مشکلات زیادی روبهرو بود.
در همان ایام چندین نفر از روزنامهنگاران ایرانی ازجمله احمد ملکی، مدیر روزنامه ستاره که دوست و همکار مطبوعاتی فاطمی بود، به دعوت دولت فرانسه برای شرکت در کنفرانس صلح و انجام مصاحبه مطبوعاتی به پاریس آمدند و در ملاقات با فاطمی او را ترغیب کردند تا در جلسات کنفرانس و انجام یکی از مصاحبههای مطبوعاتیمربوط به موضوع ایران با آنان همراه شود. در جلسه مدنظر، بسیاری از نمایندگان جراید فرانسه و گروهی از رجال معروف فرانسه و خاورشناسان مشهور و جمعی از روزنامهنگاران ایرانی حضور داشتند و هدف از آن روشنشدن وقایع و دستیافتن به حقایقی درباره حوادث فرقه دموکرات آذربایجان بود و فاطمی با ارائه دلایلی خواهان «انحلال حزب توده ایران» و «تخلیه ایران از نیروی ارتش سرخ» در نتیجه عملکردهای مخرب، آنان شد که در مطبوعات فرانسه مورد توجه قرار گرفت. او با شرکت در جلسات کنفرانس صلح از سخنرانیهای آن، یادداشتهایی تهیه کرده و همراه با مقالات و تفسیرهای خود برای روزنامههایی مانند «ستاره» و «مرد امروز» و یکی، دو روزنامه دیگر به تهران فرستاد. حسین فاطمی در فرانسه، کشوری که گرچه از جنگ جهانی دوم آسیب فراوان دیده بود؛ ولی چون کشوری آزاد و استوار بر بنیانهای محکم عدالت بود که ثمره آن نیز رفاه، آسایش و سعادت مردمش بود، اوضاع ناامیدکننده سیاسی-اجتماعی ایران را در سالهای پایانی جنگ و حضور نیروهای بیگانه پیگیری میکرد و مانند بسیاری از کسانی که پس از سقوط حاکمیت خودکامه رضاشاه امیدوار به ایجاد اصلاحات و پیشرفت کشور بودند، مأیوس و سرخورده، علت تمام این عقبماندگیها و درجازدنها را ناشی از زمامداران بیاطلاع و غافلی میدانست که تمام «اعمال و حرکاتشان به ضرر ملت و مملکت تمام میشد».
در سندی که در سال ۱۳۳۰ شمسی از سوی وابستگان دربار نوشته شده اینطور بیان شده است که «حسین فاطمی در پاریس با جمعکردن عده زیادی از ایرانیان ناراضی برای اهانت به کشور ایران تقاضای تابعیت کشور حبشه را نمود که شرح آن نیز در یکی از شمارههای مرد امروز درج گردیده است».
او مشرق را سرزمین نفرینشدهای میدانست که با استبداد خو گرفته و تا زانو در منجلاب استعمار فرو رفته است درحالیکه اهالی «ماداگاسکار» و مردم «حبشه» و بومیهای کنگو از استقلال و حق حاکمیت ملی بهرمند شدهاند؛ این در حالی است که با خطاب به ایران اعلام میکند: «تو مفتخر دنیا بودی، تو یک روز از فرط غرور بر دریاها تازیانه میزدی…. ما با دنیا و با تاریخ یک روز به وجود آمدیم، حیف است از این نژادی که سرور و سالار دنیا بوده منقرض شود و فردا در ستون گزارش گیتی بنویسند، استبداد و ارتجاع ملت ایران را کشت و…».
فاطمی در ماههای پایانی تحصیلات خود برنامههایی برای آینده شغلی خود در سر داشت. او برای بسط فعالیتهای مطبوعاتی خود درصدد بود با تأسیس شرکت مطبوعاتی، امکانات نوین چاپ و نشر مطبوعات را وارد ایران کند. خود او در سابقه این برنامهها از محمد مسعود یاد میکند که به عنوان نزدیکترین یار او در عرصه مطبوعات بود. در این زمان نیز از امکان ایجاد شرکت سهامی برای نوسازی امکانات چاپ و افزایش تنوع مطبوعات (روزنامه صبح و عصر، هفتهنامه، ماهنامه) و بالابردن تیراژ آن در نامهها به نصرالله شیفته سخن میگفت و اینکه «میخواهد یک تحول بزرگ در (کادر) روزنامهنویسی ایران به وجود بیاید…»؛ ازاینرو پس از بازگشت به کشور تقاضای امتیاز روزنامهای به نام باختر امروز کرد تا بهاینوسیله بخشی از تمایلات و آرزوی خود را جامه عمل بپوشاند و بتواند با تهور و جسارت به دفاع از «مصالح علفخورها، پابرهنهها و گرسنهها و بیکفنها» برخیزد و این همان رسالتی بود که او در نخستین سرمقاله روزنامه «باختر امروز» در هشتم مردادماه ۱۳۲۸ شمسی به آن اشاره میکند. سرانجام نخستین شماره روزنامه باختر امروز در هشتم مرداد ۱۳۲۸ شمسی منتشر شد. این روزنامه با سبک جدید و همراه با بخشهای مختلف و متنوع بود و فاطمی در نخستین سرمقاله باختر امروز با عنوان «یا مرگ یا آزادی» اهداف و جهتگیری دوره نوین روزنامهنگاری خود را در قالب روزنامه باختر امروز مشخص کرد. فاطمی در مدت سه سال و اندی تحصیل در پاریس موفق به اخذ مدارک زیر شد:
۱-دیپلم مدرسه مطالعات عالی بینالمللی، ۲۵ جولای ۱۹۴۸میلادی /۴ تیر ۱۳۲۷ شسمسی مدرسه مطالعات عالی بینالمللی.
۲-دیپلم مدرسه روزنامهنگاری، ۲۴ ژوئن ۱۹۴۸میلادی /۲۴ مرداد ۱۳۲۷شمسی، مدرسه مطالعات عالی اجتماعی مدرسه روزنامهنگاری.
۳-دیپلم مدرسه مطالعات عالی اجتماعی ۲۱ آگوست ۱۹۴۸ میلادی / ۳۰ مرداد ۱۳۲۷ شمسی با توجه به اخذ مدارک دیپلم مدرسه اجتماعی و دیپلم مدرسه روزنامهنگاری در نتیجه به اخذ مدرک مدرسه مطالعات اجتماعی نائل شد.
۴-دیپلم مدرسه اجتماعی ۲۱ آگوست ۱۹۴۸میلادی /۳۰ مرداد ۱۳۲۷ شمسی. حسین فاطمی دانشجوی سالهای تحصیلی ۴۶-۴۸ این مدرسه با موفقیت از عهده مواد درس دوره و نیز پایاننامه تحصیلی (تز) با عنوان «مشکل کار در ایران» که از سوی وی ارائه و در جلسه علنی از آن دفاع شده برآمده و به اخذ مدرک دیپلم مدرسه اجتماعی نائل آمد.
تشکیل جبهه ملی
جبهه ملی در اول آبان ۱۳۲۸ شمسی تشکیل شد. انتخاب و پیشنهاد نام «جبهه ملی» از سوی دکتر حسین فاطمی بود. او نقش اساسی در موضوع تشکیل جبهه ایفا کرد و باختر امروز به عنوان ارگان «جبهه ملی» معرفی شد. تشکیل جبهه ملی نقطه عطفی در حضور فاطمی در عرصه سیاسی و مطبوعاتی نیز محسوب میشود. حسین فاطمی در سازماندهی جبهه ملی نقشی اساسی داشت و گرداننده واقعی و حقیقی جبهه ملی نیز فاطمی بود. در این ایام مبارزه دامنهدار و وسیع باختر امروز در انتخابات مجلس شانزدهم و بهخصوص انتخابات مردم تهران درخورتوجه است و پیگیری و نقش مؤثر و فعال حسین فاطمی را در ابطال انتخابات ساختگی دولت در تهران گوشزد میکند، او «مبارزه بیرحمانه و شدید باختر امروز را موجب راهیافتن نمایندگان جبهه ملی به مجلس شانزدهم میداند». سیدحسین فاطمی در کابینه اول دکتر مصدق به معاونت سیاسی و پارلمانی رسید. فاطمی در جایگاه معاونت سیاسی- پارلمانی مصدق کوشید ابعاد چندگانه وظایف خود را در راستای اهداف ملی و بهویژه اجرای قانون ملیشدن صنعت نفت به پیش ببرد. دکتر فاطمی در تصویب و اجرای قانون ملیشدن صنعت نفت نقش مؤثری داشت. دکتر مصدق در لایحهای که سالها پس از این (دیماه ۱۳۳۴ش) به دیوانعالی کشور فرستاد، پیشنهاد ملیکردن نفت را به دکتر فاطمی نسبت داد. «ملیشدن صنعت نفت در سراسر کشور ابتکار شادروان دکتر حسین فاطمی است که چون کمیسیون نفت مجلس شورای ملی پس از چند ماه مذاکره و مباحثه نتوانست راجع به استیفای حق ملت از شرکت نفت انگلیس و ایران تصمیمی اتخاذ کند، دکتر فاطمی با رئیس کمیسیون مذاکره نمود و گفت با وضعی که در این مملکت وجود دارد استیفای حق ملت کاری است مشکل، خصوصا که دولت انگلیس مالک اکثریت سهام شرکت است». محور نفت در موضوعات مطرح فاطمی در روزنامه باختر امروز آشکار است و بیگمان سهم عمدهای در بهثمررساندن اهداف چهرههای مبارزه آن روزگار را به خود اختصاص میدهد. او میکوشد با آشناکردن مخاطبش با تحولات نوین جهان هرچهبیشتر حقوق ملی را بشناساند. پس از شمارش آرای تهران و انتخاب فاطمی بهعنوان نماینده مجلس که همزمان انتخابات شهرستانها نیز در جریان بود، حسین فاطمی در سالگرد شهادت محمد مسعود ترور شد. او برای مدتی به دور از مسائل و رویدادهای روز کشور بود بهطوریکه تا ایام تصدی پست وزارت امور خارجه در مهر ۱۳۳۱ ش، در مجلس فعالیت ویژهای در دوره چندماهه نمایندگی مجلس نداشت. در آستانه شروع فعالیت مجلس او برای معالجه به آلمان رفت (ششم خرداد ۱۳۳۱ ش).
در این مقطع از فعالیت فاطمی دو حادثه او را به شدت تحتتأثیر قرار داد. نخست، ترور (۲۳ بهمن ۱۳۳۰) او که فشارهای جسمانی و روانی ویژهای را بر او وارد کرد. او هیچگاه از ناراحتیهای جسمی ترور آسوده نشد موضوع دوم انتخابات مجلس هفدهم بود که با وجود امیدواریهای مصدق و یارانش ترکیب دلخواه آنان را به دست نیاورد.
وزیر امور خارجه
مصدق در کابینه دوم به دنبال نیروهای فعال و کارآمد جوان بود، بهویژه اینکه پس از قیام سیام تیر با اعتمادبهنفس و قدرت بیشتری به نخستوزیری رسیده بود و انتخاب دوباره خود را ناشی از تبلور خواست و اراده ملی میدانست و با قطع امید از حل مسئله نفت از سوی انگلستان، به دنبال اتخاذ یک سیاست خارجی فعال بود و برای آنکه رکن اساسی دولت خود را با وزیرانی مانند کاظمی و نواب که خود به انگلستان وابسته بودند نمیشد پیش برد؛ ازاینرو چهره شناخته شده و وفاداری مانند فاطمی در رأس محوریترین وزارتخانه کابینه، یعنی وزارت خارجه قرار میگیرد.
و با توجه به فعالیتهای توطئهآمیز وابستگان سیاسی و مطبوعاتی انگلیس، بهویژه دیپلماتهای آن کشور، مصدق یکی از راههای ایجاد امنیت و آرامش را در قطع رابطه سیاسی با انگلیس دید در ۲۴ مهرماه در گزارشی به مجلس و ایراد سخنانی در رادیو ایران، تداوم رابطه ایران و انگلیس را بیهوده تعبیر کرد و مبارزات ملی ایران وارد مرحله نوینی شد.
با تصویب هیأت وزیران (۳۰ مهر ۱۳۳۱) قطع رابطه سیاسی با انگلیس عملی شد. در این زمان نواب وزیر امور خارجه کابینه به لحاظ «ضعف شخصیت و بیم و هراس از قدرت بریتانیا… از صدور اخطاریه امتناع ورزید». مصدق برای پیشبرد این مرحله بحرانی از روابط خارجی، بهویژه با انگلیس، حسین فاطمی را که «سمبل شهادت و مبارزه با سیاست استعمارگر» انگلیس شناخته میشد، به عنوان وزیر خارجه برگزید. انتخاب دکتر حسین فاطمی، به عنوان وزیر امور خارجه، آغاز دورهای نو در روابط خارجی و سیاستهای دولت مصدق محسوب میشد. متناسب با تغییر در نوع نگرش در مسائل سیاست خارجی، ضرورت داشت تغییرات لازم در ساختار وزارتخانه امور خارجه نیز صورت گیرد که البته همه این تحولات در راستای اهداف کلی بود که دولت و مردم در این سالها به دنبال آن بودند. فاطمی اساسا ورود از فعالیت مطبوعاتی به معاونت نخستوزیری و سپس تصدی وزارت امور خارجه را به «تغییر سنگر» تعبیر میکرد که جز «تغییرات لفظی»، چیز دیگری نبود. هدف همان بود که «از روز اول ملت قهرمان و مجاهد ایران مشخص و تعیین کرده» و هرکسی در هر مقام و مرتبه باید از آن پیروی میکرد.
فاطمی در نظر داشت ۸۵ نفر از کارمندان بیکار و متعلق به خاندانهای اشرافی قدیمی را اخراج کند و به جای آنها جوانان تحصیلکرده و میهنپرست را استخدام کند که فرصت کاملی نیافت. حسین شهیدزاده که در جریان اصلاحات فاطمی توانست مقام و مرتبه درخوری در سازمان وزارت خارجه بیابد دراینباره میگوید: «رویکارآمدن حکومت دکتر مصدق همراه با ملیشدن صنعت نفت و اشاعه افکار ملی و ملیگرایی که روح عدالتخواهی و احترام به حقوق مردم، نتیجه منطقی و بلافصل آن بود، وزارت امور خارجه را هم تا حد زیادی تحتتأثیر قرار داد. قرارگرفتن حسین فاطمی، آن مرد «انقلابی و آتشینمزاج» در رأس وزارتخانهای که معروف به «محافظهکاری و سنتگرایی کهن» بود.
در مجموع فاطمی کوشید وزارت خارجه را که «جایگاه هزارفامیل» بود، دچار تحول بنیادی در راستای اهداف خارجی نهضت ملی و دولت دکتر مصدق کند. این تحول در دو محور تغییر تشکیلات و نظام اداری- سازمانی وزارتخانه و جابهجایی و جایگزینی افراد خلاصه میشد. بدیهی است چنین اقداماتی موجب ناخرسندی و خشم نیروهای موجود در وزارت امور خارجه میشد. برای نمونه محمود فروغی، کاردار سفارت ایران در آمریکا، در دوره مصدق مدعی است از افراد وزارت خارجه «تعریفی» درباره فاطمی نمیشنیده است.
دوره بحرانی و سخت وزارت امور خارجه فاطمی در حکومت دکتر مصدق با کودتای ۲۸ مرداد بهسر آمد، فاطمی در این مرحله از فعالیتهای خود جسورانه و رادیکالتر عمل کرد.
زندان و اعدام
با اولین مرحله کودتا در تاریخ ۲۴ و ۲۵مرداد، فاطمی در سرمقالات روزهای ۲۵ تا ۲۷ مرداد شدیدترین حملات را به شاه و حکومت انجام داد. درواقع نوشتهها و گفتههای فاطمی به تحریک عمومی و شکلگیری تظاهرات معترضانه با شعارهای رادیکالی انجامید و آخرین پیوندها و امیدهای شاه را با متن جامعه قطع کرد، بنابراین قتل فاطمی در دستور کار کودتاچیان قرار داشت؛ چنان که تخریب دفتر روزنامه باختر امروز از اولین اقدامات آنها بود، کلمات گزنده فاطمی آنچنان موجب بیآبرویی و بیحرمتی شاه شده بود که راه دیگری جز نابودی او در سر نمیپروراند. دوران اختفای فاطمی از ۲۸ مرداد تا ۱۶ اسفند ۱۳۳۲ طول کشید.
پس از دستگیری، حین انتقال فاطمی به زندان درحالیکه تحت محافظت مأموران حکومت نظامی قرار داشت، مورد حمله قرار گرفت و بهسختی مجروح شد. در این توطئه به احتمال قریببهیقین شخص شاه دست داشت و مجری این حمله شعبان بیمخ معروف بود. از این رو بهناچار مدتی تحت مداوا قرار گرفت و زندانی شد.
فاطمی در زندان هیچگاه از اصول اعتقادی و مبارزاتی خود کوتاه نیامد و پیشنهادهای همکاری یا مخالفت با مصدق را در مقابل پاداش آزادی و تخفیف مجازات نپذیرفت. مکتوبات منسوب به فاطمی در دوران زندان حکایت از پایمردی او دارد. در مکتوب شماره یک مینویسد امیدی به نجات ندارد. در مکتوب دو روحیهاش را محکم و قوی میبیند و در مکتوب سه در عین شکایت از وضعیت بد جسمی، عدم نگرانی و هراس خود را بیان میکند: «شیر را هرچند در زنجیر نگاهدارند، ممکن نیست گربه شود». در مکتوب شماره ۱۱ یک ساعت پس از صدور رأی اعدام نوشته شد: این حضرات آخرین زهر خود را پاشیدند ولی بهجد بزرگوار هر دومان [آیتالله سیدرضا زنجانی] در این موقعی که یک ساعت از صدور رأی دستور میگذرد یک ذره ناراحت نیستم زیرا اگر آن افتخار را پیدا کنم که در راه وطنم این نیمه جان را بگذارم درست در راه و مصرف حقیقی خودش صرف شد. و در آخرین مکتوب ۱۳ از ۱۵ ماه اختفا و زندان به عنوان دوران سخت یاد میکند و منتظر است از این شرایط بد جسمی با مرگ آسوده شود.
دکتر فاطمی را که قادر به حرکت نبود، پس از ترک عکاسان از محل دادگاه با برانکارد به دادگاه آوردند و بههمانحال درازکش در برانکارد در ردیف دیگر متهمان (شایگان و رضوی) قرار دادند.
در آغاز قرار بود جلسات محاکمه علنی باشد اما پس از جلسه مقدماتی، غیرعلنی اعلام شد.
درنهایت او را به اعدام محکوم کردند. این حکم در دادگاه تجدید نظر در هفتم آبان ۱۳۳۳ نیز تأیید شد. فاطمی در برانکارد حکم را امضا و تقاضای فرجام کرد. طبق قانون آیین دادرسی ارتش حق درخواست رسیدگی فرجام یک محکوم در دادگاه نظامی منوط به تصمیم و اراده شخص شاه بود و محمدرضاشاه ناجوانمردانهتر از آن بود که ظاهر امر را رعایت و با درخواست قانونی یک وزیر دولت مصدق موافقت کند. شاه حتی تاریخ اجرای حکم اعدام فاطمی را خود تعیین کرد.
اسناد موجود نشان میدهد که انگلیس خواهان اعدام فاطمی بود و شاه نیز کینه سختی از او در دل داشت و در گفتوگو با روزولت در اولین روزهای پس از کودتا از ضرورت اعدام او سخن گفت. شاه بعدها در کتاب پاسخ به تاریخ، اعدام فاطمی را برخلاف میل خود و به دلیل کمونیستبودن او میداند. روز ۱۹ آبان ۱۳۳۳شمسی، سرتیپ آزموده و چند نفر از افسران به زندان فاطمی رفتند و در مراسم اعدام او آزموده گفت: «اعلیحضرت با تقاضای فرجام شما موافقت ننمودند؛ وصیتی دارید بفرمایید». و به طعنه افزود: «شما که مکرر فرمودید من از مرگ ابایی ندارم و مرگ حق است» که فاطمی حرفش را قطع کرد و گفت: «آری، آقای آزموده، مرگ حق است و من از مرگ باکی ندارم، آن هم، چنین مرگ پرافتخاری، من میمیرم تا نسل جوان از این مرگ درس عبرت گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی در این کشور حکومت کنند».
جنازه او در قبرستان ابنبابویه در کنار مقبره شهدای سیام تیر به خاک سپرده شد. خبر مرگ فاطمی چشمان مصدق را اشکبار و از آن پس بارها از اخلاص و فداکاری او یاد کرد. مجلس شاه نیز همزمان با اعدام او قرارداد کنسرسیوم نفت را به تصویب رساند.
از: شرق