هجدهمین یادوارهی خشونت علیه ترنسها در بیستم نوامبر، در حالی گرامی داشته شد که از اول اکتبر سال ۲۰۱۵ تا سیام سپتامبر ۲۰۱۶، دویست و نود و پنج نفر تنها به خاطر داشتن هویت جنسی مخالف با جنس خود جانشان را در سراسر دنیا از دست دادهاند؛ اما نام ایران جزو کشورهایی است که در حد فاصل این تاریخ قتل هیچ ترنسی در آن گزارش نشده و بر اساس آمار سازمان”TGEU”در حدود هشت سال گذشته تنها یک نفر جان خود را به این دلیل در ایران از دست داده است.
این رقم در کنار ایدئولوژی اسلامی حاکم بر ایران که حقوق اولیهی انسانی برای ترنسها را در گرو عمل تغییر جنس آنها تعریف میکند، باعث شکل گیری این سوال میشود که ترنسها اساساً چقدر در جامعهی ایران دیده میشوند تا خشونتهایی که به آنها میشود در جامعه شنیده و دیده شود و بعدتر سازمانهای بین المللی را متوجه خود کند؟!
چهرهی ترنسها در قاب ایران
.نقشهی منتشر شده توسط TGEU که نشان میدهد در بازهی زمانی یک ژانویه ۲۰۰۸_تا سی سپتامبر ۲۰۱۶، ۲۲۶۴ ترنس در ۶۸ کشور دنیا جان خود را از دست دادهاند.
ترنسهای ایرانی اگرچه برای تعریف جایگاه خود در اجتماع کوشیدهاند اما این حاکمان ایران بودهاند که با تکیه بر محل استخراج احکام فقهی شیعه اثنی عشری هویت آنها را تعریف کردهاند. آنها تنها این شانس را داشتهاند که به دلیل عدم اطلاع آیت الله خمینی در مورد تفاوت میان جنس و جنسیت، با “Intersex” و یا به تعبیر فقهی خنثی و خنثی مشکلها در یک گروه قرار بگیرند و شانس زندگی را با تغییر جنسیت به دست آوردند.
اگرچه حاکمان ایران بعدتر متوجه تفاوت میان جنس و جنسیت شدند اما به نظر میرسد توجه بین المللی به مسئلهی تغییر جنسیت در ایران مانع از آن شد که آنها ماهیت ترنسها را باز تعریف کنند. با این حال روحانیون زیادی تغییر جنسیت ترنسها را حرام میدانند و یا آن را موکول به زمانی میکنند که یک جنس، کاملاً به جنس دیگر تبدیل شود. سید محمد حسین فضل الله یکی از مراجع تقلیدی است که در پاسخ به استفتایی که از او در این باره شده است، با تاکید بر اینکه فتوایاش مطابق با فتوای آیت الله خمینی است چنین جوابی را میدهد که در سایت رسمی او منتشر شده است: “این موضوع چند حالت دارد: یکى وضعى است که اخیراً به ویژه در جوامع غربى رواج یافته که عضو نرینگى را با عمل جراحى برمىدارند و در محل آن شکافى -به عنوان عضو جنسى زن- ایجاد مىکنند و هورمون زنانگى را به او تزریق مىکنند تا نشانههاى زنانگى در او آشکار شود. این عملیات، شکل و کالبد تکوینى مرد را از صفت مردى خارج نمىکند. وضع چنین شخصى بیشتر شبیه وضع «اخته»ها است؛ به اضافهی قطع آلت مردی و بروز برخى نشانههاى زنانگى مانند نازک شدن صدا و بزرگ شدن پستان و از بین رفتن موى صورت و غیره.
طبیعى است که چنین تغییراتى، چیزى را عوض نمىکند و برقرارى رابطهی جنسى با مردان را مباح نمىکند. زیرا چنین رابطهاى، رابطهی مرد با مرد است. چنان که احکام شرعى دیگر او همان احکام مردان است. چنین کارى نوعى حیله گرى و چاره اندیشى است که افرادى که انحراف جنسى دارند، براى رسمیت بخشیدن به عمل لواط به آن پناه مىبرند. زیرا هنوز هم بیشتر جوامع عمل لواط و لواط گران را محکوم و منفور و مطرود مىداند…”
با این حال بسیاری از ترنسهای ایرانی و عدهای از روحانیون و پزشکان که خود را حامی ترنسها میدانند، تمایل دارند زیر سایهی این سوتفاهم فقهی خانهای امن برای ترنسها درست کنند؛ اما این موضوع برای ترنسها و سایر دگرباشان کم هزینه نبوده و باعث ایجاد تعریف اشتباهی از ترنس شده است که حداقل هزینهی آن عدم بهبود وضعیت آنها در ایران است.
انتشار ویدئوی ضرب و شتم فردی در کرمانشاه در حضور خانوادهاش توسط نیروی انتظامی که به نظر میرسد تنها به خاطر هویت جنسیاش مورد ضرب و شتم قرار گرفته در اواسط ماه نوامبر سال گذشته
به طو مثال اگرچه امروزه رسانههای داخل ایران سعی میکنند بیشتر از پیش از ترنسها بگویند، اما به وضوح میتوان دید آنها تلاشی برای احیای کرامت و حقوق انسانی ترنسها نمیکنند و تنها میکوشند برای موجه نشان دادن دیدگاه جمهوری اسلامی به ترنسها، سعی در جلب ترحم بیننده برای گروهی داشته باشند که آنها را “بیمار روانی” میخوانند.
در چنین جامعهای که ترنسها تلاشهای خود را محدود به چهارچوبهایی که قدرت برایشان تعیین کرده میبینند، نه تنها چهرهی آنها دیده نمیشود، بلکه تمام تلاشهایشان به ساختن فراموش خانهای برای هویت خود با مصالح سکسیستی میانجامد.
خشونتهایی که هرگز دیده نمیشود
لازم نیست حتماً دغدغهی جامعهی ال.جی.بی.تی را داشته باشید تا از کتک خوردن و حتی قتل فردی به خاطر هویت جنسیاش با خبر باشید، اما در جامعهای که دگرباشان کمتر از خود و مطالباتشان میگویند، دیدن زخمهایشان دشوارتر است.
آنا روژینا، ترنس لزبین که خود ایران را با خطر مرگ توسط خانوادهاش ترک کرده است، یکی از افرادی است که تصمیم به بیان خاطراتش با من در این باره گرفته: “خشونتهای زیادی به ما میشود که اگرچه همهی ما را نکشته، اما روح همهی ما را از بین برده. اما خود من حداقل خبر قتل یکی از دوستانم به نام بهار را توسط برادرش شنیدم. بهار برای جلسات لیزرش از همدان با لباس پسرانه به تهران میآمد و در دستشویی عمومی مانتو و روسری میپوشید و پیش دکتر میرفت. وقتی برای از بین بردن موهای زائد بدنم به کلینیک ونوس در تهران میرفتم، با او آشنا شدم. دختر کم حرف و آرامی بود اما بعد از یک مدت خبری از او نشد تا شنیدم روزی برادرش تعقیبش کرده و او را در خیابان هفت تیر تهران به قتل رسانده است”.
آنا روژینا، ترس لزبینی که ناچار به ترک ایران شده است
آنا تنها نیست؛ وحید پناهجوی ساکن ترکیه که میخواهد هویتش محفوظ بماند نیز از قتل یک کارگر جنسی به اسم بامداد زیر پل کالج میگوید:
“بامداد را نمیشناختم اما اسمش را بین بچههای خودمان زیاد شنیده بودم و میگفتند که لباسهای دخترانه میپوشد و تن فروشی میکند. اگرچه خبر قتل و خشونتهایی که منجر به آسیبهای جسمی شدید برای دگرباشانی که کارگر جنسی هستند، زیاد شنیدم اما خبر مرگ بامداد خیلی در بین بچهها سر و صدا به پا کرد و باعث ترس همه شد. ماجرا این بود که بامداد به یکی از افرادی که مشتری او بود، جواب رد داده بود و او تهدیدش کرده بود که فردا بامداد را به قتل میرساند. فردای آن روز عدهای موتور سوار بامداد را زیر پل کالج دوره میکنند و آنقدر سرش را به جدول میکوبند که میمیرد”.
علاوه بر گفتهها و شنیدههای برخی از دگرباشان، با جستجوی عبارتهای مرتبط با قتل ترنسهای ایرانی در موتور جستجوی گوگل و یا فیسبوک، به راحتی میتوان اخباری در این رابطه پیدا کرد که اکثراً هیچ جایگاهی در رسانههای داخل ایران نداشتهاند و در بیشتر رسانههای خارج از کشور هم به دلایل مختلف از جمله حفظ مخاطب، بازتاب گستردهای پیدا نکردهاند.
بنابراین امید به منتشر شدن آمار دقیق و درست دربارهی خشونت علیه ترنسها در ایران دور از واقعیت است و منتشر شدن خبر قتل و رفتارهای خشن با ترنسها توسط خانواده و اطرافیان، پلیس و دستگاه قضایی، نیروهای خودسر مانند بسیج و حتی پزشکانشان میتواند دور از ذهن باشد.
یاد همهی ترنسهای ایرانی که مورد خشونت قرار گرفته و کشته شدهاند و اکثراً گمنام به خاک سپرده شدهاند، گرامی.
توضیح: نویسنده به دخترانه و پسرانه بودن فرد یا شی اعتقاد ندارد و آن را یک تعریف عرفی میداند.
امیرحسین ذوالقدری
از: ماهنامه خط صلح